جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
منشور ادبیات گل رخسار صفی آوا
گلرخسار را به جرأت میتوان پرآوازه ترین زن شاعر تاجیکستان لقب داد. این بلندآوازگی، هم به خاطر اشعار دل نشین اوست و هم به خاطر شخصیت چندوجهی وی که شاعر، رمان نویس و سیاست مدار به نامیست.
بانو گلرخسار صفی آوا شاعره مردمیتاجیک، در ۱۷ دسامبر سال ۱۹۴۷ میلادی در روستای یخچ ناحیه دربند زاده شد و در سال ۱۹۶۸ میلادی، تحصیلات خود را در دانشکده تاریخ و ادبیات تاجیکستان به پایان رساند. نخستین اشعار گلرخسار در سال ۱۹۶۲ میلادی در نشریات ادبی به چاپ رسید تا او را به عنوان شاعری شایسته اهمیت به جامعه ادبی تاجیکستان معرفی کند. او بعدها فعالیت در حوزه مطبوعات را در کسوت مدیر بخش مطبوعات کمیته مرکزی کومسمول تاجیکستان و سردبیر روزنامه پیانر تاجیکستان ادامه داد و به دبیری کانون نویسندگان تاجیکستان ارتقاء یافت. «در پناه سایه»، «زنهای سبز بهار» و «سکرات موت» برگی دیگر بر چهره ادبی گلرخسار گشود و او را به مثابل رمان نویسی موفق به داستان نویسان و داستان خوانان معاصر تاجیک شناساند.
دفترهای شعر گلرخسار، یکی پس از دیگری و هرکدام موفق تر از دفتر پیشین به چاپ رسید تا شعر پهناور پارسی، حضور شاعری توانا را پاس بدارد. در ایران، «گلچین اشعار گلرخسار» (نشر الهدی، ۱۹۹۴ میلادی) «زادروز درد» (سروش، ۱۹۹۶ میلادی) و «آیت عشق» (۱۹۹۲ میلادی) به دست مشتاقان شعر رسیده است، امّا جز اینها باید از «اشک طوفان» (۱۹۹۲ میلادی لوگزامبورگ) نیز به عنوان آثار گلرخسار از ابتدا تاکنون از این قرار است: «بنفشه» (۱۹۷۰ میلادی)، «خانه پدر» (۱۹۷۳ میلادی)، «شبدر» (۱۹۷۵ میلادی)، «افسانه کوهسار» (۱۹۷۵ میلادی)، «گهوارهسبز» (۱۹۸۴ میلادی به خط فارسی)، و «زادروز درد» (۱۹۹۵ میلادی، مسکو) و آثار بسیار دیگری که از این شاعره شیرین گفتار به زبان روسی در مسکو به چاپ سپرده شده است. شعر گلرخسار را میتوان لولای شعر گذار از دوران شوروی به دوران استقلال تاجیکستان دانست.
او نیز همچون مؤمن «قناعت»، از نمایندگان تاجیکستان در پارلمان شوروی و از سرآمدان استقلال این کشور به شمار میآید. او نخستین شاعر تاجیک بود که در مقام عضو مؤثر پارلمان شوروی در اوایل دهه ۹۰ میلادی به ایران سفر نمود و زمینه ارتباط فرهنگی گسترده تر میان دو کشور را فراهم نمود. با این حال که تأثیرپذیری زیاد گلرخسار از شاعران روس، غیرقابل انکار است، امّا او حافظ و بیدل را استادان درجه اوّل خود میشمارد و شعر خود را بیشتر منسوب به فضای شعر این دو قلّه شعر فارسی میداند. تاکنون دو کاست شعرخوانی با صدای گلرخسار به بازار عرضه شده است؛ «خیابان زن تنها» و «اشک طوفان» هنوز هم پس از گذشت سالها از محبوبیت زیادی در میان شعردوستان تاجیک برخوردار است. او را باید مترجم توانایی نیز دانست. ترجمههای او از اشعار و آثار «لورکا»، «کامو»، «فیض احمدفیض» و «برگولس» پل ارتباط علاقه مندان به شعر در تاجیکستان با شعر فرنگستان بوده است. گلرخسار صفی آوا همچنین جایزه کومسمول عمومیاتفاق شوروی (۱۹۸۸ میلادی) و جایزه کومسمول تاجیکستان (۱۹۷۵ میلادی) را از آن خود کرده و از سال ۱۹۷۱ میلادی عضو پیوسته کانون نویسندگان تاجیکستان است. چند شعر از او زادِ خوانِ ضیافت این صفحه است:
پسِ دیوارِ تو جایِ قدمیگریان است
در گُلِ خنده من، برگِ غمیگریان است
زندگی پیر شد و عشق، جوان است هنوز
به جوان پیریِ من، بیش و کمیگریان است
به که گویم که قلم را اَلَمَت داده به من؟
از که پُرسم که چرا هر قلمیگریان است؟
قیمتِ لحظه از آن در نظرم افزون شد
که پسِ هر نفسِ بی تو دَمیگریان است
تا دَمیوارثِ بیچاره جمشید منم
در لبِ ملّتِ من جام جمیگریان است
بیچاره دلم جدا ز جان میگرید
از زخمِ زمانه بی نشان میگرید
بر دوشِ عصا نهاده بارِ غمِ خود
پیرِ المم نهان نهان میگرید
در فصلِ خزانِ عشق، یاد نگهم
در فلسفه فصل خزان میگرید
سوزم به هزار و یک زبان خاموش است
دردم به هزار و یک زبان میگرید
مانند من و ملّتِ آواره من
در چنگِ اجل، نیمِ جهان میگرید
بر حال من و میهنِ بیچاره من
یزدان بر سقفِ آسمان میگرید
خوش نامم و بدنامم؛ جانانه تنهایی
بشکستم و نشکستم پیمانه تنهایی
مستورم و مشهورم، چون شاعرِ تنهایی
مانَد به جهان از من افسانه تنهایی
چون بادِ بیابانها وحشت زده بگریزم
از انجمنِ تنها تا خانه تنهایی
گلبُن که خزان دارد، اندوهِ نهان دارد
دل در کفِ جان دارد جانانه تنهایی
هجران پَر و پا دارد دستورِ قضا دارد
ما را بکشد آخر دیوانه تنهایی
بیگانه تنهایی، یک دانه تنهایی
بر جمع جهان خندد از شانه تنهایی
زندگی با چشم گریان رفت، حیف
روی دریا اشکِ توفان رفت، حیف
خواب بودم بر سرِ زانوی وقت
عمر، چون خوابِ پریشان رفت، حیف
گلشنِ با خونِ دل پرورده ام
جلوه گاهِ برف و باران رفت، حیف
عطرِ گُل در سطرِ باران ماند، ماند
فصلِ گُل در وصل و هجران رفت، حیف
رازِ گُل در نازِ گُل ناگفته ماند
سازِ دل با آهِ سوزان رفت، حیف
عشقِ شاعرزاد و شاعرپَروَرَم
در وفاتِ خود غزل خوان رفت، حیف
گٌلِ رخسار بُدَم، نازکش خار شدم
حُسنِ گلزار بُدَم، زیبِ سَرِ دار شدم
خواستم بارِ غم از دوشِ حقیران فکنم
کوهِ غم گشتم و بر شانه خود بار شدم
خانه عشقِ مرا رَشکِ حسود آتش زد
بر لبِ غصّه، تبِ بوسه بیمار شدم
وارثِ بارِ کجِ مرکبِ جهلِ دگران
ز گناهِ همه بگذشته، گنه کار شدم
سرفرازی من از عشقِ وطن باطل شد
سَرِ خود از قدمِ سفله خریدار شدم
که مرا گفت که از وحشتِ شب ناله کنم؟
همه خوابند... من از آهِ که بیدار شدم؟
رستم عجمی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
بنیامین نتانیاهو رهبر انقلاب انفجار مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت سیزدهم روز معلم معلمان دولت بابک زنجانی مجلس شهید مطهری
ایران هواشناسی بارش باران آتش سوزی هلال احمر قوه قضاییه تهران پلیس شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش فضای مجازی
سهام عدالت قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
سریال نمایشگاه کتاب شهاب حسینی مسعود اسکویی تلویزیون تئاتر سینمای ایران سینما دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس چین ترکیه نوار غزه انگلیس اوکراین
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ
هوش مصنوعی گوگل کولر اپل همراه اول تلفن همراه تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب دیابت بیمه