چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

رابطه ساواک با موساد


رابطه ساواک با موساد

ارتباط و همکاری رژیم صهیونیستی با دولت و دربار شاهنشاهی ایران به حدی بود که اسرائیلی ها به طور گستاخانه و طلبکارانه برای خود این امتیاز را قایل بودند که هرگونه اوامری در سطوح مختلف به افراد ذی ربط در دولت ایران بدهند این اوامر و سفارشات, حتی شخص محمدرضا پهلوی را نیز شامل می شد

ارتباط و همکاری رژیم صهیونیستی با دولت و دربار شاهنشاهی ایران به حدی بود که اسرائیلی‌ها به طور گستاخانه و طلبکارانه برای خود این امتیاز را قایل بودند که هرگونه اوامری در سطوح مختلف به افراد ذی‌ربط در دولت ایران بدهند؛ این اوامر و سفارشات، حتی شخص محمدرضا پهلوی را نیز شامل می‌شد.

حمید‌ی‌فر با استناد به منابع تاریخی، به تعریف سیستم و سرویس امنیتی موساد و ساواک و نحوه شکل‌گیری آن و حمایت سازمان اطلاعات امریکا (سیا) پرداخته و نقش دستهای پنهان امریکا و اسرائیل را در این حمایت از موساد و ساواک خاطر نشان کرد. وی ساواک را به مدد موساد کارآمدترین دستگاه سرکوب توصیف کرد و افزود: ساواک با آموزش‌های امنیتی مختلفی که از جانب متخصصین اسرائیلی می‌دید روز به روز توانایی بیشتری می‌یافت، به گونه‌ای که حتی کشورهای خاورمیانه، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی خود را برای آموزش به تهران اعزام می‌کردند؛ کلیه آموزشهای اطلاعاتی و امنیتی، عمدتاً زیر نظر سران موساد و سیا انجام می‌شد.

این محقق متذکر شد: آنچه مسلم است، این که استقرار متخصصین یهودی در ساواک نه تنها در چارچوب مصالح سیاسی و دیپلماتیک ملت و دولت ایران نبود بلکه در بسیاری اوقات، به ضرر رملت ایران تمام می‌شد.

وی افزود: زمانی که رؤسای ساواک احساس می‌کردند نیازهای آموزشی آنان توسط اسرائیلی‌ها برآورده می‌شود، افرادی را به منظور آموزش به اسرائیل اعزام می‌کردند و یا استادان و کارشناسان اسرائیلی به ایران آمده و در یک دوره فشرده و کوتاه مدت، برخی نکات را به شاگردان خود منتقل می‌کردند؛ موساد هم در همین راستا، از ساواک امتیازات فراوانی می‌گرفت و این امر منجر به پرداخت هزینه معنوی و مادی فراوانی از سوی ساواک به موساد و سران آن می‌شد.

این محقق در بخش دیگری از مقاله خود، نقش موساد در نواحی مرزی ایران و استقرار آنان در پایگاههای برون‌مرزی را مورد اشاره قرار داد و افزود: «همه آموزش‌های تکنیکی و تخصصی اطلاعاتی و تجهیز ساواک با نظارت و کنترل دائمی و مستقیم موساد انجام می‌شد و این وابستگی در تمامی ارکان حکومت پهلوی به چشم می‌خورد؛ طرف اسرائیلی تنها طرح و پیشنهاد به طرف ایرانی تحویل می‌داد و حکومت پهلوی نیز اجرا می‌کرد. به واسطه این فعالیت‌ها، اسرائیل به اقداماتی علیه برخی کشورهای اسلامی چون مصر، سوریه و لبنان دست می‌زد.

وی در پایان فرازهایی از فرمایشات معمار بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) و روشنگری‌های ایشان در خصوص نفوذ بیگانگان، به ویژه اسرائیلی‌ها در دستگاه تبلیغات و حتی دربار ایران، ارتش، فرهنگ و سایر وزارتخانه‌ها مورد اشاره قرار داد.

محمد‌تقی تقی‌پور سخنران بعدی همایش سقوط به تشریح نقطه نظرات خود درباره سیطره صهیونیستها بر ارکان حکومت پهلوی پرداخت. وی که از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران بوده و عمده فعالیتهای خود را در زمینه صهیونیسم و شناساندن افکار و اندیشه‌ها و جنایات آنان متمرکز کرده در سخنان خود پس از اشاره به چند مقاله روزنامه‌های چاپ اسرائیل که در آستانه پیروزی انقلاب خواستار کشتار مردم و جلوگیری از سقوط رژیم شاه شده بودند به برقراری یک پل هوائی بین ایران و اسرائیل توسط نظامیان صهیونیستی اشاره کرد و گفت:

این پل هوائی را اسرائیلی‌ها برای ارسال وسائل سرکوب برقرار کردند. از جمله این وسایل تفنگ‌های پخش کننده گاز بود که افراد رادچار نوعی سستی و رخوت می‌کرد و هرگونه قدرت حرکت و واکنش عصبی را دچار شوک و فلج می‌کرد.

تقی‌پور تأکید کرد: دولت اسراییل یک گروهان کماندوی ورزیده عملیات شهری به وسیله هواپیمای شرکت ا‌ل ـ آل به تهران اعزام داشت که تابع اطلاعات ارتش اسراییل بود. فرمانده این گروهان رحبعام زیبکی بود که در دهه ۱۹۶۰ فرمانده بخش میانه اسراییل و سپس مشاور نخست‌وزیر در مسایل مبارزه با تروریسم و کا ربرد مهمات مخصوص و تکنیک‌های مربوط به آن بود. در این گروهان تعداد زیادی یهودی ایرانی که فارسی را خوب می‌دانستند به چشم می‌‌خورد، اما همه افراد واحد، ملبس به اونیفورم نظامی ارتش ایران بودند.

