جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
غارنشینی از نوع ایرانی
روستای کوچک رحمتآباد از توابع شهرستان خوانسار در استان اصفهان واقع شده است. اگرچه نام خوانسار و روستاهای آن برای برخی ایرانیان آشنا نیست، اما برای بسیاری از گردشگران خارجی و آنها که گل لاله را قرنها پیش از این منطقه به هلند و اروپا برده، پرورش داده و جهانی کردند، نامی آشناست.
شاید زیباتر از طبیعت بکر و گلهای گونهگونش، تاریخ هزاران سالهاش باشد که متاسفانه بخش وسیعی از آن یا در حال نابودی است یا در زیر زمین مدفون است.
استان اصفهان به دلیل واقع شدن در مرکز ایران و به خاطر شرایط منحصر به فرد اقلیمیاش، از دیرباز مهد تمدنهای گوناگون بوده است که برخی از نشانههای اولین تمدنهای شهرنشین و حتی فراتر از آن، برخی نشانههای انسانهای عصر حجر در جای جای این استان نمود دارد که این سایتهای کهن در بسیاری از مراجع باستانشناسی دنیا بخش مهمی را به خود اختصاص داده است. از سنگنگارههای آدمیان ماقبل تاریخ و غارهای انسانهای نئوندرتال گرفته تا تپههای سیلک کاشان و محوطههای باستانی منطقههای فریدن، خوانسار، گلپایگان و... .
اینها همه آینههایی است که تمدن پیش از تاریخ ایرانزمین را بازمیتاباند، اما اگر به این مجموعه آثار گرانقدر پس از تاریخ و بخصوص مفاخر معماری دوران اسلامی را بیفزاییم، درمییابیم بودجه اختصاص داده شده به میراث کهن این استان حتی کفاف مرمت گنبدهای فیروزهای عصر صفوی را هم نمیدهد چه رسد به اکتشاف، حفاظت یا مرمت ابنیه پیش از تاریخ آن!
یکی از این مجموعههای کهن و البته فراموش شده، تپههای باستانی روستای رحمتآباد است. این روستای سرسبز و زیبا که البته به زعم روستاییان، زیبایی اکنونش کوچکترین نشانی از شادابی و سرزندگی سالهای گذشته را ندارد در ۴۵ کیلومتری شهرستان خوانسار واقع شده و جمعیت کمتر از هزار نفری آن بیشتر به کشاورزی مشغولند.
آنچه زودتر از درختان تنومند گردو و تاکستانهای سرسبزش چشم را میرباید، تپههای به هم متصل این روستاست که با حفرههای غارمانند و ابنیه خشت و گلی و البته ویران روی آن ابهتی به وسعت تاریخ این مرز و بوم را به رخ میکشد.
شکل خاص تپه، متشکل از غارهای دستساز و بعد از آن ساختمانهای خشتی که در چند طبقه بالای غارها از دامنه تا قله بنا شدهاند، چشم هر رهگذر حتی مسافران خوانسار و گلپایگان را میرباید. حتی مردم عامی و باستانشناسی نخوانده هم در نگاه اول درمییابند اینجا زمانی مردمی متمدن زندگی میکردهاند.
این طور که شواهد نشان میدهد، این تپه باستانی بخصوص غارهای کنده شده در آن بسیار قدمت دارد، اما در کمال تعجب اسم آنها را در میراث ثبت شده نمییابیم و سوای آن، با بسیاری از مورخان و باستانشناسان هم که دربارهاش حرف میزنیم، حتی اسم این منطقه را هم نشنیدهاند. پس با اطمینان میتوان گفت این تپه اسرارآمیز بسیار گمنام است!
در گام اول پای صحبتهای مردم محلی و ریشسفیدان روستا مینشینیم. آنها به تعداد غارهای کنده شده در این تپه برایمان افسانه تعریف میکنند، اما آنچه میان صحبتها اشتراک دارد، بحثی است شگفتانگیز. این که غارهای تپه را متعلق به آریاییها میدانند. حتی پارهای از افراد، قدمت آن را تا ۸ هزار سال قبل عقب میبرند که البته در ادامه خواهید دید این صحبتها چندان سندیت ندارد.
سرانجام همراه چند تن از آگاهان محلی پای بر تپهها مینهیم. بوضوح میتوان به تفاوتهای تاریخی میان ابنیه خشتی و غارهای کنده شده پی برد. حتی سبک معماری بناهای خشت و گلی هم بیانگر ساخت و ساز طی چند دوره مختلف تاریخی (احتمالا دورههای اسلامی) است. از نکات جالب توجه، ساخته شدن این بناها به صورت طبقهای از دامنه تا قله است. در ضمن گاه و بیگاه حفرههای چاه مانندی میان بناهای خشت و گلی سر برمیآورد که به غارهای دستساز وصل میشود.
بالای قله که میرسیم، شواهد نشان میدهد اینجا هم ابنیه وجود داشته که طی زمان ویران شده و مصالحش به تاراج رفتهاند. آنچه توجه گروه را به خود جلب میکند پایههای سنگی دری است که مادگی لولای آن در زمین باقی است، اما در سنگی آن، چند متر آن طرفتر در شیب تپه سقوط کرده، گویی سنگینی بیش از حد این در مانع تاراجش شده است.
سرانجام از یک ورودی غار مانند پای در دل تپه میگذاریم و پس از طی مسیر راهرومانندی به تالاری تاریک میرسیم که محل تقاطع چند راهروی دیگر است. شگفتانگیز این که از میانه تالار تونلی دیگر به پایین میرود و آن پایین بنا به گفته افراد محلی، دو طبقه دیگر هم در دل زمین کنده شده است. هر کدام از راهروهای منتهی به تالار به غارهای دیگری میرسد که در هر کدام اتاقهایی مجزا وجود دارد. جالب این که تمام غارها که در چند طبقه حفر شدهاند به یکدیگر راه دارند. در ضلعی دیگر از غار وارد اتاقکی میشویم که هنوز جای تیشه یا ابزار سنگی که با آن غارها را میکندهاند بر دیوارها و سقف مانده و تاقچههای قدیمی آن هم دست نخورده باقی ماندهاند. اینجا هم جای پای قاچاقچیان آثار فرهنگ و تمدن این سرزمین باقیست. آنها همیشه از مسوولان میراث فرهنگی جلوترند و معمولا پیش از هر فصل کاوشی با گودالهای قاچاقچیان روبهرو میشویم که بسیار جای تاسف دارد! به گفته آگاهان محلی طی سالیان گذشته، هر چه بردنی وجود داشت را به تاراج بردند و حالا این غارها و ابنیههای ویران مانده که هر روز ویرانتر از دیروز میشوند.
متاسفانه در چند محل، سقف غارها فرو ریخته و حتی به بالای سرمان که نگاه میکنیم شکافهای عمیقی میبینیم که بیانگر فرو ریختن باقی سقفها در زمان نزدیک است!
درباره قدمت این غارها و این که به چه تمدن و تاریخی تعلق دارند فعلا نمیشود چیزی گفت و مسلما نگاه موشکافانه کارشناسان باستانشناس را میطلبد، اما این که آن را به آریاییها نسبت دهیم و صحبت از قدمت ۸ هزار ساله آنها کنیم نیز چندان منطقی به نظر نمیرسد؛ زیرا آریاییها حدود ۸ هزار سال پیش در جنوب سیبری و اطراف دریاچه آرال میزیستند (البته بنابر نظریهای) که با مهاجرتی به طرف جنوب، بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کردهاند که قومهای ماد و پارس پس از گذر از کوههای سر به فلک کشیده، در اطراف دریاچه ارومیه سکنی گزیده، بخشی از آنها هم به سمت اروپا حرکت کردند. سپس و با افزایش جمعیت آنها یا تغییرات اقلیمی بخش دیگری به سمت عرضهای پایینتر حرکت کردند که تمام این مهاجرتها چند هزار سال طول کشید و در پارهای از نظریهها مهاجرت آنها را به سمت ایران به ۴ هزار سال پیش نسبت میدهند. البته یکی از تازهترین دیدگاهها را جهانشاه درخشانی مطرح کرده است. او معتقد است خاستگاه نخست این قوم، بستر کنونی خلیجفارس بوده که پس از سپری شدن دوران یخبندان و بالا آمدن سطح آبهای دریای آزاد، آریاییها بتدریج به فلات ایران و پهنههای میان رودان تا فلسطین کوچ کردهاند و تمدنهای آغازین آن دیارها را بنیاد گذاردهاند.
اگر این نظریه را بپذیریم، متعلق بودن این غارها به اقوام آریایی موجهتر به نظر میرسد. زیرا پس از مهاجرت آنها به سمت مرکز ایران و برای فرار از بالا آمدن آبها، آب و هوای منطقهای سردسیری مانند رحمتآباد خوانسار، آنقدر برای آنها سرد بوده که مجبور به حفر تونل در کوه و تپهها میشوند. خروج تدریجی و زمانبر نیمکره شمالی از دوران یخبندان هم بر وخامت اوضاع افزود و آنها را بر غارنشینی مصرتر کرد، اما از طرفی میتوان اینگونه در نظر گرفت که سرمای هوا تا قرنها بعد هم در منطقه مذکور ادامه داشته، پس ممکن است غارها قرنها پس از حضور آریاییها کنده شده باشد.
از آنجا که در روستاهای نزدیک رحمتآباد آثاری از دوران اشکانی یافت شده، بسیار محتمل به نظر میرسد که این غارها متعلق به دوران اشکانی باشد تا آریاییها. به هر صورت هر چه باشد این تپه تاریخی بخشی از تاریخ این مرز و بوم است و سیر تکوینی زندگی نیاکان ما را، آن هم در چند طبقه زیرزمینی و روزمینی نشان میدهد. آیا شایسته است این گونه تاریخ سرزمینمان را ویران و متروک رها سازیم، حال آن که کشورهای همسایه ما در جستجوی تاریخی چندصد ساله، با قلممو و فرچه کوهها و بیابانهایشان را میگردند تا شاید چند صفحهای تاریخ برای کتابهای درسی فرزندانشان بیابند!
اینجا هم ردپای قاچاقچیان دیده میشود ریشسفیدان این روستا افسانه های زیادی برای این غارها دارند رحمت آباد این روزها نشانی از شادابی ندارد به راحتی میتوان به تفاوتهای تاریخی میان ابنیه خشتی و غارهایکنده شده پی برد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست