چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

آینده پوتین در کرملین


آینده پوتین در کرملین

ولادیمیر اسپیردونویچ پوتین هفتم اکتبر ۱۹۵۲ در لینگراد سن پترزبورگ امروزی, که تاریخی ترین و دومین شهر بزرگ روسیه و به اصطلاح پایتخت اروپایی این کشور است به دنیا آمد

ولادیمیر اسپیردونویچ پوتین هفتم اکتبر ۱۹۵۲ در لینگراد (سن‌پترزبورگ امروزی، که تاریخی ترین و دومین شهر بزرگ روسیه و به اصطلاح پایتخت اروپایی این کشور است) به دنیا آمد. پدربزرگش اسپیریدون آشپز شخصی لنین و استالین و پدر و مادرش کارگران یک کارخانه بودند. پوتین در کتاب خاطراتی که در سال ۲۰۰۰ به عنوان بخشی از مبارزات تبلیغاتی خود در انتخابات ریاست جمهور منتشر کرد درباره کودکی‌اش نوشت که در خانواده‌ای کم‌درآمد به دنیا آمده است. پدر پوتین ابتدا در خدمت نیروی دریایی شوروی بوده و بعدها مانند مادرش به شغل کارگری در کارخانه مشغول می‌شود. بزرگ‌ترین افتخار خانوادگی پوتین‌ها در دوران کودکی رییس جمهور این بود که پدربزرگ اش زمانی آشپز مخصوص لنین و استالین بوده است.

● پوتین که بوده است (زندگینامه ولادیمیر پوتین):

ولادیمیر اسپیردونویچ پوتین هفتم اکتبر ۱۹۵۲ در لینگراد (سن‌پترزبورگ امروزی، که تاریخی ترین و دومین شهر بزرگ روسیه و به اصطلاح پایتخت اروپایی این کشور است) به دنیا آمد.

پدربزرگش اسپیریدون آشپز شخصی لنین و استالین و پدر و مادرش کارگران یک کارخانه بودند.

پوتین در کتاب خاطراتی که در سال ۲۰۰۰ به عنوان بخشی از مبارزات تبلیغاتی خود در انتخابات ریاست جمهور منتشر کرد درباره کودکی‌اش نوشت که در خانواده‌ای کم‌درآمد به دنیا آمده است. پدر پوتین ابتدا در خدمت نیروی دریایی شوروی بوده و بعدها مانند مادرش به شغل کارگری در کارخانه مشغول می‌شود. بزرگ‌ترین افتخار خانوادگی پوتین‌ها در دوران کودکی رییس جمهور این بود که پدربزرگ اش زمانی آشپز مخصوص لنین و استالین بوده است.

پوتین دو برادر بزرگ‌تر از خود داشت که یکی در کودکی از بین رفت و دیگری در جوانی به بیماری تیفوئید مبتلا شد و درگذشت.

پدر پوتین یک کمونیست واقعی بود و مادر او یک مسیحی ارتودوکس، اگرچه جرات نداشت در خانه هیچ نشانه یا علامتی از دین و آئین خود بروز دهد. مادر پوتین مطمئن بود که فرزندش یک مسیحی ارتدوکس خواهد شد و به همین خاطر وی را در معرض آموزه‌های مسیحی قرار می‌داد. پدر ولادیمیر متوجه این مسئله شده بود اما این زمانی بود که نابینایی به سراغ وی آمد.

پوتین در جوانی شیفته شخصیت افسرهای اطلاعاتی و امنیتی شوروی بود. در دوران سربازی، به نیروی دریایی شوروی پیوست و به یک زیردریایی فرستاده شد.

وی در سال ۱۹۷۵از دانشگاه حقوق دانشگاه دولتی لنینگراد فارغ التحصیل شد و در «کا. گ. ب» شروع بکار کرد.وی به خاطر علایق خود به مسائل اطلاعاتی و امنیتی، وارد کا.گ.‌ب، سرویس جاسوسی و اطلاعات وامنیت اتحاد شوروی شد.

در ۲۴ سالگی دوره آموزشی کاگ‌ب را تمام کرد. و در ۳۲ سالگی به سمت یکی از اعضای ارشد کا‌گ‌ب ارتقاء مسئولیت یافت و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۵، سازمان اطلاعات و امنیت شوروی، وی را بعنوان رئیس دفتر خود به آلمان شرقی فرستاد. اما با شکست کمونیسم در آلمان شرقی و اتحاد دو آلمان، وی در سال ۱۹۹۰، به لنینگراد بازگشت.