این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به این که کارشناسان نظامی اسراییل و افرادی از تشکیلات پنهانی یهودیان ایران که به عنوان نظامی از اقلیت یهود تشکیل شده بود، در تهران به گروهان نظامی اسراییل ملحق شدند، گفت: اسراییل نیز همزمان گروهی از یهودیان ایران را به طور ناشناس علیه تظاهرات مردم بسیج کرد. پایگاه نظامی اسرائیل نزدیک آبادان و بندرعباس که از سوی اسراییل نیز اداره می‌شد، برای تمرین کادرهای ضد شورش شهری مورد استفاده قرار گرفت. اسراییل همچنین با استفاده از وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌ها،‌جنگ روانی شدیدی علیه مردم ایران به راه انداخت و به دفاع از رژیم شاه برخاست.

وی گفت: کارشناسان، متخصصان و استراتژیست‌های کهنه کار صهیونی، رسانه‌های وابسته و مرتبط و نیز مراکز مطالعاتی، پژوهشی و اطلاعاتی، همه، وارد کارزار شدند و یکصدا توصیه کردند که باید در ایران حمام خون راه بیفتد تا اهداف مورد نظر آنها تأمین شود. آن‌ها، چنان از سقوط سلطنت در ایران وحشت داشتند که ناگزیر و بی‌محابا، نگرانی و پریشانی خود را اعلام می‌کردند و هیچ ابایی از افشای اضطراب و ترس خود نیز نداشتند.

تقی‌پور گفت هشدارها و رهنمودهای امام خمینی کلید و راهنمای اصلی برای افشاء توطئه صهیونیستها و نقشه‌های آنها بود.

«دستیابی به درآمدهای نفتی و تصرف بازار تقاضای ایران» عنوان مقاله بعدی بود که در همایش سقوط ارائه شد. دکتر محمد کهندل عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی نویسنده مقاله اظهار داشت:

نفت از دو طریق مورد توجه کشورهای استکباری قرار گرفت، در درجه اول،‌خود، کالایی ضروری و مورد نیاز برای ایجاد گرما، روشنایی و انرژی محرکه لازم برای بخش‌های مختلف اقتصادی است. در درجه دوم ثروتی است که می‌توان با به کارگیری آن به ایجاد فزاینده دارایی، سرمایه و اشتغال در فرآیند تولید دست یازید؛ همچنین تضمین کننده رشد بیشتر و صنعتی شدن را فراهم می‌کند.

کهندل با اشاره به این که قدرتهای جهانی درصدد تحول نظام سیاسی کشورهای نفت خیز برآمدند و در این راستا از سوی قدرتها رژیم پهلوی انتخاب شد، گفت: این رژیم تا به ‌آخر، به دلیل بی‌هویتی و عدم همراهی با مردم مسلمانش، سلطه را با ترس پذیرفت. همین موضوع زمینه سقوط حکومت پهلوی را از منظر اقتصادی و سیاسی موجب شد.

وی افزود: با ورود امریکا به چرخه نفت ایران در دوره مصدق وضعیت دولت و روند اقتصادی کشور تغییر کرد. بدین معنی که شرایط اقتصادی به صورتی ساماندهی و جهت داده شد که درآمدهای نفتی به واردات مواد غذایی و کالاهای استراتژیک انجامید و وابستگی اقتصادی تعمیق یافت.

کهندل گفت: این نکته باعث افزایش تقاضای سرانه شد و با ثابت ماندن شاخص تولید سرانه مواد غذایی، قیمت مواد غذایی افزایش یافت: گروه‌های کم درآمد به شدت تحت فشار افزایش قیمت‌ها قرار می‌گرفتند و بر این اساس و برای جلوگیری از مخاطرات اجتماعی، راهی جز افزایش واردات مواد غذایی برای دولت باقی نمی‌ماند.

کهندل افزود: نظر این بود که تا وقتی درآمد نفت، ارز خارجی را تأمین می‌کند، مواد غذایی لازم برای ارضای تقاضا، وارد شود، این واردات فشارهای موجود برای توسعه کشاورزی را کاهش می‌داد و این بخش به اندازه ارضای تقاضا رشد نمی‌کرد. به همین دلیل با افزایش تولید ناخالص ملی و جمعیت، تقاضا برای واردات مواد غذایی بیشتر، افزایش می‌یافت.

وی با بیان این که این موضوع صادرات نفت را برای تأمین ارز بیشتر، افزایش می‌داد تصریح کرد: رژیم همواره نگران موجودیت خود بعد از تمام شدن نفت بود.

براساس گزارش رسیده، در ساعات بعد از ظهر نیز همایش با سخنرانی آقای سید مرتضی نبوی پژوهشگر و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به کار خود ادامه داد. آقای نبوی در سخنان خود گفت:

جهت‌گیری سیاست خارجی شاه موازنه مثبت بود. در این جهت او تنها به امریکا امتیازهای جذاب و چشم پر کن نداد، بلکه با استفاده از فرصت پدید آمده، به دلیل افزایش درآمدهای نفتی و تلاش ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ سرد، امتیازهای بزرگی به ابرقدرت شرق و دیگر قدرتها هم تقدیم کرد؛ به طوری که رادیو مسکو به تمجید اصلاحات شاهانه و تقبیح اقدامات انقلابیون ایران پرداخت. خرید بعضی تسلیحات جنگی از بلوک شرق، احداث ذوب‌آهن اصفهان توسط شوروی، فروش گاز ارزان به شوروی از جمله‌امتیازات اعطایی شاه به شرق است.

