این روزهای تو

تاین روزهای تو امّا در این شعرها چه زود به آخر می‌رسد
ساعت به این تاریکی از خواب می‌پری
خمیازه‌ها به آب می‌شویی
گوش کن! خیابان‌ها هنوز هم پارس می‌کنند
چیزی نخورده از خانه می‌زنی …

تاین روزهای تو امّا در این شعرها چه زود به آخر می‌رسد

ساعت به این تاریکی از خواب می‌پری

خمیازه‌ها به آب می‌شویی

گوش کن! خیابان‌ها هنوز هم پارس می‌کنند

چیزی نخورده از خانه می‌زنی بیرون

می‌دوی تا جواب صاحب‌خانه را بدهی که دیر است خیلی دیر

کفش‌هایم از بس دویده‌ام ببین کفش‌های مرا که تاول زده

و این دویدن‌های من برای تکه‌یی، ببخشید سکه‌یی...

- حسابی قاطی کرده‌ام ها!-

و این دویدن‌های من برای تکه‌یی نان ببرم پیش زن و بچه

که خسته بنشینم و شعری بگویم این روزها چه زود به آخر می‌رسد

این‌گونه به دنبال شعر

و می‌دوی به دنبال نان

نان‌ها به دوستان خود قرض می‌دهی

از تو و از شعر تو تعریف می‌کنند

و هیچ هم نمی‌دانی

این تو و این شعرها چه زود به آخر می‌رسد

ابوالفضل پاشا