جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زن در نگاه امام علی ع


زن در نگاه امام علی ع

موضوع «زن» و چگونگی نگاه اسلام به او یکی از مهم ترین و بحث برانگیزترین حوزه های اندیشه اسلامی است

موضوع «زن» و چگونگی نگاه اسلام به او یکی از مهم‏ترین و بحث برانگیزترین حوزه‏های اندیشه اسلامی است . منتقدان اسلام همواره نوع تعاملی را که در سنت جوامع اسلامی و برخی متون میراث اسلامی با زن شده است ، دست مایه خرده‏گیری بر اسلام قرار داده‏اند و نتیجه گرفته‏اند که وضعیت واقعی زنان در جوامع اسلامی همان چیزی است که از متون مقدس برمی‏آید . یعنی آموزه‏های دینی و مقدس به زن نگاهی پست‏انگارانه دارد و او را موجودی درجه دو می‏داند که در عقل و شخصیت و ایمان و دیگر توانایی‏های فردی به پای مرد نتواند رسید .

نتیجه یاد شده برآمده از آراء و نگرش‏های سطحی‏ای است که اصول قطعی و صریح قرآن کریم را نادیده گرفته و ظاهر برخی روایات را - که غالب آن مشکوک و نامطمئن و یا ناظر به شرایط و اوضاع ویژه‏ای است - مبنا قرار داده‏اند .

در این مقال برآنیم تا پس از مروری اجمالی به جایگاه زن در قرآن کریم به بررسی عمده‏ترین سخنانی که از امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درباره زنان نقل شده است بپردازیم و این روایات را با دو میزان قرآن و شرایط و اوضاع و قراین زمان صدور ارزیابی کنیم .

● جایگاه زن در قرآن

در بسیاری از آیات قرآن کریم بر برخورداری زن از جایگاه انسانی شایسته در عرصه خانواده و جامعه انسانی تأکید شده است .

برخلاف آنچه که در برخی کتاب‏های مذهبی آمده است ، زن عنصر گناه نیست و خروج آدم از بهشت به وسوسه همسرش حوا نبوده است . قرآن به صراحت آدم را وسوسه شده شیطان می‏داند : «فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَاآدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لاَّ یَبْلَی»«پس شیطان او را وسوسه کرد ، گفت : ای آدم ، آیا تو را به درخت جاودانگی و مُلکی که زایل نمی‏شود راه نمایم ؟«(طه ، ۱۲۰)

قرآن سرشت و نفس انسانی را واحد و زن و مرد را دارای سرشت و نفسی یگانه می‏داند :

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً» «ای مردم از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید ، و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد ، پروا دارید .» (نساء ، ۱)

قرآن ایمان و عمل صالح زن و مرد را یکسان ، سزاوار پاداش می‏داند : «وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «و کسانی که کارهای شایسته کنند - چه مرد باشند چه زن - در حالی که مؤمن باشند ، آنان داخل بهشت می‏شوند و به قدر گودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار نمی‏گیرند .» (نساء ، ۱۲۴)

زن در پذیرش ارزش‏های معنوی و پاداش الهی با مرد برابر است : «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً»«مردان و زنان مسلمان ، و مردان و زنان با ایمان ، و مردان و زنان عبادت‏پیشه ، و مردان و زنان راست‏گو ، و مردان و زنان شکیبا ، و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می‏کنند ، خدا برای [همه] آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است .» (احزاب ، ۳۵)

در برخی آیات قرآن ، زن - در نقش مادر - مورد احترام و تکریم ویژه قرار گرفته است : «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً . . .» «انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم . مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد . . . .» (احقاف ، ۱۵)

قرآن رابطه زن و مرد را براساس حق و تکلیف متقابل می‏داند : «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»«و مانند همان [وظایفی] که برعهده زنان است ، به طور شایسته ، به نفع آنان [برعهده مردان] است . (بقره ، ۲۲۸)

آیات فوق تصویری کلی از سیمای زن در جهان‏بینی اسلام ارائه می‏دهد . اکنون به سراغ نهج‏البلاغه می‏رویم که پس از قرآن دومین کتاب مذهبی شیعیان است و محتوای آن گزیده‏ای از سخنان امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه‏السلام .

● زن در نهج البلاغه

امام در ضمن خطبه‏ای که در مسیر حرکت به سوی اصحاب جمل ایراد کرد می‏گوید : «انّ البهائم همّها بطنها و ان السباع همّها العدوان علی غیرها و انّ النساء همُّهنّ زینة الحیاة الدنیا و الفساد فیها ، انّ المؤمنین مستکینون ، انّ المؤمنین مشفقون ، انّ المؤمنین خائفون .» (خطبه ۱۵۱ ، ص۲۷۹) «به راستی که همه کوشش چهارپایان شکمشان است و همه کوشش درندگان تجاوز و تعدی به غیر خودشان و همه کوشش زنان چیزهایی است که زندگی دنیا را زینت می‏بخشد و کوشش دیگر آنان ایجاد فساد در دنیا است . همانا مردمان مؤمن [در برابر خدا [خاضع و فروتن هستند . همانا افراد مؤمن پرهیزگار (یا مهربان)اند . همانا مردمان با ایمان از خدا بیم‏ناک‏اند .»

ابن ابی الحدید به درستی اشاره می‏کند که در باطن این سخن کنایه‏ای نسبت به سران جمل نهفته است .

علامه شوشتری در تفسیر این خطبه به دو صفت شهوت و غضب که در چارپایان و درندگان وجود دارد توجه می‏دهد . وی بر آن است که منظور امام از چهارپایان و درندگان ، اشاره به طلحه و زبیر است که همه کوشششان تجاوز و تعدی به غیر خودشان است و آن‏جا که می‏گوید همه کوشش زنان چیزهایی است که زندگی دنیا را زینت می‏بخشد و . . . ، اشاره به عایشه است .

بسیار شگفت‏آور است که علامه شوشتری با این که اشاره امام را متوجه ، طلحه و زبیر و عایشه می‏داند بر آن است که اگرچه مراد امام از کلمه زنان ، شخص عایشه است ، اما کلامش عام و فراگیر است . وی سپس مثال‏ها و روایاتی را برای اثبات این که زن منبع شرّ و فساد فریب‏کاری است ، ذکر می‏کند ، اما به روایات و حکایاتی که دلالت به تسلط شهوت و غضب بر مردان می‏کند و به جنگ‏های فراوانی که در نتیجه غلبه این دو عنصر بر مردان در گرفته است ، اشاره‏ای نمی‏کند .

اما دکتر نجوی جواد معتقد است ادعای این که امام علی علیه‏السلام ، زن را به سبب اهتمام به زیور و زینت نکوهیده است ، به چند دلیل دور از فضای تاریخی و مضمونی سخن امام است :

▪ خودآرایی و اهتمام زن به زیور ، به لحاظ شرعی مستحب است و نه سزاوار نکوهش . بنابراین معقول نیست که امام علی علیه‏السلام امری را که پیامبر و اهل‏بیت علیهم‏السلام ستوده و بدان ترغیب کرده‏اند ، ناپسند بشمرد . نتیجه این که منظور امام ، این نیست .

▪ امام علی علیه‏السلام این سخن را در ضمن خطبه‏ای سیاسی و نظامی و در مسیر حرکت به سمت جنگ جمل بیان کرده است . بنابراین یادکرد زینت و خودآرایی زن در چنین شرایط نظامی - که سخن فرمانده باید متناسب با فضای میدان باشد - چندان معنایی ندارد .

▪ زنی که آتش جنگ جمل را برافروخت ، در پوشاندن بدن و پنهان داشتن زینت خویش مطیع امر خدا بود . از این‏رو اگر روی این سخن با عایشه باشد ، به میان آمدن مسأله زینت و خودآرایی زنان توجیهی ندارد .»

نویسنده در ادامه تفسیری دیگر از سخن امام ارائه می‏دهد و در پایان نتیجه می‏گیرد که تمام سخن امام متوجه عایشه است . وی می‏نویسد :

امام در این خطبه به بیان نیروهایی که بر نفس بشری غلبه دارد می‏پردازد . این نیروها ، نیروی بهیمیت و نیروی سبعیت است . امام با ذکر دو نوع از حیوانات که بر هر کدام یکی از این نیروها غلبه دارد ، مثالی می‏زند تا این دو مفهوم به ذهن‏ها نزدیک‏تر شود .

