سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
نام های شهر مكّه
در جستجوی جای پای ابراهیم و به شوق دیدار با دیار یار، گام بر سرزمینی میگذاری كه خاستگاه وحی و تجلیگاه توحید و سرزمین خاطرههاست. آنجا «مكه» است شهری كه تاریخِ چندین هزار سال تلاش خداجویان و دینباوران و موحدان را در پیشانی دارد. آنجا شهر ابراهیم - ع - و محمد - ص - و علی - ع - است و خانهای را در خود جای داده كه خانه خدا و خانه مردم و خانه تو است و تو در آنجا غریبه نیستی، مسافر نیستی، آنجا وطن تو است، نمازت را تمام بخوان هر چند كمتر از ده روز اقامت كنی. سخن گفتن از نام و نشانِ چنین شهری كه برای مسلمانان آشناست و همواره رو به سوی آن زندگی میكنند و رو به سوی آن میمیرند و روزی پنج بار گرداگرد آن دایرههایی تشكیل میدهند كه گاهی شعاع آن به هزاران كیلومتر میرسد، سخنی زاید به نظر میآید؛ اما اگر بدانیم كه این شهر نامهای متعددی دارد و هر نامی نشانگر گوشهای از عظمت آن و منعكس كننده بُعدی از ابعاد مادی و معنوی آن است، این نیاز در ما پیدا میشود كه در باره این نامها بیندیشیم تا از «اسم» به «مسّما» برسیم و آن شهر ناكجاآبادی را كه فیلسوفان و مصلحان در جستجوی آن به بیهودهسرایی افتادهاند، پیش روی خود داشته باشیم. آشنایی با این نامها با توجه به بارهای عاطفی و فرهنگی و تاریخی گوناگونی كه دارد، ما را در جهت شناخت هر چه بهتر این سرزمین مقدس یاری میكند و امروزمان را با دیروزمان پیوند میدهد و در این آشنایی است كه «مكه» با شكوه تمام رخ مینماید.
اینك ما بر آنیم كه با استفاده از منابع تفسیری، حدیثی، تاریخی و ادبی، نامهای این شهر مقدس را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم و خوانندگان محترم را به دنیایی كه در پشت این نامهاست، ببریم. مكّه این نام معروفترین نام شهر مكه است كه ذكر آن در قرآن كریم هم آمده۱ و به همین جهت، هم مفسران و هم اهل لغت در باره اشتقاق و وجه تسمیه آن بحث و گفتگو كردهاند و به ریشهیابی آن پرداختهاند. برای این واژه، اشتقاقهای متعددی ذكر شده كه هر كدام بیانگر وصفی از اوصاف این شهر میباشد، و ما بعضی از وجوه ذكر شده را میآوریم:
۱) كلمه «مكه» از «مَكَّ، یمك، مكا» مشتق شده كه به معنای هلاك شدن و كم شدن است و این بدان جهت است كه هر ستمگری نظر سوئی به آن شهر داشته باشد سرنوشتی جز هلاك و نابودی نخواهد داشت (نمونهاش داستان اصحاب فیل است). مناسبت دیگر اینكه: هر كس برای زیارت خانه خدا به آن شهر عزیمت كند، گناهان او كم میشود.۲ (حال یا خداوند گناهان پیشین او را میبخشد و یا حالت تقوایی او پیدا میشود كه عامل پرهیز از گناه است).
۲) این كلمه از «مك، یمك، مكا، امتك و تمكك» گرفته شده كه به معنای مكیدن كودك است پستان مادر را (تشابه دو لفظ فارسی و عربی را ببینید) گفتهاند كه این یا به جهت علاقه مردم به این شهر است؛ مانند علاقه كودك به پستان مادر و یا به جهت كم آبی آنجاست كه مردم آب را تا آخرین قطره آن مینوشند.۳ میتوان گفت كه این معنا اشاره به تغذیه روحی و معنوی مردم از این شهر است؛ زیرا كه اینجا خاستگاه وحی و مهبط فرشتگان بوده و نیز حجاج در این شهر همواره به یاد خدا هستند و بر معنویت و تقوایشان افزوده میگردد.
۳) اشتقاق این كلمه از «تمككت العظم» است كه به هنگام درآوردن مغز استخوان گفته میشود و در وجه مناسبت آن خلیل گفته است كه: «مكه وسط زمین است همانگونه كه مغز استخوان در وسط استخوان قرار دارد».۴ شاید بتوان گفت كه اگر این اشتقاق درست باشد منظور این است كه: وقتی حاجی به مكه میرود و اعمال به جا میآورد، خودخواهیها و تعلّقات مادّی را میشكند و به خویشتن خویش میرسد.
۴) مكه از ماده «مك» مشتق شده كه به معنای «جذب» است و این بدان جهت است كه مردم از هر دیار به آن سرزمین جذب میشوند.۵ و به عبارت دیگر مكه مانند مغناطیس كه برادههای آهن را با نظم خاصی به خود جذب میكند، مردم را از همه جا گرد خود میآورد.
۵) این كلمه از «مك» به معنای «ازدحام» گرفته شده؛ زیرا كه مردم از اطراف و اكناف به این شهر میآیند و در آنجا ازدحام میشود.۶
۶) این كلمه از «مكا» مشتق شده كه به معنای صدای نوعی پرنده است؛ زیرا كه در مكه صدای مردم كه خدا را میخوانند بلند است و زمزمه ملكوتی حاجیان در اطراف كعبه همواره به گوش میرسد.۷ این وجه در روایتی از امام رضا - علیهالسلام - نیز آمده است.۸
۷) این كلمه از «مك» به معنای «بسط و گسترش» مشتق شده؛ زیرا كه خداوند كره زمین را از این شهر گسترش داده است و شروع «دحوالأرض» از اینجا بوده است. این وجه در روایتی از امیرالمؤمنین علی - علیهالسلام نقل شده است.۹ (در باره دحوالارض و اینكه از مكه شروع شده به زودی بحث خواهیم كرد).
۸) بعضی از زبانشناسان جدید ایران بر این عقیده اند كه واژه «مكه» ریشه ایرانی دارد و پنداشتهاند كه ریشه مكه «مگهه» به معنای جایگاه ماه بوده است.۱۰ این سخن شبیه سخن سست دیگری است كه گفته شده كلمه «قریش» معرب «كوروش» است!. اینگونه سخنها اجتهاد بیدلیل در لغت است و نباید به آنها توجه نمود. بكّه یكی دیگر از نامهای شهر مكه «بكه» است كه در قرآن مجید آمده: «اِنَّ اَوَّلَ بَیْت وُضِعَ للناس لَلَّذی بَبَكَّهَٔ مباركاً».۱۱ «همانا نخستین خانهای كه برای مردم ساخته شد، خانهای است كه در بكه قرار داده شده و مبارك است». در باره واژه «بكه» از دو نظر باید بحث نود: نخست این كه آیا «بكه» همان «مكه» است یا اینكه از لحاظ مفهومی با هم فرق دارند؟ دوم اینكه ماده اشتقاق «بكه» چیست و مفهوم لغوی آن و تناسبی كه با شهر مكه دارد كدام است؟ در مورد بحث اول میتوان گفت كه «بكه» و «مكه» هر دو یكی است و تنها اختلاف لهجه آنها را به دو صورت درآورده است. و اینكه حرف «میم» به حرف «با» قلب شود، در زبان عربی نمونههای بسیار دارد. اساساً در زبان عربی قلب و ابدال چیز رایجی است. ابن سكّیت سیصد كلمه را به عنوان كلماتی كه در آنها قلب و ابدال شده، ذكر میكند و ابوحیان در شرح تسهیل نقل میكند كه علما گفتهاند: «كمتر حرفی پیدا میشود كه در آن ابدال واقع نشده باشد». و ابن جنّی كه به اشتقاق اكبر قائل است و بسیاری از كلمات عربی را كه به ظاهر كلمات متمایزی هستند، از یك ریشه میداند. او میگوید: «میم» خواهر «با» است.۱۲ وقتی ابن جنی «غدر» و «ختل» را یكی میداند و «غین» را خواهر «خا» و «دال» را خواهر «تا» و «را» را خواهر «لام» میشمارد، دیگر استبعادی ندارد كه در یك كلمه «میم» به «با» بدل شود. همانگونه كه گفتیم در لغات عربی بدل شدن میم به با مثالهایی دارد مانند این كلمات: «لازم = لازب» ، «دائم = دائب»، «راتم = راتب». و میتوان گفت كه مخرج این دو حرف چنان به هم نزدیك است كه ابدال یكی بر دیگری غریب به نظر نمیرسد. مخصوصاً وقتی كه شخص دماغش گرفته باشد «میم» را «با» تلفظ میكند؛ زیرا مخرج هر دو حرف لبهای انسان است كه به هم میچسبند، تنها تفاوت در این است كه میم غنّه دارد ولی با غنّه ندارد. زمخشری میگوید: بكّه همان مكه است. مكه و بكه دو لغت هستند به یك معنا؛ مانند «نبیط» و «نمیط» كه اسم محلی است در دهناء. و امر راتب و راتم و حمی مغمطه و مغبطه (تب دائم). سپس نظر دیگران را نقل میكند كه میان مكه و بكه تفاوت قائلند۱۳ (به شرحی كه خواهد آمد). فخر رازی و ابن منظور نیز همین نظر را دارند و هر دو را یكی میدانند.۱۴ همچنین سیوطی گفته است: بكّهٔ لغتی در مكه است.۱۵ در مقابل این نظریه كه بكه و مكه از لحاظ مفهوم یكی هستند و هر دو نام آن شهر است، نظریههای دیگری است كه میان دو كلمه فرق گذاشتهاند و آنها را یكی نمیدانند. این نظریات در كتب تفسیری و لغوی ذكر شده و معمولاً قائل آنها مشخص نیست.
