یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گره های كور یك رابطه


گره های كور یك رابطه

دوران پس از جنگ سرد همراه با تغییر و تحول در نگرش ها و واژه ها راهی را می پیمود كه به واقع همگان را در انتظار رویدادهای بزرگی در جهت رسیدن به فضایی تفهیم شده قرار می داد

این مساله‌ نه‌ به‌ آن‌ جهت‌ كه‌ حاوی‌ سردرگمی‌ كشورهای‌ بزرگ‌ برای‌ تعیین‌ و مواجهه‌ با نظام‌ جدید پس‌ از حذف‌ شوروی‌ حایز اهمیت‌ است‌ بلكه‌ به‌ واسطه‌ قرار گرفتن‌ شرایط‌ جهانی‌ بر پایه‌های‌ ایده‌ هژمون‌ طلب‌ امریكا مورد تضاد و تناقض‌ میان‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ قرار می‌گرفت‌. وقوع‌ جنگ‌ خلیج‌ فارس‌ در آغاز دهه‌ ۹۰ میلادی‌، فرصتی‌ بود تا ایالات‌ متحده‌ با غرور هر چه‌ افزون‌تر از پیروزی‌ لیبرال‌ دموكراسی‌ مدنظر خود دفاع‌ و آن‌ را به‌ سایر نقاط‌ دنیا تحمیل‌ كند. مساله‌ قابل‌ تامل‌ خطرناك‌ بودن‌ افرادی‌ چون‌ صدام‌ حسین‌ بود، در آن‌ هنگام‌ نه‌ خبری‌ از تهدید كمونیسم‌ بود و نه‌ ترسی‌ از جنگ‌ با شوروی‌، بلكه‌ عمده‌ترین‌ مساله‌ را در سیاست‌های‌ حكومت‌های‌ جهان‌ سومی‌ یافتند كه‌ در صدد بودند به‌ هر نحو ممكن‌ جلوی‌ زیاده‌خواهی‌های‌ امریكا را سد كنند. ایران‌ ایدئولوژیك‌ در همسایگی‌ دیكتاتوری‌ صدام‌ حسین‌ از یك‌سو و نزاع‌ فلسطینیان‌ با اسراییل‌ از سوی‌ دیگر بر همراه‌ شدن‌ روند تغییر سریع‌ نظام‌ دو قطبی‌ اخلال‌ وارد می‌كرد. برای‌ حل‌ معضل‌، راهكارهای‌ مقطعی‌ در

نظر گرفته‌ می‌شد. ایالات‌ متحده‌ در زمان‌ بیل‌كلینتون‌ با اقدامی‌ تقریبا مدارا جویانه‌ دست‌ به‌ سیاست‌ «مهار دوجانبه‌» زد. این‌ طرح‌ عموما در «موازنه‌ قوا» البته‌ به‌ صورت‌ تضعیف‌ شده‌ بین‌ دو قدرت‌ ایران‌ و عراق‌ در منطقه‌، اشاره‌ می‌كرد، اما خودكامگی‌های‌ صدام‌ حسین‌ به‌ حدی‌ پیش‌ رفت‌ كه‌ كم‌كم‌ سران‌ كاخ‌ سفید را بر ضرورت‌ تغییر موضع‌ آگاه‌ ساخت‌. چنین‌ بود كه‌ از سال‌ ۱۹۹۸ و به‌ دنبال‌ اخراج‌ بازرسان‌ «آنسكام‌» از عراق‌، طرح‌ براندازی‌ صدام‌ در كنگره‌ ایالات‌ متحده‌ تصویب‌ شد. رویكرد امریكا در بحران‌ فلسطین‌ تا قبل‌ از حوادث‌ ۱۱ سپتامبر تداوم‌ بحران‌ و یا به‌ عبارت‌ شیواتر تداوم‌ و كنترل‌ تنش‌ بوده‌ است‌. وجود درگیری‌ میان‌ فلسطینیان‌ و اسراییل‌ به‌ مثابه‌ تعیین‌ كننده‌ نقش‌ میانجیگر برای‌ امریكا می‌توانست‌ تمام‌ شود. از این‌رو پیمان‌ كمپ‌ دیوید با مداخله‌ امریكا به‌ امضای‌ طرفین‌ رسید. با این‌ حال‌ جانبداری‌ ایالات‌ متحده‌ از دولت‌ اسراییل‌ به‌ وضوح‌ قابل‌ بررسی‌ و اندازه‌گیری‌ است‌. با یك‌ نگاه‌ اجمالی‌ بر سیاست‌های‌ امریكا در منطقه‌ خاورمیانه‌ بین‌ سال‌های‌ ۹۰ تا ۲۰۰۱ میلادی‌ می‌توان‌ به‌ دوگانگی‌ برخورد امریكا با شرایط‌ و كشورهای‌ مختلف‌ پی‌برد.حضور نظامی‌ وسیع‌ نیروهای‌ امریكایی‌ در عربستان‌ و كویت‌ و تحریم‌های‌ اقتصادی‌ ایران‌ با طرح‌هایی‌ چون‌ «داماتو» و «ؤح‌ثة‌» همچنین‌ حضور گسترده‌ ناوگان‌ نیروی‌ دریایی‌ ایالات‌ متحده‌ در خلیج‌ فارس‌ علاوه‌ بر صحه‌ گذاردن‌ بر اهمیت‌ منابع‌ عظیم‌ انرژی‌ در منطقه‌، تفهیم‌ كننده‌ آغاز پروژه‌یی‌ است‌ كه‌ در یك‌ سوی‌ آن‌ لیبرال‌ دموكراسی‌ غرب‌ را به‌سمت‌ كشورهای‌ خاورمیانه‌ سوق‌ می‌دهد و در سوی‌ دیگر جنبش‌های‌ سختگیرانه‌ در مقابل‌ تحركات‌ عقیدتی‌ و سیاسی‌ غرب‌ را اشاعه‌ می‌داد.

ایران‌، شرایط‌ جهانی‌، دهه‌ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰:

با اشغال‌ سفارت‌ امریكا در سال‌ ۱۹۸۰ رابطه‌ ایران‌ و امریكا بر هم‌ خورد. از آن‌ هنگام‌ ایران‌، ایالات‌ متحده‌ را به‌ مداخله‌ در امور داخلی‌ و حمایت‌ از گروه‌های‌ ضدانقلاب‌ متهم‌ می‌كند، رخ‌دادن‌ حوادثی‌ چون‌ سرنگونی‌ هواپیمای‌ مسافربری‌ ایران‌ در سال‌ ۱۹۸۸ توسط‌ ناو جنگی‌ مینسنس‌ روابط‌ دو كشور را تیره‌تر كرد. از طرفی‌، ایالات‌ متحده‌ همواره‌ بر هم‌ زدن‌ نظم‌ موجود در خاورمیانه‌ توسط‌ ایران‌ را مورد تاكید قرار داده‌. به‌ زعم‌ امریكا دولت‌ ایران‌ با پشتیبانی‌ از گروه‌های‌ تندرویی‌ چون‌ حزب‌الله‌ لبنان‌، چهره‌ منطقه‌ را دگرگون‌ ساخته‌ و از این‌ طریق‌ می‌خواهد افكار ایدئولوژیكی‌ انقلاب‌ خود را به‌ كشورهای‌ مخالف‌ امریكا رسوخ‌ دهد. البته‌ ایران‌ در درون‌ ساختار نظام‌ به‌ جهت‌ انقلاب‌ توده‌یی‌ خود از همبستگی‌ و استحكام‌ خاصی‌ برخوردار بود. امام‌ خمینی‌ به‌عنوان‌ فردی‌ با كاریزمای‌ بالا مردم‌ را حول‌ یك‌ محور و یك‌ هدف‌ سازماندهی‌ می‌كرد بنابراین‌ ضربه‌ پذیری‌ ایران‌ بسیار سخت‌تر جلوه‌ می‌كرد.مخالفت‌های‌ دو كشور با یكدیگر به‌ شكل‌های‌ خاصی‌ بروز می‌نمود، ایالات‌ متحده‌ در پذیرش‌ شاه‌ به‌ دلیل‌ اینكه‌ نمی‌خواست‌ دید منفی‌ مردم‌ ایران‌ را از آنچه‌ بود بدتر كند و از طرفی‌ دیگر تمایلی‌ به‌ از دست‌ دادن‌ حمایت‌ سران‌ كشورهای‌ خلیج‌ فارس‌ از سیاست‌های‌ كاخ‌ سفید نداشت‌، دچار تردید و سردرگمی‌ بود، اما با این‌ وجود شاه‌ را جهت‌ معالجه‌ بیماری‌اش‌ پذیرفت‌. ایران‌ نیز به‌ اشغال‌ سفارت‌ امریكا دست‌ زد. امام‌ خمینی‌ همچنین‌ در پاسخ‌ به‌ هیات‌ اعزامی‌ كارتر اعلام‌ كرد كه‌ هیچ‌ كس‌ تا تحویل‌ شاه‌ مخلوع‌ حق‌ گفت‌وگو با امریكا را ندارد. در پی‌ این‌ اقدام‌ امریكا مبادرت‌ به‌ تحریم‌ اقتصادی‌ كرد و خرید نفت‌ را از ایران‌ ممنوع‌ كرد، در نهایت‌ بیانیه‌ الجزایر دو كشور را بر آن‌ داشت‌ تا حدودی‌ از مواضع‌ خود پایین‌ بیایند. در زمان‌ جنگ‌ ایران‌ و عراق‌، امریكا عملا در صدد تضعیف‌ ایران‌ برآمد. تجاوز عراق‌ به‌ كویت‌ و اعلام‌ سیاست‌ بی‌طرفی‌ از سوی‌ ایران‌ با ارزیابی‌ مثبت‌ طرف‌ امریكایی‌ روبرو شد، اما توسعه‌ روابط‌ سیاسی‌ از این‌ فراتر نرفت‌. با این‌ حال‌ مبادلات‌ اقتصادی‌ بین‌ دو كشور از ۱۶۸ میلیون‌ دلار در سال‌ ۱۹۹۰ به‌ ۷۴۸ میلیون‌ دلار در سال‌ ۱۹۹۲ رسید و امریكا را به‌ ششمین‌ شریك‌ بازرگانی‌ ایران‌ تبدیل‌ كرد. با بازگشت‌ به‌ پایان‌ جنگ‌ عراق‌ و ایران‌ در می‌یابیم‌ كه‌ ایران‌ پس‌ از جنگ‌، ایرانی‌ است‌ خسته‌ و فرسوده‌ اما مقاوم‌ و سرسخت‌. باید تمامی‌ امكانات‌ جهت‌ بازسازی‌ اقتصادی‌ و ترمیم‌ توان‌ نظامی‌ و امنیتی‌ كشور بسیج‌ شوند و ایران‌ آباد شود و مسائل‌ به‌ حالت‌ عادی‌ در جریان‌ قرار گیرند. در بازخورد ابهامات‌ موجود بر سر تعیین‌ نوع‌ نظام‌ بین‌الملل‌ در آغاز دهه‌ ۱۹۹۰ میلادی‌، دولت‌ ایران‌ مشغول‌ مهیا كردن‌ شرایط‌ برای‌ برخاستن‌ مجدد بود، همین‌ امر تمركز بر هرگونه‌ تصمیم‌گیری‌ در رفتار سیاست‌خارجی‌ ایران‌ را با مشكل‌ مواجه‌ می‌ساخت‌. از سویی‌ دیگر تحریم‌ها و فشارها ادامه‌ یافت‌ و هرگز دو طرف‌ به‌ توافقی‌ جهت‌ پایان‌ دادن‌ به‌ خصومت‌ دیرینه‌ خود، دست‌ نیافتند، البته‌ در دوران‌ جنگ‌ با عراق‌ و در قضیه‌ «مك‌فارلین‌» حتی‌ تا میز مذاكره‌ هم‌ پیشروی‌ شد، اما بی‌اعتمادی‌ دو طرف‌ نسبت‌ به‌ یكدیگر به‌ حدی‌ بود كه‌ موجبات‌ لغو مذاكره‌ را فراهم‌ آورد. درس‌هایی‌ را كه‌ می‌توان‌ ازمساله‌ «مك‌فارلین‌» گرفت‌ بخوبی‌ روشنگر این‌ نكته‌ است‌ كه‌ دو كشور هرگز در موارد بحرانی‌ و در عرصه‌ جهانی‌ نمی‌توانند یكدیگر را نادیده‌ بگیرند. به‌ هر صورت‌ باید در نظر داشت‌ كه‌ شرایط‌ جهانی‌ بعد از جنگ‌ سرد، كشورها را در تعیین‌ استراتژی‌های‌ كلان‌ و بلندمدت‌ دچار محدودیت‌ می‌ساخت‌. این‌ نكته‌ بر این‌ مساله‌ واقف‌ است‌ كه‌ دگرگونی‌های‌ نظام‌ جهانی‌ پس‌ از فروپاشی‌ شوروی‌ در باز خورد تیره‌ شدن‌ و یا وضوح‌ تصاویر قابل‌ فهم‌ برای‌ كشورهای‌ جنوب‌ و شمال‌، تا اندازه‌ زیادی‌ تاثیرگذار است‌. نظامی‌ كه‌ حتی‌ در آن‌ اروپاییان‌ نیز به‌راحتی‌ به‌ تك‌ محوری‌ ایالات‌ متحده‌ تن‌ نمی‌دهند. اقدام‌ برای‌ تاسیس‌ یك‌ بانك‌ اروپایی‌ در خاورمیانه‌ همچنین‌ مانور قدرتشان‌ در حل‌ بحران‌ یوگسلاوی‌ موید این‌ مساله‌ است‌.قدرت‌یابی‌ كشورهایی‌ چون‌ ژاپن‌ و چین‌ نیز در تعیین‌ فرآیند تحولات‌ آن‌ زمان‌ نقش‌ مهمی‌ را ایفا می‌كرد. رشد قدرت‌ ژاپن‌ هر چند در برگیرنده‌ معیارهای‌ نظامی‌ و سیاسی‌ چندانی‌ نیست‌، اما بخوبی‌ بر نقش‌ و اهمیت‌ روابط‌ تكنولوژیكی‌ ملل‌ تاكید دارد.