چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
آنگاه که او مبعوث شد
معبود من!
آنسان که محمّد را فرستادی!
آنگاه که او آمد!
زمانی که انسان بودن خویش را فراموش کرده و چون چارپایان می زیستیم که پستتر؛
آن هنگام که به بلاهای عدیده گرفتار بودیم؛
رشتهی دین بریده بود و کشتیهای یقین ناپایدار؛
پرده های اعتماد گسسته بود و بدگمانی ها استوار؛
مذاهب پراکنده شده وخواسته ها گوناگون ؛
خدا را به پدیده ها تشبیه کرده و گروهی نامهای خداوندی را انکار و به اصنام نسبت داده؛
ایمان بدون یاور مانده و نشانه های آن انکار شده؛
پرچم های هلاکت و گمراهی آشکار و دنیا با قیافه زشتی به مردم می نگریست؛
پندار و وهم با حقیقت به هم آمیخته بود و همهی کارها در هم ریخته؛
چراغ هدایت بینورگشته و دیدهی حقیقتبین کور؛
همگی به خدا نافرمان، فرمانبر و یاور شیطان و از ایمان وحق روگردان؛
پایههای دین لرزان و ویران، شریعت بینام و نشان، راههایش مستور و ناآبادان؛
دیو را فرمان بردیم و به راه او رفتیم و چون گله که به آبشخور رود پی او گرفتیم؛
تخم دوستیاش در دل کاشتیم و بیرق او برافراشتیم حالی که فتنه چون شتری مست ما را به پی میسپرد و بر دست و پا ایستاده، از پایمان درمیآورد؛
و ما در چار موج فتنه سرگردان بودیم؛
درمانده و نادان، فریفتهی مکر شیطان؛
در خانهی امن کردگار با ساکنانی تبهکار و بدکردار؛
برگهای درخت زندگی به زردی گراییده و از میوه آن خبری نبود؛
آب حیات فروخشکیده و نشانه های هدایت کهنه و ویران شده بود؛
خوابمان شب بیداری بوده ، بیداریمان چون مردگان وسرمهی دیدهمان اشک جاری؛
عالِم سرزمینمان دم از گفته بسته و جاهل بودیم به عزّت در صدر نشسته؛
آنهنگام که بدترین آیین را برگزیده بودیم و در بدترین سرای خزیده؛
و آنسان که فرزندان مونث خود را ظالمانه زنده بگورمی کردیم و پسرانمان را برایشان ارجح دانسته؛
منزلگاهمان سنگستانهای ناهموار بود و همنشینمان گَرزه مارهای زهردار؛
آب مان تیره و ناگوار و خوراکمان گلو آزار؛
خون یکدیگر ریزان و از خویشاوندان بریده و گریزان؛
بتهامان همه جا بر پا و پای تا سر آلوده به خطا؛
فتنه ها مردم را لگدمال کرده و با سمهای محکم خود نابودشان کرده ؛
هوا وهوس بر آنها چیره شده و خود بزرگ بینی و تکبر به لغزشهای فراوان کشانده؛
و راه های حق در میان جاده های گمراه کننده بود؛
معبود من!
آن هنگام با تولدش بر بشر منت گذاشتی وحدیث
« لولاک لما خلقت الافلاک»
را برهمگان عیان کردی.
محمّد از ما بود و ما از محمّد. او را برگزیدی و بر ما مبعوث کردی تا از همهی این پلیدیها نجاتمان دهد و پاک و پاکیزهمان گرداند.
او را برگزیدی و بر ما مبعوث کردی تا کتاب را بر ما بخواند و حکمت بیاموزد.
معبود من!
کدام نعمت را همپای این لطف عظیم و کرامت سرشار میشناسیم و کدام زبان را شایستهی اظهار شکر؟
شکر! شکر! شکر! که ما را بر دیگر مردمان شرافت دادی و محمّد را بعنوان پیامبر اعظم (ص) برای ما برگزیدی.
محمّد از ماست و ما از محمّد. درگذر اگر محمّد میان ما تنهاست.
معبود من!
به محمّد به محمّد و دو میراث گرانبهای او و به محمّد و شرافت و بزرگی او
ما را به راه خیر و صلاح انداز و شرّ دشمنان، از سر ما کوتاه کن.
به یاری دین خود نصرتمان ده و بر گزاردن تکلیف استوار و ثابتقدم بدار.
سالهاست که نگاههایمان را گره زده ایم به شُروق آفتاب آدینهای در صبحی که میرسد، حجاب از چشمانمان برگیر و دیده مان را به چهره و جمال پاک ولیّ خود، روشن ساز.
آمین یا ربّ العالمین.
وحید کاظم زاده قاضی جهانی
بر گرفته از خطبه های ۱ ،۲، ۴، ۲۴ ، ۲۶، ۸۳، ۸۹، ۹۵ و ۱۰۴ نهج البلاغه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست