شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تجلی


تجلی

استواری عقیده و هدف هر مکتب, تکامل انسان کمال در وجهی از وجوه یا کل وجوه انسان می باشد است ملاکی که هر مکتب برای بنا نهادن مبانی و اصول, موظف به رعایت و بکار بستن آن است, داشتن روش مناسب برای ربط هدف و وسیله با توانایی مخاطب می باشد

استواری عقیده و هدف هر مکتب، تکامل انسان (کمال در وجهی از وجوه یا کل وجوه انسان می باشد) است. ملاکی که هر مکتب برای بنا نهادن مبانی و اصول، موظف به رعایت و بکار بستن آن است، داشتن روش مناسب برای ربط هدف و وسیله با توانایی مخاطب می باشد. با نگاهی روشمند، محققانه و صحیح در اصول روش و قوانین هر مکتب که جهت رسیدن به غایت (کمال انسان) استوار شده است، می توان آنرا شناخت. شناخت هر موضوع زمانی کامل تر می شود که محقق با فرهنگ ارتباطی (زبان) آن آشنا باشد و معنای هر واژه را بدرستی بداند و با ترجمه ی معنایی، طوری که تعریف آن عوض نشود، آنرا در موضع و موقع خاص خود بکار بندد. برای نقد و تحلیل مکتب باید مقدمات و مبانی آن را از لحاظ توانایی، کفایت، تناسب با قدر طاقت پیروان که برای رسیدن به غایت وضع شده است با روش معلوم و دیدگاه تنقیح شده مورد بررسی قرار داد. تاریخ نشان داده است که هر مکتب وجهی از وجوه انسان را برتر می نشاند و تکامل آن وجه را، عین کمال انسان می داند و وجوه دیگر را به پای آن فرو می نهد. مکتبی، تخلق به مسائل اخلاقی را نمودار کمال می داند و دیگری علم و حکمت را مظهر تکامل انسان می داند و در دنیای جدید اقتصاد و سیاست هم به وجوهات ملحق شده اند. آنچه در این نوشتار قصد پرداختن به آن را داریم دیدگاه عرفانی است که خدا در آن محور اعمال است. آنچه که در دیدگاه عرفانی اولین مبنا است یکی بودن موجودات در وجود، ملک و ملکوت و جبروت است که همه ی آنها مراتب این عالم هستند.

● تعریف عالم جبروت: ذات حق است، مرآتی می خواهد تا در آن جمال خود را ببیند و صفات خود را مشاهده کند پس می توان گفت ذات حق با تجلیِ خود از عالم اجمال به عالم تفصیل می آید.

● پدیدار شدن دو جوهر از تجلی ذات

۱) جوهر نور که در حضور ظلمت تجلی می یابد.

۲) جوهر ظلمت که قرین نور است تا نگهدارنده ی آن باشد.

▪ تجلی نور و ظلمت در مرتبه ی صعودی از مراتب هستی

۱) ملکوت، دریای نور می باشد که آب حیات ظلمات است.

۲) ملک، دریای ظلمت است.

فاصله ی بین ظلمات و نور، راهی است که به کمال ختم می شود.

در مکتب عرفانی مشهور است که باید از ظلمت لا (نیستی) شروع کرد تا به روشنی الله (هستی و باشندگی خداوند) رسید.

▪ تجلی نور و ظلمت را در مرتبه ی نزولی از مراتب هستی

۱) آباء علوی

۲) امهات اربعه

می خوانند. و از امتزاج آنها موالید نمودار می گردد.

مرکبات عالم موالید سه گانه می باشند که شامل جماد (معدن)، نبات و حیوان می شود.

▪ ویژگیهای موالید سه گانه

۱) در حکم مرکباتند.

۲) تمام مرکبات عالم از این سه بیشتر نیست.

۳) از جایی نمی آیند و به جایی نمی روند.

۴) مفردات، مرکب می شوند و مرکبات به مفردات بدل می شوند.

۵) حرکت دورانی گذر از کثرت به وحدت و از وحدت به کثرت مستمر است و مداوم است.

