سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

رویکرد روان شناختی ویلفردو پارتو


رویکرد روان شناختی ویلفردو پارتو

در جامعه شناختی پار تو، عامل اصلی مبارزه در اختلاف استعدادها نهفته است. وی تعریف خود از نخبگان را براساس استعدادهای فردی قرار داده و نخبگان را شایسته ترین افراد در هر یک از …

در جامعه شناختی پار تو، عامل اصلی مبارزه در اختلاف استعدادها نهفته است. وی تعریف خود از نخبگان را براساس استعدادهای فردی قرار داده و نخبگان را شایسته ترین افراد در هر یک از شاخه های فعالیت بشری دانسته است. این نخبگان با توده مردم یعنی با آنهایی که مهارت و شایستگی کمتری دارند، مبارزه می کنند تا به موضع رهبری ارتقا یابند. پارتو وجه تفاوت نخبه را از توده در این می داند که نخبه کسی است که بالاترین امتیازها را در رشته فعالیتی خود دارد. بنابراین پارتو در طرح اندیشه خود، عمدتا بر موضوع روان شناختی افراد تاکید دارد و انسان را به لحاظ ماهیت روان شناختی خود به دو گروه نخبه و توده تقسیم می کند و معتقد است که قدرت همیشه در دست نخبگان بوده و خواهد بود و “تاریخ، گورستان اشراف سالاری هاست.

” پارتو جامعه شناسی سیاسی خود را در مجادله با مارکسیسم ارائه کرده و به این اندیشه مارکس که نوید می داد نهایتا نوبت توده ها خواهد رسید و با قهر انقلابی خود جریان انحرافی تاریخ را که موجب تقسیم جامعه انسانی به دو بخش اقلیت نخبه و اکثریت توده و در نتیجه باعث بیگانگی آنها از یکدیگر و از محصولات تولیدی خود شده است حقیرانه می نگریست. در مقابل اندیشه خوشبینانه مارکس، پارتو نوید می داد که همیشه نوبت نخبگان خواهد بود. با از دست رفتن انرژی بقای یک گروه نخبه، گروه نخبه دیگری قدرت را در دست خواهد گرفت. از دیدگاه پارتو گروه نخبه از ویژگی های انسانی، از توانایی ها و غریزه های فردی ناشی می شود. به همین خاطر است که پارتو عقل را عامل نارسایی برای فهم رفتار اجتماعی، جامعه و تاریخ می داند.

انسان عمدتا موجودی غیرعقلانی و واجد ذخایر عظیم غریزی و احساس است و این ویژگی در انسان پایدار است و تاریخ دگرگونی عمده ای در آن به وجود نمی آورد. بدین سان، در رفتار اجتماعی، احساس، نیروی غالب و مسلط است و در این زمینه عقل و منطق تاثیر اندکی دارد. در پشت هر عمل و رفتاری به هر حال احساسی نهفته است. در واقع احساس و غریزه در نظریه پار تو همپای زیربنای اقتصادی در نظریات مارکسیستی است. بنابراین انسان از دیدگاه پار تو، اساسا به صورت منطقی رفتار نمی کند، بلکه می کوشد کنش ها و رفتارهای خود را به طور منطقی از طریق ایدئولوژی یا ارزش هایی که آنها را “اشتقاق ها” می نامد توجیه کند. این ارزش ها یا اشتقاق ها غرایز یا حالات ذهنی ایجاد می کنند که آنها را “باقیمانده ها” می نامند و اینها هستند که اساس فعالیت انسانی را تشکیل می دهند.

وی باقیمانده ها را به دو نوع طبقه “غرایز ترکیب” و “ماندگاری انبوهه ها” تقسیم می کند. اولی شامل استفاده از اندیشه و تخیل است و پارتو به کسانی که بر این اساس عمل می کنند عنوان “روباه” می دهد و دومی بر دوام، ثبات و نظم تاکید می ورزند و پارتو کسانی را که بر این اساس عمل می کنند”شیر” می نامد. بنابراین جوهر سیاست از نظر وی ترکیبی از سازش و سرکوب یعنی ترکیب درستی از خصال روبه صفتی و شیرصفتی است. ترکیب میزان درستی از این دو موجب توفیق و ادامه قدرت گروه نخبه حاکم می شود.

یاسمن اسحاقی