سپس از انسان یاد می‏کند که این دو غریزه بر رفتار او چیره شده و او را از راه حق منحرف و از دایره مؤمنان خارج کرده است .

غریزه‏ای که بر چارپایان مستولی است ، غریزه اشباع گرسنگی است . این غریزه در میان انسان‏ها ، نماد مال دوستی است . و غریزه حاکم بر درندگان غریزه تجاوز و دشمنی و نمایش قدرت است و این غریزه در نهاد انسان در شکل قدرت دوستی و به دست آوردن بزرگی و شهرت و رسیدن به اوج هرم جامعه با استفاده از هرگونه وسایل مشروع و نامشروع است .

این انسانی که غریزه مال دوستی و قدرت‏پرستی و مقام‏طلبی بر او غلبه یافته و وادار به پیمودن همه راه‏هایش کرده است ، گاه در قالب یک زن نمود می‏یابد . از این‏رو امام علیه‏السلام نام «زنان» (نساء) را به قصد اشاره به ام‏المؤمنین عایشه به میان آورده است . به نظر من تمام سخن امام ، متوجه عایشه است و نه سران سه‏گانه جمل ، چنان که برخی شارحان نهج‏البلاغه گفته‏اند .

این نظر برآمده از دو گواه است :

۱) این که ام‏المؤمنین عایشه به تنهایی نقش رهبری و ریاست اصحاب جمل را برعهده داشت و حتی مورد اطاعت آن دو شیخ (طلحه و زبیر) هم بود .

۲) نیروی بهیمی و نیروی غضب از زیورهای زندگی دنیا است و افراطِ در تلاش برای تحقق آن دو ، به فساد و تباهی در روی زمین می‏انجامد . صفت سوم که در آن یاد زنان شده است زاییده صفت نخست و دوم است ، بنابراین سه صفت یاد شده ، همگی ، زنان را - و یا بهتر بگوییم عایشه ام‏المؤمنین - را هدفت گرفته است .

با مطالعه شخصیت عایشه می‏توان به این نتیجه رسید که هر سه صفت یاد شده در کلام امام علی علیه‏السلام یک‏جا در وی فراهم است . بلند پروازی خارق‏العاده ، مقام‏طلبی ، تند مزاجی ، تیزهوشی ، غیرت شدید ، عصبیت و خشونت همگی در شخصیت او گرد آمده بود .

با این حال اگر بخواهیم سه صفت یاد شده را بین سران جمل توزیع کنیم ، در آن صورت نکوهش امام علیه‏السلام باید شامل سران سه‏گانه و همه مردان و زنانی باشد که در راه آنان گام برمی‏دارند و تعمیم نکوهش تنها به زنان ، درست نیست .»

امام پس از جنگ جمل در بصره در ضمن خطبه‏ای چنین می‏گوید : «معاشر الناس انّ النساء نواقص الایمان ، نواقص الحظوظ ، نواقص العقول . فامّا نقصان ایمانهنّ فقعودهن عن الصلاة و الصیام فی ایّام حیضهنّ . و امّا نقصان حظوظهنّ فمواریثهن علی الانصاف من مواریث الرجال و امّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرجل ، فاتّقوا شرار النساء و کونوا من خیارهنّ علی حذر و لا تطیعوهن فی معروف حتی لا یطمعن فی المنکر»

«ای گروه مردمان ، همانا زنان ایمانشان ناقص ، حظّ و بهره‏اشان هم ناقص ، عقلشان نیز ناقص است . اما ناقص بودن ایمانشان به این است که در روزهایی که در عادت زنانه هستند ، نماز و روزه از آنها ساقط است ، اما نقصان حظّ و بهره‏اشان از این روی است که ارثی که می‏برند نصف ارثی است که مردان می‏برند ، اما نقص عقلشان به این است که شهادت دو زن به منزله شهادت یک مرد است . پس از زنان بد بپرهیزید و از خوبانشان نیز برحذر باشید . در انجام کاری نیک از آنها فرمان نبرید تا در فرمان بردن شما از ایشان در کاری زشت طمع نورزند .» (خطبه ۷۹ ، ص۱۲۷)

برخی مفسران نهج‏البلاغه با نظر به ظاهر این فقره از خطبه و بدون توجه به شرایط سیاسیِ زمان القای این خطبه ، تعلیل‏هایی ارائه داده‏اند که نه با صریح آیات قرآن سازگار است و نه حتی از همین بخش از خطبه برمی‏آید .

ابن‏الحدید در شرح خود می‏گوید : امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقصان نماز را نقصان ایمان خوانده است و این مؤید نظر اصحاب ما است که : اعمال بخشی از ایمان است و اقرار کننده به توحید و نبوت اگر عملی را ترک کند ، مؤمن نیست .

جای شگفتی است که ابن ابی الحدید به این نکته روشن و بدیهی التفات ندارد که ترک نماز از سوی زن در ایام خاص نه تنها ترک عملی واجب نیست بلکه اطاعت از فرمان خداست و خدا ، خود زن را از نماز در این مدت معاف داشته است .

علامه شوشتری هم در نهج‏البلاغه به طرز شرح ابن ابی الحدید می‏نویسد : «اما نقصان ایمان زنان به سبب دست شستن از نماز در ایام حیض و نفاس است ، چنان که ورود به مساجد و قرائت عزائم (سوره‏های سجده‏دار) که در کمال ایمان مدخلیت دارند ، بر آنان جایز نیست . آنان هرچند قضای روزه‏های از دست رفته را به جا می‏آورند ، اما از فضیلت ماه (رمضان) محروم می‏شوند . نماز از دست رفته (در ایام خاص) هم که قضا ندارد . خداوند تعالی نماز را «ایمان» نامیده است . زیرا در پاسخ مسلمانانی که پس از تغییر قبله می‏پرسیدند : آیا نمازهای ما بی‏ثمر بوده است ؟ چنین می‏گوید : «وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ» (و خداوند ایمان شما را تباه نکرده است .)»

برخی از مفسران نیز تحت تأثیر افسانه‏هایی که در باب مکر و حیله زنان ساخته شده است ، از دادن هیچ نسبت ناروایی به جنس زن کوتاهی نکرده‏اند .

خویی شارح نهج‏البلاغه می‏گوید : زن در اصل آفرینش ، دارای حیله‏گری سریع ، خشم تند ، گمان فاسد و تدبیر تباه است و شجاعت و بخشندگی در آن مفقود و یا اندک است .

بحرانی ، دیگر شارح نهج‏البلاغه نقص عقل زنان را به دو سبب ارجاع می‏دهد :

▪ سبب درونی که کم استعدادی مزاج زن و ناتوانی او از پذیرش تصرف عقل است . برخلاف مرد که مزاجش پذیرای آن است .

▪ سبب خارجی که کمی معاشرت زنان است با اهل خرد و کم کاری آنان در عادت دادن قوای حیوانی خویش به پای‏بندی به قوانین عقلی در تدبیر امر معاش و معاد .

شیخ محمد عبده نیز در تفسیر این خطبه به گرفتاری زن در حمل و زادن و تربیت کودک و پس از آن تدبیر امور منزل و ملازم خانه بودن او و محدودیت دایره فعالیت او اشاره می‏کند و می‏گوید : عقل زن به اندازه نیازی که زن - در دایره محدود فعالیتش - دارد ، آفریده شده است . شرع هم مطابق فطرت است و در احکام آن ، زنان نه در عبادت ، نه در شهادت و نه در میراث به پای مردان نمی‏رسند .

اما علامه سید محمد حسین فضل‏اللّه‏ به گونه‏ای دیگر به این نص می‏نگرد . وی نخست در اصل خطبه به نوعی تردید می‏کند و معتقد است که باید کاوش در این حدیث به اهلش واگذار شود . پاسخ تفصیلی وی چنین است : اگر این مسأله - مثلاً ناقص العقل بودن زن به طور مطلق و بدون ذکر علت بیان می‏شد ممکن بود از روی تعبد آن را بپذیریم ، اما هنگامی که علت این امر چنین ذکر می‏شود که شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد است ، با خود می‏اندیشیم که عالم شهادت (گواهی) ، عالم حس و امانت در نقل است . اما عالم عقل به تفکر و تحقیق و مطالعه امور مرتبط است . و ربطی بین عالم شهادت که عالم حس است و عالم عقل وجود ندارد . این امر را با اشارت از آیه مربوط به شهادت یک زن ، شهادت زن درمی‏یابیم که آنجا که می‏گوید : «أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی»«اگر یکی فراموش کرد ، دیگری به یادش بیاورد .» (بقره ، ۲۸۲)

شهادت یک زن شهادت زن دیگر را کامل می‏کند . حال چگونه ممکن است که ناقصی ، ناقص دیگری را کامل کند ؟ از این‏رو ، نظر ما این است که برابر بودن شهادت دو زن با شهادت یک مرد از باب احتیاط در عدالت است نه به معنای کاستن شأن زن . وگرنه در مسأله بینه‏ای که نیازمند دو شاهد یا چهار شاهد مرد است - مانند اثبات زنا - باید بگوییم که این امر کم شمردن ارزش و ناقص دانستن عقل مرد است ، زیرا در این امور شهادت یک مرد به تنهایی در نزد قاضی پذیرفته نیست . اما ما می‏گوییم که این از جهت احتیاط در عدالت است .

هم‏چنین است مسأله ناقص دانستن ایمان زن . معنی نقصان ایمان ، سستی احساس ایمانی در زن است . در حالی که ما می‏دانیم که خودداری زن از به جا آوردن نماز و روزه در ایام حیض ، به جهت اطاعت از امر الهی است . و اطاعت از امر الهی از کمی ایمان نیست بلکه از زیادی ایمان است . وانگهی حتی برخی از زنان که دوست ندارند نماز و روزه‏اشان را ترک کنند ، قرص‏های ضد بارداری مصرف می‏کنند تا عادت نبینند . بنابراین ، چنین چیزی از کم ایمانی نیست ، بلکه هماهنگی با شرع مقدس است . زیرا خداوند دوست دارد در اموری که حرام کرده است - همانند امور واجب - اطاعت شود .

ممکن است کسی بگوید که محرومیت زن از نماز و روزه در ایام حیض ، عملاً برای او نقص است . و ایمان او به لحاظ عملی ناقص می‏شود . در پاسخ او می‏گوییم : آیا درباره مسافر هم که نماز او در سفر ، شکسته است می‏گویید که ایمان او ناقص است ؟ !» درباره شخص مریض چه می‏گویید ؟ آیا می‏گویید که ایمان مریض به سبب روزه نگرفتن در ماه رمضان ناقص است ؟ !

وی در ادامه شخصیت زن را در محک قرآن کریم ، چنین ارزیابی می‏کند :

ما هنگامی که قرآن کریم را مطالعه می‏کنیم در می‏یابیم که خداوند سبحان ، زن و مرد را به لحاظ اعمال برابر می‏داند . علت این امر هم آن است که خداوند آن دو را با هم مکلف قرار داده است و اگر عقل زن کم‏تر از عقل مرد می‏بود ، عدالت حکم نمی‏کرد که تکلیف زن ، همانند تکلیف مرد باشد .

اما مسأله معاف بودن زن از جهاد و اموری این چنینی ، گویا به ملاحظه شرایط بدنی و جسمانی بوده باشد .

در مجموع می‏گوییم که در قرآن هیچ دلیلی بر برتری عقل مرد نسبت به عقل زن نداریم . بلکه برعکس ، حتی مواردی را می‏یابیم که دلالت بر برتری عقل زن نسبت به عقل مرد دارد ، چنان که در داستان ملکه سبا می‏بینیم . قرآن کریم چنین نقل می‏کند که او پس از مشاهده نامه سلیمان قوم خود را گرد آورد و به آنان چنین گفت : «إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ إِنَّهُ مِن سُلَیْمَـانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ»۱ «زن گفت : ای بزرگان ، نامه‏ای گرامی به سوی من افکنده شد . نامه از سلیمان است و این است : به نام خدای بخشاینده مهربان . بر من برتری مجویید و به تسلیم نزد من بیایید .

زن گفت : ای بزرگان ، در کار من رأی بدهید ، که تا شما حاضر نباشید من هیچ کاری را فیصل نتوانم داد .»

ملکه سبا از آنان خواست تا با فکرشان او را یاری دهند ؛ اما آنان با عرض عضلات خویش او را یاری می‏دهند و روشن است که این کار خلاف عقل است . ملکه سبا که به تفاوت لحن نامه سلیمان با لحن پادشاهان پی برده چنین می‏گوید : «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً»۲ «زن گفت : پادشاهان چون به قریه‏ای درآیند ، تباهش می‏کنند و عزیزانش را ذلیل می‏سازند . هم‏چنین هنگامی که نزد سلیمان رفت و سخنانش را شنید و آن‏گاه ایمان آورد ، گفت : همراه با سلیمان - و نه پشت سر او - به خدا ایمان آوردم : «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَـانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»۳ «و اینک با سلیمان در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم .»

این نمونه که قرآن به ما عرضه می‏کند ، نمونه زنی است که با عقلش می‏اندیشد نه با عاطفه‏اش ، اگرچه قومی مطیع در کنار خود دارد . اما مردان قوم او با احساسات خویش می‏اندیشند نه با عقل خویش . بنابراین قرآن به اشاره می‏خواهد بگوید که ممکن است عقل زن بیش‏تر از عقل مرد باشد . این هم نمونه‏اش . نمونه‏های دیگر ، همسر فرعون و مریم دختر عمران علیها‏السلام است .

آیه دیگری که ممکن است حمل بر ضعف شخصیت زن شود این آیه است : «أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ»۴ «آیا آن که به آرایش پرورش یافته و در هنگام جدال آشکار نمی‏گردد از آن خداست ؟»

این آیه از مسأله نشو و نمای دختر سخن می‏گوید نه از طبیعت ذات او . معمولاً طفل دختر آراسته و زینت داده می‏شود . گفته می‏شود که زن ضعیف‏تر از مرد است . اما قرآن از ضعف نوع انسان سخن می‏گوید و نه از ضعف زن : «خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفاً»۵ «آدمی ناتوان آفریده شده است .» بنابراین چیزی به نام «ضعف زن نسبت به مرد» در قرآن کریم نداریم . وانگهی می‏دانیم که زن بر اثر تمرین می‏تواند قوی‏تر از مرد شود .

ما معتقدیم که قرآن اساس و مبنای کار ماست و سنت ، تفصیل مجملات قرآن است . اگر بعضی از احادیث ظاهرا به گونه‏ای دیگر گفته‏اند ، باید آنها را به گونه‏ای مطالعه کنیم که با مفاهیم قرآنی موجود در آن موضوع منافات نداشته باشد .

اما مرحوم علامه شیخ محمد مهدی شمس‏الدین حدیث یاد شده را بنابر نقل شریف رضی ، حدیث مرسل و براساس روایت کلینی ضعیف السند می‏داند و در هر دو حال بر فرض دلالتش ، حجت نمی‏داند . وی درباره دلالت این حدیث هم به شرایط صدور آن اشاره می‏کند و عوامل و مقتضیات زمانی را در آن دخیل می‏بیند :

«به امام نسبت داده شده است که این کلام را پس از جنگ جمل بیان کرده ، جنگی که فتح باب فتنه بین مسلمانان و شمشیرکشی آنان به روی یکدیگر و سبب کشتار جمعیتی عظیم - ۲۰ هزار نفر بنابر قولی - بوده است .

این جنگ بر اثر موضع انفعالی ام‏المؤمنین عایشه در برابر امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام و یاری دادن برخی صحابه که کینه علی و طمع قدرت داشتند و دور عایشه را گرفتند ، پدید آمد .

عایشه منزلتی بزرگ نزد عامه مردم داشت . زیرا همسر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ام‏المؤمنین و دختر خلیفه اول - ابوبکر - بود . این منزلت اجتماعی منشأ تأثیر بزرگی بود .

امیرالمؤمنین علیه‏السلام با قرار دادن عایشه در صف سایر زنان و تصریح به این که او نسبت به دیگر زنان تمایزی ندارد که او را شایسته رهبری مردم نماید - آن هم به شیوه مصیبت باری که در پیش گرفت و به هیچ نصیحتی گوش نداد و به حکم خدا که زنان پیامبر را به نشستن در خانه دستور داد ، تن در نداد و از عاقبت فتنه نترسید - ، می‏خواست از منزلت او بکاهد .

امام می‏خواست با پرهیز از طعنه مستقیم به عایشه ، به عامه مردم بصیرت ببخشد . برای این کار از این روش که مبتنی بر ذکر احکام شرعی خاص زنان است استفاده کرد . البته این احکام خاص مقتضی نقصان در شایستگی و ویژگی‏های انسانی‏ای که او را مساوی مرد قرار می‏دهد ، نیست .

امام می‏خواست تا چشم مردم را بگشاید تا درک کنند که عایشه زنی است مانند دیگر زنان و وضع خاصی ندارد که اطاعت و انقیاد از تمایلات و مواضعش را - بی‏آن که به قانون یا شورا مستند باشد و در آن تنها میل و مزاج ویژه‏اش لحاظ شده باشد - ایجاب کند .

▪ در بخشی از وصیت امام به فرزندش حسن علیه‏السلام یا فرزند دیگر محمد بن حنفیه رضی‏الله‏عنه - بنا به تفاوت روایات - آمده است :

«ایّاک و مشاورة النساء فانّ رأیهن الی افن و عزمهنّ الی وهن . واکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایّاهن فانّ شدة الحجاب ابقی علیهن . و لیس خروجهنّ باشدّ من ادخالک من لا یوثق به علیهنّ ، و اذا استطعت الاّ یعرفن غیرک فافعل . و لا تملک المرأة من امرها ماجاوز نفسها ، فانّ المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة . و لا تعد بکرامة نفسها و لا تطمعها فی ان تشفع بغیرها»

«زنهار از این که با زنان به مشورت بپردازی که همانا رأی ایشان ناقص‏گونه و اراده و عزمشان سست است . با در پرده نگاه داشتن زنان چشمانشان را از دیگران (نامحرمان) ببیند که به راستی آنان را سخت در پرده داشتن بیش‏تر موجب باقی ماندن ایشان به حال خود می‏باشد . هم‏چنین بیرون رفتن زنان از منزل بدتر و نامناسب‏تر از این نیست که کسی را که نمی‏توان به او اعتماد کرد ، وارد محل سکونت ایشان نمایی . اگر بتوانی کاری بکنی که زنان ، جز تو کس دیگری را نشناسند ، این کار را انجام ده و به زن اجازه و اختیار مده از آنچه اختصاص به خود او دارد به چیز (کار) دیگری بپردازد که همانا زن به منزله گلی خوش‏بو است و نه کارگزار و پیش‏کار . در گرامی داشتن زن از آنچه مخصوص به خود او می‏باشد ، تجاوز مکن و او را به طمع نیانداز که از دیگری شفاعت کند .»

این وصیت را صدوق در «من لا یحضره الفقیه» با عنوان وصیت امام به محمد حنفیه ، احمد بن عبدربه مالکی - بخشی از آن را - در العقد الفرید ، ابن شعبه در تحف العقول ، مجلسی به نقل از کراجکی در بحارالانوار و کلینی در کافی به عنوان وصیت به امام حسن علیه‏السلام روایت کرده‏اند .

در روایت کراجکی ، فقره آغازین این وصیت به گونه‏ای دیگر آمده است :

«و ایّاک و مشاورة النساء الا من جرّبت بکمال عقل فانّ رأیهن یجر الی الافن و عزمهنّ الی وهن»۶ «زنهار از این که با زنان - جز آنان که به کمال خرد آزمودیشان - به مشورت بپردازی که رأی زنان به کاستی انجامد و عزمشان به سستی» .

۱. نمل ، ۳۲-۲۹ .

۲. همان ، ۳۴ .

۳. همان ، ۴۴ .

۴. زخرف ، ۱۸ .

۵. نساء، ۲۸.

۶. بحارالانوار ، ج۱۰۰ ، ص۲۵۳ ، باب احوال الرجال و النساء ، ج۵۶ .

منابع:

۱ . قرآن کریم ، ترجمه محمد مهدی فولادوند ، قم ، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی .

۲ . نهج‏البلاغه ، ترجمه علی اصغر فقیهی ، ، تهران ، انتشارات صبا ، چاپ سوم ، ۱۳۷۹ .

۳ . تأملات اسلامیة حول المرأة ، سید محمد حسین فضل‏اللّه‏ ، بیروت ، دارالملاک .

۴ . اهلیة المرأة لتولی السلطة ، شیخ محمد مهدی شمس الدین ، بیروت ، المؤسسة الدولیه للدرسات و النشر .

۵ . المرأة فی نهج‏البلاغه ، نجوی صالح الجواد ، لندن ، معهد الدراسات العربیة و الاسلامیة ، ۱۹۹۹ .

۶ . مجموعه آثار (۱۹) ، مرتضی مطهری ، تهران ، صدرا ، ۱۳۷۸ .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.