شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

قرآن, پشتوانه و خاستگاه فقه


قرآن, پشتوانه و خاستگاه فقه

در منظر فقیهان واسلام شناسان, قرآن اصیل ترین و متقن ترین منبع شناخت معارف دینی واحکام فقهی و حقوق فردی و اجتماعی است فقه که در اصطلاح اسلامیان, دربرگیرنده احکام عبادی ومسایل اقتصادی و اجتماعی وحقوق مدنی و روابط بین المللی و… می باشد

در منظر فقیهان واسلام شناسان, قرآن اصیل ترین و متقن ترین منبع شناخت معارف دینی واحکام فقهی و حقوق فردی و اجتماعی است. فقه که در اصطلاح اسلامیان, دربرگیرنده احکام عبادی ومسایل اقتصادی و اجتماعی وحقوق مدنی و روابط بین المللی و… می باشد, شاخه ای است رسته بر تناور وحی که قرآن, بارزترین و تردید ناپذیرترین نمود ونماد آن است. فقه اسلامی بی قرآن, هویّت و پشتوانه ندارد, چه این که بایدها و نبایدهای دینی ـ که بخشی ازآنها را احکام فقهی تشکیل می دهد ـ تا زمانی که بر پایه باورهای مبنایی, تکیه نداشته باشد, الزام آور نیست و ضمانت اجرایی ندارد.

قرآن, به عنوان آخرین پیام خدا به خلق و کاملترین برنامه الهی برای جامعه انسانی, از یکسو با جلوه های اعجازی و فوق بشری خود, دلیل حقّانیت رسالت پیامبر خاتم (ص) و صدق ره آوردهای آسمانی اوست واز سوی دیگر پایه های عقیدتی و باورهایی را پی ریخته که بنای فقه و حقوق, از نظر مشروعیت و مقبولیت, برآن پایه ها استوار است.

امام نیایش و بینش, زین العابدین (ع) در ترسیم جایگاه قرآن و نسبت فقه الاحکام باآن, سخنی فرازین دارد:

(… وجعلته مهیمناً علی کلّ کتاب انزلته, و فضّلته علی کلّ حدیث قصصته و فرقاناً فرقت به بین حلالک و حرامک, وقرآناً اعربت به عن شرائع احکامک….) ۱

[خداوندا !]قرآن را گواه , ناظر و مسیطر بر همه کتابهای آسمانی پیشین قرار دادی و بر هرسخنی که پیش از آن بیان داشته ای برتری بخشیدی, فرقانی است که حلال و حرامت را به وسیله آن متمایز ساختی و قرآنی است که در پرتو آن شرایع احکامت را آشکار نمودی.)

دریک نگاه, می توان همه پیامها و تعالیم وحی را به دو بخش محوری تقسیم کرد:

الف) گزارش از واقعیتها وهستها.

ب) انگیزش به سوی ارزشها و بایدها.

هرآیه ای از آیات قرآن, به هرحال در مجال یکی از این دو محور جای دارد و یا دست کم مقدمه ای است برای بیان نکته ای اساسی, که آن نکته,یا بیان واقعیتی است و یا تشویق به بایسته ای و تحذیر از ناشایسته ای!

اگر در قرآن, سخن از یکتایی پروردگار, علم, قدرت و حکمت خداوند, نفی شرک, آیات انفسی و آفاقی, آیات آفرینش و چگونگی پیدایش آدم, امکانات و خصلتها و مسؤولیت پذیری انسان و گریزناپذیری او از واقعیت هستی و قوانین حاکم برآن, سرگذشت انبیا وامّتها, جریان سنتهای الهی در تاریخ وجامعه بشری وموضوع معاد وبهشت و دوزخ مطرح شده است, همه وهمه گزارشی از واقعیتهایی است که بوده, هست و خواهد بود.

واگر در قرآن, رهنمودها, امرها و نهی ها, ستوده ها و نکوهیده ها, نورها و ظلمتها مطرح شده است ومسایلی چون: عمل صالح, اقامه قسط, نیکی به والدین, وفای به عهد, شهادت به حقّ, قضاوت به عدل, ادای امانت, تعاون وهمیاری در مسیر نیکی و تقوا, پرهیز از مساعدت اجتماعی در طریق گناه و دشمنی, سفارش به عفو و گذشت, اخوت و برادری, اصلاح میان مؤمنان, انفاق مال در راه خدا, ممنوعیت قتل نفس, حرمت فساد انگیزی و فتنه گری, نهی از بغی و تجاوز و… یادگردیده است, آن همه, نمونه ای از بایدهای قرآنی است که بخش عمده آنها در دایره فقه اصطلاحی گنجیده است.

● منزلت احکام و قوانین قرآن, در نگاه وحی

چنانکه گفته شد, در قرآن مسایل زیادی مطرح شده است که شامل مسایل اقتصادی وعبادی, اخلاقی, تاریخی , سنن اجتماعی و… می شود و آمیخته با این مسایل , در جای جای قرآن, احکام فقهی نیز یاد شده است.

سخن دراین است که از میان این مجموعه مسایل قرآنی, کدام مقوله ارجمندترین است و احکام و قوانین در چه مرتبه ای از اهمیت قرار دارند؟

مجال پردازش تفصیلی به این مبحث نیست, ولی اگر به اشارتی بسنده کنیم, می بایست مسایل و مباحثی را که به مقوله ایمان و پذیرش اصل وحی و توحید و نبوت و معاد باز می گردد, مقدّم شمرد, چرا که تا این اصول پذیرفته نشود, زمینه برای طرح احکام و قوانین و امر ونهی نیست. با این وصف, قرآن بر پیوستگی عمیق باورهای بنیادین و پایبندی عملی به احکام و قوانین, تأکید دارد. این تأکید را در دو زمینه می توان شاهد بود:

الف) آیات فراوانی که هرگاه سخن از ایمان به میان آورده است, بی کمترین مجال, موضوع عمل صالح را یاد آور شده و در پی بسیاری از خطابات (یا ایهاالذین آمنوا) احکام و قوانین را متذکر شده است:

(یاایّهاالذین آمنوا استعینوا بالصّبر و الصّلوة) بقره/۱۵۳

(… کلوا من طیبات) بقره/۱۷۲

(… کتب علیکم القصاص فی القتلی) بقره/۱۷۸

(… کتب علیکم الصیام) بقره/۱۸۳

و ….

ب) سبک بیان احکام و قوانین در قرآن واین که معمولاً در پی هراستدلالی عقیدتی چه در زمینه توحید یا نبوت ویا معاد, مخاطبان را به عمل فرا می خواند واز کنار نهادن احکام و حدود قوانین الهی نهی می کند.

تفکیک ناپذیری ایمان و عمل به احکام و قوانین الهی, وارج نهادن به حدود و حقوق و احکام در قرآن تا بدان جاست که رویگردانان از احکام و قوانین و حدود الهی, مورد شدیدترین عتابها و سرزنشها قرار گرفته اند.

(تلک حدود اللّه فلاتعتدوها و من یتعدّ حدود اللّه فاولئک هم الظالمون)

بقره/۲۲۹

اینها حدود و قوانین خدا است, ازآن تجاوز مکیند, چه این که تجاوزگران از حدود و قوانین تعیین شده الهی, ستمکاران و سیه کارانند.

(ومن یعص اللّه و رسوله و یتعدّ حدوده یدخله ناراً خالداً فیها وله عذاب مهین)

نساء/۱۴

وهرکه از خدا و رسولش فرمان نبرد و از حدود و حکام او تجاوز کند, او را داخل در آتش کند و همواره درآن جا خواهد بود و عذابی خوارکننده خواهد داشت.

(ومن لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الکافرون) مائده/۴۴

وکسی که بر وفق احکام و قوانینی که خداوند نازل کرده, حکم نکند, کافر است.

این جایگاه رفیع برای احکام و قوانین و حدود قرآنی, مستلزم آن است که فقیهان در استنباط احکام و شناخت قوانین, قبل ازهرچیز نظر به قرآن داشته باشند و آیات نازل شده از سوی پروردگار را ملاحظه کنند.

امام می فرماید:

(الفقیه… لم یترک القرآن رغبة عنه الی غیره…) ۲

فقیه و اسلام شناس راستین, قرآن را فرو نمی نهد تا به غیرقرآن روآورد.

● حکم دینی, دارای ریشه و اعتبار قرآنی

رابطه وثیق میان قرآن واحکام و قوانین شریعت تا به آن جاست که به هرحال باید حکم دینی وقانون شرعی به گونه ای مستند به قرآن و دارای ریشه درآن باشد.

استناد و ارتباط احکام با قرآن به دوگونه است:

الف) بسیاری از قوانین و احکام شریعت به صراحت و به صورت موردی در قرآن یادشده است مانند: وجوب روزه , نماز, زکات, وفای به عهد, جهاد, امر به معروف ونهی از منکر و حرمت شرب خمر و بغی و تعدّی به مال وحقوق دیگران, قتل نفس و… .

کتابهایی که تحت عنوان (فقه القرآن) یا (آیات الاحکام) تدوین شده است مانند: فقه القرآن, قطب راوندی (م: ۵۷۳ ق), کنزالعرفان فی فقه القرآن, فاضل مقداد (م:۸۲۶ق), زبدة البیان, مقدس اردبیلی (م: ۹۹۳ق) و … به مجموعه ای از آیات الاحکام پرداخته اند که معمولاً صریح و نصّ در حکم است.

ب) برخی دیگر از احکام شریعت که معمولاً شامل تفصیل احکام و بیان فروعات ومصادیق و حدود و شرایط و کیفیت انجام و رعایت احکام و قوانین قرآنی است, هرچند به گونه صریح در قرآن نیامده است و ناگزیر باید آنها را از سنّت استفاده کرد, ولی استفاده وبهره گیری ازاین مصدر(سنّت)درقرآن مورد توجه و تأیید قرار گرفته است, بلکه در اصل, این قرآن بوده است که در آن دسته از احکام, اهل شریعت را به پیامبر و سنّت ارجاع داده است:

(ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا) حشر/۷

آنچه که پیامبربرای شما آورد, دریافت کنید وآنچه را نهی کرد, پذیرا شوید.

جزاین آیه, آیات بسیاری در قرآن, مؤمنان را به اطاعت و تبعیت و اسوه جویی از پیامبر فراخوانده و فرمان داده است واین بدان خاطر است که اصولاً وحی الهی از دوطریق دراختیار مردم قرار گرفته است: از طریق قرآن, واز طریق گفتار وعمل پیامبر(ص),چرا که با تضمین وحی, سخن پیامبر فراتر از آرای شخصی اوست و ریشه در وحی دارد:

(وماینطق عن الهوی. ان هو الاّ وحی یوحی) نجم/۳ـ۴

وسخن از روی هوی نمی گوید, آنچه او می گوید, چیزی جز وحی نیست.

براین اساس, آنچه رسول خدا(ص) درکیفیت انجام فرایض وبیان شرایط و مقدمات وخصوصیات احکام ویا حتّی احکام و قوانینی که ظاهراً در نصّ آیات بدانها اشاره نشده, بیان داشته است, با این تأییدهای عامّ قرآنی, اعتبار و حجیّت یافته است. وچنانچه امامیه, علاوه بر سنت پیامبر, سنت معصومین(ع)را نیز حجّت ومعتبر می شمرند وبیان آنها را تفسیر قرآن و تبیین سنّت پیامبر(ص)می شمرند, به خاطر رهنمودهای شخصی پیامبر(ص)و دستورهای صریحی است که آن حضرت داده است مانند: حدیث ثقلین, حدیث سفینه و… که نزد فریقین, متواتر و معتبر شناخته شده است.

● سبک قرآن, در بیان احکام و قوانین فقهی

سبک قرآن, دربیان احکام و قوانین, سبکی بدیع و ویژه است و با بیانها و تألیفها وقانون نویسیهای بشری, در نوع پردازش و تبیین, تفاوت دارد.

ویژگیهای سبک فقاهت قرآنی, درچند محور قابل بررسی است:

۱) درقرآن, همه احکام و قوانین وحدود عبادی و اجتماعی, دریک سوره ویا یک فصل گردنیامده است واین احکام به لحاظ موضوع حکم ازیکدیگر تفکیک نشده اند به گونه ای که مسایل هرموضوع درکنارهم و دریکجا یاد شده باشند. درحالی که کتابهای فقهی و حقوقی ومجموعه هایی که توسط بشر تدوین شده و قوانین درآنها درج گردیده است, دارای فصلها و بابهای مجزّاست ومسایل اصلی و فرعی هرموضوع در باب مخصوص و مبحث قرارداده شده آن, طرح و بررسی شده است.

۲) درقرآن, احکام وقوانین و حدودی که یاد شده است, نه همه آنها احکام و قوانین عام و کلیدی هستند ونه همه آنها مسایل فرعی و جزئی و موردی, بلکه هردودسته از آیات در زمینه فقه الاحکام دیده می شود. هرچند ممکن است ادّعا شود که احکام کلی و کلیدی قرآن, بیشتر از احکام جزئی و موردی آن است, ولی به هرحال در قرآن هم قوانین عام و فراگیری وجود دارد, چون:

(أحلّ اللّه البیع وحرّم الرّبا) (بقره/۲۷۵), (اوفوا بالعقود) (مائده/۱), (کتب علیکم القصاص فی القتلی) (بقره/۱۷۸), (واجتنبوا قول الزّور)(حج/۳۰) و….

دراین گونه آیات , موضوع حکم دارای فروعات و ویژگیهای و شرایط متعددی است که در سنّت تبیین شده است.

درکناراین قوانین واحکام کلی, احکامی وجود دارد که بیش ازآن که عام و فراگیرشناخته شوند, موردی و جزئی هستند, مانند:

(احلّ لکم لیلة الصیام الرّفث الی نسائکم) بقره/۱۸۷

(یاایّهاالذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی أجل مسمّی فاکتبوه…) بقره/۲۸۲

درآیه اخیر که طولانی ترین آیه قرآن می باشد وموضوع اصلی آن مکتوب داشتن قراردادهای مالی واقتصادی است, از نظر گاهی, هجده حکم فرعی و از منظری دیگر و دقتی فزونتر, بیست و هفت حکم به صراحت یا اشارت بیان شده است.۳

۳) بیان قرآن در زمینه بایدها ونبایدها, واجبات و محرّمات, همواره در قالب امر و نهی, ریخته نشده است بلکه(هرامری در قرآن, حاکی از وجوب نیست و هروجوبی با امر بیان نمی شود. وگاه نهی در قالب نفی و اخبار, جانشین انشاء است.۴

هرچند ساختارامر, حقیقت در وجوب طلب است, ولی صیغه امر در قرآن علاوه بر معنای حقیقی, در معنای ندب, اباحه, دعا, تهدید, امتنان, انذار, ارشاد و… به کار رفته است. از سوی دیگر, گاه طلب یک فعل به وسیله استفهام تحضیضی رخ نموده است, مانند:

(الاتقاتلون قوماً نکثوا ایمانهم) توبه/۱۳

وگاه به وسیله جمله خبری ایفا شده است, مانند:

(والمطلّقات یتربّصن) بقره/۲۲۸

۴) احکام فقهی و قوانین تشریعی قرآن همواره به صورت نصّ صریح و منطوق یاد نشده است, بلکه بسیاری ازآنها منطوق و صریح ظاهر الفاظ آیه است و بخش دیگری از طریق مفهوم ودلالتهای التزامی و تضمّنی استفاده می شود ویا قراین حالی و مقامی زمینه برداشت آن حکم را فراهم می آورد, مانند:

(لن یجعل اللّه للکافرین علی المؤمنین سبیلاً) نساء/۱۴۱

خداوند هرگز برای کافران علیه مؤمنان راهی قرار نداده است.

منطوق آیه نفی سلطه کافران برمؤمنان از سوی خداست, ولی تجزیه وتحلیل آیه واین که منظور از (نفی سبیل) چیست, به برداشتهای قطعی فقهی انجامیده است, مانند: (حرمت پذیرش سلطه کافران) , (حرمت انجام معاملات و روابطی که به سلطه کافران بر مؤمنان انجامد), (حرمت اجیرشدن مسلمان از سوی کافر به گونه ای که کافر سلطه بر او پیدا کند و مسلمان ذلیل او گردد.)

از همین روست که فقهـا احکـام فوق را از آیه (وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین) (۸/منافقون); (عزّت برای خداست و رسول او و مؤمنان است) استفاده کرده اند با این که ظاهر آیه ومنطوق آن, صرف اثبات عزّت است ولحن آیه, لحن تکلیفی نیست.۶

۵) احکام و فروعات فقهی, نه تنها ازآیات الاحکام استفاده و استنباط می شود, بلکه بسیاری از آیات اخلاقی و آیاتی که بیانگر مسایل تاریخی و اجتماعی است, حکم فقهی را به همراه دارد. چنانکه فقها برای اثبات مشروعیت اجاره, واین که شخص مستأجر می تواند منافع عین یا عمل اجیر را, مورد بهره برداری قرار دهد, به آیه زیر استناد کرده اند:

(انّی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی أن تأجرنی ثمانی حجج)

قصص/۲۷

من می خواهم یکی از دو دخترم را به همسری تو درآورم, بدان شرط که هشت سال اجیر من باشی.

چنانکه مشهود است, آیه در مقام بیان واقعه ای تاریخی است ولی به دلیل این که شعیب(ع) و موسی(ع) که دو طرف قرار داد می باشند هردو پیامبر بوده اند و خداوند پس از نقل سخنان و قرار داد ایشان, ردّی برعمل آنان نداشته است. از این جمله خبری و مضمون داستانی, حکم شرعی و فقهی استفاده کرده اند.۷

جزاین ویژگیها, رموز و نکات دیگری نیز در سبک بیان فقهی قرآن هست که نیازمند بررسیهای بیشتر و اهتمام فزونتر در زمینه فقه قرآنی است که سوگمندانه از سوی دین پژوهان در کار فقاهت و مجموعه های خاص فقهی, کمتر بدانها توجه شده است واین مباحث به گونه پراکنده و نامنسجم به تناسب در لابه لای مباحث فقهی به گونه ای گذرا و غیراستدلالی مورد اشاره قرار گرفته است ویا درمباحث علوم قرآنی واندکی ازآنها در کتابهای اصولی, آن هم نه با صبغه فقهی و قرآنی, بلکه تحت عناوین عامی چون مباحث الفاظ مطرح گردیده است. خلأ پژوهشهای قرآنی, محدود به زمینه(فقه الاحکام) نیست, بلکه اصولاً این کتاب حیات و هدایت, آن گونه که باید ژرفکاوی نشده است, چنانکه مفسر گرانمایه ای چون علامه طباطبایی می نویسد:

(این از شگفتیهای قرآن است که هیچ یک از آیاتش در دلالت, گنگ و ساکت نیست وفاقد نتیجه نمی باشد. هرگاه آیه ای با آیه دیگری که نوعی همسویی و ارتباط با یکدیگر دارند, با هم ضمیمه شوند, حقیقت بکر و نوینی را نتیجه می دهند وآیه سوّمی آن نتیجه و دستاورد جدید را تأیید می کند. این شأن وخاصیت قرآن است! … دریغ که این راه بی رهگذرمانده است! درحالی که اگر مفسران گام در این مسیر نهاده بودند, تاکنون چشمه ساران زلالی برما آشکار شده بود و گنجهای گرانقدری از ذخایر نفیس معارف وحی, برما رخ نموده بود.)۸

● راز پایداری حیات فقه قرآنی

اعلام خاتمیت رسالت پیامبراکرم(ص) و پیش بینی نشدن بعثت رسولی دیگر پس از رسول اسلام در قرآن و تأکید بر نسخ ناپذیری شریعت و آیین محمّد(ص) در منابع و متون اسلامی واستمرار احکام و قوانین اسلامی برای همیشه تاریخ و فراگیری آن نسبت به همه نسلها در جغرافیای پراکنده فرهنگی و محیطی زمین, ازدیرباز پرسشی جدّی را برای دین پژوهان ـ دین باوران و دین ناباوران ـ هریک از موضعی وبه هدفی پدید آورده است وآن این است که:

الف) قلمرو فقه قرآنی و اسلامی تا کجاست و درچه زمینه هایی از مسایل فردی واجتماعی,اقتصادی, سیاسی و حقوقی می خواهد حضور داشته باشد ونظر بدهد؟

ب) چگونه ممکن است که فقه اسلامی و قرآنی در عین برخورداری از ثبات و تحوّل ناپذیری, حاکمیت و نظارت بر بستر متحوّل و ناآرام شرایط اجتماعی و روابط اقتصادی و سیاسی داشته باشد وبرای آنها برنامه و پیامی درخور ارائه دهد؟

در پاسخ گویی به این پرسش, ناگزیر باید میان فقه اصطلاحی یعنی آنچه امروز در جوامع اسلامی به عنوان فقه شناخته می شود, باآنچه باید آن را(فقه قرآنی) نامید, فرق گذاشت و درمرحله بعد نسبت میان(فقه قرآنی) و (فقه اصطلاحی) را روشن ساخت.

البته منظور از فقه قرآنی, جمود بر ظاهر الفاظ قرآن و یا بسنده کردن به آن و عدم رویکرد به سنّت ناب نیست, بلکه مراد از فقه قرآنی, آن فقهی است که با اهداف فراگیر وعینی قرآنی و قلمروی که خود قرآن برای فقه مشخص کرده و شیوه ای که خود در پیش گرفته, همسو و همراه باشد.

● قلمرو حضور ونظارت فقه قرآنی

بررسی قلمرو نظارت و دخالت فقه قرآنی, بر تجزیه وتحلیل چگونگی حیات فقه قرآنی تقدّم دارد, زیرا اگر فقه قرآنی و احکام و قوانین شریعت, در مجموعه ای از تکالیف فردی و عبادی خلاصه شده باشد و رسالت اصلی دین در بعد هستی شناسی و اعتقادات اصولی محدود و محصور شده باشد و فقه الاحکام به عنوان لعاب و پوششی برآن باورها, صرفاً رکوع و سجودی از مردم طلب کرده باشد و رابطه ای وثیق میان احکام شریعت با مسایل جاری و روابط عینی و جدّی جامعه انسانی نباشد و راههای عملی برای حفظ حیات بایدهای دینی و باورهای مذهبی تدارک نشده باشد, مجالی برای این دغدغه نیست که آیا فقه زنده است یا خیر!

فقه و قوانین شریعت, اگر در محدوده پندارهای صوفیه و فهم اخباریین واندیشه علمانیّت و سکولاریسم مطرح باشد, یا به دلیل جمود, با همه چیز در تضاد است ویا به دلیل بی مرزی, با هیچ چیز اصطکاک و درگیری ندارد و درهر دو صورت آن فقه حیات ندارد, زیرا موجود زنده, همواره درگیر و درحال دفاع وپویایی است. قوانین واحکامی که با همه مظاهر نوین زندگی وداوریهای ضروری وجدّی در جنگ باشد, دیر یا زود مغلوب است و یا در برکه جمعیتی قلیل وعوام خلاصه خواهد شد.

چنانکه پیداست, ترسیم قلمرو نظارت ودخالت فقه قرآنی, پژوهشی ویژه می طلبد وما دراین نوشته جز اشارتی بدان نتوانیم داشت.

مسلم این است که احکام قرآن محدود به احکام عبادی و فردی نیست, بلکه بسیاری از احکام آن ـ حتی احکام عبادی آن ـ دارای بعد اجتماعی و ناظر بر جمع است.

رسول خدا(ص)می فرماید: جبرئیل نزد من آمد وخبر از فتنه ای داد که در امّت من رخ خواهد داد, از او راه گریز ازآن فتنه را پرسیدم, در پاسخ گفت:

(کتاب اللّه فیه بیان ما قبلکم من خبر, وخبرما بعدکم و حکم ما بینکم.)۹

[راه نجات در] کتاب خداست, زیرا درآن اخبار پیشینیان و پسینیان و حکم میان شماست.

در سخن دیگر از امیرمؤمنان (ع), قرآن نه تنها حکم میان مردم در قلمرو احکام و فقه دانسته شده است, بلکه نظم اجتماعی نیز در حیطه نظارت فقه قرآنی شمرده شده است.

(الا انّ فیه… نظم مابینکم)۱۰

(ابن رشد( م ۹۵۳ هـ.ق) این امتیاز را از بزرگترین معجزات قرآن دانسته است که منحصر در عقیده وایمان[ومسایل درونی و فردی] نیست, بلکه قانون و شریعت نیز هست[و در زمینه عینیّتهای روابط اجتماعی و حقوقی انسانها و نظم اجتماعی آنان نظر دارد.])۱۱

درمتن کلام وحی به دو صورت قلمرو برنامه ها و نظرگاه دین ترسیم شده است:

۱) به وسیله آیات بسیاری که به موضوعات مختلف عبادی, اعتقادی, اخلاقی, اجتماعی, سیاسی, اقتصادی و… پرداخته است.

