جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

فیلمی که حس شادی کودکانه را بر می انگیزد


فیلمی که حس شادی کودکانه را بر می انگیزد

نگاهی به فیلم هنرمند ساخته میشل هازاناویسیوس

اواخر دهه ۱۹۲۰ است. جورج والنتاین (ژان دوژاردن) اسطوره فیلم های صامت است. کسی که پس از برخورد اتفاقی در شب اول نمایشی، با ستاره نوظهوری به نام پپی میلر شهرتش به او منتقل می شود. ابتدا در نظر او پپی زنی جذاب است، ولی با بر سر زبان ها افتادن نام پپی او به رقیبی جدی تبدیل می شود.

هنرمند تنها فیلمی است که هاروی وینستاین با خرید آن موجب شد برادر و شریک کاری اش باب، به سلا مت عقلش شک کنند. فیلم صامت و سیاه و سفید است و فرانسوی ها ساخت آن را برعهده گرفته اند و بزرگترین ستاره آمریکایی فیلم جان گودمن است. فیلم میشل هازاناویسیوس باید نه به نشانه بالا رفتن سن که گواهی بر انسانیت وینستاین به تاریخ بپیوندد، هنرمند فیلمی است که نه تنها عشق عمیق و بی ریای مورد نظر سینما را بیان می کند، بلکه به احساسات عاشقانه و نادمانه جهانی نیز می پردازد و همچنین این کار را چنان روشن و آشکار انجام می دهد که جایی برای ابهام باقی نمی گذارد. فیلم قطعا برای پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایی به نمایش درمیآید که بیش از ۵۰ سال پیش برای دیدن فیلم «آواز در زیر باران» صف می کشیدند، همان گونه که برای کودکانی که هنوز ذائقه شان رشد کافی نداشته است تا از دیدن مستر بین دل بکنند. شاید شاهکار نامیدن آن خیلی زود باشد، ولی اگر فیلمی به واسطه تکنیک آن الهام بخش باشد و ما را به حرکت وا دارد و همزمان حس شادی کودکانه را برانگیزد، برای نخستین بار پس از فیلم T.E استیون اسپیلبرگ در ۱۹۸۲ هنرمند شایسته چنین نامی هست.

زنگ های خطر باید به صدا درآیند، چگونه ممکن است شرایط چنین باشد، با فیلمی با نمای ۳۳:۱ با زیرنویس توصیفی، پیانوی عجیب و غریب و استفاده غیرمبتکرانه از ترفندهای قدیمی چون دیافراگم، وایپ و فید کردن؟ واقعیت این است که هازاناویسیوس صرفا بومی گرایانه عمل نکرده است، هنرمند تکریمی ارزشمندانه است و نه صرفا نسخه ای کپی شده: و انحراف اصلی آن از فیلم های دهه ۲۰ در موسیقی متن به دقت کارشناسی شده آن است، آنچه که به جای بازیگر نقش دوم در مقابل دو بازیگر جذاب نقش اول عمل می کند.

فیلم به نوعی قوانین خود را می شکند; اگرچه صرفا فیلمی صامت است، در زمانی پس از شکوفایی بی کلا م ادامه می یابد، هنگامی که پپی ستاره آواز می شود و دوران والنتاین به سرمی رسد، به اوج دوران هنرپیشگی صامتش چنگ می اندازد و کارهای احمقانه بی صدا می سازد که به قلمرو پیشینش، آدمی مضحک از او می سازد. مهم ترین دلیل موفقیت فیلم به نقش داشتن ستاره ای چون ژان دوژاردن بر می گردد، در صحنه ای کوتاه اما مهم، والنتاین در نقش خود فرو می رود، لحظه ای آرام است خندان و مهربان، لحظه ای بعد دستش را بلند می کند، شانه هایش را خم می کند و بینی اش را با تکبر پنهانی و شاهانه جان گیلبرت ها یا فردریک مارچ ها بالا می برد. این صحنه حتی ممکن است صحنه ای کلیدی در فیلم باشد، از آنجا که والتناین می پندارد این همان بازیگری است و در معنا، هم اوست: این تنها کاری است که می تواند انجام دهد و هنگامی که تغییری در صفت فیلم پدید می آید، پذیرش دنیای جدید را دشوار می یابد، دنیایی که در آن فاحشه سابقش کارفرمای اوست. وجه تشابه آن با فیلم «تولد یک ستاره» کاملا آشکار است و به طرزی مضحک مطرح; اگر چه آن فیلم سه بار در سال های ۱۹۳۷، ۱۹۵۴، ۱۹۷۶ ساخته شد، هرگز در دوران فیلم صامت ساخته نشده بود و حالا در این صورت ظاهری جدید، این خانه نیز علا مت خورده است. در بین آنها، هازاناویسیوس و دوژاردن نیز آن هوش و ذکاوت را دارند تا چنین حالتی را در فیلم ایجاد کنند، ولی عامل کشنده «برنیس بژو» است، نه صرفا مانند کشش عشقی والنتاین ولی مثل همتای او. واکنش ملموس است و بژو سرشار از زیبایی، وقار و هوش است: ترکیبی کشنده که دلیل تباهی والنتاین است و همین طور، به طور پیش بینی نشده ای، مایه نجاتش. برخی به سادگی فیلم هنرمند را به ریشخند می گیرند، ناتوانی آن را در ماندگار شدن به عنوان اثری کلا سیک، با توجه به اقتباس آن از عصری پربار، عصر طلا یی که بزرگانی چو اف. دبلیو موارنو و دی دیبلو گریفین و اریک فون اشتروهایم را پرورش داده است.

امتیاز فیلم ارتباط برقرار کردن دوباره با روح انسانی است، در یافتن این موضوع که پشینیان ما در یک نمای نزدیک چه می دیدند و احساساتی را در چهره آدمی می یافتند که هرگز تصاویر کامپیوتری نمی تواند ارائه دهد. در زمانی که بازار ما بین فیلم های جنجالی بیلیون دلا ری و فیلم های اسفبار کم هزینه تقسیم شده است، جای بسی امیدواری است که ببینیم جایی در این بین فیلمی به اصل و اساس می پردازد; در یک حرکت، یک نیم رخ، نگاهی حسرت بار، قطره ای اشک، خم ابرو، در میان آغوش انسانی داستان هایی نادیدنی می یابد. «هنرمند» ممکن است برای متشخص ماب ها نباشد. ولی تنها به طرفدارانش تعلق ندارد; فیلم برای همه کسانی هست که با شیفتگی در مقابل صحنه سینما می نشینند.

ترجمه: محمد حمیدی



همچنین مشاهده کنید