جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آمریكای لاتین


آمریكای لاتین

ایالات متحده آمریكا كه همواره آمریكای لاتین را حیاط خلوت خود می داند برای تداوم سیاست های استیلاجویانه خود بر منطقه ابزار اقتصادی را بر ابزار سیاسی ترجیح می دهد در طرح بلند مدت آمریكا برای منطقه یك اتحاد بزرگ اقتصادی پیش بینی كرد

منطقه ای كه به نام آمریكای لاتین شناخته می شود، بخش اعظم قاره آمریكا را از شمال مكزیك تا جنوبی ترین مناطق شیلی و آرژانتین (منطقه ای كه ماژلان آن را «سرزمین آتش» خواند) در وسعتی به مساحت بیش از ۲۱ میلیون كیلومتر مربع در برمی گیرد. در واقع این بخش شامل قسمتی از آمریكای شمالی، آمریكای مركزی، حوزه كارائیب و جنوب آمریكا می شود. از نقطه نظر جغرافیایی این منطقه حدود ۱۵ درصد مساحت كره زمین را شامل می شود كه در حال حاضر ۳۹ كشور و حدود ۵۶۰ میلیون نفر در آن ساكن هستند. در خصوص تاریخچه این منطقه همه منابع تاریخی زمان ورود كریستف كلمب در سال ۱۴۹۲ میلادی به این سرزمین را سرآغاز دوره جدید این منطقه ذكر می كنند و برخی منابع به تمدن های قبلی همچون آزتك ها، چیبچك ها ماریاها، اینكاها اشاراتی دارند، اگرچه همه زوایای این تمدنها كشف نشده اند.

در خصوص وجه تسمیه آمریكای لاتین نیز گفته می شود كه دلیل اصلی نامگذاری این منطقه براساس زبان رایج در منطقه بوده است كه «زبان رومن» كه ظاهراً از خانواده لاتین است، صحبت می كنند. برخی از مورخین از واژه «هیسپانو آمریكا» برای این منطقه استفاده كرده اند. به نظر می رسد كه هر دو واژه فوق الذكر اصطلاحات زمان استعمار منطقه توسط استعمارگران اسپانیا و پرتغال باشد. با این حال در این مجموعه كشورها و سرزمین های كوچكی وجود دارند كه زبان رسمی آنها انگلیسی، فرانسوی و یا در ترینیداد و توباگو هلندی است. مهمترین كشورهای منطقه برزیل، آرژانتین و مكزیك هستند كه مجموعاً ۵۹ درصد جمعیت آمریكای لاتین را در خود جای داده اند.پس از كشف این منطقه، ورود تدریجی جمعیت مهاجر به این سرزمین بكر آغاز شد. گسترش تدریجی جمعیت در همه جای این شبه قاره تحت یك نظم و اسلوب و به یك آهنگ نبوده است. در آرژانتین، برزیل، اروگوئه، شیلی، ونزوئلا، كلمبیا، پاناما، كاستاریكا اكثر جمعیت فعلی اروپایی الاصل هستند و در كشورهای مكزیك، اكوادور، پرو، بولیوی و پاراگوئه بافت اصلی از نژاد سرخپوستان و بومیان خود منطقه تشكیل شده است. پرتغالی ها كه استعمارگران برزیل محسوب می شدند، هرگز از اختلاط با سرخپوستان بومی و تشكیل یك نسل دورگه ابایی نداشتند؛ به همین دلیل نسل بومیان اصلی برزیل تقریباً منقرض شده است و جمعیت سیاه پوستی كه ساكن ایالات شمالی این كشور هستند، بیشتر آفریقایی هایی هستند كه به عنوان برده و برای كار در مزارع و معادن به این مناطق آورده می شدند. اسپانیایی هایی كه بر سایر كشورهای منطقه تسلط یافتند، بسیار مقید تر و خوددارتر بودند. به همین دلیل در برخی از كشورها دو رگه سازی زیاد نبوده است و البته این قاعده كلی نیست. دورگه سازی در شمال قاره آمریكا، از جمله در مكزیك، ونزوئلا و كلمبیا شدید بوده، ولی در كشورهای دیگر منطقه جبال آند نسبتاً ضعیف و حتی گاهی نزدیك صفر بوده است. این وضعیت در ایالات جنوبی برزیل و آرژانتین كاملاً مشهود است.ورود سیاهان به سبب رواج شدید تجارت برده در قسمت های مختلف سواحل كارائیب و همچنین سواحل اقیانوس اطلس در بخش شمالی آمریكای جنوبی و برزیل فراوان بوده است. مهاجرت شدید اروپائیان نیز بخصوص از اواخر قرن نوزدهم به بعد تناسب جمعیت كشورهای آرژانیتن، شیلی و اروگوئه و قسمت جنوبی برزیل را بر هم زده است. مهاجرنشین های ژاپنی نیز به تعداد زیاد و یكدست در قرن بیستم بخصوص در برزیل رواج یافته و كم كم به كشورهای همجوار آن مثلاً بولیوی رخنه كرده است.به رغم شباهت های تاریخی و فرهنگی ناشی از كشف و فتح منطقه توسط اسپانیایی ها و پرتغالی ها كه از قرن پانزدهم به بعد صورت گرفت و نیز با وجود اینكه در پاره ای از موارد از قبل پیوندهایی میان فرهنگ های بومی قاره آمریكا وجود داشت، تفاوت ها و گوناگونی بسیاری میان كشورهای آمریكای لاتین دیده می شود كه زائیده عواملی چون تركیب قومی، موقعیت مكانی، مساحت، منابع طبیعی و میزان توسعه یافتگی هر یك از این كشورها هستند. این گوناگونی باعث شده است كه به دشواری بتوان آمریكای لاتین را به عنوان بلوكی متشكل از كشورهایی دانست كه در مجامع بین المللی با یكدیگر هم صدا بوده و با داشتن مواضعی یكسان از منافعی واحد در مجامع مختلف برخوردار بوده و به هماهنگی سیاسی و اقتصادی با یكدیگر بپردازند.قرن ۱۸ مقطعی سرنوشت ساز برای این منطقه محسوب می شود. تضعیف اسپانیا و پرتغال فرصت مناسبی برای كشورهای منطقه و همچنین قدرت های رقیب از جمله انگلیس و فرانسه بود تا علم استقلال بردارند و به مستعمرات دو قدرت قدیمی یورش برند. پایان سلطه امپراتوری های پرتغال و اسپانیا بر آمریكای لاتین آغاز درگیری سلطنت طلبان و جمهوری خواهان بود كه پیروزی جمهوریخواهان را به دنبال داشت. اما سلطنت طلبان با اتكا به ثروت خود دولت ها را تحت نفوذ خود درآورده و به مرور زمان قدرت را تحت كنترل خود درمی آوردند. این گروه هسته اصلی «راست گرایان» منطقه را تشكیل می دهند. در مقابل این گروه تحصیلكردگان اروپا كه تحت تأثیر انقلاب فرانسه قرار داشتند با ایده های آرمانی به مخالفت با وضع موجود پرداختند و در تحولات سیاسی در كنار طبقه محروم و فقیر جامعه قرار گرفتند. این گروه تا قبل از رواج ایده ایدئولوژی ماركسیستی و كمونیستی با اتكا به تعالیم مذهبی و كلیسا مبارزات خود را سازماندهی می كرد. با ظهور سوسیالیسم و استقبال گروه اخیر از ایده های سوسیالیستی، گروه های چپ شكل گرفتند. تقابل دو نیروی فوق در آمریكای لاتین در صحنه سیاسی بین سالهای ۱۹۹۰- ۱۹۵۰ نتیجه ای جز بی ثباتی سیاسی، حكومت های نظامی، نقض حقوق بشر و... به ارمغان نیاورد و طی این دوران منطقه صحنه رقابت بین بلوك غرب و شرق و موجود بحران های بین المللی از جمله بحران كوبا شد.