یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چرا ما نباید روز شکرگزاری را جشن بگیریم


چرا ما نباید روز شکرگزاری را جشن بگیریم

در سال های اخیر, کتاب های مستند, جذاب و تکان دهنده ای در مورد داستان کشف آمریکا و اقدامات کاشفان اروپایی این سرزمین انتشار یافته است و بسیاری از افراد نیز با حقایق مربوط به چگونگی شکل گیری ایالات متحده آشنا شده اند

در سال‌های اخیر، کتاب‌های مستند، جذاب و تکان‌دهنده‌ای در مورد داستان کشف آمریکا و اقدامات کاشفان اروپایی این سرزمین انتشار یافته است و بسیاری از افراد نیز با حقایق مربوط به چگونگی شکل‌گیری ایالات متحده آشنا شده‌اند. نویسنده این مقاله با اشاره به این واقعیت‌های تکان‌دهنده و غیرانسانی معتقد است که باید با تحریم برپایی جشن‌های روز شکرگزاری، همه آمریکایی‌ها نفرت خود را از ظلم و ستم و نسل‌کشی اعلام کنند. دیدگاهی که می‌تواند در تغییر رویکردهای کنونی دولتمردان کشورشان مؤثر واقع گردد.

پس از سال‌ها خشم و عصبانیت در مورد نادیده‌انگاری حقایق مربوط به روز شکرگزاری، من در نوامبر سال ۲۰۰۵ میلادی، مقاله‌ای نگاشتم تا این روز به نام روز ملی تاوان نام‌گذاری شود تا همه ما بدانیم که نسل‌کشی بومیان آمریکایی، سنگ بنای شکل‌گیری ایالات متحده بوده است. هر چند ارائه این پیشنهاد با انتقادات گسترده احزاب دست راستی و لیبرال‌های آمریکا روبه‌رو گردید.

تقریباً اکثر موضوعات مطرح شده، چنین بود: «بله، درست است که افسانه روز شکرگزاری به یک ماجرای غم‌انگیز باز می‌گردد: سفر اشغالگران اروپایی به دنیای نو و سرباز زدن از همکاری با بومیان آمریکا؛ اما از دیرباز، اقدامات بربریت گونه اروپاییان به فراموشی سپرده شده است. ولی ما می‌توانیم تاریخ را دوباره بنویسیم و از این روز به عنوان روز عشق‌ورزی و ارتباطات انسانی بین خانواده‌ها و دوستان یاد کنیم.» این ایده که ما می‌توانیم معانی فرهنگی این روز را نادیده بگیریم و تعبیر دلخواه خود را از این روز بیان کنیم، برای من موضوعی عجیب و غیرقابل پذیرش است. من معتقدم که ما با یک هولوکاست نادیده‌انگاری و تحریف در چند قرن اخیر روبه‌رو بوده‌ایم؛ اما چرا حتی آنان که انتقادات زیادی در مورد افراد متعدد مطرح می‌کنند، همچنان روز شکرگزاری را جشن می‌گیرند؟

● چه می‌توان کرد؟

اینک، هر آن کس که خواهان آگاهی از حقایق تاریخ ایالات متحده به ویژه در حوزه نسل‌کشی بومیان است، می‌تواند به آسانی منابع مطالعاتی لازم را به دست آورد. من مطالعه دو کتاب دیوید.ای.استانارد با عنوان «هولوکاست آمریکایی؛ کریستف کلمب و اکتشاف دنیای نو» و «سرگذشت مختصر نسل‌کشی» اثر وارد چرچیل را به همه توصیه می‌کنم. البته اگرچه موضوع نسل‌کشی عموماً به اتفاقات روی داده پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه نابودی کامل و یا بخش زیادی از یک گروه نژادی، ملی، قومی و یا مذهبی اطلاق می‌گردد، اما این کلمه دقیقاً بر برنامه‌های انجام شده از سوی اروپایی‌ها و فرزندان خلفشان برای تصرف سرزمینی که اینک ایالات متحده آمریکا نامیده می‌شود، انطباق دارد.

با درک این حقیقت، چه می‌توان کرد؟ پاسخ اخلاقی این است که باید با ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر ارزش‌های اخلاقی، عدالت و مساوات که بسیاری از ما ادعای دوست داشتن آن را می کنیم، نه تنها اشتباهات گذشته را تصحیح کرد، بلکه زمین‌ها و ثروت‌های کشور خویش را دیگر بار بین همه تقسیم نماییم. هر چند در جامعه کنونی ما که سفیدپوستان و مردان بر‌ آن سلطه‌ای تمام عیار دارند و براساس نظامی سرمایه‌سالاری شکل گرفته، عملاً در کوتاه‌مدت امکان چنین کاری وجود نخواهد داشت. ولی در کوتاه مدت، در حوزه سیاسی چه اقداماتی می‌توانیم انجام دهیم؟ این سؤال، پاسخی ساده دارد، اما عملی کردن آن اغلب مشکل است: ما باید در اغلب موارد ممکن و در اکثر زمان‌ها با صداقت صحبت کنیم. ما باید در برابر مصالح عمومی کوتاه مدت مقاومت نماییم. ما باید فراموشی فرهنگی را طرد کنیم. به علاوه، با ادب بودن کار پسندیده‌ای نخواهد بود، اگر این کار به معنای دروغ گویی و ظاهرسازی و دورویی باشد. البته من باید اعتراف کنم که شخصاً نتوانسته‌ام در همه موارد ممکن، به این ویژگی‌های اخلاقی عمل نمایم. اگر ما که در حوزه قدرت قرار نداریم، نمی‌توانیم به بخشی از اصول اخلاقی و انسانی و اجتماعی پای بند باشیم، آیا می‌توان تصور کرد که در شرایط کنونی، با در دست گرفتن قدرت، به چنین کاری دست بزنیم؟ کدام یک از ما زندگی خود را به سوی راهی سوق داده‌ایم که ادعای دستیابی به آن را داریم؟ و سرانجام آیا تصمیم خواهیم گرفت که بدان سوی حرکت نماییم؟ به هرحال،‌ هنوز هم ما نیازمند یاری یکدیگر برای بازگویی حقیقت هستیم. هر چند حتی تذکر آن هم چندان شیرین نباشد.

● توهم باز تعریف روز شکرگزاری

حال تصور کنید که دولت آلمان در جنگ جهانی دوم به پیروزی می‌رسید و یک رژیم نازی و یا احتمالاً با ویژگی‌هایی لیبرال‌تر و با مداراتر از ایدئولوژی سروری آلمان برای چند دهه، بر اکثر نقاط دنیا مستولی می‌گردید. تصور کنید که یک قرن بعد، آلمان‌ها یک روز تعطیل دستکاری شده را در تاریخ آلمان مسیحی بنیان می‌گذاردند و باز هم در ذهن خود تصور کنید که در این روز، خانواده‌ها و دوستان گردهم می‌آمدند و ضمن صرف غذا به گفت وگو با یکدیگر می‌پرداختند. تصور کنید که شرکت‌های تجاری و صنعتی، مدارس و ادارت دولت، در این روز تعطیل می‌گردید. مردم ما در برابر این روز تعطیل، چه فکری می‌کردند؟ آیا ما در مورد حقایق فراسوی جشن این روز، پرسش‌ها و تردیدهایی مطرح نمی‌نمودیم؟ آیا ما تقاضای بررسی تاریخی این رویداد را مطرح نمی‌کردیم؟ و آیا این روز را به عنوان سالروز یک فاجعه انسانی تعیین نمی‌نمودیم؟

اینک، تصور نمایید که آلمان‌های چپ‌گرا و لیبرالی که همواره از ساختار قدرتی که تاریخ دنیا و کشورشان را برای دستیابی به خواسته‌های سیاسی خود، تحریف کرده، انتقاد می‌نمودند، ناگهان همه حرف‌های خود را پس گرفته و با سایر شهروندان، این روز را جشن بگیرند. و البته ادعا نمایند که با نادیده گرفتن حقایق فراسوی این روز تعطیل، همراه با فرهنگ حاکم بر جامعه، به عیش و نوش می‌پردازند. به راستی ما به این افراد، چه صفتی را اطلاق خواهیم کرد؟ آیا ما از تعهد آنان نسبت به اصول مورد ادعای آنها سؤال نمی‌ کنیم؟ به هر ترتیب، در سال‌های اخیر، مقایسه‌های زیادی بین شرایط کنونی ما و نازی‌ها انجام گردیده و این حرف‌ها، دیگر حتی تکراری به نظر می‌رسد. اما این مقایسه، کاملاً عاقلانه، منطقی و البته دردناک برای همه ما شهروندان آمریکایی خواهد بود. حتی چپ‌گراها و لیبرال‌هایی که ادعا می‌کنند مخالف اعمال نژادپرستانه و سلطه‌جویانه اروپایی‌ها بوده و از این رو، تفسیری دیگر و متفاوت دارند، باید بپذیرند که جشن گرفتن چنین روزی، ریشه در معانی مشترک و درهم تنیده‌ای دارد. هنگامی که یک فرهنگ مسلط، یک روز تعطیل را به گونه ای خاص تعریف می‌کند، یک نفر نمی‌تواند به تنهایی آن را به گونه‌ای دیگر معنا نماید و دیگر تفاوتی نخواهد داشت که به صورت علنی و یا مخفیانه، این معنی حاکم را بپذیریم و یا آن را رد کنیم.

البته اغلب افراد، در جهت کنترل معانسی سمبل‌ها و روزهای تعطیل با یکدیگر مشاجره می‌کنند، اما عموماً این کار هنگامی روی می‌دهد که اتفاق نظری عمومی پیرامون ارزشمند بودن جنبه‌های مثبت آن وجود داشته باشد. به عنوان مثال، مسیحیان زیادی وجود دارند که معتقدند، در ایام کریسمس باید بر روی ارزش‌های جهانی عشق‌ورزی و صلح جهانی و نه یک مصرف‌گرایی افراطی و عیاشانه تمرکز کنیم. به علاوه، آنان با تجاری‌سازی این روز مخالفند و در مکان‌های مختلف، از یک رویکرد نو و متفاوت به تعطیلات صحبت می‌کنند. البته اکثر آنها این روز را جشن می‌گیرند، ولی ارزش‌های موردنظر خود را در نظر دارند. در آن مورد، افراد، خواهان باز تعریف ارزش‌های فراموش شده نظیر دیدار با دوستان و اقوام و نه مصرف‌گرایی متظاهرانه و اسراف‌آمیز هستند. به نظر من، ما باید از این روز تعطیل به عنوان فرصتی جهت انجام کارهای خوب بهره ببریم، اما در این جایگاه نباید درجا بزنیم. لذا اگر یک تغییر اساسی در فرهنگ روی دهد و اکثر افراد با این حقایق تاریخی روبه‌رو شوند، شاید آخرین پنج‌شنبه ماه نوامبر با تحولی بزرگ مواجه گردد. هر چند هنوز ما شاهد تغییرات قابل توجهی نبوده‌ایم. برای زمان‌هایی طولانی، من طرح عمومی این پرسش دردسر ساز را نادیده گرفته بودم، اما اینک باید اعلام کنم که از این کار پشیمان شده‌ام و تأسف می‌خورم که چرا نظرات خود را زودتر از این مطرح نکرده بودم.

چه باید کرد؟

روشن است که در ایالات متحده، افرادی نظیر سرخ پوستان بومی و دیگران وجود دارند که روز شکرگزاری را جشن نمی‌گیرند و به صورت علنی و یا مخفیانه، از این روز به عنوان روز سوگواری و نفرت یاد می‌کنند.

در جامعه نیز افراد زیادی وجود دارند که فاقد خانواده یا یک گروه اجتماعی هستند و طبیعتاً مسایل سیاسی در رفتارهای آنان تأثیری ندارد؛ اما اگر هر یک از ما در چنین روزی به یک مراسم جشن شکرگزاری دعوت شویم، چگونه می‌توانیم ارزش‌های اخلاقی و سیاسی خود را حفظ نماییم؟ من فکر می‌کنم که ما دو راه‌حل در برابر خود خواهیم داشت. می توانیم در چنین مراسمی شرکت کنیم و از ریسک انزوا بپرهیزیم و یا با عدم حضور در چنین گردهمایی‌هایی، این سؤال را در اذهان دیگران مطرح نماییم که چرا در مراسم این روز شرکت نمی‌کنم؟ ولی با این کار، عملاً در انزوا فرو خواهیم رفت. در سال جاری، من همه تلاشم را برای روشنگری عمومی دوستان و آشنایانم صرف خواهم نمود. مطمئناً این کاری متفاوت می‌باشد. من با عشق به آنان، چنین کاری را انجام می‌دهم و این تردیدهای سیاسی و اخلاقی، همچنان در جامعه ما تداوم می‌یابد. به هرحال، من به هر کاری که دست بزنم، مطمئناً روز شکرگزاری را جشن نخواهم گرفت و اجازه نخواهم داد که انبوهی از حقایق و وقایع تلخ و تاریخی مستند، در پس تبلیغات دامنه‌دار و پررنگ و لعاب بزرگداشت این روز، پنهان بماند.

روبرت جنسن

منبع: www.AlterNet.org

منبع :ماهنامه سیاحت غرب،شماره ۶۲

مترجم:محسن داوری

Robert Jensen: استاد روزنامه‌نگاری دانشگاه تگزاس و نویسنده کتاب «پورنوگرافی و پایان مردانگی».



همچنین مشاهده کنید