با مقدمه قرار دادن مجموعه ویژگیهای فوق در باب کل شیء یرجع الی اصله تنیجه می گیریم که حکمت در ترکیب مفردات این است که، آنان مستعد ترقی شوند و با عروج به عالم ملکوت آئینه جلوه ی حق کردند. در تناسب با این نتیجه، آن را مقدمه قرار می دهیم تا نتیجه ی دیگری حاصل کنیم و آن پیوستگی تحول و شدن، در جهان است که در آن هیچ چیز در اصل فانی نمی شود. تنها از صورتی به صورت دیگر در می آید. پس انسان ها برای رسیدن به کمال صورت های مختلف می گیرند. صورت در مکتب عرفان ذات مطلق است. لازم می آید که این نکته ذکر شود که کلمه ی انسان، کاربرد اسم عام دارد، در حالی که آدم برای نامیدن اسم خاص به کار می رود.

● مراحل تجلی ذات پروردگار در جهان

۱) مشاهده ذات و صفات و افعال به حکم اولیت و باطنیت (عالم غیب). یعنی حق به حق متجلی شده و ذات باریتعالی جلوه ی تمام هستی گردیده و نتیجه آن تحقق یگانگی است.

۲) مشاهده ذات و صفات و افعال به حکم آخریت و ظاهریت (عالم شهود). یعنی حق برای شناسایی و جلوه ی خود انسان را آفرید و او را مظهر تجّلای ذات و صفات و افعال خود قرار داد.

ـ سوال: با توجه به تئوری فوق، آفرینش انسان ضرورت بود یا اجبار؟

▪ تجلی خداوند دو گونه است

۱) تجلی علمی یا تجلی ذاتی (فیض اقدس): ظهور حق در علم الهی به حالت، صور اعیان ثابته. در این تجلی حق تعالی به حسب قابلیت و استعدادات تجلی می یابد و خود را در مرتبه ی علم به صورت اعیان نمایان می سازد. پس حق تعالی از مقام احدیت به مقام واحدیت تنزل پیدا می کند.

۲) تجلی شهودی وجودی (فیض مقدس): بر اثر این تجلی عالم خارج وجود پیدا می کند. این تجلی متناسب با استعداد و قابلیت عیان، به آنها هستی می بخشد و عالم را ایجاد می کند. در این تجلی به وجود انسان نیاز پیدا شد (ضرورت خلق انسان) تا خلیفه خدا شود و صور اسمی و فعلی و ذاتی الهی را ظاهر نماید.

● اقسام تجلی در جهان از دیدگاه عرفانی

مبنا و اصل تجلی (خلقت جهان) در مکتب عرفانی تجلی حق است که همه، آفریده اوست.

▪ انواع تجلی در عرفان و حکمت اشراقی

۱) تجلی جمالی

۲) تجلی جلالی

۳) تجلی اسمایی

۴) تجلی افعالی

عزالدین کاشانی می گوید: «مراد از تجلی انکشاف شمس حقیقت حق است تعالی و تقدس از غیوم صفات بشری به غیبت آن.»

● اقسام تجلی بر سالک

۱) تجلی ذات (صعقه): علامت آن، اگر از بقایای وجود سالک چیزی مانده باشد، در سطوحات انوار آن، فنای ذات و تلاشی صفات می شود، و آن را صعقه می خوانند.

۲) تجلی صفات: علامت آن، اگر ذات قدیم به صفات جلال تجلی کند، از عظمت، قدرت، کبریا و جبروت، خشوع و خضوع بود.

۳) تجلی افعالی: علامت آن، قطع نظر از افعال خلق و اسقاط اضافت خیروشر و نفع و ضرر بدیشان و استواء مدح و ذم در قبول و رد خلق می باشد.

● تجلی عام و تجلی خاص

۱) تجلی عام یا رحمت امتنانی

۱.۱) شامل همه ی موجودات می شود.

۱.۲) همه موجودات مساویند «ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت».

۱.۳) فضل و نور خداوند از نوع این تجلی است.

۲) تجلی خاص یا فیض

۲.۱) فیضان کمالات معنوی بر اولیاء خداوند وارد شود.

۲.۲) انسان از این تجلی به حقایق و کمالات معنوی راه پیدا می کند.

۲.۳) بعد از طی مراحل معرفت متمایز کننده انسان مومن از کافر و عاصی است.

● تجلی حق بر دل سالک

این تجلی از طریق آثار و مشهودات علوی و سفلی بر بنده متجلی می گردد. و بر چهار صورت انجام می پذیرد

۱) تجلی آثاری: حق از طریق آثار و مشهودات علوی و سفلی بر بنده متجلی می گردد.

۲) تجلی افعالی: حق با صفات فعلیه و با نورهای سبز، سرخ و کبود، ظاهر می گردد.

۳) تجلی صفاتی: حق با صفات ذاتی علم، حیات و قدرت بر سالک ظهور کند.

۴) تجلی ذاتی: فنای سالک در ذات حق صورت می گیرد و قدرت و علم و شعور بنده در ذات خداوند، نیست، می گردد. این مرحله را بقاء الله گویند که کاملان بعد از فنا در ذات حق به بقاء حق باقی می گردند و خود را مطلق روحانی می بینند که از تمام تعینات جسمانی رها شده و متصف به صفات رحمانی گشته اند.

۴.۱) تجلی کامل: اگر سالک خدا را مظهر خود ببیند.

۴.۲) تجلی اکمل: اگر سالک خود را مظهر خدا ببیند (یعنی دریابد که خودش خداست). شاهد این مدعا شنیدن صدای «انی انا الله رب العالمین» توسط موسی بود و حدیث «رایت ربی فی احسن صوره» و «من رانی فقد رای الحق» است.

● مراحل سه گانه تجلی – مراتب توحید شهودی

۱) مقام محو: ذات حق از طریق افعال در سالک ظهور کند و سالک جمیع افعال غیر حق را نبیند.

۲) مقام طمس: ذات حق با تجلی صفات بر سالک متجلی گردد و سالک جمیع اشیاء را در صفات حق فانی ببیند و فقط صفات الهی را در نظر داشته باشد.

۳) محو کامل: خداوند به تجلی ذات در سالک تجلی یابد و جمیع اشیاء در ذات خدا محو شود «کل شیء هالک الا وجهه».

▪ تجلیات سه گانه از دیدگاه شیخ شبستری

۱) شراب: ذوق و حالی است که به طور ناگهانی از تجلی حق بر دل عارف می نشیند و سالک را مست و مدهوش می کند، به صورتی که از هیچ چیز خبر ندارد.

۱.۱) در اندیشه ی واصلان کمال و ارباب حال، شراب در حکم زجاجه و چراغدان است که حق در ابتدای راه حقیقت، زمانی که سالک به مرحله ی اشراف نرسیده است، بر او ظهور می کند. این مرحله ی اول تجلی افعالی است که صوفیه آنرا «تانیس» می نامند. یعنی موجب انس سالک به حق.

۲) شمع: نور معرفت حق است که در دل سالک تابیده می شود و دل را روشن می نماید.

۲.۱) در اندیشه ی واصلان کمال و ارباب حال، چراغی است که به وسیله زجاجه نگهداری می شود و منبع نور الهی است و تجلی صفات را در بر می گیرد.

۳) شاهد: ذات پروردگار است که در سالک تجلی می کند و شرط ایجاد این مرتبه رهایی از خود است.

۳.۱) در اندیشه ی واصلان کمال و ارباب حال، شاهد نوری است که از شمع قرار گرفته در زجاجه، به دل سالک می تابد. این مرتبه نسبت به مراتب دیگر کاملتر است و آن را تجلی نوری یا ذاتی می خوانند.

● تجلی جمالی و جلالی

لازمه ی تجلی جمالی لطف و رحمت و قرب به حق است در مقابل تجلی جلالی را داریم که موجب قهر و غضب و دوری می باشد. اما این دو تجلی در التزام یکدیگرند و به اصطلاح لازم و ملزومند. یعنی لازمه ی جمال، جلال است و در جلال، جمال قرار گرفته است.

▪ عقاید در تجلی جمالی و جلالی

ـ شیخ شبستری: «رخ نمودار جمال، و زلف از آن جهت که سیاه است نمودار جلال است.»

ـ قشری: «عام در پرده ستر باشد و خاص اندر دوام تجلی … خداوند ستر دائم به وصف شهود و تجلی دائم به نعت خشوع بود».

همچنین، «عام این طایفه را عیش ، اندر تجلی بود و بلا، اندر، ستر، اما خاصگان میان طیش و عیش باشند. چون تجلی کند بر ایشان، سبکی و طربی اندر آنان پدیدار آید و چون بر ایشان بپوشد با حال، عیش آیند».

ـ شیخ نجم الدین رازی: تجلی را ظهور ذات و صفات و اسماء جلالیه و جمالیه می داند. یعنی تجلی در روح هم حاصل می شود و بسیاری از افراد تحت تاثیر تجلیات روحانی در این باورند که به تجلی ذاتی رسیده اند. «بدان که چون آئینه ی دل از کدورت وجود ماسوای حضرت، صقالت پذیرد و صفا به کمال رسد، مشروقه ی آفتاب جمال حضرت گردد و جام جهان نمای ذات متعالی الصفات شود و لکن نه هر که را دولت صقالت و صفا دست دهد سعادت دست دهد سعادت تجلی مساعدت نماید».

شیخ عبدالله انصاری: «تجلی حق ناگاه آید اما بر دل آگاه آِید».

تجلی حق جمالی یا جلالی است. میان تجلی روحانی و تجلی ربانی تفاوت بسیار است.

«تجلی روحانی و صمت حدوث دارد آن را قوت افناء نباشد اگر چه در وقت ظهور ازالت صفات بشری کند اما افناء نتواند کرد. چون در حجاب شد صفات بشری معاودت کند دیگر آنکه با حصول تجلی روحانی طمانینه دل پدید نیاید و شوائب شک خلاص نیاید و ذوق معرفت آرام تمام ندهد و تجلی حق به خلاف و ضد این بود.»

ـ تجلی جمالی: برحسب مراتب ظهور ذات اقتضای اوصاف متعدده ی متنوعه می نماید مثل ربوبیت و الوهیت. تجلی ربوبیت بر موسی نمودار گشت و تجلی الوهیت بر محمد (ص) شامل شد.

تجلی اسماء جلالی: از طریق مشاهده صورت گیرد و تجلی عظمت و جبروت و لاهوت آن که حق بر هر کسی بخواهد متجلی می گردد. در این تجلی فناء فی الله و بقاء بالله صورت می گیرد. در این مرتبه حقیقت نیست خدایی جز خدای یگانه بر سالک متجلی می گردد. ارباب کشف و شهود می بینند که حضرت حق سبحانه و تعالی در هر نفسی متجلی است، به تجلی دیگر و در تجلی او اصلا تکرار نیست. یعنی در دو آن به یک تعین و یک شان متجلی نمی گردد، بلکه در هر نفسی به تعین دیگر ظاهر می شود و در هر آن به شانی دیگر متجلی می گردد.

دکتر زرین کوب: «اعتقاد به فنای بشری اساس تجلی ذاتی و صفاتی و حلول و اتحاد را در باور صوفیه شکل می دهد.»

تجلی صفات و ذات همان بازتاب و تجلی صفات و ذات خداوند در دل مومن است و آن را با تجلی روح نباید اشتباه کرد زیرا تجلی روحانی ممکن است سالک را بر این فکر وا دارد که تجلی حق بر او فایض شده است.

نزد کاملان صوفیه فرق است بین تجلی روحانی و تجلی ربانی.

ـ تجلی روحانی: غالبا عجب و هستی و پندار و غرور می افزاید.

ـ تجلی ربانی: این همه را از بین بر می دارد و سالک را تا مقام فنا پیش می برد.

مولوی تجلی حق به جلوه ی بشری را زیر بنای آفرینش می داند و کمال انسان را یکی از اهداف تجلی می داند. یعنی تجلی حق هم از جهت شناخت ذات اقدس خود بود و هم می خواست که انسان مظهر تام صفات و اسمای الهی و آئینه ی تمام نمای ربانی گردد:

آب و گل چون از دم عیسی چرید بال و پر بگشاد مرغی شد پرید

هست تسبیحت بخار آب و گل مرغ جنت شد ز نفخ صدق دل

کوه طور از نور موسی شد به رقص صوفی کامل شد و رست او ز نقص

چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز جسم موسی از کلوخی بود نیز

حامد گنجعلیخان حاکمی



همچنین مشاهده کنید