چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
ضحاک بنده ابلیس و نشر بدون اجازه
چندی پیش یکی از کتابهای نشر افق بدون اجازه ناشر و نویسنده، توسط ناشر دیگری منتشر شد و به کتاب شهر وابسته به سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران فروخته شد تا در خیل کتابهای اتوبوس قرار بگیرد. اعتراضهای ناشر و نویسنده، ما را بر آن داشت تا درصدد پیگیری این موضوع برآییم؛ موضوعی که با توجه به اهمیت ندادن به حق مولف و حق نشر، چندان هم دور از انتظار نیست!
<روزی روزگاری دوست یک نویسنده که توی اتوبوس نشسته بود، یک کتاب جیبی دید که اسم دوستش به عنوان روایتگر روی جلد آن نقشبسته بود. دوست نویسنده قصه ما، از اینکه میدید نویسنده، یک کتاب را برای چاپ به دو ناشر داده، داشت از تعجب شاخ در میآورد. وقتی به نویسنده قصه ما تلفن زد، نویسنده باور نکرد و دوستش ناچار شد با وجود توصیه اکید مهر داخل کتاب که میگفت کتاب را از اتوبوس خارج نفرمایید، کتاب را از اتوبوس خارج کند تا دوست ناباورش، این اتفاق را باور کند>!
متنی که خواندید، قصه نیست؛ واقعیت دارد! کتاب <ضحاک بنده ابلیس> که اولین جلد از مجموعه قصههای شاهنامه نشر افق است، یکی از آثار آتوسا صالحی است که در سال ۸۶ به چاپ دهم رسیده است. چندی پیش این کتاب توسط ناشری به نام <اریس> با تغییر در عنوان، طراحی جلد، زمان افعال و میان تیترهای متن، با بهای پشت جلد ۳۰۰۰ ریال منتشر شد. شماره شابک این کتاب۵ -۷ - ۹۵۱۸۹ - ۹۶۴ بود.
در مراجعه به بانک اطلاعاتی خانه کتاب، مشخص شد که این شماره شابک متعلق به انتشاراتی به نام <هوراد> است! وقتی با شماره تلفن این ناشر که در بانک اطلاعاتی ثبت شده بود، تماس گرفتیم، خانمی که تلفن را جواب داد، اظهار داشت که امتیاز انتشارات هوراد متعلق به خواهرش <مژگان ضامنی> بوده که دو سال است دیگر در حوزه نشر فعالیت نمیکند. اما مژگان ضامنی، ضمن اظهار بیاطلاعی از چاپ کتاب <بنده ابلیس> میگوید: <اسم انتشارات را عوض کردهایم و مدت دو سال است که کار نمی کنیم. شابکها هم دست کس دیگری بود، اجازه بدهید پیگیری کنم و جواب بدهم.>
● مسوول کتاب شهر چه میگوید؟
محمد امیرفرد مدیر دفتر اجرایی کتاب شهر، در پاسخ به این سوال که چرا کتاب رایگان طرح کتاب اتوبوس، بهای پشت جلد دارد، میگوید: <چون کتابها توسط کتاب شهر خریداری شده و بعد در اتوبوس قرار داده میشود، لاجرم بهای پشت جلد دارد، اما به طور رایگان در اتوبوس قرار داده میشود.>
وی درباره معیارهای خرید کتاب برای طرح کتاب اتوبوس میگوید: <کتابی که در اتوبوس قرار داده میشود، اولا باید از باب محتوایی برای عامه مردم سودمند باشد و درباره مفاهیم پیچیده فلسفی، عرفانی، تخصصی و علمی نباشد که درک آنها نیاز به تعمق دارد و با زمان کوتاهی که مردم در اتوبوس نشستهاند، سازگاری ندارد. حجم این کتابها باید کم باشد، ضمن اینکه باید قیمت مناسبی داشته باشد چون به صورت رایگان در اتوبوس گذاشته میشود.>
وی از ارائه قرارداد فروش امتناع میکند و میگوید: <قراردادی وجود ندارد، فقط یک فاکتور فروش است که مهر انتشارات اریس را دارد.>
امیرفرد درباره تعداد نسخههای خریداری شده، میگوید: <قرار بود در ابتدا ۱۰۰۰۰ نسخه از این کتاب چاپ شود ولی ۵۰۰۰ نسخه را به ما دادند.>
وی درباره اطلاع نداشتن نشر افق و آتوسا صالحی از انتشار این کتاب نیز میگوید: <نشر اریس ادعا دارد که بارها با نشر افق تماس گرفته و مدیر نشر افق موافقت ضمنی خود را اعلام کرده اما این موافقت را منوط به پذیرفتن خلاصه کتاب از سوی خانم صالحی کرده و ایشان هم با ساختار کتاب موافق نبوده است.>
امیرفرد افزود: <قرار بوده پنج جلد کتاب قصههای شاهنامه خانم صالحی توسط اریس برای طرح کتاب اتوبوس منتشر شود اما به توافق نرسیدهاند و همین یک جلد منتشر شده است.>
اما آتوسا صالحی نویسنده کودک و نوجوان که به خاطر کتاب <ضحاک بنده ابلیس> در اولین جشنواره مطبوعات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در بخش بازنویسی دیپلم افتخار و لوح زرین دریافت کرده است، درباره اجازه انتشار این کتاب میگوید: <زمانی که از طرف انتشارات اریس برای اجازه نشر کتاب با من تماس گرفته شد، شنیده بودم که کتاب را چاپ کردهاند اما هنوز آن را ندیده بودم. وقتی این مساله را مطرح کردم، اظهار بیاطلاعی کردند. به من گفتند که میخواهیم با شما همکاری کنیم اما من با توجه به اینکه از بازنویسی آنها راضی نبودم، گفتم حق نشر را به افق فروختهام و چاپ آن منوط به اجازه ناشر است.>
وی درباره تغییراتی که در متن داده شده است، معتقد است: <کسی که این به اصطلاح بازنویسی را انجام داده است، هیچ احاطهای بر داستان نویسی نداشته، ضمن اینکه عنوانهای خیلی ابتدایی هم برای بخشهای کتاب در نظر گرفته است. پس نه تنها بدون اجازه این کار را انجام داده و درواقع یک سرقت ادبی اتفاق افتاده است، بلکه با این بازنویسی نادرست، آبروی حرفهای من را هم برده است. چون من خیلی با وسواس کار میکنم. الان بازنویسیهای زیادی از شاهنامه در کتابفروشیها وجود دارد اما با توجه به وسواس زیادی که در کار داشتهام و زمان زیادی که برای آن صرف کردهام، با هر ناشری حاضر به همکاری نشدهام. حالا هم کسی متوجه نمیشود که این کار بدون اجازه من منتشر شده است و همه فکر میکنند یک کتاب را به دو ناشر دادهام.>
صالحی میافزاید: <وقتی در صفحه اول کتابی ذکر میشود که کلیه حقوق محفوظ است، به این معنی است که کس دیگری حق انتشار آن را ندارد. من ۱۰ سال برای بازنویسیهای شاهنامه وقت صرف کردم و ۹ جلد از آن را منتشر کردهام. اما حالا این کار، به این صورت بدقواره منتشر شده که چاپ آن باعث تاسف است. من واقعا برای جامعهای که ناشر و نویسنده تا این حد در آن بیاهمیت هستند، متاسفم.>
● بازنویسی و باقی قضایا!
در شناسنامه کتاب <ضحاک بنده ابلیس>، یک نشانی در حوالی مینیسیتی به چاپ رسیده و یک شماره تلفن همراه، به علاوه نام یک طراح جلد و صفحه آرا. از قضا شماره تلفن همراه هم، از آن همان طراح جلد و صفحهآراست!
بعد ازظهر روزی که با مدیر انتشارات هوراد (اریس)! تماس گرفتیم، فردی به نام <سیدحامد خادمیان> طی تماس تلفنی اظهار داشت با مدیر نشر افق مذاکراتی داشته و وی به صورت ضمنی با چاپ بانویسیهای آتوسا صالحی موافقت کرده است اما موافقت قطعی را منوط به اجازه نویسنده دانسته است.
وی میگوید: <پس از جلب موافقت کتاب شهر برای انتشار مجموعه قصههای شاهنامه در قالب کتاب اتوبوس، مدتها دنبال خانم صالحی میگشتم تا اینکه آقای امیرفرد که ایشان را در سمینار بانوی فرهنگ دیده بود، شماره تلفن ایشان را به من داد. طی تماس تلفنی به ایشان گفتم که میخواهم ۶ عنوان قصههای شاهنامه را که در نشر افق چاپ شده، خلاصه و چاپ کنم. ایشان گفت: <من کل امتیاز کتابها را به نشر افق واگذار کرده ام.> بنابراین من با آقایهاشمینژاد تماس گرفتم. ایشان راجع به نوع کاری که انجام میدهم پرسیدند و گفتند چون در مجموع یک کار فرهنگی است، من مشکلی ندارم اما باید با خانم صالحی هم صحبت کنم، ۲۴ ساعت بعد جواب میدهم. اما بعد از ۲ ساعت تماس گرفت و گفت با طرح شما مخالفتی ندارم. فقط حتما پشت کتاب ذکر شود که اثر خانم صالحی است و مطبوع نشر افق است و اگر کسی اصل آن را میخواهد، به نشر افق مراجعه کند. اما کل کار به این شرط انجام شود که خانم صالحی هم خلاصههای شما را ببینند.( >این در حالی است که پشت جلد کتاب اثری از این عبارات بهچشم نمیخورد)!
خادمیان ضمن اشاره به اینکه آتوسا صالحی با دیدن خلاصه کتاب، تغییر عقیده داده است، میگوید: <آقایهاشمینژاد در گفتوگوی تلفنی تاکید کرده بود که چون یک کار تبلیغی است، لزومی به حضور من نیست و میتوانید قرارداد را با مدیر روابط عمومی نشر افق امضا کنید. اما با عدم موافقت خانم صالحی، عملا این اتفاق نیفتاد.>
● آب رفته به جوی باز نمیگردد!
خادمیان میگوید: <به دلیل اینکه خانم صالحی فقط یک روز در هفته در دفتر نشر افق حضور دارند، قرار ما به تعویق افتاد اما اشتباهی که من کردم و باید بابت آن از ایشان عذرخواهی کنم، این است که در فاصلهای که ایشان خلاصه کتابها را ببیند، به چاپخانه گفتم چاپ را شروع کنند تا قرارداد امضا شود.>
وی در پاسخ به این سوال که چرا بدون قرارداد یکی از کتابهای مجموعه قصههای شاهنامه چاپ شده است، میگوید: <در آن قرارداد خانم صالحی خلاصهها را نپسندیدند. پیش خودم فکر کردم که شاید تصور میکنند قرارداد کلانی در میان بوده و سهمی به ایشان داده نمیشود. در جواب این سوال ایشان که پرسیدند شهرداری میگوید یکی از عنوانها را فروختهاید، آیا حقیقت دارد؟ گفتم نه. و این تنها اشتباه من بود، چون تا آنجای کار همه چیز به صورت دوستانه پیش رفته بود و آقای هاشمینژاد هم موافق بودند. بنابراین فکر نمیکردم عکس این اتفاق بیفتد و جلد اول مجموعه را به شهرداری فروخته بودم و آنها هم به سرعت آن را پخش کرده بودند>!
خادمیان در پاسخ به این سوال که چرا بدون اجازه رسمی ناشر و مولف کتاب را به کتاب شهر فروخته است، میگوید: <کار من غیرقانونی نبود، چون کار را تمام شده تصور میکردم! نمیدانستم که این طور میشود. خانم صالحی هم چندان صادق نبود، چون گفته بود حق نشر را به ناشر واگذار کرده و دخل و تصرفی ندارد اما بعد مخالفت کرد.>
وی در برابر این استدلال که ویرایش و حک و اصلاح یک اثر حتی پس از فروخته شدن حق نشر، حق نویسنده است، میگوید: <وقتی میگویند حق نشر را دادهام، یعنی هیچ حقی درباره اصلاح و چاپ دوباره اثر ندارند و به ناشر اختیار تام دادهاند>!
خادمیان در پاسخ به این مساله که در بانک اطلاعاتی خانه کتاب، ناشری به نام اریس ثبت نشده و کار وی به کلی غیرقانونی بوده است، میگوید: <به من و مدیر نشر اریس ربطی ندارد که تغییر نام انتشارات در بانک اطلاعاتی ثبت نشده! چون دو سال است انتشارت هوراد به اریس تغییر نام داده و در مجوز آن هم ذکر شده است.>
وی ضمن اشاره به اینکه در ایران حق کپی رایت رعایت نمیشود، میگوید: <وقتی نام نویسنده روی جلد کتاب هست و از ماکتهای آماده ۵ جلد دیگر هم استفاده نکردهام و جلوی انتشار آنها را گرفتهام، مشخص میشود که حسن نیت دارم. در حالی که به دلیل رعایت نشدن قانون کپی رایت در ایران، میتوانستم همه را به نام خودم منتشر کنم که در نهایت مساله در وزارت ارشاد با یک جلسه حل اختلاف، حل و فصل میشد. اما به طور کلی باید به خاطر این اتفاق از خانم صالحی عذرخواهی کنم که پیش از موافقت رسمی ایشان، جلد اول مجموعه را به کتاب شهر فروختهام.>
● از زبان مدیر نشر افق
رضاهاشمینژاد مدیر نشر افق، مذاکره قبل از انتشار اثر را به کلی تکذیب میکند و میگوید: <پیش از اینکه آقای خادمیان با من یا خانم صالحی تماس بگیرد، این کتاب منتشر شده بود>!
وی میگوید: <خانم صالحی در مراسمی در شهرداری از انتشار بدون اجازه کتابشان مطلع شده بودند. چند روز قبل از اینکه من یا خانم صالحی کتاب را ببینیم، با خانم صالحی تماس گرفته بودند اما چاپ کتاب را پنهان کرده بودند. پس از اینکه این آقا با من تماس گرفت، گفتم باید اجازه خانم صالحی را داشته باشم اما ایشان گفت خانم صالحی گفتهاند حق نشر را به شما فروختهاند. من هم جواب دادم که هر دوی ما ذی حقیم و هیچ یک از ما به تنهایی حقی ندارد. قرارداد ما حقالتالیفی است اما حقوق معنوی اثر متعلق به خانم صالحی است و هیچ ناشری بدون رضایت صاحب اثر، حق ویرایش آن را ندارد.>
وی پس از صحبت با آتوسا صالحی، به دلیل مشارکت در یک امر عامالمنفعه، موافقت ضمنی خود را با چاپ کتاب توسط نشر اریس اعلام میکند اما موافقت کامل را موکول به رضایت صالحی از خلاصه کتابها میکند که این امر اتفاق نمیافتد و قراردادی امضا نمیشود.
وی در پاسخ به این ادعای خادمیان که اعلام کرده است رضاهاشمی نژاد به روابط عمومی نشر افق این اختیار را داده است که قرارداد نشر کتاب را امضا کند، میگوید: <ایشان عجله داشت و من هم عازم سفر بودم. بنابراین گفتم اگر خانم صالحی موافقت کرد، میتوانید به شرط استفاده نکردن از تصاویر، قرارداد را با روابط عمومی امضا کنید که ایشان رضایت ندادند. نشر افق برای خرید کپی رایت کتابی از جان بنویل ۳۵۰ پوند به ناشر انگلیسی پرداخته است، بنابراین راضی نمیشود که حقی از نویسنده یا تصویرگر یک کتاب داخلی ضایع شود.>
وی ادامه میدهد: <پشت جلد کتاب منتشر شده هیچ نشانی از نام نشر افق نیست. بنابراین قصد جعل و مونتاژ دروغ در میان بوده است. از زمانی که این فرد به قصد امضای قرارداد با ما تماس گرفت، تا زمانی که کتاب به دست ما رسید، پنچ روز هم طول نکشید، این در حالی بود که کتاب کاملا مچاله شده بود و پیدا بود که زمان نسبتا زیادی از گذاشته شدن آن در اتوبوس میگذرد.>
هاشمینژاد میگوید: <من شکایت خواهم کرد. نامهای هم به کتاب شهر فرستادهام و یک کپی از آن را هم برای محمد سادات اخوی، رئیس مرکز آفرینشهای سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران ارسال کردهام و منتظر پاسخ آن هستم.>
وی میگوید: <با این کار به ناموس شغلی ما تجاوز شده است. کتاب نشر افق را که دو بار ناشر برگزیده سال شده است، بدون هیچ قراردادی به شهرداری فروختهاند و آنها هم بدون مطمئن بودن از روند کار، از آن در طرح کتاب اتوبوس استفاده کردهاند. من شکایت میکنم تا دیگران یاد بگیرند که کتاب را باید از ناشر معتبر خریداری کرد.>
رضا هاشمینژاد طی نامهای به شماره ... خطاب به... نوریان مدیر... مراتب انتشار این اثر را اطلاع داده است. باید دید که این اقدام به چه نتیجهای خواهد رسید
بنفشه محمودی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست