شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

انتخابات و تحولات سیاست خارجی


انتخابات و تحولات سیاست خارجی

در گذشته سیاست خارجی ورزش پادشاهان نامیده می شد و حوزه ای بود انحصاری در اختیار پادشاه یا رئیس كشور كه به هر شكل كه بخواهد آن را پیش ببردو هم زمان سیاست خارجی در امتدادسیاست نظامی كشورها قرار می گرفت هر دو سیاست یك هدف را دنبال می كردند و برحسب موقعیتهای زمانی و شرایط سیاسی یكی جایگزین
دیگری می شد

یكی از مباحث مهمی كه مورد توجه محققان و پژوهشگران عرصه سیاست خارجی است بحث تحول و دگرگونی در خود مفهوم سیاست خارجی است بدین معنی كه سیاست خارجی همچون دیگر پدیده های اجتماعی دانسته می شود كه تحول پذیر بوده و در سیر تاریخی خود تغییر و تحول می یابد به گونه ای كه آن چه امروز از سیاست خارجی استنباط می شود علیرغم شباهت در واژه ها و تعریف ها با آن چه در گذشته از سیاست خارجی درك می شد متفاوت است.

به عنوان مثال اگر تأمین امنیت كشور و ارتقاء منافع ملی را از جمله اهداف اولیه سیاست خارجی بدانیم این اهداف علی رغم آن كه از زمان تشكیل دولتهای ملی در عرصه سیاست جهانی ثابت می باشد اما آن چه از مفهوم امنیت كشور و منافع ملی استنباط می شود با استنباط های گذشته متفاوت بوده و انتظاراتی كه از مجریان سیاست خارجی برای تأمین امنیت و ارتقاء منافع ملی می رود با آن چه در گذشته بوده بسیار تفاوت كرده است.در گذشته سیاست خارجی ورزش پادشاهان نامیده می شد و حوزه ای بود انحصاری در اختیار پادشاه یا رئیس كشور كه به هر شكل كه بخواهد آن را پیش ببرد و هم زمان سیاست خارجی در امتداد سیاست نظامی كشورها قرار می گرفت. هر دو سیاست یك هدف را دنبال می كردند و برحسب موقعیتهای زمانی و شرایط سیاسی یكی جایگزین دیگری می شد.