در ۳۱ سالگی ازدواج نمود و ۲ سال بعد صاحب دو دختر بنامهای ماریا و یکاترینا متولد سالهای ۱۹۸۵و ۱۹۸۶ شد ، که هر دوی آن‌ها در درسدن آلمان به دنیا آمده‌اند و پس از بازگشت به روسیه نیز به مدرسه آلمانی‌ها در لنینگراد فرستاده شدند (تا پیش از نخست‌وزیری پوتین). گفته می‌شود که خانواده پوتین در خانه نیز به زبان آلمانی با یکدیگر صحبت می‌کنند. به اعتقاد بسیاری پوتین یک ژرمانوفیل تمام عیار است. او آلمانی را تقریباً به خوبی یک آلمانی زبان صحبت می‌کند اما به رغم آشنایی و توان مکالمه به زبان انگلیسی ترجیح می‌دهد با انگلیسی زبان‌ها از طریق مترجم گفتگو کند.

در همان زمان تحصیل نیز عضو «گروه کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی» بود و تاکنون نیز به صورت رسمی کناره‌گیری خود را از این گروه اعلام نکرده است.

از دیگر جنبه‌های جالب توجه شخصیت پوتین این است که این مامور برجسته اطلاعاتی سیستم کمونیستی روسیه و عضو رسمی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی که هرگز از این حزب استعفا نداده است (حزب در دسامبر ۱۹۹۱ منحل شد با این حال پوتین هرگز حتی به صورت نمادین از آن استعفا نداد) از معتقدان کلیسای ارتدوکس روسیه به شمار می‌رود.

در سال ۱۹۹۱( سال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی)، هنگامی که کا.‌گ.‌ب فعالیت‌هایی را علیه میخائیل گورباچف که قصد آمادگی شوروی برای فروپاشی را داشت شروع کرده بود، از نهادهای امنیتی کناره‌گیری کرد.

پوتین تا سال ۱۹۹۶ (۱۳۷۴) مسئولیتهایی در دانشگاه، سازمان امنیت فدرال و شهرداری سنت پترزبورگ داشت و از سال ۱۹۹۶معاون دفتر ریاست جمهوری روسیه شد. دو سال بعد در سال ۱۹۹۸رییس سرویس امنیت فدرال روسیه «اف. اس. ب» و از سال ۱۹۹۹همزمان پست دبیری شورای امنیت این کشور را بر عهده گرفت.

وی از اوت همین سال توسط «بوریس یلتسین» در آخرین ماههای قدرت به مقام نخست وزیری روسیه رسید و چند ماه (آخر دسامبر ۱۹۹۹) و پس از استعفای یلتسین، کفیل مقام ریاست جمهوری شد. پوتین در سال ۲۰۰۰رسما در انتخابات ریاست جمهوری روسیه به پیروزی رسید و کار خود را به عنوان رییس جمهوری آغاز کرد.

۹ اوت ۱۹۹۹ در تقویم شخصی پوتین تاریخی بسیار مهم است، شاید حتی مهم‌تر از تاریخ تولدش. اما ۹ اوت ۱۹۹۹ تاریخ تولد ولادیمیر پوتین در مسکو است، تولدی دوباره به عنوان سیاستمداری قدرتمند در عرصه سیاسی روسیه.

در این روز سرنوشت ساز، پوتین، رییس وقت اداره اطلاعات «اف.‌اس.‌ب» (از جانشینهای سرویس کا‌.گ.‌ب) و رییس شورای امنیت فدراتیو روسیه، صبح به عنوان یکی از سه معاون سرگیی استپاشین، نخست وزیر وقت روسیه برگزیده شد، اما تنها ساعاتی بعد با سقوط دولت استپاشین، به مقام کفالت نخست وزیری رسید و عصر همان روز بوریس یلتسین، رییس جمهور وقت روسیه که اوضاع مزاجی‌اش رو به وخامت بود، او را به عنوان جانشین خود به مردم روسیه توصیه کرد.

پیرو حوادث این روز، کمتر از یک هفته بعد، پوتین از پارلمان روسیه به عنوان نخست وزیر رای اعتماد گرفت، در آخرین روز این سال، ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹ رسماً کفیل ریاست جمهوری شد، پستی که به او کمک کرد در انتخابات ماه مه ۲۰۰۰ بر رقبای سرشناسی مانند یوگنی پریماکوف و یوری لوژکوف پیروز شود.

به این ترتیب پوتین که شاید تا قبل از ۹ اوت ۱۹۹۹ چه در روسیه و چه خارج از آن شخصیت شناخته شده‌ای نبود ظرف چند ماه به فرد شماره یک روسیه تبدیل شد، مقامی که نه تنها هنوز آن را حفظ کرده بلکه گمان می‌رود پس از پایان دوران ریاست جمهوری نیز همچنان تا مدتی آن را در اختیار داشته باشد.

پوتین بی آن که به هیچ حزبی وابستگی داشته باشد به راس قدرت رسید و زمانی که در اوج بود (دوران نخست وزیری) حزب‌اش را با نام «حزب اتحاد» تاسیس کرد که بلافاصله در انتخابات دوما در سال ۱۹۹۹ پیروز شد و تا امروز اکثریت را در دوما در اختیار دارد. این حزب در حقیقت پیروزی‌اش را مرهون پوتین است و ارکان این حزب که در آینده نیز احتمالاً هدایت روسیه را به عهده خواهد داشت بی‌وجود پوتین معنایی ندارد.

ولادیمیر پوتین» رییس جمهوری روسیه برای رسیدن به کاخ کرملین مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده است. وی با کوله باری تجربه کار در سازمان امنیتی شوروی سابق (کا. گ. ب) اکنون به رییس جمهوری مقتدر در کشورش تبدیل شده که سعی در زنده کردن جایگاه امپراتوری شوروی در جهان را دارد.

● جایگاه پوتین در روسیه، موافقان و مخالفان:

اکثر مردم روسیه پوتین را رییس جمهوری مقتدر، با کفایت و توانا می دانند که این کشور را از وضعیت فلاکت بار زمان یلتسین، خصوصا در وهله اول از منظر بین المللی و در وهله دوم از جهت داخلی، به کشوری با نفوذ در عرصه جهانی (به عنوان جایگزین شوروی) تبدیل کرده است.

بسیاری از کارشناسان روس عقیده دارند، اجرای سیاستهای پوتین، اوضاع سیاسی داخلی را نیز بهبود بخشیده و از نزاعهای سیاسی اوایل فروپاشی و نیز زمان یلتسین رهایی داده است.

همچنین وضع وخیم اقتصادی روسیه و مردم آن در سالهای پس از فروپاشی شوروی و حاکمیت دولت بوریس یلتسین به اعتقاد همه کارشناسان، تغییر محسوسی کرده و با وجود برخی مشکلات، در کل موجب رضایت شهروندان است.

با این وجود حکومت پوتین ناراضیان شناسنامه داری نیز دارد که برخی از آنها برغم حمایت سازمانهای بین المللی و کشورهای غربی، مورد تحمل حکومت مرکزی هستند و حتی تلاش می شود در ظاهر نیز آنها حفظ شوند. ناراضیان روسیه بیشتر مدافع آزادیهای سیاسی، حقوق بشر، انتخابات آزاد و مخالف با حاکمیت فردی بر کشور بوده و در زمینه اقتصادی نیز معتقدند، سیاستهای پوتین باعث گسترش فساد در دستگاههای دولتی و انباشته شدن سرمایه نزد صاحبان قدرت و در مقابل آن گسترش فقر در روسیه شده است.

ناراضیان از گروههای چپ نیز معتقدند، حکومت پوتین باعث حاکمیت نظام سرمایه داری و گسترش فاصله فقیر و غنی شده است. احزاب و گروههای کمونیستی که در دوما و شورای فدراسیون نیز نمایندگانی دارند از این دسته هستند.

● اقتدار گرایی رهبران سیاسی در روسیه:

انتقال قدرت از یلتسین به پوتین شاهدی بر این مدعا بود که ساختار حکومت در روسیه بیش از آن‌که مبتنی بر دموکراسی غربی باشد، بر اقتدارگرایی رهبران مبتنی است و رهبران روسیه زمانی که مصلحت کشورشان را در برخوردهای غیردموکراتیک ببینند، حتماً از این برخوردها بهره خواهند برد.

گلوله‌باران پارلمان روسیه در مسکو توسط ارتش روسیه در حمایت از بوریس یلتسین رییس‌جمهور، در مناقشه‌ای که بین او و رییس پارلمان در مورد نحوه توزیع قدرت رخ داد شاهدی بر این مدعاست.

یلتسین فردی را به عنوان جانشین خود برگزید که سابقه طولانی در دستگاه امنیتی شوروی داشت. پوتین در پرتو حمایت یلتسین هویت یافت و خاندان‌های مهم اقتصادی و سیاسی نیز در روی کار آمدن او نقش موثری ایفا کردند. البته، اگرچه در توافق یلتسین برای به قدرت رساندن پوتین، عدم تعرض به خانواده‌ها(که تشکیل دهنده لایه هایی از مافیای اقتصادی و سیاسی در روسیه هستند) مورد تعهد قرار گرفت، اما پوتین به آن پایبند نماند.

پوتین با ارزیابی اوضاع روسیه، متوجه این مسئله شده بود که مهمترین عامل نابسامانی‌ روسیه همین خانواده‌ها (بعنوان بازیگران مافیایی در پشت صحنه سیاسی و اقتصادی ) هستند به همین خاطر برخورد گزینشی با خانواده‌ها و صاحبان قدرت سیاسی ـ اقتصادی در روسیه را آغاز کرد.

مردم روسیه در دوران پس از فروپاشی اتحاد شوروی، با گسترش امواج جدایی‌طلبی، جنگ در چچن و اقدامات گوناگون تروریستی مواجه شدند. آن‌ها در جریان گروگانگیری‌های خونبار در مسکو، بسلان، داغستان و... هر روز با اخبار هولناکی که امکان فروپاشی فدراسیون روسیه را برجسته می‌ساخت، روبه‌رو بودند. انتخاب ولادیمیر پوتین پایانی بر این نگرانی‌ها بود. او توانست امنیت را تا حد قابل ملاحظه‌ای در سراسر فدراسیون برقرار کند و این امتیاز بزرگی بود که پوتین موفق به کسب آن شد.

انتخاب پوتین به جانشینی یلتسین، رهبران کشورهای غربی را نیز شگفت‌زده کرد چرا که فکر می‌کردند روسیه بعد از فروپاشی شوروی گام به گام در جهت دموکراسی ترویجی آن‌ها پیش رفته و آرام آرام و به صورت کامل تحت سیطره آنها قرار خواهد گرفت.

● ترجیح دادن برخورد قاطع به گرفتن ژست دمکراتیک توسط پوتین:

پوتین خود را فردی زیرک و توانا و کاملاً پایبند به موازین منافع ملی روسیه نشان داد و مردم روسیه او را رهبری متفاوت با یلتسین برآورد کردند. او خود را متعهد به مبارزه با جدایی‌طلبی معرفی کرد که نمونه بارز آن در چچن رخ داده بود.

او به عنوان رهبری طرفدار وحدت ملی، تحکیم دولت و فدراسیون، طرفدار احیای قدرت داخلی و خارجی روسیه شناخته شد. در حالی که یلتسین فردی ضعیف و ناتوان شناخته شده بود. او به عنوان یک رهبر قدرتمند و قابل اعتماد که می‌تواند نظم و امنیت را به روسیه برگرداند، مورد توجه قرار گرفت. او به نسلی از سیاستمداران روسیه تعلق داشت که از زمان شوروی شکل گرفته بود.

به این ترتیب هرچند پوتین با حمایت یلتسین به قدرت رسید، ولی توانست با بهره‌گیری از توانایی شخصی خود به زودی به یک رئیس‌جمهوری محبوب در روسیه تبدیل شود.

یلتسین هنگامی پوتین را به عنوان وارث سیاسی خود برگزید که در داغستان شرایط دشوار و خطرناکی ایجاد شده بود. عملیات نظامی در داغستان قرار بود به چچن نیز انتقال پیدا کند. بار سنگین ناکامی در عملیات نظامی اول روسیه در چچن بر دوش یلتسین قرار داشت و حل‌وفصل این مساله می‌توانست در معادلات سیاسی روسیه بسیار تاثیرگذار باشد.

موفقیت‌های پوتین در جنگ دوم چچن و ارائه تصویر یک رهبر ناجی از رسانه‌های روسی که تحت کنترل خانواده‌های پرطمطراق روس قرار داشتند، در چارچوب توافق‌های او و یلتسین شرایط را برای قرار گرفتن روسیه در مسیر نظم و امنیت قرار داد.

او به شدت به برنامه‌های لیبرالیستی حمله کرد ولی مفهوم آزادسازی را هم رد ننمود. اصلی‌ترین اولویت پوتین اقتصاد بود و در این راستا از الگوی تمرکز و اقتدار دولتی در عرصه اقتصادی استفاده نمود. وی در دیگر عرصه‌ها نیز بر تقویت تمرکزگرایی و نه توزیع قدرت در روسیه، تاکید ورزید. پوتین در برنامه خود به مبارزه با فساد مالی جایگاه ویژه‌ای بخشید و به رفع فقر در جامعه روسی توجه نمود.

برنامه‌های پوتین برای هواداران تعمیق و گسترش دموکراسی در روسیه پیام‌های خوشایندی در برنداشت به همین خاطر علیه وی وارد فعالیت‌های تبلیغاتی شدند. اما او از مردم روسیه خواسته بود برای حرکت در مسیری طولانی و دشوار آماده شوند.

● رهبران غربی: پوتین دوست است، رقیب یا دشمن؟

یکی از مهمترین مشکلات روسیه پوتینی با کشورهای غربی این است که مدل حکمرانی رئیس‌جمهور فعلی مورد حمایت کشورهای مدعی دموکراسی قرار نمی‌گیرد و پوتین و دولتش هر از چند گاهی به نقض حقوق بشر متهم می‌شوند. مجله آمریکایی «پرادا» که هر ساله فهرستی از دیکتاتورهای جهان را معرفی می‌‏کند، در گزارش سال ۲۰۰۷ میلادی خود نام «ولادیمیر پوتین» رئیس‌‏جمهوری روسیه را نیز به عنوان یکی از دیکتاتورهای جهان و در رتبه شماره بیستم این فهرست گنجانده است.

این مجله آمریکایی در گزارش خود یادآور شده که طبق گزارش مقامات وزارت امورخارجه آمریکا، روسیه ۱۷ مورد از موارد حقوق بشر را در سال ۲۰۰۷ میلادی نقض کرده و طبق آمارهای اعلام شده، بیش از دو هزار زندانی طی همین سال در زندان‌‏های روسیه جان سپرده‌‏اند.

روزنامه‌های آمریکایی معتقدند اگر چه دوران ریاست‌‏جمهوری پوتین در سال ۲۰۰۸ میلادی پایان می‌‏یابد، اما هم‌‏اکنون بسیاری از شاخه‌‏های اجرایی این کشور تحت نفوذ پوتین است و تقریباً تمام افراد در سمت‌‏های کلیدی و اصلی دولت روسیه، توسط پوتین به کار گمارده می‌‏شوند. به همین خاطر پیش‌بینی می‌شود وی تصمیماتی برای دور سوم ریاست جمهوری خود نیز بگیرد.

پوتین بیش از آن‌که به فکر ژست گرفتن‌های مختص به رهبران همسایگان اروپایی و رقیب آمریکایی باشد، ترجیه می‌دهد مدام بر روی استقلال در تصمیم‌گیری کشور روسیه در برابر غرب تاکید کند و در صورتی به رقبا لبخند محبت‌آمیز بزند که اهداف را هم‌جهت ببیند. به همین خاطر، کشورهای غربی و به خصوص آمریکا که بعد از تلاش‌های چنددهه‌ای برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اهداف خود در جمهوری فدراسیون روسیه را محقق نمی‌بینند، می‌کوشند هر از چند گاهی با ابزار مختلف روسیه را با برخوردهای قهری بازدارند. یکی از این ابزارها، فشار رسانه‌ای بر رئیس‌جمهور روسیه مبنی بر اقتدارگرایی و غیردموکراتیک بودن پوتین است. ابزار دوم استقرار سیستم دفاع موشکی در لهستان و چک می‌باشد تا به رئیس‌جمهور روسیه تاکید کنند، روزی نخواهد رسید که روسیه بخواهد با تکیه بر توان نظامی خود، برگ برنده‌ای در برابر آمریکا و کشورهای اروپایی داشته باشد. این‌طور که شواهد نشان می‌دهد، دو ابزار فوق به میزان زیادی توانسته واکنش خشمانه روسیه را برانگیزاند چرا که رئیس‌جمهور به خوبی با معنا و ابعاد چنین تهدیداتی آشنایی دارد.

