دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
یک خلیج و این همه ماجرا
● خلیج باستانی
ایران پیش از هخامنشیان، دست کمی از جگر زلیخا نداشت! تمدنها و حکومتهای کوچک و بزرگ سبیل به سبیل نشسته بودند به حکمرانی و بدجور هم چشم طمع به خلیج داشتند. دلیلش هم مثل روز روشن بود؛ تجارت و راه دریایی که پارس را به چین و ماچین وصل میکرد و لقمه چرب و نرمی به نظر میآمد، درست مثل امروز. اما خلیج به هیچ تمدنی وفا نمیکرد، هنوز این یکی به دستش نیاورده، دیگری گوی سبقت را میربود و هنوز این یکی طعمش را زیر دندان نیاورده، آن یکی لقمه را از دستش میقاپید. تا اینکه سر انجام دری به تختهای خورد و کوروشی پیدا شد و امپراتوری یکدست و پرزوری را بر پا کرد. از آن پس حکومتهای خردهپا تصمیم گرفتند دندان طمعشان را از ریشه بکشند. بعد از آن بود که تاجداران پارسی بهطور رسمی وارث خلیج شدند و زدند به کار تجارت و تا میتوانستند منطقه را شکوفا کردند!
● خلیجی که عرب نشد
اعراب که آمدند خلیج پارس هم به قلمروشان گره خورد. اگرچه همچنان نامش پارس (عجم) ماند و فاتحان هم نه میلی به تغییر نامش داشتند و نه ضرورتی میدیدند برای این شیوه کارهای عجیب و غریب (البته بر خلاف اسلافشان)! با وجود تسلط اعراب همچنان دریانوردان ایرانی بر آن قایق میراندند و اعراب کنار دستشان مشق میکردند. این روزگار هم البته گذشتنی بود و قدرت خلفای عرب با شکلگیری سلسلههای ایرانی رو به زوال رفت اگر چه در بود و نبود ایشان همچنان خلیج از آن ایرانیان باقی مانده بود. مغولها هم که آمدند خلیج همچنان، خلیجفارس ماند و به خلیج مغولی یا خلیج تیموری تغییر نام نداد. اما مملکت درگیرتر ازآن بود که فرصت بهره بردن از مواهب خلیج را بیابد.
● دردسرهای نادر و کریم
با ورود افاغنه به ایران، از آنجا که در حمله اقوام بیگانه امتیاز مفت خیرات نمیکردند، بساط تجارتخانههای دولتهایتهای خارجی برچیده شد. نادرشاه در ایام هرجومرج، خلیجفارس را هم آرام کرد. او پس از سرکوبی افاغنه، کمر همت بست برای ایجاد نیروی دریایی و علیرغم ناز و اداهای هلندیها و انگلیسیها با زور هم که شده چند کشتی تهیه کرد. اما باز هم همان قصه همیشگی تکرار شد؛ کشتی بود ولی دریانورد نبود! نادر مجبور شد از انگلیسیها، هلندیها، اعراب و بومیان یاری بگیرد و با هر زور و زحمتی یک نیروی دریایی نصفه و نیمه راه بیندازد. اما زیادی کیفور نشوید. با مرگ نادر از رشته هم اثری نماند که کسی بخواهد پنبهاش کند! کریمخان زند هم کاری نکرد جز دعوت رفیقان شفیق ایران(!) به بنادر جنوبی. انگلیس و هلند هم لبیک گفتند و پایشان باز شد. کریمخان که فوت کرد، هرجومرج دوباره به خلیج بازگشت.
● شازده قجریها و بوی نفت
دستیابی به هند، رویای آن روزهای دولتهای اروپایی بود و راه دستیابی به این رویا تسلط بر خلیجفارس. هند از آن انگلیس بود و او هم حواسش را جمع کرده بود چون از رویای ناپلئون جوان خبر داشت؛ اما چاقوی انگلیسی برندهتر بود. روسها هم هر چه تلاش کردند، موش دوانیهای انگلیس نگذاشت آنان به خلیج نزدیک شوند. همان چند تجارتخانه در اطراف بوشهر و بصره کفایت میکرد. انگلیسیها نه تنها به همکاران استعمارگرشان زور میگفتند بلکه صابون این زورگوییها به تن صاحب خلیج، یعنی ایران هم میخورد. اگر امری مطابق میل آقایان نبود، به زور آن را مطابق میل میکردند. کمکمک بوی نفت هم از اطراف خلیج بلند شد و تیز دندانهای قصه را گرسنهتر کرد. در سال ۱۹۰۱ امتیاز استخراج معادن نفت جنوب به «مسیو دارسی» نیوزلندی داده شد. و از آن پس هر بلایی که بر سر مملکت فخیمه میآمد بوی نفت میداد. البته بیانصافی است اگر نگوییم شاهان قاجار با اینکه کارهای مهمتری از جمله سفر فرنگ داشتند، تلاشهایی هم برای خرید کشتی و برپایی نیروی دریایی کردند که ثمری نداشت!
