جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی نوحه سرایی حماسه كربلا


آسیب شناسی نوحه سرایی حماسه كربلا

نوحه گری و ستایشگری هنری است كه از دل ادیان برآمده و فلسفه مذاهب آن را اعتلا بخشیده است, هنری كه از رهروی ویژه سرچشمه می گیرد, در این رهروی, ستایشگر, پس از گذشتن از خویشتن خویش و گذراندن مقامات ویژه, اجازه می یافت كه گروه های مردم را به ستایش حق رهنمون شود

● نغمه‌ای به عشق حسین(ع)

نوحه‌گری و ستایشگری هنری است كه از دل ادیان برآمده و فلسفه مذاهب آن را اعتلا بخشیده است، هنری كه از رهروی ویژه سرچشمه می‌گیرد، در این رهروی، ستایشگر، پس از گذشتن از خویشتن خویش و گذراندن مقامات ویژه، اجازه می‌یافت كه گروه‌های مردم را به ستایش حق رهنمون شود، این مقامات در دسته‌های گوناگون تعریف می‌شدند مانند مقامات ۹گانه كه عبارت بوده‌اند از:

۱) توبه،

۲) ورع،

۳) زهد،

۴) فقر،

۵) صبر،

۶) شكر،

۷) خوف،

۸) رجا،

۹) توكل.

● یا مقامات چهارگانه، چونان:

۱) رویت غیوب افعال

۲) رعایت ظاهر و باطن خود از قصد مخالفت و میل به آن

۳) محاسبه پیوسته در افعال و احوال نفس خود

۴) مراقبت در جمیع حركات و سكنات ظاهر و خطرات باطن حق را بر خود رقیب و مطلع دیدن.

● پس از آنكه ستایشگر و نوحه‌گر بر این مسائل آشنا گردید، حال باید وارد مرحله دیگری می‌شد و‌ آن شناخت شرایط بود مانند آنكه:

۱) عقاید حقه را بر اهل مجلس خود القا كند.

۲) عقاید را از اهل، فراگرفته باشد.

۳) قصد قربت در میان مطالب داشته باشد نه آنكه برای اشتهار یافتن، خودنمایی و ترجیح بر دیگران باشد.

۴) مدارا كند با مستمعین و غیرقابل تحمل نگوید.

۵) ملاحظه اهل مجلس نماید و آنها را در غیر اهم معطل نكند.

۶) كلام را خالی از تعقید و اشكال و ابهام ادا كند.

۷) افتتاح كلام بنام نامی حضرت ملك علام نماید.

۸) بسیار طول ندهد منبر را كه ملال شنونده بیشتر است از گوینده.

۹) فصیح و واضح مطالب را ادا كند.

۱۰) میان خوف و رجا صحبت دارد و بشیر و نذیر باشد.

۱۱) تا ممكن شود نقل به معنی نكند.

۱۲) احوط بلكه متعین آن است كه شرط اجرت ننماید.

۱۳) فنا نخواند، چه آن از اكبر كبائر است.

۱۴) دروغ وضع نكند و بترسد از آنكه فرمود: هركس عمداً بر من دروغ بندد جای او در آتش است.

پس از مرحله شناخت شرایط، تدقیق در مسائل مختلف برای یك نوحه‌گر و ستایشگر باید سرلوحه كار قرار می‌گرفت و آن آشنایی با شناخت رموز جامعه بود، مانند شناخت رمز دوستی و دوست داشتن.

● یك ستایشگر باید پنج مرحله از رمز دوستی را به خوبی می‌دانست چونان:

۱) دوستی كه از هوای نفس باشد، این دوستی مبدأ تمایل جنسی و زیباخویی است و اساس شهوترانی و بسیار مبتذل و بی‌اعتبار و خردمندان را بدان اعتنایی نیست و آن را به چیزی نشمرند.

۲) دوستی‌ای كه از غریزه و احساس خیزد مانند دوستی نوع حیوان با وابستگان نسبی خود در حدود معین

۳) دوستی كه از دل و روح برخیزد و بر دل و روح نشیند و شاید مقام عشق و پیوست‌های معنوی پابرجا از این قسم باشد.

۴) دوستی كه از خرد و ایمان سرچشمه گیرد و این قسم دوستی بسیار ارجمند و بهره‌ور است.

۵) وستی كه از مقام نبوت خیزد و پیوست ولایت باشد.

● با این تبیین مقررات یك ستایشگر و نوحه‌گر باید بداند كه برای چه می‌خواند؟

مهم‌ترین بحث در هنر نوحه‌گران و ستایشگران شاید همین «وحدت اثر» باشد چون وحدت بر سه قسم است؛

۱) اعتباری است: مانند آنكه همه آدم‌های یك محله با هم هستند ولی ارتباطی ندارند.

۲) صناعی است: مانند قانون، موتور، اتومبیل، ماشین در تعریف عام خود.

۳) طبیعی است: ارگانیك است.

آنچه كه در هنر ستایشگران و نوحه‌گران نقش اصلی را ایفا می‌كند، پاسداری از وحدت طبیعی است، چرا كه با هنر خود باید آن را تقویت كند و ترویج كند و این كار هر كسی نیست، چون باید تناسب شعر و نغمگی، درك موقعیت، حس و حال درونی شعر را با بهره از نظم فواصل نغمگی و ضرباهنگ، با حس و حال جمع پیوند بزند.

یعنی یك ارتباط ارگانیك بین این همه پدید بیاورد و این كار بدون شناخت، سخت است، چون حزن و شادی تبلور كمال هماهنگی انسان با طبیعت است، به عبارتی همان هارمونی است. موتزارت می‌گوید: ای كاش مردم می‌فهمیدند كه هارمونی چه عظمتی دارد؟

كسی می‌تواند به حاكمیت گوش و نفوذ در ذهن آدم‌ها برسد كه در این زمینه به طور كامل پخته شده باشد، این مهم است كه یك ستایشگر و نوحه‌گر «به شهود» دست یافته باشد.

● شهود چیست؟

عبارت است از معرفت و آگاهی دقیق و بی‌واسطه، در مقابل معرفت و آگاهی حاصل از تجزیه و استدلال، بازشناخت حقایقی كه ریشه‌اش در ارواح آدمیان است، دریافت حقیقت میان نفس و روح سرگشته، همین‌جاست كه باز نوع دیگری از ارتباط ارگانیك مطرح است، چشم دل، چشم جان و چشم سر. اینجاست كه ستایشگر همواره باید از خود بپرسد: می‌خواهی شكوه و عظمت الهی را نشان بدهی یا...؟

این دریافت از وحدت طبیعی باید ملكه ذهن ستایشگر و نوحه‌گر قرار گیرد. ملكه چیست؟ معرفتی است كه اگرچه نتیجه عمل به عقل و مغز انسان است ولی به‌واسطه تكرار و تداوم بسیار، چندان شهودی شده كه انسان بدون تفكر و اندیشگی عقل انجام می‌دهد. باز در همین‌جاست كه ستایشگران و نوحه‌گران باید بدانند كه «دوستی» گونه‌ای ملكه شدن شهودی است و منطقه لغزش و خطا همین‌جاست، چون دوستی همان‌طور كه پیش‌تر آمد و پیشینیان گفته‌اند و نوشته‌اند و تكرار كرده‌اند: درجات دارد. یكی دوست ظاهر می‌شود، یكی دوست باطن می‌شود.

در گذشته‌ای نه‌چندان دور كه بحث تدریس سینه به سینه مهم بود، استاد در حقیقت شیوه زیستن و راه و رفتار و باطن شاگرد را تصحیح و بعد تایید می‌كرد، نمره نمی‌داد، از روی نشست و برخاست شاگرد می‌فهمید كه او امانتداری را یاد گرفته یا نه؟ آیا می‌تواند حافظ بار امانت باشد؟

بحث بار امانت به همین سبب در این صنف به حضرت جبرئیل و حضرت اسرافیل نسبت داده می‌شد، مساله ساده نیست. استاد، شاگرد را به گفتار شریف‌تر و لطیف‌تر دعوت می‌كرد، او را به پی‌بردن مساله «حضور و اتصال» رهنمون می‌شد، امروز چه؟

ستایشگران هر كدام در هر صنف، استادی به‌عنوان «نقیب» داشتند و بی‌اذن او دهان از هم نمی‌گشودند، ضمن آنكه یكی از درس‌های «نقبا» به شاگردان، بحث «پیرشناسی» در این صنف بود.

● پیران در گروه‌های مختلف متفاوت بودند:

▪ ذاكران و نوحه‌خوانان و روضه‌خوانان قائل بر پیرانی چون: حضرت آدم، حضرت امام سجاد(ع)، جابربن عبدالله انصاری، شعیب، سیدمرتضی و سیدرضی بودند.

▪ چاووش‌خوانان قائل به پیرانی چون: حضرت داود، حضرت ابراهیم، مقبل، بلال حبشی و بشیر بودند (همان بشیربن جذلم)

▪ مناقب‌خوانان قائل به پیرانی چون: حضرت جبرئیل، پیامبر اكرم(ص)، مولای متقیان علی(ع) و سلمان فارسی بودند.

حتی خود نقیب‌ها، بزرگی به‌عنوان پیشكسوت كهنه‌كار داشتند كه او را «نقیب‌النقبا» می‌نامیدند و هر منطقه در ایران یك نقیب‌النقبا برای نظارت بر امور ستایشگران و نوحه‌گران داشت.

ستایشگران و نوحه‌گران دیگر كه نه از موسیقی و دانش موسیقی و تلقیق آگاهی دارند و نه در كنه شعر و ادبیات این صنف قرار دارند، به آنجا رسیده‌اند كه شعرهای تولیدی خود را كه اكثرا هم دارای اشكال عروض، وزن و قافیه است، بر نغمگی‌های تولیدی رسانه‌ای سوار كرده و به اجرا درمی‌آورند و حاصل، نتیجه‌ای سخیف است كه جز به خراشیدن عقل مخاطب و ضجرِ حِسِّ انسان‌های فهیم، هیچ چیز را به دنبال ندارد و در نهایت ترویج فرهنگی سراپا من‌درآوردی و اشتباه و نادرست را انجام می‌دهد كه این خود یك فاجعه است و هنگامی كه با این افراد برخورد می‌شود، مدعی هم می‌شوند كه نمی‌گذارید به عشق حسین(ع) نغمه‌ای بخوانیم، چشم ندارید!!

واویلا بر این ناآگاهی‌ها، امید كه دستگاه‌های فرهنگی همچون فرهنگ و آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی برای این مساله برنامه‌ریزی دقیق و درستی انجام دهند و موسیقی مذهبی، جایگاهی آموزشی و دانشگاهی بیابد، ان‌شاءالله .

هوشنگ جاوید