● گزینه های مطرح در خصوص آینده سیاسی پوتین در روسیه:

هم اکنون شش گزینه غالب در مورد آینده سیاسی پوتین در روسیه مطرح می باشد که عبارتند از:

۱) عده ای معتقدند که پوتین پس از تثبیت جایگاه حزب اش در مجلس دوما و شورای فدراسیون روسیه (که حکم مجلس سنا برای این کشور را دارد) با اصلاح قوانین موجود و در تداوم حاکمیت فعلی اش، جهت دور سوم ریاست جمهوری نیز کاندیدا خواهد شد.

مطابق قانون اساسی روسیه، ولادیمیر پوتین تا سال ۲۰۱۲ نمی‌تواند به عنوان رییس‌جمهور روسیه انتخاب شود، چون به مدت دو دوره رییس‌جمهور بوده است.

۲) از دیدگاه برخی صاحبنظران دیگر این امکان وجود دارد که پوتین برای تغییر قانون اساسی تلاش‌هایی انجام دهد و در این راستا با انجام تمهیدات لازم امکان به قدرت رسیدن فردی را فراهم نماید که امانت‌داری مناسب برای وی در دوره‌ای باشد که پوتین قانوناً نمی‌تواند رئیس‌جمهور باشد، برای یک دوره کوتاه مدت( یک تا چهار ساله). و در این مسیر ویکتور زوبکوف، فردی که مدتی است از سوی پوتین بعنوان نخست وزیر انتخاب شده، می‌تواند گزینه‌ای مناسب برای این امانت باشد.لذا پوتین با هدف و نیت معینی زوبکوف را برای این سمت انتخاب نموده است.

۳) قرار گرفتن نام پوتین در صدر لیست انتخاباتی حزب روسیه واحد به این شایعات نیز در سطح وسیعی دامن زد که پوتین قصد دارد با این اقدام در پست نخست وزیری در دوره بعدی به ایفای نقش بپردازد. و البته این مرتبه بعنوان رهبر یک حزب، که اکثریت را در دوما و شورای فدراسیون در دست خواهد داشت اداره گر امور سیاسی در کشورش باشد (همانند الگویی که رجب طیب اردوغان در ترکیه پیاده و اقدام نموده است).

۴) ضمن اینکه با ورود پوتین به جرگه نمایندگان حزب حاکم و اکثریت در مجلس دوما، برخی معتقدند که وی پس از اتمام دوره ریاست جمهوری اش با حفظ جایگاه نمایندگی اش در دوما، عهده دار ریاست مجلس دوما خواهد شد.

۵) گزینه انتخاب پوتین بعنوان رهبر ملی روسیه، در این زمینه رئیس پارلمان روسیه اظهار داشته که: ولادیمیر پوتین حتی پس از کناره گیری از قدرت پس از انتخابات ریاست جمهوری مارس ۲۰۰۸، همچنان رهبر ملی روسیه خواهد بود. بوریس گریزلوف، رئیس پارلمان و حزب حاکم روسیه متحد در مقاله ای در روزنامه روسیسکایا گازتا نوشته که: بدون توجه به پستی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور فعلی روسیه در آینده برعهده خواهد گرفت، وی رهبر ملی روسیه باقی خواهد ماند.

از این گزینه می توان نتیجه گرفت که، در حقیقت پوتین با قرار گرفتن در این سمت جدیدالتاسیس (یعنی رهبری ملی روسیه) همچنان بعنوان نفر اول در این کشور مطرح خواهد بود، که در این صورت رئیس جمهوری روسیه نیز شخصی خواهد بود که از میان معتمدین و افراد نزدیک به پوتین محسوب می گردد، نظیر: سرگئی ایوانف، مدودوف، زوبکوف و امثالهم.

۶) گزینه بعدی اینکه، با توجه به اینکه در ساختار حاکمیتی روسیه، مسائل سیاسی و اقتصادی با هم پیوند بسیار نزدیکی را دارند و بسیاری از بازیگران صحنه اقتصاد در روسیه همان بازیگران سیاسی هستند، لذا عده ای نیز بر این باورند که پوتین پس از دور دوم و فعلی ریاست جمهوری اش، ریاست تشکیلات عظیم اقتصادی گازپروم را در روسیه (که در بسیاری از معادلات داخلی و خارجی در روسیه مشارکت داشته و یکی از وزنه های بسیار مهم سیاسی و اقتصادی محسوب می گردد) در اختیار گرفته و از این طریق به ایفای نقش در کرملین خواهد پرداخت.

نویسنده: داریوش صفرنژاد(پژوهشگر ارشد مسائل اوراسیا)