امروزه تحول ویژه ای را در تمامی مسائل مربوط به سیاست خارجی شاهد هستیم. تحولاتی كه اگر سیاستمداران و تصمیم گیران روح و محتوای آن را درك نكنند قادر به اداره مناسب كشور نخواهند بود. سیاستمداران و تصمیم گیرانی كه براساس و بنیان و بنیادهای مفهومی گذشته تصمیم گیری می كنند قادر به تأمین اهداف ملی كشور نخواهند بود.درهم تنیدگی و تعامل مسائل مربوط به سیاستهای داخلی با سیاست خارجی از مهمترین عرصه های تحول مفهومی در سیاست خارجی محسوب می شود. اگر در گذشته این امكان وجود داشت كه بین مسائل سیاست داخلی و مسائل سیاست خارجی خط فاصل روشنی ترسیم كنیم امروز اگر نگوئیم كه این خط را نمی توان رسم كرد باید اعتراف كنیم كه دیگر این خط به صورت طیف و سیاه و روشن خود را نشان می دهد. هر تصمیمی كه در عرصه سیاستهای داخلی گرفته می شود در محیط خارجی اثر گذاشته و تحولات خارجی موجب تغییر و تحول سیاستهای داخلی می گردد.انتخابات اعم از انتخابات محلی، پارلمانی یا ریاست جمهوری یكی از مصادیق مهم سیاست داخلی است و تمامی كشورها آن را از جمله مسائل ملی دانسته و اجازه نمی دهند تحت تاثیر تحولات خارجی قرار گیرد ولی امروزه آن چنان مسائل مربوط به انتخابات و مسائل حوزه سیاست خارجی درهم تنیده شده كه از شروع زمان اعلام تاریخ برگزاری یك انتخابات تا زمان اعلام نتایج آن نه تنها سیاست خارجی كشور برگزار كننده بلكه بسیاری دیگر از كشورها هم تحت تاثیر آن قرار می گیرد و این موضوع منحصر به یك یا چند كشور نبوده در تمامی كشورها برحسب میزان تأثیرگذاری آن در عرصه سیاست بین الملل و جایگاه منطقه ای و بین المللی آن صدق می كند. در كشوری مانند آمریكا كه نقش تأثیرگذاری در تمام مسائل بین المللی دارد نتیجه انتخابات آن كشور تأثیر مستقیمی در تمام مسائل بین المللی دارد و می توان گفت كه آثار انتخابات ریاست جمهوری آمریكا منحصر به مردم این كشور نمی شود و در زندگی بسیاری دیگر از مردم جهان تاثیر می گذارد.با مروری بر شعارهای انتخاباتی در كشورهای آمریكا، انگلستان، اسپانیا، فرانسه، آلمان، ژاپن و دیگر كشورها می توان به این جمع بندی رسید كه امروز توجه به مسائل مربوط به سیاست خارجی نقش و جایگاه ویژه ای در اید ه ها و برنامه های انتخاباتی دارد. اگر در گذشته بیشترین توجه رأی دهندگان آمریكایی و اروپایی به مسائل اقتصادی و رفاهی خود معطوف می شد امروز رأی دهندگان به این جمع بندی رسیده اند كه اهداف اقتصادی و رفاهی آنان فقط در سایه حاكمیت یك برنامه مناسب سیاست خارجی میسر می شود و بدون داشتن یك سیاست خارجی مناسب امنیت لازم را برای كشور كه زیربنای تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است فراهم نمی گردد. این موضوع تا آن حد است كه عده ای عقیده دارند كه اگر آمریكا درگیر مساله عراق نبود نتیجه انتخابات آمریكا به شكل دیگری رقم می خورد و امروز به جای آقای بوش فرد دیگری در كاخ سفید حضور داشت. امریكائیان كه كشور خود را درگیر بحران عراق می دیدند داشتن یك فرمانده خوب را در رأس كشور بر یك رئیس بروكرات ترجیح دادند و برعكس در اسپانیا كه مردم به این نتیجه رسیدند امنیت آنها از طریق خروج كشورشان از جنگ با عراق تأمین می شود كسی را انتخاب كردند كه شعارش مسائل اقتصادی و خروج از ائتلاف ضد عراق بود.

در فرانسه و آلمان مردم دولتی را انتخاب كردند كه مخالف جنگ بود و در ژاپن، استرالیا و لهستان دولتهای موجود برای جلب نظر رأی دهندگان با چالشهای زیادی روبرو شدند و در انتخابات اخیر انگلستان مهمترین چالش آقای بلر توجیه حضور انگلستان در جنگ با عراق بود. بحث رابطه تعاملی انتخابات و سیاست خارجی به عنوان نمونه مهمی از بحث درهم تنیدگی سیاست داخلی با سیاست خارجی محدود به كشورهای پیشرفته و صنعتی نبوده بلكه می توان نمونه های مختلفی را از دیگر نقاط جهان به عنوان مثال یاد كرد. افغانستان، گرجستان و اوكراین از جمله كشورهایی هستند كه در كمتر از دو سال گذشته انتخابات مهمی را پشت سر گذاشته اند. نگاه و تحلیل كاندیداها به مسائل سیاست خارجی و نگاه سیاستهای خارجی به تحولات این كشورها و كاندیداهای موجود نقش تعیین كننده ای در نتیجه حاصله داشته است. درهم تنیدگی مرزهای سیاست خارجی و سیاست داخلی به عنوان یك موضوع انتزاعی یك واقعیت است و یك واقعیت با معیارهای ارزشی و هنجاری سنجیده نمی شود بلكه این جامعه است كه با رویكردهای خود یك واقعیت را ارزش گذاری می كند و به همین دلیل است كه شعار یا برنامه ای در سیاست خارجی در یك مقطع زمانی مورد استقبال جامعه قرار می گیرد و در مقطع دیگری علیه آن شعار موضع گیری می شود. هنر سیاستمدار موفق آن است كه روح خواسته ملی یك جامعه را در مسائل سیاست خارجی بشناسد و برنامه های خود را در راستای آن خواسته ملی تعریف كند.تحول دیگری را كه در عرصه سیاست خارجی شاهدیم تحول در اهداف سیاست خارجی است. اهداف مختلفی برای سیاست خارجی تعریف می شود اما تمامی آن اهداف بر محور «امنیت» شكل می گیرد. و اگر گفته شود مهمترین هدف سیاست خارجی تأمین امنیت كشور است كسی با این گفته مخالف نخواهد بود فقط ممكن است چیزی بر این تعریف اضافه كند.

تحولی كه در این جا صورت گرفته تحول در مفهوم امنیت است و امنیت كشور دیگر از حالت تك بعدی امنیت نظامی خارج شده و دیگر عرصه های امنیتی همچون امنیت اقتصادی، امنیت سیاسی، و امنیت فرهنگی و بالاخره امنیت انسانی را شامل می شود. بنابراین اگر هدف سیاست خارجی را تأمین امنیت بدانیم باید این امنیت شامل تمام شقوق مختلف باشد و در چنین گستره ای سیاست خارجی با انبوهی از مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حقوق بشری مواجه می شود كه قبلا در مجموعه مسائل سیاست خارجی قرار نداشتند.

امروز سرعت تحولات موضوعات مربوط به حقوق بشر و امنیت انسانی به حدی است كه كشورها را ناگزیر ساخته نه تنها در دستگاه دیپلماسی خود بلكه در بالاترین سطوح مدیریتی خود سازوكارهای لازم را برای پاسخگویی به مسائل ناشی از آنها تاسیس كنند و در این خصوص مسائل مربوط به حقوق بشر و امنیت انسانی كه برای كشورها موضوعی داخلی محسوب می شد تحولات مفهومی سیاست خارجی باعث شده تا حقوق بشر و امنیت انسانی در مرز درهم تنیدگی سیاست خارجی و سیاست داخلی قرار گیرند تا جایی كه عدم توجه به حقوق بشر و امنیت انسانی در عرصه داخلی به سرعت كشورها را در عرصه جهانی به چالش كشیده و حتی آنها را به انزوا می كشاند و باعث می گردد كه تمامی فعالیتهای دیپلماتیك آنها مختل گردد.