مساله‌ انرژی‌ ایران‌ نیز در همین‌ راستا سر بر آورد و خود را به‌ عنوان‌ چالش‌ به‌ وجود آمده‌ در پی‌ ۱۸ سال‌ مخفی‌ كاری‌ مرسوم‌ بخشی‌ از فعالیت‌های‌ هسته‌یی‌ نمایان‌ ساخت‌. ظاهرا همین‌ پنهان‌كاری‌ برای‌ تكمیل‌ ادعاهای‌ امریكا مبنی‌ بر خطرناك‌ بودن‌ ایران‌ حداقل‌ برای‌ كشورهای‌ حوزه‌ خلیج‌ فارس‌ كفایت‌ می‌كرد.دولتمردان‌ ایرانی‌ با روی‌ آوردن‌ به‌ مذاكرات‌ با طرف‌ اروپایی‌ از بخت‌ خود برای‌ حل‌ مسالمت‌آمیز مساله‌ استفاده‌ می‌كنند. هنگامی‌ كه‌ وزیران‌ خارجه‌ سه‌ كشور اروپایی‌ طبق‌ موافقتنامه‌ تهران‌ در ۲۱ اكتبر سال‌ ۲۰۰۳ میلادی‌ بر خروج‌ موضوع‌ ایران‌ از دستور اضطراری‌ شورای‌ حكام‌ در قبال‌ شفاف‌سازی‌ دولت‌ ایران‌ در عرصه‌ فعالیت‌های‌ هسته‌یی‌ تعهد كردند بسیاری‌ از تحلیلگران‌ بر پایان‌ این‌ ماراتن‌ نفسگیر واقف‌ بودند اما موضوع‌ به‌ همین‌ جا ختم‌ نشد و مساله‌ انرژی‌ اتمی‌ ایران‌ تاكنون‌ نیز ادامه‌ یافته‌ است‌. هرچند تعامل‌ بین‌ ایران‌ و اروپا در ابتدا از سوی‌ جرج‌ بوش‌ با بی‌علاقگی‌ دنبال‌ می‌شد اما پس‌ از گذشت‌ دو سال‌ از آغاز مذاكرات‌، نوعی‌ پویش‌ برای‌ پیگیری‌ پرونده‌ ایران‌ از كانال‌ اتحادیه‌ اروپا از جانب‌ امریكا دیده‌ می‌ شود. بدین‌ طریق‌ این‌ سه‌ قدرت‌ اروپایی‌ در كنار نقشی‌ كه‌ به‌عنوان‌ كاتالیزور پرونده‌ به‌ عهده‌ دارند، می‌توانند به‌ عنوان‌ نمایندگان‌ اصلی‌ امریكا برای‌ تحت‌ فشار قرار دادن‌ ایران‌ به‌ منظور تعلیق‌ دایم‌ غنی‌سازی‌ اورانیوم‌ مطرح‌ شوند. دو سال‌ پیش‌ دیدی‌ آگاهانه‌تر نسبت‌ به‌ بده‌بستان‌های‌ بین‌ اتحادیه‌ اروپا و امریكا وجود نداشت‌.سیاستمداران‌ ایرانی‌ در آن‌ زمان‌ می‌باید می‌پنداشتند كه‌ در صورت‌ حساس‌تر شدن‌ موضوع‌، ممكن‌ است‌ اروپا و امریكا همسوی‌ همدیگر برای‌ جلوگیری‌ از فعالیت‌های‌ هسته‌یی‌ ایران‌ اقدام‌ كنند. به‌ هر حال‌ منافع‌ این‌ دو قدرت‌ (اتحادیه‌ اروپا و امریكا) گاهی‌ در تضاد یكدیگر قرار می‌گیرند اما معمولاص دو طرف‌ در درك‌ صحیح‌ از توان‌ یكدیگر جهت‌ حل‌ بحران‌های‌ بین‌المللی‌ دچار اشتباه‌ نمی‌شوند. با این‌ حال‌ ایران‌ طبق‌ ماده‌ ۴ آژانس‌ بین‌المللی‌ انرژی‌ اتمی‌ دستیابی‌ به‌ چرخه‌ سوخت‌ را حق‌ قانونی‌ خود می‌داندأ یا ادعایی‌ كه‌ در صورت‌ تحقق‌، ایران‌ را در زمره‌ ۸ كشور هسته‌یی‌ دنیا قرار می‌دهد.