● شاه عباس و دستهای دراز روباه
شاه اسماعیل سرگرم مراسم تاجگذاری بود که «آلبر کرک» (دریانورد پرتغالی)، از آن سوی جهان هلک هلک آمد و نیروهایش را در بندر هرمز پیاده کرد. یک قلعه محکم نظامی هم ساخت تا کار از محکمکاری عیب نکند. شاه اسماعیل خوشحال از تاجگذاری، برای خالی نبودن عریضه بهطور رسمی پیمانی منعقد کرد تا پرتغالیهای ایران دوست(!) شورش بلوچستان و مکران را بخوابانند و علیه عثمانی با ایران متحد شوند. اما اوضاع به همین منوال نماند، شاه عباس که رسید زد زیر کاسه کوزه پرتغالیها و بساطشان را جمع کرد، بعد هم به خاطر اقدامش یک حال اساسی به خودش داد و اسم بندر را از «گمبرون» به «عباس» تغییر داد. خیلی باد به غبغب غرور ملیتان نیندازید، چرا که کوتاه کردن دست پرتغالیها همانا و دراز شدن دست همیشه دراز انگلیسیها همانا. و اینگونه بود که صفویان پای روباه پیر را به میدان بخوربخور خلیج پارس باز کردند آن هم با فرمان آزادی تجارت، بخشش عوارض گمرکی و اجازه نمایندگی در بندرعباس. اینطور بود که بوی خون (شما بخوانید تجارت پر سود!) خلیجفارس دیگر کوسهها را به منطقه کشاند و کمکمک سر و کله هلندیها و فرانسویها هم پیدا شد.
● خلیجی که بلعیده شد!
رضاخان که در بندر بوشهر معطل کشتی اجنبی مانده بود، فوری دستور خرید کشتی و ایجاد نیروی دریایی داد. پرچم اجنبی را پایین کشید و پرچم ایران را بالا برد. اما گیر کار، جای دیگری بود. دو جنگ جهانی تمام هوش و حواس دولتهایتهای اروپایی را به خلیجفارس جلب کرده بود؛ نه به خاطر هند، بلکه برای دستیابی به روسیه. البته آنان که مشامشان تیزتر بود به خاطر بوی نفت. آلمانها با تحریک شیوخ اطراف خلیج به دنبال راه نفوذ در ایران بودند و انگلیسیها در مقابل با تجهیز نیرو و افزایش ناوهایشان، نمایش قدرت میدادند. ایران در جنگ جهانی دوم با توافق میان انگلیس و روس در شهریور ۱۳۲۰ بهطور رسمی بلعیده شد. انگلیسیها بیدعوت خود را مهمان کردند و در تمام بنادر جنوب نیرو پیاده کردند و نیمه جنوبی ایران را بیسند و قولنامه محضری صاحب شدند. با وجود مقاومت دلیرانه نیروی ایرانی در برابر دشمن کاری از پیش نرفت و دستور ترک مقاومت صادر شد. اواخر سال ۱۳۲۰ در خلیج، آمریکا هم وارد بازی شده بود و هزاران کشتی آمریکایی و انگلیسی، اسلحه و مهمات برای روسیه میآوردند؛ انگار خانه پدرشان است و حق آبا و اجدادی دارند!
نیروی دریایی رضاشاه در اولین روز حمله متفقین به این روز درآمد
متخاصم مدافع دوره زمانی مکان درگیری هدف یا بهانه پیروز میدان سوت پایان
پرتغال ایران شاه عباس اول صفوی جزیره هرمز تجارت ادویه پرتغالیها انعقاد قرارداد واتحاد با ایران ضد عثمانی
هلند ایران شاه عباس دوم صفوی جزیره قشم درخواست پرداخت عوارض بندری از جانب ایران ظاهرا ایرانیها تقدیم هدایا و عذر خواهی به دربار ایران
هلند ایران شاه سلیمان صفوی جزیره قشم تمایل شاه به انگلیسیها ایران وعده سر خرمن شاه در مورد رسیدگی به موضوع هزینه زیاد جزیره طی ۳سال
هلند و انگلیس میرمهنا کریم خان (۱۱۴۴) جزیره خارک تاریخ متناقض میگوید؟! ایران اخراج هلندیها از خارک و با قتل میرمهنا از سوی حاکم بغداد
انگلیس ایران محمد شاه قاجار خارک مسئله هرات انگلیسیها تخلیه هرات
انگلیس مردم محلی ایران (رئیسعلی دلواری) محمدعلی قاجار (۱۲۹۴) بوشهر اشغال بوشهر و گمرک آنجا از سوی دلواری انگلیسیها با وجود ۷سال مقاومت، با شهادت رئیسعلی دلواری
آمریکا ایران جمهوری اسلامی(۱۳۶۶) دریای خلیجفارس نفت ایران صلح و قبول آتش بس
آمریکا ایران جمهوری اسلامی(۱۳۶۷) آسمان خلیجفارس حمله به هواپیمای مسافربری ایران/ دشمنی مسلما آمریکا پیروز میدان نبود شهادت همه ۲۹۰ مسافر آن شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک
نویسنده: الهام یوسفی
مینا چوپانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست