شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
همچنان بر فراز
روشنفکری مذهبی نحلهای از جریان نواندیش اسلامی است که در چند دهه اخیر تاریخ معاصر کشورمان مدلهای زیست خود را ارائه کرده است. شاید برجستهترین چهرههای این جریان دکتر علی شریعتی، آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی باشند. این نوع روشنفکری تلاش داشته است با تکیه بر اصول خاص خود با رویکردی انتقادی با سنت و مدرنیته تعامل داشته باشد و با گفتمانی ملی ـ مذهبی درصدد ارتباط با تودههای مردمی و تاثیرگذاری بر عرصه عمومی بوده باشد. حرکت روشنفکری مذهبی معطوف به تغییرات اجتماعی است و در این میان سعی کرده از انتزاعیگری و فروغلتیدن در مباحث تئوریک صرف اجتناب کند. بر این مبناست که مدلهای زیست این جریان چه در گذشته و چه در زمان حاضر صرفا اندیشمندانی برآمده از آکادمی نبودهاند بلکه تیپهایی سیاسی اجتماعی بودهاند که تلاش آنها معطوف به نفوذ در عرصه عمومی و گفتوگوی انتقادی با فعالان اجتماعیـ سیاسی به عنوان واسطههای جریان روشنفکری و تودههای مردمی بوده است. تا از این طریق از دل سنت مدرنیته رشد کند و پیمودن مسیر مدرنیته به نفی سنن کارآمد اجتماعی منجر نشود. حفظ قوام اجتماعی و داربستهای اخلاقی جامعه و سیر حرکت به سوی «مای جمعی» همواره از دغدغههای این جریان محسوب شدهاند. روشنفکری مذهبی از آنجا که خاستگاه خود را عرصه عمومی دانسته همواره قدرت را تابعی از آزادی دانسته و بر تناسب و هماهنگی هدف و وسیله تاکید کرده است.
بر این اساس این جریان در وهله نخست تلاش کرده ضمن حفظ ارتباط با فعالان اجتماعی بر معادلات قدرت تاثیرگذار باشد و حاکمیت را به رعایت حقوق انسانی، احترام به قانون، صیانت از حقوق فردی و اجتماعی وادار کند. روشنفکری مذهبی با نگاهی انتقادی به سنت و مدرنیته در برابر سنتگرایی دینی و بنیادگرایی دینی صفآرایی کرده و الگوهای غیربومی از چپ گرفته تا راست را مورد نقدهای اساسی خود قرار داده است. الگوهایی که همواره تلاش کردهاند عین را تابع ذهن کنند. این جریان در غالب گفتمانی ملی ضمن حفظ مرزبندیهای خود با اندیشههای پان ایرانیستی تلاش کرده با واقعیات جامعه ایرانی همراهی دلسوزانه و البته رویکردی انتقادی داشته باشد. از منظر گفتمان ملی و دفاع از حقوق ملتها و حق تعیین سرنوشت کشورها از پذیرش الگوهای تحمیلی غربی و شرقی امتناع کرده و نسبت به یکجانبهگرایی و هژمونیطلبی قدرتهای بزرگ همواره انتقادهای بنیادینی ابراز داشته است. مذهبی، صفتی است که به این جریان روشنفکری پیوند خورده است تا ضمن ابراز هویت خویش بر اساس اصول و آموزههایش هویتهای دیگر را به رسمیت بشناسد و ارتباطی تعاملی- انتقادی با توجه به میزان اصول مشترک انسانی بر مبنای حقمداری و آزادی انسانها با آنها برقرار کند. بر این مبناست که مدلهای زیست این جریان نشان دادهاند حتی زمانی که در مقاطعی بر مسند قدرت نشستهاند از حذف و محرومکردن رقیب از حقوقاش امتناع کردهاند.
روشنفکری مذهبی از آنجا که خاستگاهش را عرصه عمومی میداند خود را ناگزیر به ارتباط و گفتوگوی سازنده و انتقادی با تودههای مردمی میداند و در این بین ارتباط با اصناف و نیروهای اجتماعی را به عنوان حلقه واسط روشنفکران و تودههای مردم اصلی اجتنابناپذیر محسوب میکند. در این میان روشنفکری مذهبی نباید اهل نقزدن و شکوه و ناله باشد زیرا موظف است با تکیه بر خاستگاه خود توان تولید کند و امکانات مورد نظر خود را فراهم کند. در این میان روشنفکر مذهبی گردشگری است میان تودههای مردم. هم میخواند و هم میبیند. هم میگوید و هم میشنود. و البته در کنار آنها باید بشناسد و برنامه دهد. روشنفکری مذهبی از فروافتادن در مباحث انتزاعی و تفننی اجتناب میکند به دنبال زبانی برای گفتوگو با مردم است تا با واقعیات اجتماعی همخوانی داشته باشد و هم گوینده بفهمد و هم شنونده درک کند. با این زبان است که نه در دام عوامفریبی میافتد و نه به رویکردهای نخبهسالار روی میآورد.