پس از پایان جنگ سرد و باز شدن فضای بین المللی، رویكرد جدیدی در میان كشورهای آمریكای لاتین در ابعاد داخلی و بین المللی ایجاد شد. در زمینه داخلی، ظهور دولت های مستقل با گرایش ملی و چپ و حركت به سوی استقلال در تصمیم گیری ها و در بعد منطقه ای همگرایی منطقه ای به عنوان یك رویكرد جایگزین در مقابل وابستگی به آمریكا رشد كرد و سازمان های منطقه ای قوی اقتصادی و سیاسی نظیر مركسور و گروه ریو شكل گرفتند. اعضای مركسور (آرژانتین، برزیل، اروگوئه و پاراگوئه) با توجه به اینكه از قدرت های مطرح آمریكای لاتین بودند، پیشگام گسترش همكاری های منطقه ای شدند و در یك دوره ۵ ساله ۲۰۰۰-۱۹۹۵ توانستند به موفقیت های خوبی در گسترش همكاری های اقتصادی منطقه ای دست یابند. از سوی دیگر سیاست تنوع بخشی به روابط از سوی كشورهای آمریكای لاتین موجب توسعه روابط كشورهای عمده این منطقه نظیر برزیل با كشورهایی نظیر چین، روسیه، هند شد كه در نتیجه چالش آمریكا با كشورهای پیشرو آمریكای لاتین و رقبای جدید الورود به منطقه را دامن زد. در این دوره رشد نیروهای ملی گرا و روی كار آمدن چاوز در ونزوئلا، فوكس در مكزیك و دلاروآ و كرچنر در آرژانتین و ظهور چپ های مدرن در شیلی و بالاخره لولا در برزیل، آمریكای لاتین را در مسیر جدایی از آمریكا قرار داد.

از سوی دیگر ایالات متحده آمریكا كه همواره آمریكای لاتین را حیاط خلوت خود می داند. برای تداوم سیاست های استیلاجویانه خود بر منطقه، ابزار اقتصادی را بر ابزار سیاسی ترجیح می دهد. در طرح بلند مدت آمریكا برای منطقه یك اتحاد بزرگ اقتصادی پیش بینی كرد. در این طرح كه در اجلاس سران كشورهای آمریكایی در میامی در سال ۱۹۹۴ برای نخستین بار عنوان شد، «منطقه تجارت آزاد قاره آمریكا» با عنوان آلكا ایجاد خواهد شد. در این طرح پیش بینی شده بود كه این بازار در آغاز سال ۲۰۰۵ ایجاد خواهد شد، شكل گیری دولت های مستقل در منطقه و آغاز مقاومت كشورها در برابر این درخواست، باعث شد كه به رغم تلاش های آمریكا، ایجاد این بازار با مخالفت كشورهای بزرگ و محوری آمریكای لاتین از جمله برزیل و آرژانتین مواجه و تشكیل آن عملاً در هاله ای از ابهام قرار گیرد. به گونه ای كه در آخرین اجلاس سران در نوامبر سال جاری در آرژانتین نیز كشورهای عضو نتوانستند حتی در خصوص ذكر این موضوع در بیانیه پایانی به توافق برسند.موضوع دیگر توسعه اقتصادی كشورهای منطقه آمریكای لاتین است. برخی از كشورهای این منطقه همچون شیلی روند توسعه خود را از سال های دهه ۱۹۷۰ آغاز كردند و توانستند برای بیش از یك دهه متوسط رشد اقتصادی ۸ درصد را به ثبت برسانند. در حال حاضر شیلی یكی از شركای تجاری آمریكا در منطقه است و از اقتصادهای باز منطقه محسوب می شود كه متوسط تعرفه بر واردات كالاهای خارجی آن كمتر از ۵ درصد است. در سوی دیگر كشورهای برزیل و آرژانتین قرار دارند كه برنامه های توسعه اقتصادی خود را از دهه ۱۹۸۰ آغاز كردند، اما به دلیل تأثیر پذیری بیشتر از اقتصادهای جهانی بین سالهای ۲۰۰۱-۱۹۹۴ از بحران های خارجی به شدت متأثر شدند. برزیل در سال ۱۹۹۴ طرح رئال (تغییر پول رایج كشور) را به اجرا گذاشت. این طرح كه توسط رئیس جمهور سابق برزیل (آقای كاردوزو) معرفی شد، تأثیرات زیادی را در جامعه برزیل و توسعه اقتصادی این كشور بر جای گذاشت و توانست با وجود تأثیرپذیری از بحران روسیه و جنوب شرق آسیا در سال های پایانی دهه ۹۰ به سلامت این بحران را پشت سر گذارد. اما دو كشور فوق به دلیل اجرای ناصحیح سیاست های خصوصی سازی و همچنین اقدام بی چون و چرای توصیه های صندوق بین المللی پول در كاهش هزینه های دولتی و ریاضت های اقتصادی طولانی و به دلیل وجود بدهی های عظیم خارجی با مشكلات پیچیده ای روبه رو هستند.در پایان این بحث اشاره به یك موضوع اجتماعی مهم آمریكای لاتین ضروری است. در فرهنگ عامه، آمریكای لاتین مترادف با فقر است. منطقه آمریكای لاتین با وجود برخورداری از سرمایه های عظیم انسانی و منابع غنی طبیعی، دامی، كشاورزی و معدنی و امكانات صنعتی از فقر فراگیر رنج می برد. این رنج تاریخی فصل مشترك همه كتب و منابع آمریكای لاتین است. مارسل نیدرگانگ در كتاب خود با عنوان بیست كشور آمریكای لاتین كه در سال ۱۹۷۶ به رشته تحریر درآمده می نویسد: «وقتی به دقت به آمریكای لاتین بنگریم بیشتر مشخصات و خصوصیات عدم توسعه را در آن می بینیم. تغذیه غیركافی یا نامتناسب، حیف و میل یا بی بهرگی از منابع طبیعی ثروت، عدم توزیع عادلانه درآمد، وابستگی به اقتصاد قدرت های خارجی از جمله فاكتورهای عدم توسعه این كشورها محسوب می شوند.» این درد همچنان ادامه دارد. در حال حاضر در بین كشورهای منطقه تنها كشورهای آرژانتین، برزیل، شیلی، اكوادور، اروگوئه و ونزوئلا بیمه بیكاری دارند. طبق آخرین گزارش كمیسیون اقتصادی آمریكای لاتین و كارائیب(ECLAC) ۴۳‎/۱درصد مردم آمریكای لاتین یعنی جمعیتی بالغ بر ۲۵۰ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می كنند. از این میزان ۸/۱۸ درصد در فقر مطلق بسر می برند. برخی از كشورها در این امر توفیقاتی داشته اند. به طور مثال آرژانتین و برزیل به ویژه در چند سال اخیر موفقیت های خوبی كسب كرده اند. رئیس جمهور فعلی برزیل (ایناسیولولا) طرح مبارزه با گرسنگی یا «گرسنگی صفر» را به عنوان یكی از اولویت های اصلی كار خود اعلام كرد.افزایش آمار روز افزون فقر در منطقه پیامدهای نابهنجاری به همراه داشته است. افزایش جرم و جنایت، قاچاق انسان، قاچاق مواد مخدر و سلاح و افزایش فساد برخی از عوارض فقر در منطقه هستند. هر یك از كشورهای منطقه به نوعی محلی برای تولید و توزیع مواد مخدر می باشند، در برزیل ۱۳۰ هزار مسیر قاچاق مواد مخدر شناسایی شده است. نیمی از حاصلخیز ترین زمین های كلمبیا و بولیوی به كشت مواد مخدر اختصاص دارد.

محمد رضایی