سیاست خاورمیانه‌ای شاه، اتحاد و همبستگی با دولتهای محافظه‌کار و هم پیمانان منطقه‌ای امریکا و تشکیل پیمانهای نظامی (سنتو) و اقتصادی (آرسی‌دی) و برقراری روابط محرمانه با اسرائیل و تأمین انرژی مورد نیاز این رژیم، پیشبرد سیاست امریکا در اوپک و مقابله با جنبشهای انقلابی در منطقه بود.

رئیس جمهور امریکا، کارتر دموکرات، تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران مرتب از ثبات رژیم شاه و حمایت بی‌قید و شرط از پهلوی دوم دم می‌زد و تنها در پایان کنفرانس گوادلوپ که در ۱۵ دی ۱۳۵۷ با شرکت جیمی کارتر، ژیسکاردستن، جیمز کالاهان و هلموت اشمیت برگزار شد و به دنبال گزارش‌هایی که سران سه کشور اروپایی به امریکا ارائه دادند، دانست که کار از کار گذشته و سقوط شاه حتمی است. کارتر پیش از آن، تصوری از پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه نداشت.

آقای حجت‌الله غنیمی‌فرد سخنران بعدی همایش گفت:

توجه خاص انگلیس و سپس امریکا به تقویت صنعت نفت ایران در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم تا ملی شدن این صنعت و تحریم نفتی و سیاسی ایران در ۱۳۳۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سپس حضور سریع و وسیع امریکا در صنعت نفت ایران پس از کودتا، اجرای سیاستی استعماری در وجه اقتصادی کشور بود؛ سیاستی مبتنی بر توسعه یک قطبی در اقتصاد. این سیاست، باعث تحکیم حضور شرکت‌های بزرگ صنعتی و تجاری در کشورهای کمتر رشد یافته پس از جنگ جهانی دوم شد. همچنین به فراخور امکانات اقلیمی کشورهای فقیر، یک بخش از کل اقتصاد از جمله کشاورزی یا قسمتی از معادن در معرض سرمایه‌گذاری وسیع و آموزش و انتقال دانش فنی روز قرار گرفت و با سرعتی به مراتب بیش از سایر بخشهای اقتصادی رشد و توسعه ‌یافت. بخش سنتی اقتصاد یا به شکل اولیه خود باقی ‌ماند و یا با رشدی بطئی همراه بود. در مقابل، تک قطب اقتصادی توسعه یافت که عموماً برای حفظ و افزایش منافع سرمایه‌گذاران خارجی بود که با رشدی سریع، خود را به معیارهای جهانی نزدیک می‌کرد.

صنعت نفت ایران در دوران پهلوی دوم و بالاخص پس از کودتای ۱۳۳۲ نقطه توجه و هدف سیاست دوگانگی اقتصاد بود. صنعت نفت ایران که جلوه بارز این سیاست نو استعماری بود، علیرغم انتظار طراحان و مجریان این سیاست، پس از حدود بیست و پنج سال در مقابل واکنش مردمی مذهبی از درون به اهرمی برای موفقیت نیروهای خواهان انقلاب اسلامی و سقوط پهلوی دوم تبدیل شد.

همایش سقوط سپس با سخنرانی دکتر عبدالرحیم گواهی مشاور وزیر خارجه ادامه یافت.

گواهی در ابتدای سخنان خود به سخنان پرویز راجی آخرین سفیر رژیم شاهنشاهی در لندن اشاره کرد و گفت: وقوع انقلاب اسلامی ایران بدین خاطر نبود که بنابر گفته بی‌پایه راجی، ما کشوری بدوی و عقب افتاده هستیم، بلکه به خاطر عیاشی و هرزه‌گری خود این جناب آخرین سفیر شاه در لندن، و اربابه‌اش بود که تاآخرین لحظه دمی از شهوت و مشروب و قدرت غفلت نکردند و خاطرات چاپ شده هر دو نفرشان مشحون از این آلودگیها است. پیروزی انقلاب بدین جهت نبود که به قول اشرف انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها بالاخره شاه را از کار انداختند بلکه به قول پارسونز در اثر اشتباهات خود شاه بود.

رییس مرکز پژوهش ادیان جهان افزود: سقوط شاه ـ به قول همین ‌آقای راجی ـ در اثر اولویت‌های عوضی‌اش، سیاست‌های اقتصادی فاجعه‌آمیزش، بلند پروازی‌های نظامی‌اش، عطش سیراب ناپذیرش به شنیدن تملق و بی‌توجهی حیرت‌انگیزش نسبت به احساسات ملتش، بود؛ به خاطر تکیه مطلقش بر ارتش و ساواک، به خاطر اینکه ـ به قول سولیوان ـ وی زمامداری نبود که توانایی و قابلیت رهبری کشوری در شرایط بحرانی را داشته باشد؛ به خاطر ژست الکی و آبکی قدرتمند بودن، به خود گرفتن و ادای دیکتاتورها را درآوردن بود؛ و بالاخره به خاطر این که وی، در تنهایی و بی‌کسی شاهانه خویش، هیچکس جز سفیر امریکا را نداشت که با او گپ بزند و درد دل کند! چنانچه خودش هم بالاخره به فساد و غیر مردمی بودن حکومتش پی برد و قول اصلاح و مردمی بودن داد، لیکن نوشدارو پس از مرگ سهراب.

وی با بیان این که در روزهای آخر سلطنت پهلوی سیر حوادث به قدری سریع بود و انقلاب ایران در چنان ابعادی گسترش می‌یافت که هیچ چیز نمی‌توانست جلودار آن باشد،‌گفت: سقوط شاه به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده بود، که این البته به دلیل قدرت و نفوذ بالای روحانیت بودکه به قول اشرف پهلوی تا آن زمان از طرف رژیم بسیار دست کم گرفته شده بود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: با توجه به وابستگی سیاسی و به تبع آن استبداد داخلی، وابستگی اطلاعاتی ـ نظامی، وابستگی اقتصادی، و بالاخره وابستگی فرهنگی رژیم پهلوی بالاخص در دوران ۳۷ ساله حکومت محمد‌رضا می‌توان چنین نتیجه گرفت که سقوط محمد‌رضا و خاندان پهلوی بیشتر به دلیل رواج فساد، حکومت فردی و استبداد داخلی، قتل و حبس و شکنجه و تکیه مطلق بر قدرتهای خارجی بود.

سید مصطفی تقوی مقدم سخنران بعدی همایش اظهار داشت: برای تبیین نقش گروه‌ها و شخصیت‌ها در رخداد سقوط پهلوی، در فاصله ۷ ـ ۱۳۵۶، باید آرایش سیاسی جریانها و احزاب و شخصیت‌های مخالف رژیم در دو سال یاد شده را مورد بحث و بررسی قرار داد.

وی تأکید کرد: مواضع و موقعیت و نفوذ جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب توده، سازمانهای مجاهدین و فداییان خلق که در مجموع، جریان روشنفکری فعالی را نیز در بر می‌گیرند مراجع تقلید مهم،‌به عنوان مهم‌ترین جریان‌ها و شخصیت‌های تأثیرگذار بر بینش و کنش جامعه نشان می‌دهد که مجموعه جریانها و شخصیتهای فوق به چند دسته تقسیم می‌شوند.

تقوی مقدم ادامه داد: برخی صرفنظر از اینکه اعتبار اجتماعی یا توانایی عملی برای رهبری جامعه راداشته یا نداشته‌اند، اصولاً به سقوط پهلوی و تغییر سلطنت معتقد نبوده، به رفرم نظام موجود و تغییر آن از سلطنت استبدادی به سلطنت مشروطه و سهیم شدن در قدرت قانع بوده و همین را به عنوان غایت مطالبات خود پی‌گیری می‌کردند.

وی افزود: برخی مانند سازمان‌های چریکی معتقد به سقوط پهلوی بودند، اما آنها در مقطع تاریخی مورد بحث، عملاً متلاشی و مضمحل شده بودند و در صورت عدم تلاش و اضمحلال نیز، از یکسو وجاهت لازم برای جلب اعتماد عمومی و کسب جایگاه رهبری نداشتند و از سوی دیگر، رویکرد آنها یعنی مشی مسلحانه با توجه به تعارض عقیدتی آنها با بدنه جامعه، امکان توفیق نداشت.

این پژوهشگر تاریخ معاصر خاطر نشان ساخت: برخی دیگر نیز علاقمند به سقوط پهلوی بودند و بالقوه امکان رهبری جامعه برای اسقاط پهلوی را داشتند اما اینان به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و نوع تلقی از رابطه دین و سیاست، چنین موضعی اتخاذ نکردند.

تقوی مقدم ضمن تشریح مواضع مجموعه گروه‌ها و شخصیت‌های فوق و جریان‌های مدعی رهبری جامعه نتیجه‌گیری کرد که اگر رهبری جامعه در مقطع تاریخی مورد بحث در اختیار یک فرد و یا مجموعه این گروه‌ها و شخصیت‌ها می‌بود، رخداد سقوط سلطنت پهلوی، دست کم در مقطع زمانی بهمن ۵۷، رخ نمی‌داد، زیرا طرح سقوط پهلوی از سوی هیچکدام از آنها به جامعه ارائه نگردید.

این پژوهشگر تاریخ معاصر در پایان با تشریح و تبیین مواضع حضرت امام خمینی (ره) از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷، ویژگی‌های شخصیتی و تاکتیکها و تدابیر ایشان، تأکید کرد: امام به عنوان طراح ضرورت سقوط پهلوی با اتخاذ تدابیر لازم، دسیسه‌های بین‌المللی و شگردهای گوناگون رژیم را خنثی کرده، ضرورت سقوط آن را مورد پذیرش افکار عمومی قرار داده و همه گروه‌ها و شخصیت‌های فوق را به انفعال و پذیرش این ضرورت واداشته و توانست همه زمینه‌ها و عوامل نارضایتی را ساماندهی کرده و برای تحقق سقوط سلطنت پهلوی و تغییر نظام شاهنشاهی بسیج کند.

آقای عمید زنجانی رئیس دانشگاه تهران آخرین سخنران همایش «سقوط» بود. وی با اشاره به تفاوت‌های انقلاب اسلامی با مشروطه خاطر نشان کرد: هر کدام از این دو انقلاب دارای ویژگی‌های خاص خود هستند و این که کسانی انقلاب اسلامی را یک حادثه بزرگ و علمی قلمداد می‌کنند و آن را مشابه سایر انقلاب‌ها می‌دانند باید دقت داشته باشند که دچار تحریف تاریخ نشوند.

عمید زنجانی با ابراز تأسف از این که این تحریف زمانی صورت می‌گیرد که برخی به بهانه علمی نشان دادن تحلیل‌های خود، انقلاب اسلامی را بادیگر انقلاب‌ها مقایسه می‌کنند، تأکید کرد: دودمان پهلوی درصدد فرهنگ‌سازی و ساختن هویت جدید برای ایران بود که با هویت اصلی ملت ایران تفات اساسی داشت.

رئیس دانشگاه تهران با بیان اینکه راه انتخاب شده برای ایجاد هویت جدید توسط دودمان پهلوی دین‌زدایی بود تصریح کرد: در دوره پهلوی دوم ابزارهای مدرن به خدمت محمد‌رضا شاه درآمد تا در روند دین‌زدائی، تسریع شود. حتی از استادان دانشگاهها برای فرهنگ‌سازی و هویت‌سازی و مسخ دین بهره گرفتند. وی اشتباه رژیم پهلوی را بریدن از مردم و وابستگی به غرب دانست و گفت: خوی نظامی و سربازی رضاخان در نهایت باعث شد که از انگلستان دست بردارد و به آلمان‌ها روی بیاورد که همان نیز باعث سقوطش شد.

عمید زنجانی اتخاذ سیاست دین‌زدایی و وابستگی به غرب را از عوامل شتاب دهنده اضمحلال رژیم پهلوی برشمرد و ابراز داشت: محمد‌رضا برای ماندن، خود را به تمام قدرت‌های دنیا وابسته کرد،‌اما این وابستگی کامل باعث قطع ارتباط او با مردم شد.

دومین همایش «سقوط» با برگزاری میزگردی با حضور آقایان صادق زیبا کلام، عباس سلیمی‌نمین، عبدالرضا هوشنگ مهدوی و روح‌‌الله حسینیان به کار خود پایان داد.

● پیمان ساواک با موساد

شماری از تاریخ نگاران، آگاهان و کارشناسان علوم سیاسی از حضور و نفوذ عمیق و همه جانبه بنی اسرائیل در ایران عصر پهلوی، با عنوان سیطره بی‌بدیل صهیونیسم در این کشور یاد کرده‌اند. سلطنت پهلوی علاوه بر ارتباط گسترده سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی با اسراییل فضای مناسب و مطلوبی برای فعالیت یهودی‌ها و کانون‌ها و مجامع صهیونی در کشور فراهم آورده بود؛ به گونه‌ای که این جماعت در جغرافیایی به پهنة ایران از همه گونه آزادی عمل برخوردار بودند.

موقعیت جغرافیایی و ژئوپولتیکی، همجواری با شماری از کشورهای اسلامی و عربی منطقه، هویت فرهنگی و دینی مردم، وابستگی و پیوستگی دستگاه حاکمه پهلوی به اردوگاه نظام سلطه جهانی، سابقه و حضور یهودی‌های در ایرن سرزمین و ...، دلیل و شاخص عمده و اساسی انتخاب کشور ایران از سوی سازمان جهانی صهیونیسم بود.

یان بلک و بنی موریس در کتاب «جنگ‌های نهانی اسرائیل» با یادآوری موقعیت سوق الجیشی و منطقه، هویت اسلامی و بعضی دیگر ویژگی‌های ایران، از این سرزمین با عنوان «گوهر تابناک» برای سران و رهبران صهیونی،‌در مسیر استراتژی صهیونیسم یاد کرده است.

در اسناد و گزارش‌های به کلی سرّی بر جای مانده از دوران پهلوی چنین یادآوری و تصریح شده است:

واضح و روشن است که «برای اسرائیل» فعالیت از کشور ثالث که ضمن همجواری با کشورهای عربی، دارای روابط حسنه با آنها بوده و از نظر مذهبی نیز دارای علایق با اعراب هستند، مثمر ثمرتر خواهد بود.

کارشناسان ذی‌ربط ساواک در گزارش‌های و تحلیل‌های طبقه بندی شده و درون سازمانی خود، وجود بعضی ابزارها، امکانات و زمینه‌ها را، موقعیتی ممتاز و بستری ایده‌آل و مطلوب برای تکاپوی صهیونیست‌ها،‌به ویژه سرویس اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در ایران ارزیابی کرده‌اند:

امکانات کشور هدف به منظور انجام فعالیت‌های اطلاعاتی:

● وجود بیش از چهل هزار اقلیت یهودی در ایران.

ـ وجود تعداد زیادی از کلیمیان کشورهای عربی به ویژه عراق که در اثر عدم پذیرش جوامع مذکور به ایران مهاجرت کرده و به تدریج به تابعیت دولت شاهنشاهی ایران در آمده‌اند. طبق سوابق موجود عده‌ای از این افراد قبلا در کشورهای عربی به نفع اسرائیل همکاری داشته و در کشور شاهنشاهی ایران نیز ارتباط خود را با اعضای سرویس زیتون «اسرائیل» و همچنین سایر اعضای نمایندگی اسرائیل حفظ و فعالیت‌های اطلاعاتی نیز بعضا از آنها مشاهده شده است.

ـ وجود دموکراسی و آزادی مذهب در کشور شاهنشاهی ایران به بهترین وجه برای کلیه اقلیت‌های مذهبی به ویژه اقلیت کلیمی.

ـ اتکا به ریشه‌های سیاسی و اقتصادی و مالی که جامعه یهود در طی سالیان دراز در اغلب کشورهای جهان به وجود آورده‌اند و استفاده و تغذیه کامل از کلیه این امکانات.

ـ استفاده از ایدئولوژی صهیونیسم در بین اقلیت کلیمی ایران.