تحولاتی چون تجدید ساختار سازمان ملل، دادگاه حقوق بشر اروپایی، مداخلات بشر دوستانه و هیأتهای حقیقت یاب كه در عرصه جهانی در حال رشد است روز به روز دامنه تاثیرگذاری مباحث حقوق بشری و امنیت انسانی را در مسائل سیاست خارجی افزایش خواهد داد و موجب خواهد شد تا دولتها حضور سیاستهای بین المللی را در بخشهایی از حوزه های حاكمیتی خود بپذیرند. در این راستا چنانچه دولتی این ابتكار را از خودنشان دهد كه داوطلبانه مباحث حقوق بشری و امنیت انسانی را در حوزه های مناسب حاكمیتی خود تعریف می كند موفقیت چشم گیری را برای افزایش ضریب امنیتی خود بوجود آورده است.هر چند ممكن است این ابتكار چالشهایی را در داخل كشور برای بانی این ابتكار بوجود آورد اما چالشهایی كه منشاء آن اختیاری و هدایت شده باشد بطور قطع برای افزایش ضریب امنیتی كشور و كارایی سیاست خارجی مفید خواهد بود. و این فرصت را برای كشور پدید خواهد آورد كه مدیریت مباحث حقوق بشری و امنیت انسانی در اختیار مبتكر باشد.عرصه مهم دیگر تحول مفهومی در سیاست خارجی تحول در روش ها و ابزارها است . در گذشته دیپلماسی و دستگاه بوروكراسی وزارت امورخارجه مهمترین روش و ابزار سیاست خارجی محسوب می شد و اهداف سیاست خارجی كشورها از طریق دستگاههای بوروكراتیك به اجرا در می آمد اما امروز پیشرفت علوم و فناوری از یك سو و نقش با اهمیت مردم در صحنه سیاست خارجی كه در شكل افكار عمومی خود را نشان می دهد باعث شده است تا پدیده ای به نام «دیپلماسی عمومی» شكل گیرد و در پاره ای موارد بتواند قدرتی فراتر از دستگاههای بوروكراتیك برای كشورها به ارمغان آورد. یك سخنرانی و یا یك مصاحبه رئیس یك دولت می تواند بسیاری از سیاستهای جهانی را تغییر دهد و موجی را در جهان ایجاد كند كه تمام دستگاههای بوروكراتیك را بدنبال خود بكشاند. پخش یك مصاحبه زنده از یك یا چند شبكه ماهواره ای آن چنان تاثیری در عرصه سیاست جهانی می گذارد كه دستگاه دیپلماسی كشور نیازمند هفته ها وقت است كه به بخشی از تأثیرات آن نایل گردد و كشورها و افكار عمومی را با خود همراه كند. هنر بزرگ سیاستمداران آن است كه قادر باشند از چنین امكانی بهره برده و موجی را ایجاد كنند و از قدرت آن برای اهداف ملی بهره برداری نمایند.دیپلماسی عمومی به همان اندازه كه می تواند برای كشوری قدرت ایجاد كند به مراتب می تواند علیه كشورها هم به كار گرفته شود. آن چه در جهان سیاست برای رفتار سیاسی ملاك است تصور یا تصویری است كه از كشورها در اذهان نقش می بندد. قدرت رسانه ها در شكل بخشی به افكار عمومی به اندازه ای است كه می توانند تصویری كاملا دگرگون شده از واقعیتها را در اذهان عمومی پیدا كنند. هر چند كه ممكن است این تصویر كوتاه مدت باشد ولی برای پیشبرد یك سیاست همان مدت كوتاه كافی است.امریكا به بهانه وجود سلاحهای كشتار جمعی به عراق حمله كرد و در آن زمانی كه این حمله صورت گرفت افكارسازی آن چنان ماهرانه بود كه افكار عمومی جهانیان باور كرد كه خطر حمله سلاحهای كشتار جمعی عراق آنی است در حالی كه هیچ سلاحی در آن جا وجود نداشت. عراق اشغال گردید و به صحنه عمیق كارزار جنگ و آشوب تبدیل شد.امروز تصویر دیگری از عراق ساخته می شود و دلیل دیگری برای اشغال آن مطرح می شود كه با دلایل اولیه بسیار متفاوت است و متأسفانه افكار عمومی جهانیان مرجعی برای قضاوت و صدور حكم درستی یا نادرستی اقدامات گذشته در اختیار ندارد.اهمیت تصویر یا تصوری كه سیاستمداران كشورها بخصوص در مقاطعی چون دوران انتخابات از كشور خود به جهانیان ارائه می كنند به حدی است كه می توان آن را با دیگر ابزارهای قدرت ملی مقایسه نمود. تصویری كه از آینده كشور تحت اداره یك كاندیدای ریاست جمهوری در افكار عمومی نقش می بندد مهمترین تاثیرگذاری را در سیاست خارجی آن كشور به همراه دارد.ارائه تصویری مناسب از كشور در زمانی كه توجه رسانه های جهانی به آن معطوف می شود امكان خدمت بزرگی را برای سیاستمداران نسبت به كشور خود فراهم می سازد تا با بهره گیری از امكانات جهانی به تصویرسازی مناسبی از كشور خود در عرصه سیاست جهانی بپردازند.یك كاندیدای ریاست جمهوری در این مرحله فقط خود را معرفی نمی كند بلكه معرف كشور خود می شود و به جهانیان كشوری را نشان می دهد كه قرار است آن گونه باشد و نكته مهم آن است كه رأی دهندگان هم پیش از آن كه به سخنان و برنامه های كاندیداها توجه كنند تلاش بر آن دارند تا بدانند تصویری كه جهان از كشور آنان تحت اداره آن كاندیدا ترسیم می كند چگونه است؟ اگر این تصویر را مطلوب دانست آنها كاندیدای مطلوب خود را یافته اند.

دكتر سید رسول موسوی