با این‌ همه‌ اكنون‌ در عصری‌ زندگی‌ می‌كنیم‌ كه‌ وابستگی‌ متقابل‌ جوامع‌ یك‌ دیالوگ‌ جهانی‌ به‌ شمار می‌آید، حتی‌ قدرت‌ بزرگی‌ چون‌ امریكا بر اهمیت‌ خاورمیانه‌ هم‌ از نظر موقعیت‌ ژئوپولیتیكی‌ و هم‌ از حیث‌ دارا بودن‌ منابع‌ عظیم‌ انرژی‌ دنیا صحه‌ می‌گذارد. صحبت‌ از جهانی‌ شدن‌ با گسترش‌ حوزه‌ ارتباطات‌ و خة‌، بحران‌ انرژی‌ در كشورهای‌ مصرف‌كننده‌ صنعتی‌، مبارزه‌ همگانی‌ با پدیده‌هایی‌ چون‌ تروریسم‌، ایدز، فقر، رواج‌ گسترده‌ دموكراسی‌ در جهان‌، تبیین‌ تجارت‌ آزاد بین‌المللی‌ در سایه‌ تحقق‌ بازار باز همگی‌ بیانگر آغاز سیری‌ است‌ كه‌ لزوما كشورهای‌ خواهان‌ توسعه‌ را به‌ سوی‌ ورود به‌ چرخه‌ جهانی‌ سوق‌ می‌دهد. بنابراین‌ هرگز نمی‌توان‌ قرن‌ ۲۱ را با دوره‌ امپراتوری‌هایی‌ چون‌ روم‌ و عثمانی‌ یكسان‌ دانست‌. به‌ هر صورت‌ عدم‌ دخول‌ به‌ سیستم‌ جهانی‌ می‌تواند تبعات‌ جبران‌ناپذیری‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ باشد. همان‌طور كه‌ عدم‌ حضور ایران‌ در ج‌خذ طی‌ ۸ سال‌ گذشته‌ لطمات‌ بسیاری‌ را بر پیكره‌ اقتصاد این‌ كشور وارد آورد. در هر حال‌ مقامات‌ دو طرف‌ می‌توانند راهكارهایی‌ چون‌ مذاكره‌ در سطوح‌ كارشناس‌ و در بخش‌های‌ غیر دولتی‌ را اتخاذ نمایند. البته‌ قبل‌ از آن‌ دو كشور اساسا باید بدانند كه‌ حول‌ چه‌ محورهایی‌ و با چه‌ قدرت‌ مانوری‌ می‌توانند عمل‌ نمایند. ازجمله‌ مسائل‌ بلافصل‌ دو كشور، نزاع‌ فلسطینیان‌ و اسراییل‌ و ثبات‌ و آرامش‌ در عراق‌ و افغانستان‌ است‌. سران‌ دو طرف‌ همچنین‌ با ایجاد زمینه‌های‌ مناسب‌ می‌توانند در مبارزه‌ با تروریسم‌ و مواد مخدر سیاست‌های‌ مشابهی‌ را در پیش‌ گیرند. با این‌ حال‌ می‌توان‌ از عدم‌ مخالفت‌ امریكا در قبول‌ درخواست‌ عضویت‌ ایران‌ در ج‌خذ برداشت‌های‌ مثبتی‌ را تصور نمود. ایران‌ در منطقه‌ خاورمیانه‌ به‌ یك‌ وزنه‌ قابل‌ ملاحظه‌ تبدیل‌ شده‌ و از سویی‌ امریكا نیز در عرصه‌ جهانی‌ حرف‌ اول‌ را می‌زند، پس‌ بهتر است‌ با ریشه‌یابی‌ مشكلات‌ روابط‌ دو كشور و البته‌ با توجه‌ به‌ حفظ‌ منافع‌ دو طرف‌ سعی‌ شود تا در عین‌ اینكه‌ جهان‌ و منطقه‌ خاورمیانه‌ را به‌ سوی‌ آرامش‌ واقعی‌ سوق‌ بدهند از تنش‌های‌ موجود نیز بكاهند.

میثم‌ نجفی‌



همچنین مشاهده کنید