ـ داشتن سازمانهای وسیع فرهنگی و مذهبی و تبلیغات در کلیه کشورهای جهان به ویژه کشورهای اروپایی و آمریکایی و تغذیه موثر از این مؤسسات چه از نظر اقتصادی و سیاسی و مالی و تبلیغاتی.

دور از واقعیت نیست که در ساختار قدرت و نمودار تشکیلاتی حکومت پهلوی، اهرمی که می‌توانست حضور و موقعیت صهیونیست‌ها را در ایران تثبیت و تحکیم کند و به علاوه پوشش امنیتی آنها را نیز تضمین نماید، «ساواک» بود.

به طور مسلم حضور فعال و وسیع یهودی‌ها در حوزه‌های مختلف اقتصادی، تلاش گسترده اشخاص و محافل وابسته و مرتبط با صهیونیسم در زمینه جمع آوری کمک‌های مالی برای خزانه جنگی اسرائیل و به علاوه تحریک و تشویق و انتقال یهودی‌ها به فلسطین اشغالی، تنها بخشی از نفوذ و حضور اسرائیلی‌ها در این کشور و نشانگر گوشه‌ای از همکاری‌های سلطنت پهلوی با دولت سارائیل در ایران آن عصر بود.

داده‌های اطلاعاتی پنهان و اسناد طقه بندی شده حکایت از آن دارند که حضور صهیونیست‌ها در هیچ کدام از حوزه‌های قدرت سیاستگذاری، تصمیم‌گیری و اجرایی، به اندازه نفوذ آنها در تشکیلات ساواک نبود. این موضوع از آن جهت برای راهبران و سران اسرائیل ارزشمند و با اهمیت بود که آنها ساواک را ابزار سلطه بر تمامی ارکان قدرت در حکومت پهلوی می‌دانستند. لذا دستیابی به این موقعیت و فرصت را مغتنم شمرده، آن را به معنی تسلط بر همة اجزا و ارکان حکومت شاهنشاهی ارزیابی می‌کردند.

بر اساس این دیدگاه که ایران شاهنشاهی جزیره ثبات وامنیت منطقه از یک سو و پایگاه مستحکم نظام سلطه در خاورمیانه و در میان کشورهای اسلامی از سوی دیگر است، سازمان جهانی صهونیسم ما، موریتی را که پیشتر به عهده سازمان‌های سیا (آمریکا) و ام.آی، شش (انگلستان) بود به سرویس اطلاعاتی اسرائیل تفویض کرد.

گزارش‌ها و اسناد موجود گواهی می‌دهند که اسرائیلی‌ها در راستای برنامه‌ها و اهداف تعیین شده، سلسله فعالیت‌های اطلاعاتی خود را در ایران و در میان کشورهای اسلامی منطقه با پوشش ساواک به آسانی تعقیب می‌کردند. صرف نظر از بهره‌برداری سرویس اطلاعاتی اسرائیل از حضور و موقعیت یهود ایران در جهت برنامه‌ها و اهداف جاسوسی،‌همکاری اطلاعاتی پیچیده دو رژیم پهلوی و اسرائیل به گونه‌ای بود که بعضی تحلیل‌گران و کارشناسان سیاسی منطقه و جهان، ساواک را زاییده دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و ایران شاهنشاهی را پایگاه اول صهیونیسم، پس از فلسطین اشغالی در خاورمیانه می‌دانستند.

پروتکل ویژه همکاری اطلعاتی دو رژیم، با نام کریستال یا بلور در واقع پوششی بود که ساواک برای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و جاسوسان آن فراهم آورده بود. این پوشش نه فقط جغرافیای ایران، که بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی،‌از عراق تا مصر، اردن، سوریه، لبنان، عربستان سعودی، کویت، امیر نشین‌های حاشیه خلیج فارسی و ... را شامل می‌شد. این پروتکل اطلاعاتی دو جانبه، (طرح کریستال) با ایجاد بستری مناسب و حاشیه‌ای امن، عملیات نشان کردن، جذب و استخدام مزدور اطلاعاتی و جاسوس از میان عرب‌ها، شامل مسافران، دیپلمات‌ها، مستشارها، دانشجوها، بازرگانان و ...، از سوی سرویس اطلاعاتی اسرائیل در این کشور آسان و هموار می‌نمود؛ افزون بر آن امکان استتار جاسوسان یهودی و اسرائیلی را در کشورهای مزبور فراهم می‌کرد.

به هر روی، آشنایی با چگونگی و ابعاد همکاری دو سرویس ساواک و موساد و میزان حضور اعضای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در این تشکیلات، بخش‌های مهم، حساس و پنهان تکاپوی صهیونیستی در ایران آن دوره و شماری از کشورهای اسلامی خاورمیانه را برای مخاطب امروز تبیین می‌کند، به علاوه موجب خواهد شد که دیدگاه او، در باره شأن ظهور و بروز و نیز ماهیت بسیاری از رویدادهای عمده تاریخ معاصر ایران و منطقه دگرگون گردد.

● تأسیس ساواک

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شرایط و موقعیت برای گسترش و تعمیق حضور، حاکمیت و بلکه سیطره آمریکا در ایرن کاملاً مساعد گردید. جابه جایی قدرت در حوزة سیاستگذاری و تصمیم‌گیری نظام سلطه جهانی پس از جنگ جهانی دوم که که از نتایج و دستاوردهای این جنگ بود از یک سو و نقش مستقیم و اساسی ایالات متحده در کودتای ۱۳۳۲ و بازگرداندن محمد رضا به تخت سلطنت ایران، از سوی دیگر، در مجموع دستیابی آمریکا را به موقعیت و شرایط مزبور کاملا فراهم نمود.

آمریکاییها برای تثبیت، تحکیم و حفظ این موقعیت ناگزیر به ایجاد و سازماندهی نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور بودند، تا از این طریق برای حفظ مهره دست نشانده خود در مقابل دست اندازهای خارجی و نیز تحریکات داخلی مردم مسلمان ایران، از توانایی لازم برخوردار باشند. رتشبد سابق حسین فردوست در این باره چنین گفته است:

«پس از ۲۸ مرداد ۳۲، که آمریکایی‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند که ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پرداختند. طبیعی بود که اگر ایران می‌بایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضافا اینکه در شمال آن رقیب اصلی آمریکا، یعنی شوروی کمونیستی، با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید می‌کرد. به علاوه تدسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران، توسط آمریکا به او این امکان را می‌داد تا تسلط کامل خود را تأمین کند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد.»

در کتاب خاطرات دو سفیر در این خصوص چنین می‌خوانیم:

«در سال ۱۹۵۷ سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد.این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می‌‌شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.»

ویلیام شوکراس نویسنده کتاب آخرین سفر شاه در این باره نوشته است:

«ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در سال ۱۹۵۷ به منظور حفظ امنیت و جلوگیری از هر گونه توطئه زبان آور علیه منافع عمومی تأسیس شد. به اصطلاح آمریکایی، قرار بود ساواک آمیزه‌ای از سیا و اف.بی.آی و سازمان امنیت ملی باشد.»

در منابع دیگر آمده است:

«نخستین هدف شاه از تأسیس ساواک ایجاد دستگاه اطلاعات امروزی کارآمدی بود که قادر باشد تهدید‌های داخلی و خارجی علیه سلطه او را شناسایی و با آنها نبرد کند و از رقابت‌های خرد و ریز لختی دیوانسالارانه‌ای که واحدهای اطلاعاتی موجود (مثلا واحدهای ارتش، ژاندارمری و شهربانی) گرفتار آن بودند رها باشد.»

مجلس شورای ملی در اسفند ماه سال ۱۳۳۵ ش، مفاد طرح و قانون تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را به تصویب رساند. در مادة اول این مصوبه در باره هدف و جایگاه سازمان مزبور آمده است:

«برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه که مضر به مصلاح عمومی است سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور وابسته به نخست وزیری تشکیل می شود و رئیس سازمان، سمت معاونت نخست وزیر را داشته و به فرمان اعلی حضرت همایونی شاهنشاهی منصوب خواهد شد.»

در مادة دوم مصوبه مزبور، درباره وظایف و مأموریت‌های سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) آمده است:

«سازمان اطلاعات و امنیت کشور دارای وظایف زیر است:

الف) تحصیل و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور.

ب) تعقیب اعمالی که متضمن قسمتی از اقسام جاسوسی است وعملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت کشور و یا به نفع اجنبی اقدام کند.

ج) جلوگیری از فعالیت جمعیت‌هایی که تشکیل واداره کردن آن غیر قانونی اعلام شده و یا بشود و همچنین ممانعت از تشکیل جمعیت‌هایی که مرام و یا رویه آنها مخالف قانون اساسی باشد.

د) جلوگیری از توطئه و اسباب چینی بر ضد امنیت کشور.

ه‍( بازرسی و کشف تحقیقات و ...»

به هر روی وظیفه و مأموریت ساواک را دو بخش اطلاعاتی (خارجی) و امنیتی (داخلی) و تلفیقی از دو سازمان سیا و اف.بی.آی دانسته‌اند.

اما به نوشته برخی منابع خارجی، تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران از سوی سازمان سیا، بلافاصله پس از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آغاز شد:

«سیا تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران را نیز آغاز کرد. در سپتامبر ۱۹۵۳ [شهریور ۱۳۳۲] یک سرهنگ ارتش آمریکا که سال‌ها برای سیا در خاورمیانه کار کرده بود و پیش زمینة وسیعی در کار پلیس وکاراگاهی داشت در پوشش وابسته نظامی به ایران اعزام شد. مأموریت او سازمان دادن و فرماندهی یک واحد جدید اطلاعاتی بود که در آن زمان زیر نظر فرمانداری نظامی تهران تدسیس شد که در دسامبر ۱۹۵۳ زیر فرماندهی سرتیپ بختیار قرار گرفته بود. سرهنگ که همکاری نزدیکی با بختیار و زیردستانش داشت، این واحد را فرماندهی می‌کرد و به اعضای آن فنون پایه‌ای اطلاعات از قبیل روش‌های مراقبت و بازجویی، عملیات شبکه‌های اطلاعاتی و امنیت سازمانی را یاد می‌داد. واحد اطلاعات بختیار نخستین سازمان اطلاعاتی امروزی و کارآمد بود که در ایران عمل می‌کرد.»

صرف نظر از ساختار و نمودار تشکیلاتی ساواک که شرح آن از حوصله این نوشتار خارج است، فعالیت ساواک شامل چند دوره تاریخی است.

ارتشبد سابق حسین فردوست این دوره‌ها را چنین تقسیم بندی کرده است:

«اگر قرار باشد تاریخ ساواک از آغاز تا پایان نوشته شود باید چهار دوره در آن مشخص گردد: نخستین دوره ساواک، دوره ایجاد و تأسیس این سازمان توسط مستشاران آمریکای است.