قرآن با طرح این موضوعات و تعیین حدود و احکام آنها, عملاً نمایانده است که هم به رکوع و سجود مردمان نظر دارد وهم به جهاد مالی و جانی آنان وهم به صدق و وفا و مسؤولیت, انسان دوستی ,عدالت اجتماعی, مودّت اجتماعی, صلح, جنگ, مدیریت, رهبری, ولایت, اطاعت ودهها وصدها موضوع دیگر.

۲) به وسیله آیاتی چون:

(ونزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء) نحل/۸۹

قرآن را برتو فرو فرستادیم, درحالی که بیان و روشنگر هرچیز است.

امام باقر(ع)می فرماید:

(انّ اللّه تبارک و تعالی لم یدع شیئاً تحتاج الیه الامّه الاّ انزله فی کتابه و بیّنه لرسوله و جعل لکلّ شیء حدّاً و جعل علیه دلیلاً یدلّ علیه…. )۱۲

هرچیزی که امّت بدان نیازمند باشد, خداوند آن را فروگذار نکرده است و درقرآن نازل کرده و برای رسولش روشن ساخته است وبرای آن چیز حدّ وقانونی قرار داده و برای پی بردن امّت به آن قانون, دلیلی مشخص کرده است.

امام صادق(ع)می فرماید:

(انّ اللّه تبارک و تعالی انزل فی القرآن تبیان کلّ شئ حتّی واللّه ما ترک شیئاً تحتاج الیه العباد, حتّی لایستطیع عبد یقول لوکان هذا, انزل فی القرآن, الا و قدانزله اللّه فیه.) ۱۳

خداوند متعال, بیان هرچیزی را درقرآن نازل کرده تاآن جا که هیچ موضوع مورد نیاز بندگان را فروگذار نکرده است. ممکن نیست که فردی بگوید: ای کاش خداوند در قرآن این نکته را نازل کرده بود, مگر این که آن را قبلاً نازل کرده است.

اگر تعبیر(کلّ شیء) آن قدر فراگیر باشد که همه مسایل مربوط به هدایت و سعادت و مصالح دنیوی واخروی انسانها را شامل شود, بدیهی است که استفاده همه این مطالب از قرآن کارآسانی نیست و دقیقاًهمین دشواری , افراطها و تفریطهایی را به دنبال داشته است. گروهی چون صوفیه و اسماعیلیه بی باکانه دست به تأویل و تفسیر و تحمیل پندارهای خود برقرآن زده اند و دسته ای چون اخباریان و حدیث گرایان به ظاهر احادیث بسنده کرده وفهم قرآن را یکسره از توان بشر خارج دانسته اند!

احمد ترابی

۱. صحیفه سجادیه, نیایش ۴۲.

۲. کلینی, اصول کافی, ۱/۳۶.

۳. هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان مرکز فرهنگ ومعارف قرآن, تفسیر راهنما, ۲/۲۸۷.

۴. خرمشاهی, بهاءالدین, قرآن پژوهی/ ۵۶.

۵. سیوطی, جلال الدین, الاتقان فی علوم القرآن, ۳/۲۶۷.

۶. مصطفوی, سیدمحمد کاظم, القواعد/ ۲۹۹.

۷. موسوی بجنوردی,سید محمد حسن, القواعد الفقهیه, ۷/۴۷.

۸. طباطبائی, سیدمحمّد حسین, المیزان, ۱/۷۳.

۹. تفسیر عیاشی, ۱/۳.

۱۰. نهج البلاغه,خطبه ۱۵۸.

۱۱. محمد یوسف موسی, تاریخ الفقه الاسلامی/ ۱۶.

۱۲. حویزی, تفسیر نور الثقلین, ۳/۷۲۰.

۱۳. مجلسی, محمدباقر, بحارالانوار, ۹۲/۸۱.

۱۵. طباطبائی, سیدمحمّد حسین, المیزان, ۱/ ۲۵۳.

۱۶. همان, ۳/۸۶.

۱۷. عاملی, شیخ حرّ, وسائل الشیعة, ۱۸/۳۰.

۱۸. بروجردی, سید محمد حسین, نهایة الاصول, ۱ـ۲/۴۷۸.

۱۹. علامه مجلسی, محمدّباقر, بحارالانوار, ۹۲/۳۲.

۲۰. همان, ۹۲/۱۹.

۲۱. تفسیر عیاشی, ۱/۷.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.