شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

هیوم فیلسوف تجربه گرای شکاک


هیوم فیلسوف تجربه گرای شکاک

نگاهی به اندیشه های فلسفی و اخلاقی دیوید هیوم

دیوید هیوم فیلسوفی شکاک است که جزء فیلسوفان تجربه گرا محسوب می شود. وی در شناخت فلسفی نقش تعقل و تفکر انسانی را به نفع تجربه و مشاهده تقلیل داده است. هیوم در فلسفه، معتقد است که باورهای انسان از استدلال ها و دلایل عقلی آنها سرچشمه نمی گیرد و انسان ها بسیاری از امور و مسائل زندگی را از روی تعقل انجام نمی دهند، البته این سخن هیوم به معنای عدم تعقل آدمیان در زندگی نیست، بلکه این معنا را دارد که تاملات و تعقل انسان، باورهایی را پیشاپیش می طلبد که خودشان ثمره عقل نیستند، بلکه نتیجه و حاصل تجربیات جمع کثیری از انسان هاست. ‏

نکته دیگری که هیوم بر آن تکیه دارد این است که عقل هرگز به تنهایی نمی تواند انگیزه ای برای فعل اراده باشد. یعنی عقل هرگز به تنهایی نمی تواند علت فعل اراده و خواست شود و لذا همین قوه عقل از بازداشتن خواست و اراده یا ستیزیدن با موضوع برگزیده انفعال یا عاطفه، ناتوان است.

هیوم می گوید شکی نیست که در امور زندگانی چه در عمل و چه در نظر اعتماد بر رابطه علت و معلول می کنیم ولی در مقام تحقیق فلسفی این اعتقاد لازم نیست. ولی در فلسفه نیز باید از راهش جستجو کرد. از فرضیات باید دست کشید. بسیاری از عقاید ما در زندگی از طریق تجربه به دست

می‌آید و هرگز پیش از آنکه این تجربه حاصل شود عقل حکم به وجوب آن نمی کند. بسیاری از روابط علت و معلول را از طریق تجربه یاد گرفته ایم تا از طریق تعقل و تفکر در دلایل وجودی آن. از این رو علم انسان خلاصه تجربه های گذشته اوست و محدود است به محسوسات او. پیش بینی‌ای که شخص از راه علم می کند جز این نیست که یاد گذشته ها را به آینده بر می گرداند.‏

با توجه به اینکه عقل به تنهایی نمی تواند ایجاد انگیزه کند، پس عقل همچنین نمی تواند به تنهایی مبدا و پایه تمایز اخلاقی باشد، زیرا عقل، قدرت داوری در باب امر واقع و یا نسبت ها را دارد و افعال و انگیزه ها از آن دایره بیرون است.

لذا شگفت آور نیست که هیوم دخالت عقل در اخلاق را نیز به حداقل برساند و قبول دارد که ما در واقع درباره مسائل و احکام اخلاقی تامل و تعقل و احتجاج می کنیم، ولی بر آن است که تمایزهای اخلاقی در فرجام نه از تعقل، بلکه از احساس یا از احساس اخلاقی سرچشمه می گیرند و تا آنجا پیش می رود که می گوید: "عقل برده انفعالات است و باید چنین باشد و هرگز دعوی دار کار دیگری جز خدمت کردن به آنها و فرمان بردن از آنها نتواند بود."‏

هیوم در فلسفه اخلاق، کار خود را ادامه کار شافتسبری، هاچسن، باتلر و دیگران می پنداشت و بر آن بود که برای علومی چون اخلاق و سیاست همان خدمتی را انجام دهد که گالیله و نیوتن برای علم طبیعی انجام داده اند، در واقع هیوم سعی در کشف مبانی و بنیاد دینی دارد که در زندگی اخلاقی انسان مورد نیاز است.

