جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اصلاح طلبی و نهضت عاشورا


اصلاح طلبی و نهضت عاشورا

متاسفانه آنچه در عرف ادبیات سیاسی سال های اخیر رواج پیدا کرد, «اصلاح طلبان» برچسب گروه سیاسی خاصی شد که نه تنها انقلابی بودن و پیروی از خط امام ره سرلوحه افکار و رفتارشان نبود و معتقد بودند بایستی افکار معمار کبیر انقلاب به موزه های تاریخ سپرده شود بلکه به جای مبارزه با دشمن, تن به سازش و تسلیم در برابر شیطان بزرگ دادند و آن را اصلاح طلبی

۱) سال ۶۰ هجری قمری بود. معاویه پس از چهل سال غصب منصب خلافت مسلمین در بستر مرگ، یزید را بر گرفتن بیعت از فرزند رسول خدا(ص) سفارش می کرد. یزید هم نامه ای برای فرماندار مدینه، ولیدبن عتبه نوشت که ... «ای ولید! بدون درنگ از حسین بن علی(ع) بیعت بگیر و به هیچ وجه به او مهلت نده»... و چنین شد که اباعبدالله همراه فرزندان و برادران و خاندان خود شبانه از مدینه رو سوی مکه نهادند.

خبر مرگ معاویه، بیعت نکردن امام حسین(ع) با یزید و ورود آن حضرت به مکه به مردم کوفه رسید. کوفیان در منزل «سلیمان بن صرد خزاعی» گرد هم آمدند و نامه های بسیار برای دعوت از فرزند رسول خدا(ص) نوشتند و از آن حضرت درخواست کردند که هر چه زودتر بسوی آنان روان شود؛ «... مردم چشم براه تو هستند و اندیشه ای غیر تو ندارند... فالعجل فالعجل ثم العجل»! ... اینچنین شد که امام حسین(ع) همراه یاران و بستگان از مکه به سوی عراق منزل به منزل حرکت کردند.

از سوی دیگر یزید، عبیدالله بن زیاد را بر امارت کوفه نهاد و کوفیان هم، شرف ایمان و غیرت مسلمانی خود را به چرب و شیرین دنیای خود وانهادند و شمشیر به مخالفت با نور چشم مصطفی(ص) آب دادند!

در منزلگاه «صفاح» فرزدق که از کوفه می آمد با امام(ع) ملاقات کرد. امام از او پرسید: از کوفه چه خبر؟ و او شرمسار پاسخ داد: قلوبهم معک و السیوف مع بنی امیه (دلهایشان با توست ولی شمشیرهایشان با بنی امیه است). در منزل «ذات العرق»، بشربن غالب و در «عذیب الهجانات»، طرماح بن عدی نیز همان گفتند: السیوف مع بنی امیه و القلوب معک!

۲) امام حسین(ع) که راه خویش را شناخته بود، قبل از حرکت بسوی مکه در وصیتنامه ای خطاب به محمد بن حنیفه می فرمایند «قیام من قیام فردی جاه طلب و کامجو و یا آشوبگر و ستمگر نیست، بلکه بخاطر اصلاح کار امت جدم بپاخاسته ام...»

بدون تردید قیام اباعبدالله(ع) و نهضت عاشورا یکی از مهمترین حرکت های اصلاح گرایانه در جامعه مسلمین به شمار می رود. فارغ از آنکه امام در کلام نورانیش، قیام عاشورا را در مسیر اصلاح امت می خواند، نگاه به این واقعه عظیم، مختصات اصلاح گرانه آن را بخوبی آشکار می سازد؛ قیامی که ادامه حرکت «بعثت» پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) بوده و آن را تکمیل می کند. بعثتی که خود حرکتی اصلاح گرایانه در وانفسای جاهلیت، تعصبات خشک و تهی و بت پرستی و شرک بود. اصلاح گری توحیدی که مردم را از کرنش در مقابل بتان به پرستش خدای یگانه می خواند.

بلافاصله پس از رحلت رسول خدا(ص) انحصارطلبی ها، قدرت طلبی ها و تعصبات گروهی و قومی مانند مهاجر و انصار، عدنانی و قحطانی و... سر باز کرد و دامان اسلام و مسلمین را گرفت. درست است که روزگاری اینان برای رسیدن به مقاصد مشترک با یکدیگر همدل و متحد بودند و پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) نیز احیاناً در میان آنان عده ای وجود داشتند که دلشان برای اتحاد و تحقق اهداف والای بعثت می تپید، ولی بالاخره جاه طلبی، ریاست طلبی، تنگ نظری و میل به قدرت سیاسی و حکومت، آثار نامبارک خود را نشان داد. «نهضت آرمانخواه توحید و یکتاپرستی» که هدفش سعادت بشریت بود جای خود را به «امپراتوری اسلامی» داد و طبقه ای جدید که روز به روز برعطش دنیاپرستی، ریاست طلبی، سلطه جویی و چنگ اندازی انحصاری بر منابع ثروت و قدرت سیاسی آنان افزوده می شد، شکل گرفت؛ عده ای که چسبیده به دستگاه خلافت از امتیازات ویژه برخوردار بودند. چارپایان و شتران عبدالرحمن بن عوف از هزاران رأس می گذشت. طلحه، صدها کنیز و غلام داشت و درآمد روزانه اش از زمینهای عراق، هزار دینار بود. زبیر درمصر، بصره، کوفه و اسکندریه دهها خانه مجلل بنا کرد و هزاران دینار ثروت و اموال هنگفت دیگر از وی برجاماند. معاویه که مظهر اشرافیت، فرصت طلبی و داعیه دار قدرت و ثروت و البته تهی از آرمان و عدالت بود، پایه های حاکمیت خود را در شام با تشکیل نظام اشرافی، پلیسی و تبلیغاتی خاص خود، محکم کرد. همان دوران بود که کعب الاخبارهای تازه به دوران رسیده ای چون سمره بن جندب در سایه قدرت معاویه، صدای زنگ سکه های زر و سیم را می شنید و مرتب «قال الله» و «عن النبی» می کرد و حدیث و روایت می ساخت و...

اکنون سال ۴۱ هجری است. هنوز یک نسل از رحلت رسول خدا(ص) نگذشته، معاویه سرمست از قدرت غصب شده، ردای خلافت مسلمین بر دوش می کشد. اگرچه از مناره ها صدای اذان و از منابر ذکر آیات و احادیث نبوی بلند است، اما روز به روز عدالت و معنویت رنگ می بازند و نابرابریها و دنیاپرستی ها افزون می شوند. آزادیها سلب، زبانها بسته، نفسها حبس و آرمانها فراموش می شوند. ابوذرها تبعید و سلمان و عمارها در غبار غریبی خود گم شده اند. بر منابر مساجد رسماً به علی(ع) ناسزا می گویند...

اما در آن سوی قلمرو پهناور اسلامی، علی(ع) که مظهر آرمان خواهی و عدالت و معنویت و آزادگی بود، پس از سالیان خانه نشینی و حاکمیتی که به صفین و نهروان و جمل در مبارزه با تندروهای جزم اندیش و مقدس مآبان متعصب گذشت، در محراب عبادت به شهادت می رسد، آنهم در روزگاری که در پهنای تبلیغات مسموم معاویه و اذنابش، مردم شام که خبر شهادت آن بزرگوار را می شنوند، لقلقه می کنند که؛ فرزند ابوطالب را با مسجد چه کار بوده؟!

امام حسن(ع) نیز در مقابل قدرت پولی و تبلیغاتی معاویه که از بیت المال حاتم بخشی می کند و سران قبایل و امرا را به رشوه های کلان می خرد، ناگزیر به متارکه جنگ شده و تن به معاهده صلح می دهد؛ همان معاهده ای که طی آن معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر ملتزم می شود، جانشینی برای خود معرفی نکند.

اما؛ معاویه در سالهای آخر خلافت خود در اوج خودکامگی و طغیان، یزید را به عنوان خلیفه بعد از خود معرفی می کند و مردمی که جز عقل معاش ندارند و فقط مصلحت زندگی چندروزه دنیایی خود را بلدند، حساسیتی نشان نداده و شتردیدی ندیدی می کنند و بار دیگر با اجماع سکوت، تن به ذلت بیعت می سپارند. به تعبیر امام حسین(ع): «مردمان بندگان دنیایند و دین لقلقه زبانشان است. تا زمانی که معاش آنان به وسیله دین تامین گردد، از دین دم می زنند و چون امتحانی سخت درگیرد، دین داران چه اندک می شوند...»

امام حسین(ع) نه با یزید که با جهل و ظلم مبارزه می کرد و در پی دادن فهم درست از دین جد بزرگوارش و راست و مستقیم کردن آن در میان مردم بود. چنانچه در زیارت اربعین می خوانیم: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله. خدایا حسین(ع) خون خویش را در راه تو نثار کرد تا بندگان تو را از نادانی و حیرت گمراهی نجات بخشد.»

در چنین شرایطی است که حرکت اصلاح گرایانه عاشورا رقم می خورد و خون حسین(ع) که ثارالله است و فرزندان و یارانش سوار بر بال فرشتگان به آسمان می رود تا عبرتی باشد برای تاریخ و استمراری برای حرکت انبیاء الهی و شریعت مقدس اسلامی.

۳) انقلاب اسلامی نیز به عنوان یک حرکت اصلاح گرایانه که هدفش تحقق اسلام ناب محمدی(ص) و برچیدن بساط ظلم و الحاد بود، ادامه حرکت اصلاح گرایانه بعثت و عاشورا است چرا که خط امام راحل (ره) خط اصلاح گری است. یکی از ارکان اصلاح طلبی دشمن شناسی و مبارزه با دشمن است. اصلاح طلب واقعی در اوج انقلابی بودن معنا پیدا می کند، هر چند در طول تاریخ - بنابر آیه شریفه قرآن- مفسدینی بوده اند که خود را مصلح معرفی کرده اند!

متاسفانه آنچه در عرف ادبیات سیاسی سال های اخیر رواج پیدا کرد، «اصلاح طلبان» برچسب گروه سیاسی خاصی شد که نه تنها انقلابی بودن و پیروی از خط امام(ره) سرلوحه افکار و رفتارشان نبود و معتقد بودند بایستی افکار معمار کبیر انقلاب به موزه های تاریخ سپرده شود! بلکه به جای مبارزه با دشمن، تن به سازش و تسلیم در برابر شیطان بزرگ دادند و آن را اصلاح طلبی! قلمداد کردند. آنان در زعم باطل خود تصور می کردند که اصلاحات یعنی این که دست از انقلابی گری و مبارزه (و به قول خودشان خشونت!) بشویند.

یادمان نرفته که در روزنامه های خود به صراحت تاسی به امام حسین(ع) در شهادت طلبی را نوعی نگرش خشونت گرایانه! و سپاه امام حسین(ع) را اهل خشونت معرفی می کردند. آنان نه تنها از آرمان های بلند انقلاب دور شدند و نه تنها دشمن اسلام و کشور را نشناختند، بلکه با هر چراغ سبزی که از سوی آمریکا بسوی آنان روشن شد، آب از دهانشان راه گرفت و سیره سازش با دشمن را پیشه خود کردند.

آمریکا که دشمن شماره یک ملت ایران و اسلام است از این گروه سیاسی، اعلام حمایت کرده است. انتخابات مجلس نزدیک است و بدون شک تکلیف ملت انقلابی و پیروان نهضت عاشورای حسینی با آنان روشن!