... در این دوره ساواک در واقع فاقد هر گونه سازمانی است. ... این دوره از تأسیس رسمی ساواک در اسفند ۱۳۳۵ تا بر کناری تیمور بختیار در اسفند ۱۳۳۹ است.

دومین دوره ساواک با ریاست پاکروان و در واقع با ورود من [فردوست] به ساواک آغاز می‌شود.

... در این دوره ... هیئت مستشاری آمریکا، که نقش ریاست واقعی ساواک را بازی می‌کرد، محترمانه از ساواک مرخص می‌شود و به جای آن مربیان و اساتید اسرائیلی با علاقه وارد صحنه می‌شوند. ... لذا این دوره را که تا فروردین ۱۳۵۰ ادامه دارد، باید دوره سازماندهی و آموزش ساواک نامید.

سومین دوره ساواک با خروج من و مقدم در فروردین ۱۳۵۰ از ساواک آغاز می‌شود. ... این دوره، دوره هجوم و قدرت ساواک است.

... چهارمین دوره ساواک، ماه‌های آخر سلطنت محمد رضا را در بر می‌گیرد. ...

و سرانجام با انقلاب ۲۲ بهمن حیات حدود ۲۲ ساله این سازمان پایان می‌یابد!»[۱]

بر این اساس دومین دوره فعالیت‌ ساواک که همراه با ریاست پاکروان و ورود فردوست به ساواک است، دوره‌ای است که کارشناسان اسرائیلی جایگزین آمریکایی‌ها می‌شونند و کار سازماندهی و آموزش در ساواک را به عهده می‌گیرند:

فردوست در این باره نوشته است:

«در سال ۱۳۴۰ از سوی محمد رضا مأمور جدید سازمان و راه‌آندازی «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (ساواک) شدم وتا ۲۰ فروردین ۱۳۵۰، ... به عنوان قائم مقام ساواک فعالیت کردم. آغاز فعالیت من در ساواک مصادف با ریاست سرلشگر حسین پاکروان بود و پس از سال ۱۳۴۳ نعمت الله نصیری در رأس این سازمان قرار گرفت.»[۲]

گفتنی است در این دوره انگلیسی‌ها نیز بیکار ننشتند و میدان را کاملاً برای آمریکاییها خالی نکردند:

«انگلیسی‌ها نیز نمی‌توانستند از همة امکانات خود درایران صرف نظر کنند و آن را دربست در اختیار آمریکایی‌ها قرار دهند و در سازمان جدید اطلاعاتی و امنیتی ایران سهم و نقش می‌خواستند. لذا به دنبال تمهیداتی موافقت محمد رضا را در سفر اردیبهشت ۱۳۳۸ او به لندن جلب کردند و به دنبال آن من [فردوست] با مأموریت تدسیس «دفتر ویژه اطلاعات» به انگلستان رفتم. در انگلستان من با سازمان اطلاعات کشور فوق آشنا شدم و مقرر شد که مطابق همان سیستم دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران را سازماندهی کنم.»

● اسرائیلی‌ها در ساواک

به دنبال حضور و نفوذ آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در سازمان اطلاعات و امنیت کشور،‌تمهیدات رمز آلود و دست‌های پنهان، نقش و مأموریت آنها را به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل واگذار کرد. به طور قطع این تمهیدات و تحرکات ازمنابعی سرچشمه می‌گرفتند که قدرت آن فرارت از اقتدار «سیا» و یا «ام آی ۶» اریابی شده است. این بود که هم آمریکایی‌ها و هم انگلیسی‌ها و هم دستگاه سلطنت پهلوی بدون هیچ‌گونه عکس‌العمل و مانع تراشی به پذیرش این جایگزین تن دادند. این قدرت مرموز همان سرویس اطلاعاتی سازمان جهانی صهیونیسم بود که نفوذ و حضور همه جانبه و جایگاه مهم مأموران و مستشاران آن در دستگاه اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا و انگلیس نیز غیر قابل تردید است.

به این ترتیب،‌ با زمینه‌سازی‌های لازم، دستگاه اطلاعاتی اسرائیل جایگزین سیا و اینتلیجنس سرویس در ایران شد و نقش و مأموریت‌آنها را به عهده گرفت. دقیق‌ترین تعابیر و درست‌ترین ارزیابی درباره جایگاه و میزان اهمیت سرویس اطلاعاتی صهیونیسم، در یکی از منابع تاریخی، چنین آمده است:

«این سازمان به غایت سری بین المللی، در سراسر جهان در پوشش نهادهایی به فعالیت خود ادامه داده و می‌دهد. از جمله در دهه ۱۹۷۰ در وین در پوشش سازمانی به نام «مرکز اطلاعات مستند» فعالیت داشته است. «سرویس اطلاعاتی صهیونیست‌ها» همان قدر با موساد متفاوت است که صهیونیسم جهانی با دولت اسرائیل.

در واقع باید « سرویس اطلاعاتی صهیونیست‌ها» را شبکه‌ای جهانی ونامرئی دانست که بر فراز و در قلب معظم‌ترین سرویس‌های جاسوسی غرب (به ویژه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان) شبکه‌های خود را تنیده و مستقل از این سرویس‌ها خط مشی صهیونیسم جهانی را دنبال می‌کند.»

اسناد و مدارک و منابع موجود در مجموع نشان می‌دهند که تقریبا از سال ۱۳۳۹ ش / ۱۹۶۰ م، رابطة نزدیک و مستقیم بین ساواک و موساد برقرار شده بود.

محمد تقی تقی‌پور


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.