جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

سفر پر دردسر


سفر پر دردسر

در این سوی سیاره زمین, جایی که شرق می خوانندش, همه چیز رنگ و بوی دیگری دارد, حتی چگونه استفاده کردن از وسایلی که ما هیچ نقشی در اختراع و ساخت و تولید آنها نداشته ایم و چون هیچ زحمتی برای ساختن و ابداع آن نکشیده ایم مطمئناً قدر استفاده درست از آن را, هم نخواهیم دانست نحوه استفاده نادرست ما از ماشین وتلفن همرا, رایانه , همه و همه نشان دهنده یک چیز بیش نیست ما آداب استفاده از وسایل تکنولوژیکی مدرن را نیاموخته ایم

در این میان مترو وضعیتی مضحک تر از همه وسایل حمل و نقل عمومی دارد که وارد این کشور شده اند، چرا که این وسیله تفاوتی بارز با آنها دارد. اولین تفاوت بارز آن دقیق بودن زمان حرکت آن است. بدون شک مترو دقیق ترین وسیله حمل و نقل عمومی در کشور است. علاوه بر آن مترو هم قیمت مناسبی دارد و هم محیط بسیار تمیزی. علی رغم آنکه کالاهای چینی (معمولاً بی کیفیت) در این عرصه جولان می دهند، اما اغراق نخواهد بود اگر بگویم که مترو در میان وسایل حمل و نقل عمومی در زمره تمیز ترین هاست. با همه این مزایا، نحوه استفاده از آن در ساعات پرترافیک (ترافیک انسان به جای ماشین) بسیار تامل برانگیز است. این نحوه استفاده هم به تعداد پرشمار مسافران مترو برمی گردد و هم به مشکل قطارهای مترو که اجازه سوار شدن همزمان بیش از یک نفر را می دهد. به این صورت که در هیچ یک از وسایل حمل و نقل عمومی امکان سوار شدن همزمان بیش از یک نفر وجود ندارد در حالی که می توان چند نفری و با فشار بسیار بالا سوار قطارهای مترو شد. در این مقاله از زاویه ای متفاوت مسایل مربوط به مترو بررسی می شود، نقدها و نظرهای شما همواره راهنمای حرکت درست ما خواهد بود.

اولین عاملی که باعث می شود هر فرد ساکن پایتخت، به فکر استفاده از مترو باشد، رهایی از عذاب ترافیک خیابان های شهر است. هیچ وسیله ای به غیر از مترو نمی تواند شما را در عرض ۱۰ دقیقه از خیابان انقلاب (دروازه دولت) تا مصلی برساند. از این روی این زمان برای هر کسی وسوسه کننده است. تا در صورت نداشتن وسیله شخصی برای سفر، اولین چیزی که به آ ن فکر کند، مترو باشد و اگر مسیر مبدأ و مقصد در نزدیکی یکی از ایستگاه های خط ۱ یا ۲ و یا ۵ باشد. مطمئناً ترجیح خواهد داد که از مترو استفاده کند. شاید آنانکه هیچ وقت از آن استفاده نکرده اند، وسیله ای بدون مشکل به نظر برسد . یا برای آنان که حداقل یک بار از آن استفاده می کنند، وسیله ای جالب و مناسب و در حد امکان تمیز و سریع باشد. اما هیچ یک از این موارد مورد نظر ما نیست، ما صرفاً به شرایط کسانی خواهیم پرداخت که هر روز صبح بر رسیدن به محل کار خود از مترو استفاده می کنند و عصر از طریق آن به منازل خود برمی گردند.

آنهایی که مترو را برای رسیدن به محل کار خود انتخاب می کنند. البته چندان خوش شانس هم نیستند. اگر زمان شروع کار را (هر کاری) در جامعه ایران ساعت ۱۰-۸ صبح در نظر بگیریم، تمام این مدت، شامل زمان پرترافیک متروست. قطارهای مترو از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح معمولاً مملو از جمعیت هستند و این مسأله به خط خاصی هم خلاصه نمی شود، خط ۵ مترو که از گلشهر کرج حرکت می کند، یکی از پرترافیک ترین خطوط در این ساعات است. نکته بسیار تامل برانگیز مسأله این است که تمام واگن هاطی قطارهای مترو در همان ایستگاه اول یعنی گلشهر پر می شود و در ایستگاه دوم که کرج باشد در برخی موارد حتی جایی برای سرپا ایستادن نیز نیست. همین مسأله مسئولین امر را وادار ساخته است که ساعت ۷ صبح خط ویژه ای برای ایستگاه کرج در نظر بگیرند تا قطار فوق از کرج حرکت کند. چرا که در این ساعت، امکان سوار شدن حتی چند نفر هم برای قطاری که از گلشهر می آید وجود ندارد، جالب آنکه به طور معمول همواره تعداد مسافرین ایستگاه کرج چندین برابر سایر ایستگاه ها بوده و این ایستگاه از ایستگاه های اصلی خط ۵ محسوب می شود.

داستان به همین جا ختم نمی شود، بلکه انبوه جمعیت، بعد از رسیدن به ایستگاه صادقیه تهران به بی قاعده ترین وضعیت ممکن برای سوار شدن به قطار خط ۲ تلاش می کنند. بد نیست جریات سوار شدن فردی محترم و مودب را از ایستگاه کرج در اینجا بیان کنیم تا واقعیت های مترو نمود بیشتری یابد. تصورکنید شخص مودبی می خواهد برای اولین بار سوار قطار مترو شود. او اول صبح که به درب ورودی ایستگاه کرج می رسد، انبوه مسافران را می بیند که اکثر آنها در حال دویدن یا تند راه رفتن هستند. اوایل صبح و در حدود ساعات ۹-۷ صف های طولانی جلوی گیشه های فروش بلیت عادی ترین صحنه سالن ورودی ایستگاه کرج است، در اوج ساعات ترافیک انسان!! در هر صف به طور متوسط ۳۰ تا ۵۰ نفر برای گرفتن بلیت صف می کشند. تنها سرعت بالای متصدیان فروش بلیت های مترو است که تعادل ۳۰ الی ۵۰ نفره ۶ صف طولانی را حفظ می کند، بدون تردید فروشندگان بلیت های مترو، یکی از سریع ترین و پرکارترین فروشندگان بلیت های وسایل حمل نقل عمومی هستند. به علت سرعت بسیار بالای فروش بلیت معمولاً اخلاق آنها و نوع برخورد آنها با ارباب رجوع به مسأله ای حاشیه ای تبدیل می شود. با این حال این فروشندگان اکثراً جوان هستند و در مجموع می توان گفت حتی اخلاق و برخورد آنها با ارباب رجوع نیز بهتر از سایر فروشندگان بلیت های وسایل حمل و نقل عمومی است!

دیدن صف های طولانی خرید بلیت هر فردی را تحریک می کند تا حد ممکن سریع تر از دیگران خود را به جلوی درب های قطار برساند. از همین رو حتی بعد از اینکه بلیت تحویل داده می شود یا کارت کشیده می شود، باز هم انبوه کسانی را می توان دید که در حال دویدن هستند به خصوص زمانی که قطار وارد ایستگاه شده یا می شود تقریباً به غیر از افراد مسن، همه می دوند!!

به فرض که شما انسان بسیار متین و مؤدبی هستید و معمولاً دویدن یا تند رفتن دون شأن شماست. برای اولین بار هم از مترو استفاده می کنید، در این صورت تا شما به سکو برسید، یا درب های قطار بسته شده است یا جایی برای ورود شما به قطار نیست. نه جایی برای سر پا ایستادن شما، بلکه جایی برای ورود شما. چرا که در ورودی واگن های قطار، جای سوزن انداختن هم نیست و تمامی فضای ممکن برای سرپا ایستادن پر شده است و از آنجایی که شما آدم مؤدبی هستید در نتیجه نمی توانید بدون توجه به اینکه جا هست یا نیست، خودتان را آرام به یکی از آخرین افرادی که جلوی درب ورودی واگن ایستاده است، بچسبانید! و بعد با تمام قدرت هل دهید تا به هر صورت ممکن برای خودتان جا پیدا کنید. ولی در همان حالی که شما جلوی درب قطار ایستاده اید تا قطار بعدی، پس از ۱۵ دقیقه بیاید ممکن است چندین نفر از راه برسند و این کار را انجام دهند، اما چون در نهایت فقط برای دو نفر جا وجود دارد، با کمک مأمور مترو و درب های قطار همان دو نفر خود را به زور به دیگران می چسبانند، اما تا آنها بتوانند این کار را انجام دهند، دو سه دقیقه ای در حرکت قطار تأخیر پیش می آید. ممکن است تصمیم بگیرید که به کار آنها اعتراض کنید، به فرض هم که این کار را انجام دهید و درصورتی که عواقب ناگواری نداشته باشد، به طور معمول کسی به حرف شما گوش نخواهد کرد. خوب حتماً تصمیم می گیرید به مأمور سکو اطلاع دهید، تا بخواهید تصمیم خودتان را عملی کنید. مأمور به خاطر بسته نشدن درها از راه می رسد و با تمام توان خود آن شخص را به داخل قطار هل می دهد تا درب ها بسته شود. کمتر اتفاق می افتد مأمور کسی را بیرون بکشد چون آخر و عاقبت خوشی ندارد!! حتی ممکن است مأمور با مشت و لگد زدن به پا و بدن مرد به هر صورت ممکن او را به داخل هل دهد، تا سرانجام درها بسته شود. بعد از بسته شدن درها، از ته دلتان خوشحالید که بالاخره راه افتاد، اما همین که به خودتان می آیید و به اطراف خودتان نگاه می کنید، حداقل ۳۰ و حداکثر ۶۰ الی ۷۰ نفر را می بینید، که مثل شما منتظر سوار شدن قطار هستند. اما خوشبختانه شما نفر اول هستید. تنها چیز بدی که وجود دارد این است که از هر سه طرف به شما چسبیده اند. اول سعی می کنید فاصله خودتان را یا به قولی فضای اجتماعی خودتان را حفظ کنید ولی اصلاًً جایی برای انجام این کار وجود ندارد. به همین خاطر از خیرش می گذرید.

ظرفیت هر واگن ۱۷۵ نفر است و اگر جلوی هر درب واگن به طور متوسط ۷۰ نفر هم باشند. هنوز ۳۰ تا صندلی خالی وجود دارد و این دلیل بسیار خوبی است که همه با مسالمت سوار قطار شوند. بالاخره ۱۵ دقیقه به پایان می رسد و اگر آدم بسیار خوش شانسی باشید، که نیستید! واگن های قطار خالی هستند، اما چون ۱۵ دقیقه صبر کردید پس حتماً همه صندلی ها پر هستند و جایی برای ایستادن اگر باشد باید شاکر باشید، چرا که قطار خالی ایستگاه کرج ۵ دقیقه بعد از حرکت قطار می آید. نه ۱۵ دقیقه. در هر حال تا بخواهید به خودتان بیایید، فشار نامحسوسی شما را با قدرت هرچه تمام به طرف درون قطار هل می دهد و شما تنها می توانید به پیش بروید، هرگونه مقاومتی کار را بدتر و بدتر خواهد کرد، بنابراین اگر عاقل باشید، اجازه می دهید تا فشار جمعیت خود به خود برای شما در داخل واگن جایی پیدا کند، هرچند ترجیح می دادید سوار اتوبوس های سال ۱۳۴۰ که در خط کرج- تهران کار می کنند بشوید اما به این شکل وارد قطار نشوید. بالاخره بعد از تکرار شدن دوباره همان حوادث بسته نشدن درب های قطار به دلیل سوار شدن بیش از حد مسافر و سرانجام بسته شدن درها، تا تهران سرپا و با تحمل فشار بسیار سنگین، بایستی هزاران بار به این موضوع فکر کنید که چرا وضع به این صورت است؟ البته اگر بخواهید فکر کنید؟! چون بعضی ها ترجیح می دهند فکر نکنند حتی اگر مسئولیتی هم در این باره داشته باشند. اما اگر قطاری که شما می خواهید سوار شوید خالی باشد، مطمئناً از این که حداقل ۳۵ صندلی اضافی برای نشستن وجود دارد خوشحال می شوید. اما خیال خامی خواهد بود اگر فکر کنید که با آرامی یا به قول معروف قرار است همه مثل آدم سوار شوند!! به محض باز شدن درهای قطار، (تازه اگر فشار جمعیت اجازه دهد درهای قطار به راحتی باز شوند)، در چشم به هم زدنی شما با فشار بسیار زیادی به سمت درب دیگر واگن پرتاب خواهید شد و چون باز آدم مؤدبی هستید ممکن است اعتراض کنید ولی نه کسی صدای شما را می شنود و نه بهایی برای آن قایل است. در هر حال وظیفه خودتان می دانید که برگردید و به همه آنهایی که شما را هل دادند، اعتراض کنید. اما همین که برمی گردید تقریباً آخرین نفرها هم در حال نشستن بر صندلی ها هستند و شما می مانید و خودتان و باز هم چون آدم باشخصیتی هستید ترجیح می دهید به طبقه دوم بروید اما وقتی از پله ها به بالا رفتید، تقریباً همه صندلی ها پر هستند جز یک صندلی که سعی می کنید کمی برای نشستن در آن عجله کنید. اما وقتی می خواهید بنشینید، حضرت آقا یا خانمی به شما می گوید، جای کسی است و شما باز هم چون مؤدبید، حرفی نمی زنید و برمی گردید اما آستانه تحمل شما در حال تمام شدن است و تقریباً دارید دیوانه می شوید برای این که همین که برمی گردید می بینید که حتی جای نشستن بر روی زمین هم نمانده است توفیق اجباری پیدا می کنید که یک بار هم که شده سرپایی تا تهران بیایید. اگر بسیار مسن باشید به طوری که نتوانید روی پای خودتان بایستید و یا خانم محترمی باشید ممکن است کسی مردانگی کند و جای خود را به شما بدهد در غیر این صورت با اجازه باید تا تهران سرپا بمانید. تازه این ها در صورتی است که همه چیز بر وفق مراد باشد وگرنه شما باید شاهد دعوای یک خانم با آقایی به خاطر بعضی چیزها باشید و از آقا بشنوید که چرا سوار واگن خانم ها نشده و از خانم بشنوید که مگر خودت خواهر و مادر نداری؟ علاوه بر این ممکن است دو غول، ببخشید جوان بسیار رشید که همدیگر را هل داده اند، تا حد جنون با همدیگر کتک کاری کنند و هزاران حرف مؤدبانه نصیب یکدیگر بکنند!!


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.