روشنفکری مذهبی از واقعیات اجتماعی فرار نمیکند با آنها تعامل میکند و وجود آنها را به رسمیت میشناسد. روشنفکری مذهبی به حرکت توامان آرمانگرایی و واقعبینی نظر دارد تا از این منظر نه متوهم شود و نه مایوس. نه با پیروزی سیاسی گمان کند که قلههای پیشرفت و افتخار را فتح کرده و نه با شکست سیاسی سرخورده و مایوس میشود. عرفان روشنفکری مذهبی گونهای از عرفان اجتماعی است که رابطه خود را با خالق خود بر مبنای همراهی و کمک به خلق خدا تبیین میکند و از این منظر عرفان هم به روشنفکر مذهبی اطمینان روحی میدهد و هم او را برای حضور فعال در امور اجتماعی و حرکت بهسوی نوشوندگی انگیزه دوچندان میدهد. عرفانی که از اجتماع میبرد و در پستوهای ذهن و خانه جای میگیرد مخرب بوده است و ویرانگر.
روشنفکری مذهبی در نقد خود صادق است و اشتباهاتش را به عوامل بیرونی نسبت نمیدهد. این جریان از آنجا که حرکت خود را معطوف به تغییرات اجتماعی میداند اکنون برای خود این پرسش را طرح میکند چرا با گذشت بیش از یک قرنونیم از جریان نواندیشی در ایران هنوز اندرخم یک کوچه ماندهایم. یا اینکه نسبت آگاهی و نواندیشی با دموکراسی، توسعه و رفاه چیست؟ نوع برخورد با بحرانهای عدیده اجتماعی که قوامهای اخلاقی جامعه را سست کردهاند باید چگونه باشد؟ اصناف در تکوین حیات سیاسی دموکراتیک و توسعهگرای ایران چه نقشی میتوانند داشته باشد؟ نسبت جریانهای ملی با گفتمان حاکم جهانی چیست؟ ایران جدید چه مشخصاتی دارد و عناصر تازهوارد به این معادلات کدامند؟ اینها همه پرسشهای بنیادینی است که امروز از دغدغههای این جریان و چهرههای شاخص آن مطرح میشود. البته آنچه که در باب این جریان گفته شد مجموعه ویژگیهایی است از آنچه که باید باشد و این به این معنی نیست که چهرههای این جریان از هرگونه انتقاد مبرا هستند بلکه بیشتر تلاش شد سویهها مشخص شوند.
● روشنفکری دینی گرفتار تناقض در گفتار و کردار
اما برخلاف تصور اختلاف میان روشنفکری دینی از زمین است تا آسمان. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور نئولیبرالیسم جهانی همراه با تحولات دهه ۷۰ و مطالبات انباشتهشده در دوم خرداد گفتمانی نوین پدیدار شد که بر جریانهای چپ از نحلههای مختلف گرفته یورش برد و بنیانهای هرگونه ایدئولوژیگرایی را مورد حمله قرار داد. شاخصهای این جریان با نام نحله کیان معروف شدند و با شعار اصلاح معرفت در حوزه نظری از پلورالیسم، تساهل و تسامح، نفی هرگونه ایدئولوژیگرایی، خصوصیشدن دین و حقیقتگرایی سخن گفتند و در حوزه سیاسی با شعار قانونگرایی و گردش نخبگان در مدار قدرت از مطالبات مطرحشده ایرانیها در دوم خرداد استفاده بهینه کرده تا حدودی نفوذ خود را در محافل دانشگاهی و روشنفکری بسط دادند. این جریان از دل تحولات دهه ۶۰ و سالهای آغازین انقلاب اسلامی سر برآورد. دوم خرداد گروهها و جریانهایی را از انزوا رهانید که خود در سالهای آغازین انقلاب از تاثیرگذارترین افراد و جریانها در تحولات مهم آن زمان بودند. روشنفکری دینی در ابتدای امر با تفکری نخبهگرایانه امیدوار به تغییرات در سطح و اصلاح از بالا به پایین بود. این بینش از درک تحولات اجتماعی عاجز و ناتوان است. یا نسبت به آنها بیاعتناست. عدالت اجتماعی در گفتمان روشنفکران دینی اگر نگوییم وجود ندارد میتوان مدعی شد کمرنگ است. ایمان به اصلاح قدرت از طریق گردش نخبگان نشات گرفته از بینشی است که اصالت را به قدرت میدهد و آزادی را تابعی از قدرت میداند. این بینش قدرتمحور یا نیروهای موجود اجتماعی را خوار میشمارد یا وجودشان را نادیده میانگارد. بر این مبناست که مشاهده میکنیم چگونه در دوم خرداد و سالهای پس از آن نیز اصلاحطلبان با نیروهای صنفی برخورد دوگانه و در بسیاری از مواقع منفعتطلبانه داشتند.
روشنفکری دینی به دلیل غرقشدن در انتزاعیات تلاش نمیکند موضع خود را به صراحت در باب موضوعهایی همچون بحرانهای اجتماعی یا بروز مسائل جدید مانند زنان، اقوام و اصناف مشخص کند. اگر روشنفکری مذهبی به تعامل میان هویتها تاکید میکند و خواستار به رسمیت شناختن هویتهاست اما روشنفکری دینی اسلام حقیقت را در برابر اسلام هویت مینشاند تا با توسل به این رویکرد به جای حل و فصل مسئله صورت مسئله را پاک کند و از مواجهه با چالشهای امروز جامعه ایران فرارکند. جریان روشنفکری دینی که برآمده از اصلاحات دوم خرداد بود با پیروزیهای سیاسی خود را پیشتاز جریانهای فکری کشور دانست و بر این مبنا فرصت را مغتنم شمرد تا با نقد ایدئولوژیگرایی حساب خود را با وقایع اوایل انقلاب اسلامی و دهه شصت پاک کند و شریعتی را مقصر اصلی و رواج بنیادگرایی معرفی کند. این جریان در دروان اصلاحلات شریعتی را آماج حملات تند و شدید خود قرار داد اما بهراستی کدام یک از آنها سردمداران حاکم بر انقلاب و جریانهای رخ داده تا سالهای ۱۳۶۷ را نقد کرده است؟ هر از گاهی که مورد پرسش قرار میگیرند با زبانی درشتگونه و تند جواب منتقدین را میدهند و به هر وسیلهای سعی میکنند اقدامات خود را توجیه کنند. گویی انتقاد از گذشته خویش و اقرار به اشتباه به معنای خودکشی سیاسی است. نمونه آشکار این رویکرد در مباحث صورتگرفته میان دکتر سروش و زیبا کلام رخ داد که سروش عنوان کرد او تنها در آن زمان سکوت کرده و نقشی در انقلاب فرهنگی نداشته است.
اگر شریعتی و طرفدارانش در اوایل انقلاب به التقاطیگری متهم شده بودند و تیغ تیز تکفیر و ارتداد را تحمل میکردند در دوران اصلاحات به انواع و اقسام اتهامات سنگین مانند بنیادگرایی، فاشیسم... متهم شدهاند. این منطق برونگرا به درون نمینگرد و در پی نقد منصفانه خویش نیست بلکه به دنبال عاملی خارجی است تا اشتباهاتش را متوجه شریعتی بکند که خود انقلاب را ندید و در دوران خویش نسبت به وقوع انقلاب زودرس هشدار داده بود. روشنفکران دینی نه خبطهای بزرگشان در اوایل انقلاب را به گردن گرفتند و نه اشتباهات دوران اصلاحات را نقد کردند. به راستی باید پرسید گفتمان ایدئولوژیزدایی برای نمونه در جامعه دانشگاهی ایران چه تاثیری بر جای نهاد؟ آیا به لشکری از سرخوردگان از وضع موجود که به پستوخانههای خصوصی خویش سرازیر شدهاند اندیشیدهاید؟ گفتمانی که در بین فعالان دانشجویی به ایدئولوژی «بیمبنایی» تعبیر شد و اثرات سوء خویش را تا مدتهای طولانی بر جای گذاشته است.
جریان روشنفکری دینی هنوز هم بهرغم شکستهای سنگین نمیخواهد بپذیرد که آگاهی و نواندیشی نسبت مستقیمی با دموکراسی و توسعه ندارد. با انذار صرف نمیتوان در انتظار تحول نشست. این جریان گویی از تاریخ نواندیشی ایران نیاموخته است که فقدان مدل تحققی و گرفتار شدن در دام انتزاعیات جز هدر دادن پتانسیلهای اجتماعی نتیجه دیگری در بر ندارد. با شکست سیاسی سوم تیر در انتخابات ریاستجمهوری همه در انتظار تجدید نظر در خط مشیها، مبانی فکری و راهکارهای سیاسی از سوی این جریان بودند. اما مایوسانه اینگونه شنیدیم که شکست اصلاحات حاصل عملکرد تحریمیان بوده است که این خود باز نشانی از غرور کاذب سردمدارن این جریان بود.
روشنفکری دین همانگونه که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی چپگرایان را در نحلههای مختلف کوبید و با نگاهی کلیشهای چپ را نقد کرد، با تجربه انقلاب اسلامی که نقش چهرههای شاخص این جریان در تکوین آن غیر قابل انکار بوده است، بر تمامی نمودهای اسلام سیاسی واکنش نشان داد. میتوان مدعی شد که این جریان در برابر گفتمان مسلط جهانی وا داد و گویی پایان تاریخ را باور کرده بود. اما پایان تاریخ و ظهور ابرانسان یا همان انسان کامل افسانهای بیش نبود، ادعایی که اشاعه تروریسم و بنیادگرایی که خود حاصل عملکرد غلط قدرتهای غربی در چارچوب جنگ سرد بود به همراه نسلکشیهای متعدد در دارفور، روآندا و تبعیض نژادی در فلسطین و تداوم تنازعات منطقهای و رشد روزافزون شکاف غنی و فقیر، تسلط کارتلها و شرکتهای فراملیتی، تداوم یکجانبهگرایی و تکثیر روزافزون تسلیحات کشتار جمعی و تغییرات آب وهوایی و اخیرا جنگ سرد نوین در منطقه آسیای مرکزی خط بطلان پررنگی بر آن کشید. اینچنین بود که جریان نئولیبرالیسم بهرغم ادعاهای گزاف مبنی بر ایجاد جهان بهتر و امنتر همچنان مشاهده میکند که صدها میلیون انسان در انتظار آب آشامیدنی و قرصی نان هستند. جریان روشنفکری مذهبی بر خلاف روشنفکران دینی همواره با نئولیبرالیسم مرزبندیهای جدی داشته و انتقادهای بنیادینی نسبت به داعیهداران این جریان ابراز داشته است.
پیامدهای منفی جریان نئولیبرالیسم بر جامعه ایران خُرد شدن افراد و اتمیزه شدن آنها، فرورفتن در لاک خصوصی و اصالت به لذتطلبی، فرار از مسوولیت اجتماعی و اصالت بخشیدن به مصرف گرایی بوده است. روشنفکران دینی که بنا بر سرشت نازکرنجیوار خود در انتظار مهیا شدن شرایط و ایجاد فضای مناسب برای فعالیت خود هستند در دوران اصلاحات آنچنان از ترفندهای رقیبان محافظهکار خود ناله میکردند که گویی انتظار داشتهاند تا رقیب در برابر ایدههای آنها سر تعظیم فرود آورد و با انتشار چند مقاله و چند نطق سنگر به سنگر پیشروی کنند. آنها به جای تکیه بر نیروهای اجتماعی مانند معلمان، کارگران، وکلا، پرستاران و پزشکان و به جای تقویت این اصناف، آنچنان نالیدند که مردم با رویگردانی از آنها نشان دادند که از نقزدن متنفرند و به دنبال مردان عملند.
روشنفکران دینی همچنان خود را بر فراز جریانهای روشنفکری ایران میدانند و هیچ گونه نقدی را نسبت به خود بر نمیتابند و منتقدان را با انواع و اقسام اتهامات خلع سلاح میکنند و اینچنین غرور کاذبی خود بزرگترین مانع در تبیین وضعیت موجود است.
● سخنی با مراد فرهادپور
مراد فرهادپور از چهرههای علمی توانایی است که با توجه به امکانات محدود خود تا حد توان تلاش کرده است به نوبه خود در عرصه روشنفکری تاثیرگذار باشد و از این منظر نیز مرزبندیاش را با قدرت مشخص کرده و از دیدگاه اندیشه انتقادی نقدهای بنیادینی نیز به جریانهای روشنفکری دینی وارد کرده است. این نقدها در بسیاری از موارد اصولی بوده، به خصوص آنجا که با انتقاد از فلسفه تحلیلی نسبتی مستقیم میان این رویکرد و اشاعه دلالبازی، رانتخواری، سیاستزدایی پوپولیستی برقرار میکند. نقد ایشان به عرفانی که بوی صوفیگری میدهد و از بطن تحولات اجتماعی به خلوتگاههای ذهنی فرار میکند کاملا درست است. نقطه نظرات ایشان در مورد پسروی فکری روشنفکری دینی کاملا صحیح و منطقی است. وی آفات جریان نئولیبرالیسم را بر کشور به خوبی میشناسد و از فروریختن پایههای «مای جمعی» و فرار از مسوولیتهای اجتماعی به خوبی آگاه است. اما پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که چرا وی در نوشتهها و مصاحبههای خود هیچگاه اشارهای به جریان روشنفکری مذهبی که در بسیاری از موارد اشتراک نظر با ایشان دارد نکرده است. جریان روشنفکری مذهبی حتی شدیدتر از مراد فرهادپور به روشنفکری دینی انتقاد دارد اما آقای فرهادپور هیچگاه تلاش نکرده است با این جریان گفتوگوی تعاملی و انتقادی داشته باشد.
انتقاد دیگر نسبت به ایشان میتواند تا حدودی از جنس انتقاد به روشنفکری دینی باشد. در هر صورت جامعه ایران از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است و سیر تحول در آن مستلزم شناخت عینی از مناسبات اجتماعی، پیوندهای فرهنگی روحیات ملت ایران است. گمان میرود رویکرد آقای فرهادپور نیز در مواردی انتزاعی است و رویکرد انتزاعی ایران توان طرح پرسشهای بنیادین ندارد. به عنوان مثال روشنفکران انتزاعیمحور به این پرسش که چرا در جامعه ایران بهرغم وجود پرسابقه جریان نواندیشی در نیل به دموکراسی و توسعه ناکام مانده است و بهرغم تحولات فراوان دورهای باطل را پذیرا شده است، فکر نمیکنند.
نقد دیگر نسبت به ایشان تعیین نسبت با ایران و جهان است. باید پرسید تحول در ایران الزاما منوط به تحولات جهانی است؟ از اظهار نظرها و نوشتههای ایشان چنین بر میآید، تا در روابط نظام بینالملل تحولی صورت نگیرد، تحول در ایران غیر ممکن است. این رویکرد اصالت را به بیرون میدهد و ایمان خود را به «سیاست مردمی» که فرهادپور آن را در برابر سیاست قدرت مینشاند از دست میدهد. تلاش برای تحقق اراده جمعی دموکراتیک که مراد فرهادپور نیز بر آن صحه میگذارد نیازمند سیر در ایران، شناخت مبانی فرهنگی، ساختارهای اجتماعی و روحیات ملی یک جامعه است. تردیدی نیست که ویژگیهای دورانی نیز میبایست مورد توجه قرار گیرد. این فقدان شناخت از جامعه و عدمتوجه به شتاب تحولات و فقدان بازتعریف ایران و چشمپوشی از عناصر جدیدی که در عرصه معادلات ایران وارد میشوند خود باعث گیجی و ابهام در اتخاذ رویکرد مناسب میشود. در نهایت اینکه نقدهای مراد فرهادپور تا حدود فراوانی به جریان روشنفکری دینی بجاست و اینکه روشنفکری شهرتی جهانی داشته باشد یا نداشته باشد آنچنان مهم نیست، مهمتر این است که زوایای پیچیده جامعه ایران را بشناسد و پرسشهای نو طرح کند و با نیروهای اجتماعی وارد گفتوگویی سازنده شود.
مجتبی نجفی
انتشار این مقاله الزاماً مورد تایید روزنامه نیست و نظر نویسنده است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انگلیس دولت انتخابات عراق دانشگاه تهران مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم چین روز معلم رهبر انقلاب نیکا شاکرمی
سیل آتش سوزی زلزله شهرداری تهران سازمان هواشناسی آموزش و پرورش هلال احمر قوه قضاییه پلیس معلم فضای مجازی قتل
تورم بانک مرکزی مسکن قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو ایران خودرو حقوق بازنشستگان سایپا
مهران غفوریان ساواک رضا عطاران تلویزیون موسیقی عمو پورنگ سریال شهاب حسینی صداوسیما مسعود اسکویی سینمای ایران دفاع مقدس
اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس نوار غزه اوکراین یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان آتیلا حجازی باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر بازی لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا
اپل هوش مصنوعی صاعقه گوگل ناسا تلفن همراه عکاسی مدیران خودرو کولر
کبد چرب فشار خون چای دیابت بیماری قلبی