در علم اخلاق، به عقیده هیوم، اساس همان است که انسان جویای خوشی است و باید باشد. برای خوش بودن باید کار پسندیده بکند و سود خود را در سود دیگران بداند. میزان پسندیده و ناپسند بودن کار هم همان تصدیق و تکذیب عموم است و اینکه گفته اند نیکی و بدی نزد مردم مختلف است و میزان ندارد، در اصول عقاید و حقایق نیست. آنچه نزد قومی پسندیده و نزد طایفه ای دیگر ناپسند است، اوضاع و امور قرارداد است که حسن و قبح و صلاح و فساد آنها بسته به کفایت و مقتضیات زمان و مکان است.

هیوم یک اخلاق غیر دینی فضیلت را توسعه داد. او می گفت که فضایل را به عنوان عادات تسلیم در برابر قوانین درک نمی کنیم، بلکه آنها را به عنوان تمایلاتی سخت به پاسخگویی به نیاز دیگران درک می کنیم که با احساس تصویبی که متوجه این تمایلات است، اگر به آنها از دیدگاهی

بی‌طرف نگاه کنیم، تشویق یا تعدیل خواهند شد. وی هیچ تردیدی نداشت که نوع بشر، هر جا که باشد احساساتی یکسان دارد و تصور می کرد که نظریه او نشان داده است که چگونه اخلاق، بدون نیاز به افزودن محرک هایی که خودش فراهم نکرده است، می تواند ما را مستقیماً به عمل وادارد.‏

هیوم در توضیح اینکه اخلاق و اصول از امور واقع سرچشمه نگرفته اند چنین می گوید: "هرگز نمی توانید رذیلت را بیابید مگر آنکه تامل خویش را به درون سینه تان بگردانید و احساس از ناپسندیدن بجویید که در شما نسبت به این فعل بر می خیزد. اینجا یک امر واقع هست، ولی موضوع احساس است نه عقل، که در خود شما نهفته است نه در شیء موضوع." وی در مورد اینکه اخلاق و تمایزها از عقل به شیوه ای که با امور واقع سروکار دارد ناشی نمی شود، می گوید: "نسبتی که بتوان با درک آن، اخلاق را درک کرد و فهمید وجود ندارد."‏

هیوم در توضیح اینکه چه احساسی ملاک رذیلت و فضیلت است، معتقد است که احساس لذت، ملاک کلی است. لذت نیز انواع گوناگونی از احساسات را در برمی گیرد، ولی هر لذتی موجب ستایش یا نکوهش می شود و احساس اخلاقی، عبارت است از احساس پسندیدن یا ناپسندیدن افعال یا خصال یا مشی ها و این پسند و ناپسند، خارج از نفع شخصی است. عبارت او چنین است: "تنها هنگامی که مَنشی را به وجه عام و بدون ارجاع به نفع خاصمان به دیده گیریم، چنان احساسی را پدید می آورد که آن را به اخلاقاً خوب و بد نامبردار می گرداند." و نیز

می گوید: "فضیلت هر گونه فعل یا خصلت ذهنی است که به بیننده احساس لذت بخشی از پسندیدن می دهد و رذیلت وارونه این حالت است."‏

پس ملاک اخلاق، نفع عمومی است ولی از آنجایی که هیوم به حسب ظاهر، احساس های عام اخلاقی را می پذیرد، ملاک لذت و نفع گرایی او سر از نسبیت اخلاق در نیاورده و اصول اخلاق را کلی می داند، گر چه ممکن است شرایط و زمینه ها برای افراد فرق کند. محبت پدری احساسی عمومی است، ولی بروز آن و عمل به آن متفاوت است.‏

عنصر فایده باورانه هیوم، توسط بنتام و میل پدر و میل پسر ادامه پیدا کرد، ولی پافشاری بر احساس در تجربه باوری نوین، جانی تازه در حیطه نظریه های عاطفی در باب اخلاق، یافته است.‏

