شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

طالبان زمینه های شکل گیری و ساختار کلی اندیشه سیاسی


طالبان زمینه های شکل گیری و ساختار کلی اندیشه سیاسی

شناخت اندیشه های سیاسی, زمینه پیدایش آنها, مراحل رشد و افول آنها از دیرباز مورد توجه اندیشمندان, عالمان و متفکران حوزه های علوم سیاسی و تاریخ بوده است تولد یک اندیشه فقط تولد یک نظریه صرف نبوده, بلکه ظهور و رشد آن, تحولات مهمی را در تاریخ رقم زده است

شناخت اندیشه‌های سیاسی، زمینه پیدایش آنها، مراحل رشد و افول آنها از دیرباز مورد توجه اندیشمندان، عالمان و متفکران حوزه‌های علوم سیاسی و تاریخ بوده است. تولد یک اندیشه فقط تولد یک نظریه صرف نبوده، بلکه ظهور و رشد آن، تحولات مهمی‌را در تاریخ رقم زده است. ایجاد نظامهای سیاسی، ظهور و بروز تمدنها و پیشرفت و نزول آنها ایجاد جنگها و درگیریها در طول تاریخ و همه و همه معلول اندیشه‌های پیامبران، فیلسوفان و اندیشمندان صرف نظر از حق یا باطل بودنشان است.‌

بررسی پدیده طالبان که در سالهای اخیر ظهور کرد و باعث تضاد در میان گروههای مسلمان، بد بین شدن جهانیان نسبت به دین اسلام، ایجاد چندین جنگ و کشتار هزاران انسان شد و معادلات جهانی را نیز به سهم خود بر هم زد، از این مورد مستثنی نیست و از ضروریات امروز بازی در عرصه روابط جهانی است.‌

برای شناخت یک اندیشه نمی‌توان از زمینه‌ها و عواملی که باعث تولد آن شده‌اند چشم‌پوشی کرد. چه‌بسا بررسی تاریخی اندیشه‌ها و چگونگی شکل گرفتن آنها بسیاری از جنبه‌های پنهان آنها را آشکار ‌کند. به این دلیل ما در مقاله حاضر ضمن بررسی و عوامل شکل‌گیری پدیده طالبان و همچنین چگونگی رشد و استحکام آن، به ساختار اندیشه سیاسی آن می‌پردازیم.‌

□□□

● عوامل شکل‌گیری طالبان‌

۱‌) عوامل داخلی‌

کشور افغانستان به لحاظ تعدد اقوام و ملیتها از معدود کشورهای جهان است که در آن اقوام و ملل مختلف و بعضا ناهمگون سکونت دارند. به لحاظ ترکیب قومی‌جامعه افغانستان ترکیبی از ملل کشورهای همسایه شمال، جنوب، شرق و غرب خود را دارا می‌باشد. چهار قبیله مهم پشتون، هزاره، تاجیک و ازبک با تاثیرگذاری فراوان در کنار اقوام کوچک دیگری چون ایماق، قزلباش، ترکمن، قرقیزی و... در این کشور حضور دارند. به این دلیل که قوم پشتون دارای اکثریت نسبی جمعیت افغانستان (۴۵درصد) بوده‌اند حاکمیت سیاسی افغانستان در سالهای ایجاد این کشورها در دست قوم پشتون بوده است.۱‌

کودتا و اشغال بلشویکی سال ۱۳۵۸شمسی در افغانستان باعث شد تا گروههای مسلمان افغانستان در برابر ارتش کمونیستی شوروی صف‌آرایی کنند. احزاب جهاد اسلامی‌همچون حزب اسلامی‌(گلبدین حکمتیار و یونس خالص)، اتحاد اسلامی‌(سیاف)، محاذ ملی (گیلانی)، نجات ملی (مجددی) و... که عمدتا پشتون بودند در این جنگ شرکت داشتند.۲‌

در میان احزاب جهادی دسته‌ای از طلاب دینی به چشم می‌خورند که پس از تحصیل در مدارس اهل سنت پاکستان در قالب شاخه تنظیم طلاب حزب حرکت انقلاب اسلامی ‌به رهبری مولوی محمدنبی محمدی در جبهه‌های جهاد حضور پیدا کردند. رهبر گروه طالبان ملامحمد عمر که خود از مجروحان سالهای جهاد است، قبلا در حزب حرکت انقلاب، عضوی از اعضای مبارز بود.۳ ‌

پس از مدتی احزاب جهادی بر ارتش سرخ پیروز شدند و نیروهای شوروی خاک افغانستان را ترک کردند و برای نخستین بار به صورت رسمی ‌و آشکار حاکمیت سیاسی افغانستان دردست قوم تاجیک با ریاست جمهوری برهان‌الدین ربانی قرار می‌گیرد. پشتونها که نمی‌توانستند این شرایط را تحمل کنند با به راه انداختن جنگهای داخلی دوساله (۱۳۷۱-۱۳۷۳شمسی) بار دیگر افغانستان را دچار آشوب و ناامنی کردند. در این شرایط نیروی سوم و تازه‌نفس طالبان که عمدتا از قوم پشتون بودند، سریعا بخشهای وسیع افغانستان را تحت تسلط خود درآوردند و در پاییز ۱۳۷۳شمسی با تسخیر بیش از ۸۰ درصد خاک افغانستان، به قطب مهم قدرت تبدیل شدند.۴ با سقوط مزار شریف در خرداد۱۳۷۶ طالبان وجود خود را اعلام و سریعا کشورهای پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی آن را به رسمیت شناختند!۵

طالبان را می‌توان متشکل از سه دسته عمده دانست. اولین و مهمترین دسته، گروه طلاب دینی است که رهبری و سیاست‌گزاریها رابر عهده دارد. این طلاب زیر نظر مدارس جمعیت علمای اسلام که در پاکستان حضور دارند، تحصیل کرده‌اند.‌‌ ‌در اینجا ذکر مختصر برخی وقایع و تاریخ اندیشه سیاسی اسلام ضروری به نظر می‌رسد.‌

مذهب سلفیه، سنیان حنبلی مذهب پیرو ابن تیمیه هستند که از جمله آنها می‌توان به وهابیت عربستان، دیوبندی هند و پاکستان، طالبان و القاعده اشاره کرد. ‌

ابوعبدالله احمدابن محمدابن حنبل (۱۶۴-۲۴۱ق)، چهارمین پیشوا از مذاهب چهارگانه اهل سنت که نسبش را به ذالثدیه رئیس فرقه خوارج رسانده‌اند، تندرو‌ترین و خشنترین نظریه‌پرداز سیاسی اهل سنت است. مخالفت او با حضرت علی(ع) در افکار، صحبتها و آثارش بر هیچکس پوشیده نیست. وی از عمده‌ترین پیروان اهل حدیث است. او از عقل و رای بیزاری جست و در استناد به حدیث هرچند ضعیف و غیرمستند بسیار مبالغه کرد به طوری که بزرگان او را از ائمه حدیث شمرده‌اند و نه از فقها.۶‌

مذهب ابن حنبل با گرایش شدید به ظواهر و قشری‌گری و اجتناب از هر گونه تاویل و حتی تفسیر و نوآوری، شکل جمود و تحجر به خود گرفت. علاوه بر تشیع این مکتب با دیگر جریانهای فکری دارای گرایشهای عقلی، استدلالی و روشنفکری آزاداندیش نظیر معتزله نیز مخالفت می‌ورزد.‌

احمد ابن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبدالله بن ابی القسم بن تیمیه حرانی معروف به ابن تیمیه (متوفی به ۷۲۸ ق) از بزرگترین علما و فقهای حنبلی است. برخی از اعتقادات او چنین است: منع زیارت قبور پیشوایان دینی و عدم جواز ساختن گنبد و بارگاه برای آنان و لزوم تخریب آنها، منع توسل به پیامبر(ص) و اولیا و مقدسات و طلب شفاعت از آنها، منع سوگند به غیر خدا و کافر و شرک دانستن عاملان این عقاید بویژه شیعیان، بدعت دانستن هر چیز جدیدی و مخالفت کردن با عقل، فلسفه و عرفان در هر شکل آن، تکیه کردن بر ظواهر قرآن و حدیث و اثبات جهت برای خداوند و معتقد بودن به رویت او، بازگشت به سنت پیامبر(ص) و اقتدا به سلف (میراث و سنت و آثار گذشتگان) خلفای راشدین، صحابه، تابعین و تابعین تابعین.۷‌

محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان بن علی بن محمد بن احمد تمیمی ‌(۱۱۱۱-۱۲۰۷ق) بنیانگذار جنبش وهابیت در عربستان از فقهای حنبلی مذهب بود که آثار ابن تیمیه بیشترین تاثیر را در وی گذاشت. وی با اعتقاد به سلفی‌گری و بازگشت به اصول اولیه و سنتی اسلام، مذهب وهابیه را پایه‌گذاری کرد. پس از آشنایی و تحت تاثیر قرار دادن ابن سعود حاکم منطقه نجد عربستان، این دو حکومتی تشکیل دادند که امور فکری و سیاستگزاری برعهده محمد ابن عبدالوهاب و امور سلطنتی و حکومتی بر عهده ابن سعود قرار گرفت. جنبش وهابیه و خاندان آل سعود با کشتار و قتل عام مردم مسلمان و بی‌گناه به جرم نپیوستن به وهابیت و تسخیر سرزمینها یکی پس از دیگری پس از مدتی بر کل عربستان چیره شدند.۸ ‌

ضعف امپراتوری عثمانی به دلیل بی‌کفایتی خلیفه و جنگهای پی‌در‌پی، حمایت انگلستان از وهابیت به خاطر تضعیف تنها دولت مقتدر اسلامی ‌(عثمانی) و همچنین ایجاد تفرقه در دنیای اسلام و در نهایت نفت عربستان و حیله‌های استعمارگران و ضعف دنیای اسلام و ناتوانی در برابر جنبش وهابیت را از هر لحاظ می‌توان از عمده‌ترین دلایل موفقیت وهابیت دانست.‌

وهابیت که توانسته بود با پول و قدرت و همراهی استعمارگران اندیشه خود را به سراسر جهان گسیل دارد هند را نیز از این امر مستثنی نکرد.‌

‌ از آثار وهابیت در هند تشکیل نهضت اصول‌گرایی- سنت‌گرایی شاه ولی‌الله دهلوی (۱۷۰۳-۱۷۶۳م) و پسرش شاه عبد العزیز(۱۷۴۶- ۱۸۲۴م) و نوه‌اش شاه اسماعیل(۱۷۸۱-۱۸۳۱م) و تاسیس مدرسه معروف دیوبند توسط قاسم نانوتوی در سال ۱۸۶۷م بود که بنیانگذاران آن حنفیانی سختگیر و دقیق بودند که در مبانی تعلیم دگماتیسم و جزم‌اندیشی پیشرو و دانشهای جدید را از مواد درسی خود حذف کردند. پس از تجزیه هند و بوجود آمدن پاکستان شاخه انشعابی این نهضت <جمعیت علمای اسلام> به رهبری مولانا بشیر احمد عثمانی در پاکستان تشکیل شد. این حزب امروز به دوگروه اکثریت و اقلیت تقسیم شده که رهبری هر دو جناح را سران قوم پشتون در اختیار دارند! که از لحاظ فکری طرفدار سرسخت قرآن و سنت و سیره خلفا و صحابه و معتقد به سلف و مخالف با اجتهاد و تجدد هستند. نکته دارای اهمیت اینکه مکتب دیوبندی در پاکستان به تاسیس جمعیت علمای اسلام اکتفا نکرده و دو گروه عمده دیگر را نیزتشکیل داده است، سپاه صحابه و جمعیت اهل حدیث. بعد سیاسی و فکری بر عهده جمعیت علمای اسلام، بعد نظامی ‌بر عهده سپاه صحابه و بعد فرهنگی بر عهده جمعیت اهل حدیث است.۹ ‌

دور از انتظار نیست که دلارهای نفتی عربستان و دستهای پشت پرده استعمار و همچنین سرمایه‌داران بزرگ سنی سلفی بعد اقتصادی آنها را تامین کند.‌

و اما طالبان همان طلبه‌های پشتون افغانی هستند که توسط گروههای دیوبندی تعلیم دیده‌اند. بنا بر مواردی که ذکر شد ریشه‌های فکری آنها را باید ابتدا در وهابیت عربستان و سپس در دیوبندی پاکستان جستجو کرد.‌

دسته دیگر جریان تشکیل‌دهنده طالبان، پشتونها ویک دسته هم پشتونهای کمونیستی بودند که پس از شکست شوروی جایگاهی نداشته و آنها نیز به جرگه طالبان پیوستند. ۱۰ ‌

همانطور که قبلا اشاره شد دستیابی به اکثریت سیاسی- نظامی‌در پاییز ۱۳۷۳ شمسی دیگر هیچ رقیبی را برای طالبان در صحنه افغانستان باقی نگذاشت. مردم افغانستان نیز که از جنگهای خانمانسوز و ایجاد نا امنی و هرج و مرج خسته شده بودند به دنبال شخص یا گروهی می‌گشتندکه بتواند حداقل نظم را به جامعه برگرداند بنابراین از این خیزش طالبانی استقبال نمودند.۱۱‌

۲‌) عوامل خارجی‌

‌ نباید تاثیرات بین‌المللی را در ظهور و بروز پدیده طالبان از نظر دور داشت. در اینجا به برخی از عوامل عمده تاثیرگذار بین‌المللی اشاره می‌کنیم:‌

‌ الف) آمریکا می‌ترسید که مبادا شوروی از طریق افغانستان به آبهای خلیج فارس راه پیدا کند و موقعیت او و هم پیمانان استراتژیکش (پاکستان و عربستان) را به خطر اندازد بنابراین همان ابتدا با کمک به قوم پشتون و احزاب جهادی باعث تقویت آنها شد.‌

ب) همچنین آمریکا تمایل داشت با تشکیل حکومت طالبان هم آسایش جمهوری اسلامی ‌ایران را از بین ببرد ودر مرزهای شرقی آن نا امنی ایجاد کند و هم در دنیای اسلام ایجاد تفرقه نماید.‌

ج) حکومتهای پاکستان و عربستان برای جلوگیری از گسترش شیعه توسط ایران کمکهای خود را به طالبان چند برابر کردند تا یک نظام خلافتی دیگر در جهان اسلام برپا کرده باشند. البته فراموش نشود که آنها طالبان را جزیی از خود می‌دانستند.‌

● اندیشه سیاسی طالبان‌

▪ خلافت و امارت‌

مدل ایده‌آل و مطلوب حکومت اسلامی‌از دیدگاه اهل تسنن خلافت است. پس از رحلت پیامبر(ص) با روی کار آمدن خلفا و پس از آن سلسله‌های اموی و عباسی بر اساس هر رویداد یک نظریه از طرف اندیشمندان اهل تسنن صادر شد. در حقیقت پس از بروز رویداد سیاسی می‌خواستند با نظریه پردازی آنرا مشروع جلوه دهند. نظریات ایجاد خلافت در قالب اهل حل و عقد، استخلاف، شورا، اجماع عامه، استیلا دقیقا پس از بروز و ظهور عینی، به نظریه تبدیل شدند.‌

طالبان بر اساس نظریه استیلا بر حکومت جهاد اسلامی‌غلبه کردند بنابراین حکومت مشروعیت خود را برای تشکیل از نظریه استیلا گرفته است. پس از تشکیل حکومت، تعیین خلیفه (ملامحمد عمر) توسط نظریه اهل حل و عقد مشروعیت یافته است. به خاطر داریم که در نظریات اهل تسنن اهل حل و عقد باید شرایطی را دارا باشند، عدالت، قریشی بودن و... طالبان اهل حل و عقد را از میان قوم پشتون انتخاب کرده اند. قوم پشتون متاثر از مکتب دیوبندی تلاش کرده تا پایه‌های حکومتی خود را بر اساس این نظریه مستحکم کند بعلاوه اینکه از دو طایفه پشتونی غلزایی ودرانی فقط برای طایفه درانی حق خلافت قائل شده‌اند.۱۲ ‌

ملامحمد عمر پس از رسیدن به خلافت، عنوان خلافت را به امارت تغییر داد. می‌توان این عمل او را ناشی از چند عامل دانست: اولا خلافت به معنای اخص آن طوری که سلفیون می‌خواهند امروزه دیگر امکان بروز نخواهد داشت ثانیا اینکه خلافت مدل حکومتی اعراب مسلمان بوده و اکنون توسط غیر اعراب تشکیل می‌شود ممکن است به مشروعیت آن خدشه وارد کند، پرسشی که ممکن است ذهن را درگیر کند این است که چگونه سلفیه با مذاهب کنونی خود (وهابیت، دیوبندی، طالبان) به سه حکومت مجزا قائل شده و به این امر رضایت داده است؟ با نگاهی به نظریات ابن تیمیه پاسخ این سوال مشخص می‌شود. ابن تیمیه اصولاشرط قریشی بودن خلیفه را واجب نمی‌داند او این شرط را برای جامعه اسلامی‌مضر دانسته و معتقد است جامعه غیرقابل‌انعطاف می‌شود. همچنین معتقد به تعدد امام است طبق این نظریه این مشکل که بلاد اسلامی‌ممکن است از هم دور باشند و اداره آنها توسط یک امام مقدور نباشد حل شده است.

