سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

ریشه های تاریخی جدایی دین از سیاست


ریشه های تاریخی جدایی دین از سیاست

افلاطون که پدر سیاست مدرن در اروپا خوانده می شود می گوید: سیاست اداره امور مردم بر مبنای فضایل و مکارم ، اخلاق و حکمت است که در چنین حکومتی ، باید حکما و فلاسفه به عنوان عقل جامعه …

افلاطون که پدر سیاست مدرن در اروپا خوانده می شود می گوید: سیاست اداره امور مردم بر مبنای فضایل و مکارم ، اخلاق و حکمت است که در چنین حکومتی ، باید حکما و فلاسفه به عنوان عقل جامعه در رأس امور واقع شوند.

ماکیاول معتقد است که ، سیاست عبارت است از استفاده از حیله و تزویر و قدرت و استبداد جهت رسیدن به هدف که حکمرانی و سلطه بر مردم است. ماکس وبر می گوید : سیاست عبارت است از مجموعه کوشش هایی که به منظور شرکت در قدرت به کار می رود.

تعاریف برخی متفکران اسلامی از سیاست:

از دیدگاه ابونصرفارابی سیاست حاصل خدماتی است که حاکم در جهت نشر و فضایل اخلاق و در جهت رسیدن جامعه به سعادت انجام می دهد. دکتر علی شریعتی در کتاب تاریخ ادیان معتقد است: سیاست عبارت است از خود آگاهی انسان نسبت به محیط و جامعه و سرنوشت مشترک و زندگی مشترک خود و جامعه‌ای که در آن زندگی می کند و به آن وابسته است. آیت الله مصباح یزدی در کتاب نظریه سیاسی اسلام معتقد است : سیاست یعنی روش اداره جامعه یا تنظیم جامعه به صورتی که به مصالح و خواسته های جامعه تحقق بخشد.

از منظر امام خمینی(ره) سیاست عبارت از هدایت جامعه در جهت مصالح دنیوی و اخروی است. ایشان معتقدند که این امر مختص به انبیاء و علمای آگاه است. از منظر ایشان سیاست در اصطلاح عامش بر سه نوع است:

۱)سیاست شیطانی : که در آن خدعه و نیرنگ و دروغ و استفاده از هر وسیله ممکن در جهت دستیابی به هدف مجاز شمرده می شود.

۲)سیاست حیوانی: که طی آن حاکم صرفاً در جهت تحقق نیازهای مادی و البته به دور از ابزار شیطانی تلاش می کند.

۳)سیاست اسلامی: که در آن به دو بعد مادی و معنوی انسان توجه شده و تلاش می شود هر دو بعد انسان شکوفا شود. بنابراین سیاست در تفکر دین ، عبارت از امامت و رهبری جامعه براساس مصالح مادی و معنوی است.

در مجموع می توان گفت:

سیاست یعنی روش اداره جامعه به صورتی که مصالح دنیا و آخرت انسان ها در آن لحاظ شده باشد و از مدیریت آگاه و مدبر و مجرب برخوردار باشد که در این مدیریت توسط عناصری به نام امامت و رهبری براساس مصالح مادی و معنوی انسان ها اداره می شود که برای اداره امور اجتماعی مسلمین باید قانونمند باشد. در این صورت سیاست، اسلامی می باشد که فرمایش امام در تعریف سیاست اسلامی نیز چنین می باشد.

دیدگاه نظری عوامل شکل گیری اندیشه جدایی دین از سیاست ، در مغرب زمین پیدا شد. یکی بازیچه قرارگرفتن دین در دست اربابان و

قدرت طلبان کلیسای قرون وسطی که دین تعریف شده و خود ساخته را جایگزین تعالیم مسیح کرده بودند، و دیگری حکومت دنیوی فاقد ارزش های معنوی به نام مسیحیت که تحت لوای آن جنایات بسیاری صورت می گرفت از اصلی ترین عوامل زمینه سکولاریسم در اروپا شد.

از طرف دیگر کسانی که به هر دلیل وجود دین در عرصه اجتماعی را به سود خود نمی دیدند با دستاویز قراردادن عملکرد کلیسا به تلاش گسترده جهت حذف دین از عرصه حکومت و اجتماع دست زدند.

عاقبت فساد دستگاه کلیسا و عواملی چند دست به دست هم داده و نهضت بزرگی علیه کلیسا و پاپ رقم خورد و به دنبال آن ، به دلیل انگیزه های خاص ، ریشه تمام مشکلات و مصائب و عقب ماندگی ها ، دین شناخته شد و شعار کلیسا (خدا ، آسمان و ملکوت) جای خود را به شعار (انسان ، زمین و زندگی) داد.

این عوامل به همراه نهضت اصلاح دینی (پروتستانیسم) مارتین لوتر باعث شکل گیری و گسترش سکولاریسم یا همان اندیشه جدایی دین از سیاست در مغرب زمین شد. این امر در رنسانس به اوج خود رسید.اما ریشه جدایی دین از سیاست در اسلام اولین بار توسط معاویه به طور نظری و عملی در سال ۴۰ هـ.ق مطرح شد. وی پس از صلح با امام حسن مجتبی (ع) در ابراز اندیشه سکولار خود گفت:

«من با شما جنگ نکرده ام که نماز بخوانید یا روزه بگیرید و حج برگزار کنید یا زکات دهید. شما خود این کارها را می کنید ، بلکه من با شما جنگ کردم تا بر شما حکومت کنم»امام خمینی (ره) می فرماید: طرح مسئله جدا بودن دین از سیاست، چیزی تازه نیست. این مسئله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان

بنی عباس قوت گرفت.

فولادفر