نکته نهایی و مهم در نظریه‌هیوم، پرسشی است که هیوم مطرح کرده است و بدان جواب منفی داده است. پرسش هیوم این است که آیا می توان اخلاق و باید و نبایدهای اخلاقی را از واقعیت ها و هست ها نتیجه گرفت؟ هیوم می گوید: "با هر نظام اخلاقی که مواجه می شویم، ابتدا چند اصل در باب هستی و نیستی بیان می شود مثل اینکه خداوند متعال وجود دارد و نظریاتی در باب انسان و ویژگی های او و سپس از کنار هم گذاشتن این هست ها و اخبار نتایجی گرفته می‌شود که از سنخ هست‌ها و نیست ها نمی باشند و اگر این نکته را دقیقاً بررسی کنیم تمام نظام‌های اخلاقی فرو خواهد ریخت. پس نمی توان فرق رذیلت و فضیلت را فقط بر اساس مشاهده روابط عادی اعیان دریافت و یا آن را از شهود عقل به دست آورد."‏

● نقد

هیوم تحقیق خود را با تخطئه شدید آن دسته از نوشته های فلسفی که اصول سفت و سخت تجربه گرایانه او را رعایت نمی کنند خاتمه

می‌دهد. او در مورد هر کتابی دو پرسش را پیش می‌کشد. دو شاخگی ناشی از این دو پرسش به چنگک هیوم شهرت یافته است. در این دو پرسش اولاً داشتن استدلال تجریدی از قسم ریاضیات یا هندسه و دوماً گزاره های قابل مشاهده و آزمون از لوازم تایید و تصدیق به حساب می آید، اگر هیچ کدام از این دو حالت در مورد کتاب صدق نکرد، اعلام می کند: "پس آن را به شعله های آتش بسپار؛ زیرا در خود هیچ ندارد الا سفسطه و پندار باطل."‏

فلسفه هیوم، خاصه توصیفی که از استقرا به دست می دهد، به طرز چشمگیری در مواجهه با انتقاد انعطاف پذیر و قابل ترمیم بوده است. با این حال، یکی از بخش های این فلسفه که تقریباً همه فیلسوفان امروز آن را مردود شمرده اند، نظریه تصورات است. هیوم به راستی در تایید این توصیف از ذهن استدلال نیاورد، بلکه آن را مسلم فرض کرد و به پالایش آن پرداخت. به هر تقدیر اشکالات متعددی بر این قسم نظریه بازنمایی وارد است.‏

نکته دیگر اینکه هیوم کلیت قواعد اخلاقی را نفی نکرده است، ولی بدون ارائه پاسخی منطقی و حل شبهات مربوط به امور فطری و یا عمومی ادعای کلیت کردن، ادعای محکمی نخواهد بود. مخصوصاً با توجه به مبانی اندیشه ای هیوم که عقل، برهان و استدلال را مطلقاً در حریم اخلاق راه نمی دهد، اصولاً شکاکیت فلسفی هیوم، مجالی برای بحث درباره اخلاق به معنای واقعی کلمه باقی نمی گذارد که این اشکال نیاز به بحث تفصیلی در جای خود دارد.‏

محمدامین رضاییان

منابع:

سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، تهران: نشر البرز، ۱۳۷۵

سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۸۵.

آثار کلاسیک فلسفه، مترجم مسعود علیا، تهران: ققنوس، ۱۳۸۲

تاریخ فلسفه اخلاق غرب، لارنس سی. بکر، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸

سیر تاریخی اندیشه های سیاسی در غرب (از افلاطون تا نیچه)، دکتر احمد بخشایشی اردستانی، تهران: انتشارات آوای نور، چاپ چهارم ۱۳۸۸.

مبانی اخلاق در فلسفه غرب و در فلسفه اسلامی، حسن معلمی، تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۰

کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجف آبادی، تهران: انتشارات سمت: ۱۳۸۹.



همچنین مشاهده کنید