همچنین طبق نظریات او واجب نیست خلیفه عادل باشد اما این باعث سرپیچی رعایا از او نخواهد شد. نفی انتخاب خلیفه توسط مردم به معنای نفی بیعت نیست همینکه خلیفه بر سرکار آمد مردم باید با او بیعت کنند. ابن‌تیمیه نقش مهمی‌برای علما و فقها قائل است و آنها را وارث پیامبر می‌داند. احیانا نام گروه طالبان به خاطر این نظریه انتخاب شده است. و مهمتر اینکه ابن تیمیه از ولی‌امر به جای امام در نظریاتش استفاده کرده است. ولی امر در مدل امارت به حکومت می‌پردازد. با این اوصاف مشاهده می‌شود گروه سلفی طالبان کاملا خود را بر نظرات ابن تیمیه استوار کرده است.۱۳‌

دیگر برداشتهای طالبان از حکومت بدین شرح است: همه اختیارات حکومت (اعلام جنگ، صلح، عفو، مجازات....) در دست امیرالمومنین است، کسی حق اعتراض به امیر را ندارد، قرآن قانون اساسی حکومت است، احزاب، انتخابات، مشارکت سیاسی و اجتماعی در قالب نهادهای مدنی و کلیه سیستمهای جدید اداره حکومت خلاف شرع و با آن مبارزه می‌شود. کلیه مسولیتها فقط باید در اختیار قوم پشتون باشد. زنان حق احراز هیچ مسولیتی را ندارند.‌

● ابزارهای جدید جهانی‌

بر طبق نظریات ابن تیمیه و به تبع آن مذهبهای سلفی کلیه ابزار و آلات جدید و استفاده از آنها بدعت به حساب آمده و چون در صدر اسلام قانون و دستوری برای استفاده از آنها وجود ندارد باید با آن مبارزه کرد. ‌

طالبان بر همین اساس طی یک اقدام به اصطلاح انقلابی تمامی‌وسایل صوتی و تصویری شهروندان را جمع کرد. کلیه فعالیتهای رسانه‌ای را تعطیل و فقط رادیو صدای شریعت و روزنامه شریعت به عنوان تنها رسانه‌های مشروع باقی ماندند. همچنین استفاده از کلیه ابزارهای علمی‌نظیر اطلسها، اسکلتها، ماکتها و... که برای تحقیقات دانشجویان استفاده می‌شود ممنوع اعلام شد.۱۴ ‌

به طور کلی هر نوع ابزاری که در صدر اسلام وجود نداشته ابزارجدید شناخته و به عنوان ابزار شیطانی، آلات لهو و لعب، سوزانده یا منهدم شدند. ناگفته نماند طالبان با استفاده از برخی امکانات امروزی برای اداره حکومتشان عملا دچار تناقض‌گویی شدند.‌

● طالبان و اجتماع‌

طالبان در امور اجتماعی باز گشت به عصر قبل از تجدد و تفسیر سخت گیرانه از مفاهیم دینی را خواستار بودند. ممنوع اعلام کردن استفاده از رسانه‌ها و به تبع آن ممنوع بودن موسیقی، نقاشی، سینما، عکس، لباس جدید و سایر هنرهای دیگر در همین راستا انجام پذیرفت. آنها هرگونه کت و شلوار و لباس جدید برای مردها را ممنوع اعلام کرده و پوشش سر تاپا برای زنان تجویز کردند. همچنین مردان باید ریش گذاشته موی سر را بتراشند و حتما در نماز جماعت شرکت کنند.‌

زنان حق بیرون آمدن از منزل را نداشتند مگر برای موارد ضروری. زن از دید طالبان یک ابزار محسوب شده که فقط باید خانه‌داری بکند. صدای زن و صدای راه رفتنش را مرد اجنبی نباید بشنود و حق حضور و خرید در کوچه و بازار را ندارد، حق تحصیل و شرکت در دانشگاه را ندارد و... آنها حتی نهاد صلیب سرخ سازمان ملل و برخی دیگر از موسسات بین‌المللی را به دلیل وجود زنان غیرمحجبه تعطیل کردند.‌

انجام حدود زمان صدر اسلام به شکل سنتی آن و به صورت سرسخت، ممنوع بودن توسل و تبرک به مقابر پیشوایان، تخریب کردن معابر و مقابر و آثار تاریخی و بناها به دلیل شرک ورزیدن و... از دیگر اقدامات طالبان بود که البته این موارد از اصول سلفی‌گری است.‌

آنها در اقدامی‌یک اثر تاریخی مربوط به چند هزار سال پیش در افغانستان (مجسمه بودا) را به توپ بستند که جامعه جهانی را در اندوه فرو برد.

شهروند پشتون از دید طالبان، شهروند درجه یک محسوب می‌شد و بقیه قومها تابع آنها، یک نظام کاملا طبقاتی که ناشی از اندیشه دیوبندی شاه ولی‌الله دهلوی تحت تاثیر محیط هند بود.۱۵‌

● دیدگاه بین‌المللی طالبان‌

طالبان تنها قانون اساسی را قرآن می‌دانست همچنین اهمیتی به ساختار نظام جدید بین‌الملل نمی‌داد. آزادی، حقوق بشر، مشارکت سیاسی، انتخابات، احزاب، حمایت از حقوق زنان، برابری شهروندان و... برای طالبان ناشناخته بود.به طوری که کشورهای جهان اعلام کردند اگر حداقل موارد را رعایت نکنید شما را به رسمیت نمی‌شناسیم طالبان در جواب گفتند اجرای احکام اسلامی‌برای ما مهم است خواه کشورها ما را به رسمیت بشناسند یا نشناسند.‌

بر اساس بدعت بودن مسائل جدید طالبان کنوانسیونهای بین‌المللی را به رسمیت نشناختند و به آن عمل نکردند. حمله به سفارت جمهوری اسلامی ‌ایران و کشتار کارکنان آن، پناه دادن به بن لادن با این عنوان که او یک مسلمان است و به امارت اسلامی ‌پناهنده شده و ما یک مسلمان را به کافران تحویل نمی‌دهیم، بر همین اساس صورت پذیرفت.‌

طالبان جنگ با مسلمانان غیرسلفی را مجاز و با شیعیان را واجب می‌دانستند. ( این اندیشه کل مذاهب سلفی است) قتل این گروهها از نظر طالبان مباح و اموال آنها باید غارت شود. گروههای سلفی به خصوص القاعده آمریکا را دشمن درجه یک خود می‌دانند. آمریکا به دلیل مرکزیت در ایجاد مصنوعات و ابزارهای جدید و غیر مسلمان بودنش بزرگترین دشمن مذاهب سلفیه محسوب می‌شود. نکته قابل تامل اینکه گروههای سلفی برای اینکه از آمریکا بر علیه شیعه استفاده کنند ظاهرا وظیفه دشمنی سرسخت با آمریکا را بر عهده القاعده گذاشته‌اند. آمریکا نیز با هدف ایجاد شکاف در جهان اسلام به خصوص خصومتش با جمهوری اسلامی‌ایران به مبارزه سرسخت بر علیه مذاهب سلفیه (به‌جز القاعده) نپرداخته و در برخی شرایط کمکهای شایانی نیزبه آنها کرده است.‌

● <ابن تیمیه> و اندیشه سیاسی او

ابوعباس تقی‌الدین احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبدالله بن تیمیه الحرانی معروف به ابن تیمیه، فقیه و متکلم مسلمان دوره حمله مغول بود. او سال‌‌ ۱۲۶۳ میلادی در حران‌ ‌از شهرهای ترکیه کنونی که زمانی در سرزمین تاریخی شام قرار ‌داشت و اینک اثری از آثارش باقی نمانده، به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ میلادی بعد از ۶۵ سال مبارزه و تعلیم و تعلم وفات یافت. ابن تیمیه در فقه حنبلی خیلی زود به مقام اجتهاد رسید ولی در ارائه فتواها هرگز خود را محدود به فقه حنبلی نمی‌کرد و حتی بسیاری از فتواهای او مطابق هیچ یک از مذاهب چهارگانه اهل تسنن یعنی حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی نبود. وی پیرو نقل و حدیث است و با اندیشه و عقل به کلی مخالف و دشمن سرسخت شیعه و تصوف بود و قتل آنها را به صرف داشتن عقیده مجاز می‌شمرد. از جمله ویژگی‌های ابن تیمیه، جسارتش در ارائه عقاید و باورهایش بود که بارها وی را به زندان کشانید، تا اینکه عاقبت در زندان دمشق به دلیل کهولت سن وفات یافت. وی نقش بسیار برجسته‌ای در پیروزی سپاه ممالیک‌‌مصر بر خیل مغولان بر عهده داشت. ‌

او طلب یاری و استغاثه از خدا را جایز، ولی این امر را از رسول خدا(ص) و جانشینان او جایز نمی‌دانست و معتقد‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌رسول‌ ‌خدا(ص) تنها‌ ‌می‌‌‌تواند‌ ‌در‌ ‌نزد‌ ‌خداوند‌ ‌شفیع‌ ‌انسانها‌ ‌باشد‌ ‌و‌ ‌نباید‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌باب‌‌‌حوائج‌ ‌خود‌ ‌بدانند ‌‌و‌ ‌این‌ ‌امر‌ ‌شرک‌ ‌خواهد‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌مسلمانان‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌منع‌ ‌شده‌اند. او حتی زیارت‌ ‌قبر‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌‌‌(ص) را‌‌ ‌مجاز‌ ‌نمی‌دانست.‌

ابن‌‌‌‌‌تیمیه‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌عده‌ای‌‌ ‌بنام‌ ‌تصوف،‌ ‌دلق‌ ‌بپوشند‌ ‌و‌ ‌یا‌ ‌ناخن‌ها‌‌ ‌و‌ ‌سبیلهای‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بلند‌ ‌سازند‌ ‌و‌ ‌با‌ ‌حشیش‌ ‌خوردن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌دچار‌ ‌خلسه‌ ‌سازند‌ ‌به‌ ‌خشم‌ ‌آمده‌ ‌و‌ ‌مردمان‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شدت‌ ‌از‌ ‌این‌ ‌گونه‌ ‌عادات‌ ‌منع‌ ‌نموده‌ ‌و‌ ‌از‌ ‌پیش‌‌‌‌‌گویان‌ ‌و‌ ‌تعبیر‌‌گران‌ ‌خواب ‌بیزاری‌ ‌جسته‌ ‌و‌ ‌با‌ ‌ایشان در‌ ‌افتاده‌ ‌و‌ ‌مردم‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌گرد‌ ‌این‌‌گونه‌ ‌افراد‌ ‌متفرق‌ ‌می‌ساخت.‌‌ ‌او‌ ‌با‌ ‌فرقه‌ ‌صوفیان‌ ‌احمدیه‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌روی‌ ‌آتش‌ ‌راه‌ ‌می‌‌‌رفته‌ ‌و‌ ‌مارهای‌ ‌سمی ‌‌‌می‌بلعیدند‌ ‌و‌ ‌دست‌ ‌به‌ ‌کارهای‌ ‌خارق‌العاده‌ ‌می‌‌زدند‌ ‌در‌ ‌افتاد‌ ‌و‌ ‌کارهای‌ ‌ایشان‌ ‌را‌ ‌شیادی‌ ‌و‌ ‌خلاف‌ ‌کتاب‌ ‌و‌ ‌سنت‌ ‌می‌‌دانست‌ ‌و‌ ‌تا‌ ‌آنجا‌ ‌پیش‌ ‌رفت‌ ‌که‌ ‌بزرگان‌ ‌ایشان‌ ‌را‌ ‌مجاب‌ ‌نمود‌ ‌تا‌ ‌از‌ ‌این‌‌گونه‌ ‌افعال‌ ‌و‌ ‌اعمال‌ ‌دست‌ ‌بردارند.‌

‌از‌‌ ‌جمله‌ ‌کارهایی‌ ‌که‌ ‌ابن‌‌تیمیه‌ ‌انجام‌ ‌داد‌ ‌و‌ ‌موجبات‌ ‌خشم‌ ‌مردمان ‌‌را‌ ‌فراهم‌ ‌ساخت،‌ ‌شکستن‌ ‌سنگی‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌خارج‌ ‌از‌ ‌مسجد‌ ‌دمشق‌ ‌به‌ ‌محل‌ ‌زیارت‌ ‌عوام‌‌الناس‌ ‌تبدیل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌و‌ ‌عوام‌ ‌که‌ ‌نقش‌ ‌پایی‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌ ‌سنگ‌ ‌یافته‌ ‌بودند،‌ ‌به‌ ‌گمان‌ ‌آنکه‌ ‌این‌ ‌سنگ‌ ‌قدمگاه‌ ‌رسول‌خدا (ص) می‌‌‌باشد‌ ‌به‌ ‌تبرک‌ ‌و‌ ‌تکریم‌ ‌و‌ ‌حتی‌ ‌استغاثه‌ ‌به‌ ‌آن‌ ‌سنگ‌ ‌پرداخته‌ ‌و‌ ‌آنرا‌ ‌می‌‌‌بوسیده‌ ‌و‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌حاجت‌ ‌می‌‌‌طلبیدند.‌

‌یکی‌ ‌دیگر‌ ‌از‌ ‌اقدامات‌ ‌ابن‌‌تیمیه‌ ‌مطالعه‌ ‌آثار‌ ‌ابن‌‌عربی‌ ‌و‌ ‌شاگردان‌ ‌این عارف‌ ‌بزرگ‌ ‌جهان‌ ‌اسلام‌ ‌و‌ ‌نقد‌ ‌و‌ ‌بررسی‌ ‌آن‌ ‌بوده‌ ‌است. وی‌‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌مطالعه‌ ‌این‌ ‌آثار‌ ‌کتابی‌ ‌در ‌‌رد‌ ‌ابن‌ ‌عربی‌ ‌و‌ ‌یارانش‌ ‌نگاشت‌ ‌و‌ ‌در‌ ‌اقوال‌ ‌و‌ ‌فصول‌ ‌کتاب‌ ‌خود،‌ ‌ابن‌ ‌عربی‌ ‌را‌ ‌مورد‌ ‌حملات‌ ‌تند‌ ‌و‌ ‌سرسختانه‌ ‌خود‌ ‌قرار‌ ‌داد‌ ‌و‌ ‌وی‌ ‌را‌ ‌کافر‌ ‌انگاشت.‌‌ ‌در‌ ‌پی‌ ‌این‌ ‌اقدام‌ ‌وی،‌ ‌پیروان‌ ‌ابن‌‌‌‌‌عربی‌ ‌و‌ ‌صوفیان‌ ‌از‌ ‌وی‌ ‌به‌ ‌دادگاه‌ ‌شکایت‌ ‌نمودند‌ ‌ولی‌ ‌این‌ ‌بار‌ ‌نیز‌ ‌ابن‌‌تیمیه‌ ‌توانست از‌ ‌مجازات‌ ‌به‌ ‌خاطر‌ ‌باور‌‌هایش‌ ‌در‌ ‌امان‌ ‌بماند. اما‌‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌این‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌بارها‌ ‌بخاطر‌ ‌ارائه‌ ‌صریح‌ ‌عقایدش‌ ‌به‌ ‌دادگاه‌ ‌تفتیش‌ ‌عقاید‌ ‌کشانده‌ ‌شده‌ ‌و‌ ‌به‌ ‌زندان‌ ‌افتاد‌ ‌و‌ ‌عاقبت‌ ‌در‌ ‌سال۷۲۸‌‌ ‌‌هجری‌ ‌قمری‌ ‌در‌ ‌زندان‌ ‌دمشق‌ ‌وفات‌ ‌یافت.

یکی از نخستین آثار او کتاب <عقیده> بود که به نوعی ناروا و خرق عادت در میان سنیان محسوب می‌شد. وی در این کتاب به نقد و رد بسیاری از عقاید کلامی ‌اشعری‌ها پرداخته و نسبت به سستی و ضعف آن باورها معترض بوده‌است. وی در این کتاب چنان خشم قائلان به مکتب اشعری را که در آن زمان تنها مکتب بلامنازع کلامی در جهان اسلام محسوب می‌شد و از حمایت ویژه شاهان و حاکمان برخوردار بود‌ ‌بر‌‌انگیخت‌‌ ‌‌که‌‌ ‌‌از ‌‌وی‌ ‌به‌ ‌دادگاه‌ ‌شکایت‌ ‌نمودند و این اولین باری بود که ابن تیمیه به خاطر عقایدش‌‌ ‌‌به‌ ‌دادگاه‌‌ ‌‌فراخوانده‌ ‌شده‌ ‌و‌ ‌عقایدش‌ ‌مورد‌‌ ‌‌تفتیش‌ ‌قرار‌‌ ‌‌گرفت.‌‌ ‌ابن‌‌تیمیه‌ ‌به‌ ‌احضاریه‌‌ ‌‌دادگاه ‌‌بی‌توجهی ‌‌نموده‌ ‌و‌ ‌از‌ ‌حضور‌ ‌در‌ ‌دادگاه‌ ‌سرباز ‌‌زد‌ ‌و‌ ‌در‌‌ ‌‌نامه‌اش‌ ‌به‌ ‌قاضی‌ ‌خاطر‌‌نشان‌ ‌نمود‌‌ ‌‌که ‌‌وظیفه‌‌ ‌‌قاضیان‌ ‌فصل‌ ‌دعاوی‌ ‌مردمان‌ ‌است‌ ‌و ‌‌نه‌‌ ‌‌دخالت ‌‌در‌ ‌اعتقادات‌ ‌ایشان اما‌ ‌بعد‌‌ها‌ ‌مجبورش‌‌ ساختند ‌‌تا ‌‌به‌ ‌خاطر‌ ‌تالیف‌ ‌این‌ ‌کتاب‌ ‌به‌‌ ‌‌دادگاه‌‌ ‌‌برود‌ ‌که‌‌ ‌‌وی‌ ‌در‌ ‌این‌ ‌دادگاه‌ ‌توانست‌ ‌قضات‌ ‌را‌‌ ‌‌پیرامون‌‌ ‌‌صحت ‌‌دیدگاه‌های‌‌ ‌کلامی‌‌‌اش‌ ‌و‌ ‌سستی ‌‌دیدگاه‌های‌‌‌ ‌‌رایج‌ ‌اشاعره‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌زمان‌ ‌توجیه‌‌ ‌‌نموده‌ ‌و ‌‌نسبت ‌‌به‌ ‌این‌ ‌امر‌ ‌متقاعدشان ‌‌سازد.‌

‌افکار ابن تیمیه روشن و صریح است، او با اندیشه و عقل به کلی مخالف است! و خواستار الغای عملکرد عقل از تمام شئون زندگی روزانه است و با فکر کردن و اندیشیدن دشمن است، مگر اینکه آن فکر و اندیشه در راستای تایید نقل باشد. در واقع او همه نمادها و مظاهر زندگی این عصر را نفی می‌کند. به نظر او مهمترین مصلحت در این است که با کفار دشمن باشیم. برای او مهم نیست که در این راه غیرمسلمانان اذیت و آزار شوند و مسلمان نیز ضرر اقتصادی ببینند. او با این کار، افکار تندروانه و نژادپرستانه و کراهیت را مورد تایید قرار می‌دهد و می‌گوید: اینکه برخی از پیامبر نقل کرده‌اند که هرکس کافری را آزار دهد، من را آزار داده، این یک دروغ بزرگ است. شاگرد او ابن القیم الجوزی روایت کرده است: در اینکه یهودیان می‌توانند بر دین خود باقی بمانند می‌توان به این آیه استناد کرد: <قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون و لاانتم عابدون ما اعبد و...> و این آیه از محکمات است و منسوخ نیست، ولی باهمه احوال او با آنها در مورد تفسیر این آیه به جدل برخواست و گفت: آنها کافر هستند و جایگاه ابدی آنها جهنم است. ابن‌تیمیه می‌گوید: کسانی که به دین اسلام پایبند نیستند، دو دسته‌اند: یا کافرند یا منافق و مردم پس از هجرت پیامبر(ص) تاکنون سه طبقه هستند: مومن، منافق و کافر. سپس او خون غیرمومن (منافق و کافر) را حلال شمرده و حتی در این راه دسته دیگری از مسلمانان مانند شیعیان دوازده امامی ‌را که از شیوه و روش فهم او از اسلام پیروی نمی‌کنند نیز در زمره منافقان و کافران قرار می‌دهد. ابن تیمیه از نظر شرعی، قتل و سلب و اغتصاب و مصادره اموال و آزار زنان و کودکان و... را حلال اعلام می‌کند. اما در مورد مسلمانان مانند شیعه بر حسب ابن‌تیمیه، کفر آنها بزرگتر و گناه آنها عظیم‌تر از کفار اصلی است و بنابراین مجازات آنها هم شدیدتر از مجازات کفار اصلی است. به هر حال این برداشت فکری، برای فکر و فرهنگ و تمدن احترامی ‌قائل نیست.‌

طالبانیزم و وهابیت، به عنوان یکی از تاثیرگذارترین باورها در دو دهه اخیر، تفسیر جدیدی از اسلام سنی است که محمد پسر عبدالوهاب سردمدار آن بود. وی طرفدار و بسط‌دهنده اندیشه‌های ابن‌تیمیه بود و بر اساس بنیانهای فکری او مکتب وهابیت بنا شد. در حال حاضر طرفداران القاعده و سلفی‌های جهادی یا تکفیری خود را پیروان راستین ابن تیمیه می‌شمارند.‌

● اندیشه سیاسی ابن تیمیه‌

زندگی ابن‌تیمیه که به دلیل هجوم مغولان از روال عادی خارج شده بود تا به آخر در ستیز و کشمکش گذشت.‌وی ضمن جهاد در برابر مغولان و شکست آنان در سال ۷۰۴ ق قشونی را بر سر مردم خسروان در سوریه برد و آنها را در هم شکست. مردم این ناحیه به شاخه خاصی از مذهب اسماعیلیه به نام نصیریه وابسته بودند.‌

وی در ردیه نویسی بسیار فعال بود.. مهمترین اثر وی در اندیشه سیاسی، <السیاسه الشرعیه فی اصلاح الراعی و الرعیه> نام داشت که بین سالهای ۷۰۹و۷۱۴ق به رشته تحریر در آمد. همچنین می‌توان از کتاب منهاج السنه النبویه که ردیه‌ای بر کتاب منهاج الکرامه فی‌معرفه الامامه ابن مطهر (علامه)حلی بود نیز یاد کرد.‌ابن‌تیمیه در کتاب السیاسه الشرعیه سعی دارد بدون محور قرار دادن خلافت نظریه‌ای در باب حکومت و اصلاح جامعه تدوین کند. ابن تیمیه کتاب دوم را در رد تشیع نگاشته است.

‌مسائل اصلی که ابن تیمیه خود را ناگزیر به پرداختن به آنها می‌دانست عبارت بودند از: الف) اصلاح دین و پردازش نظریه‌ای مذهبی و سیاسی با توجه به حذف نهاد خلافت بر اساس هجوم مغولان، ب)ابن‌تیمیه در باب پردازش نظریه سیاسی، در اساس بر دو موضوع تاکید داشت، اول توجه بر حاکمیت قوانین الهی به این معنا که گرایش توجهات نظری و تدوین آرا را از نهاد خلافت به اصل حاکمیت قوانین الهی برگرداند، امری که با توجه به آراء ابن تیمیه برجسته شد پذیرش واجب نبودن خلافت و ارائه استدلال نظری بر حاکمیت قوانین الهی بود. دوم وجوب اتخاذ امارت است که به عقیده او شریعت نیازمند حکومت است تا قوانین حج، نماز، روزه، اقامه حدود و عدالت را با قدرت اجرا کند. حکومت نیز از نظر ابن‌تیمیه و اصولا وجه قالب اندیشه‌های سنتی در قالب حاکم یا سلطان جلوه می‌کند.‌او از حاکم به عنوان ولی امر یاد می‌کند، ولی‌امر کسی است که عهده دار امر است.‌ او نصب امام (منظور همان حاکم یا خلیفه سنی مذهب است) را در گرو شرایط و کیفیات حکومتی و مقید به آنها نمی‌داند. او با استفاده از احادیث منسوب به پیامبر سرکردن تحت حکومت جائر را در مدت شصت سال بهتر از یک شب بدون امیر به سر بردن می‌داند. اگر امیر یا سلطان جائر باشد رعایا حق سرپیچی از تکالیف خود نسبت به حکومت را ندارند.

او حکومت امیر را مشروط به رعایت عدالت نمی‌داند. با اصل انتخابی بودن امام نیز مخالف است. مردم از امام چه منصوب باشد و چه تحمیلی باید حمایت کنند. مردم می‌توانند امام را راهنمایی کنند اما رعایت مشورت از سوی امام الزامی ‌نیست. نفی انتخاب به معنای نفی بیعت نیست. ویژگیهای امام همان ویژگیهای مذکور در فقه اسلامی ‌است و به عقیده ابن تیمیه مسائلی چون قریشی بودن و دیگر ویژگیها و صفات خاص، مردم و جامعه را از ضرورت انعطاف از روح قانون دور نگه می‌دارد.

وی همچنین نظریه تعدد امام را می‌پذیرد.یاد آوری می شود که کتاب های چندی از سوی علمای سنی و شیعی در رد افکار ابن تیمیه تألیف شده است.

● نتیجه‌گیری

برای شناخت اندیشه سیاسی طالبان شناخت اندیشه سیاسی افرادی چون احمد ابن حنبل، ابن‌تیمیه، محمد ابن عبدالوهاب و مکتب دیوبندی همراه با دو عنصر سلفی گری و پشتونیزم ضروری به نظر می‌رسد. اندیشه سیاسی طالبان بازتاب دقیق اندیشه‌های سلفی‌گری است. ابن‌حنبل، ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب از بنیانگذاران حدیث نگری و جنبش سلفیه هستند.‌ما در این مقاله سعی کردیم هرچند به اختصار این موارد را توضیح دهیم. البته نباید عرصه نظام بین‌الملل را در تولد طالبان نادیده گرفت. متاسفانه به دلیل دسیسه‌های دشمنان اسلام و قدرت بیش از حد آنها، جهان اسلام در سه چهار قرن اخیر شاهد تولد چنین مذاهبی بوده است. ضمن اینکه تولید چنین اندیشه‌هایی برای بد جلوه دادن اسلام و شکاف میان مسلمانان از برنامه‌های دراز مدت دشمنان اسلام است و مرتب باید انتظار چنین رویدادهایی را کشید. باشد که مسلمانان هوشیار شوند. ‌

نوشته: مهدی فروزش

پی‌نوشتها

۱‌- فصلنامه علوم سیاسی شماره ۴ و سایتwww.hawzeh.net‌

۲‌- فصلنامه علوم سیاسی شماره ۱ و سایت‌ www.hawzeh.net‌

۳‌- همان‌

۴‌- همان‌

۵‌- ۳/۳/‌۱۳۸۶www.Rahenegatdaily.com

۶‌- سیداحمد موثقی- جنبشهای اسلامی ‌معاصر- تهران- سمت- ۱۳۷۸ - صفحه ۱۵۷‌

۷‌- همان - صفحه ۱۵۸‌‌

۸‌- همان - صفحه ۱۵۹‌‌

۹‌- فصلنامه علوم سیاسی شماره ۴ و سایتwww.hawzeh.net ‌

۱۰‌- فصلنامه علوم سیاسی شماره ۱ و سایت‌ ‌www.hawzeh.net‌

۱۱‌- همان‌

۱۲‌- فصلنامه علوم سیاسی شماره ۴ و سایتeh.netzwww.ha

۱۳- برای مطالعه بیشتر رک به حاتم قادری- اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران- تهران- سمت - ۱۳۸۲‌

۱۴‌- فصلنامه علوم سیاسی شماره ۴ و سایتwww.hawzeh.net‌

۱۵‌- همان‌‌



همچنین مشاهده کنید