۱) بكه اسم محل بیت است و مكه اسم تمام شهر۱۶ در روایتی كه از امام صادق - علیهالسلام آمده است كه بكه موضع بیت است و مكه خود شهر.۱۷
۲) بكه اسم مسجدالحرام و مكه اسم شهر است؛ زیرا كه بكه به معنای ازدحام است (چنانكه خواهد آمد) و ازدحام تنها در مسجد است.۱۸
۳) عكس قول قبلی گفتهاند مكه اسم مسجد است و بكه اسم شهر، به این دلیل در آیه شریفه كه پیش از این نقل كردیم آمده است كه بیت در «بكه» واقع شده است.۱۹
۴) بكه اسم منطقهای است میان دو كوه مكه كه مردم در حال طواف در آنجا ازدحام میكنند.۲۰
۵) بكّه وسط مكه است و مكه همه شهر را شامل میشود.۲۱
۶) بكّه اسم محل طواف است و مكه همه شهر.۲۲
یعقوب جعفری
پاورقیها:
۱ - سوره فتح آیه ۲۴ .
۲ - راغب اصفهانی: المفردات، ص ۴۹۱ - طریحی: مجمعالبحرین ، ج ۵ ، ص ۲۸۹ - تاجالعروس ، ج ۷ ، ص ۱۷۹ .
۳ - ابن منظور: لسان العرب، ج ۱۰ ، ص ۴۹۱ - تاجالعروس، ج ۷ ، ص ۱۷۹ .
۴ - المفردات، ص ۴۹۱ .
۵ - یاقوت: معجمالبدان، ج ۵ ، ص ۱۸۲ - تاجالعروس ، ج ۷ ، ص ۱۷۹ .
۶ - معجمالبلدان، ج ۵ ، ص ۱۸۱ .
۷ - همان، ص ۱۸۲ .
۸ - بحارالانوار، ج ۹۹ ص ۷۷ .
۹ - بحارالانوار، ج ۹۹ ، ص ۸۵ .
۱۰ - دكتر خزائلی: اعلام قرآن، ص ۵۸۶ .
۱۱ - آل عمران: ۹۶ .
۱۲ - دكتر صبحی صالح: دراسات فی فقه اللغهٔ، ص ۲۱۳ - ۲۱۵ .
۱۳ - زمخشری: تفسیر كشاف، ج ۱ ، ص ۳۸۶ ، و نظیر آن است: بیضاوی انوار التنزیل، ج ۱ ، ص ۱۷۲ .
۱۴ - فخر رازی: تفسیر كبیر، ج ۸ ، ص ۱۵۷ - ابن منظور: لسان العرب، ج ۱۰ ، ص ۴۰۲ .
۱۵ - سیوطی: تفسیر الجلالین، ص ۹۵ .
۱۶ - راغب اصفهانی: المفردات ، ص ۵۵ - تاج العروس، ج ۷ ، ص ۱۱۱ .
۱۷ - تفسیر صافی، ج ۱ ، ص ۲۳۰ .
۱۸ و ۱۹ - تفسیر فخر رازی، ج ۸ ، ص ۱۵۷ .
۲۰ - زبیدی: تاج العروس ج ۷ ، ص ۱۱۱ .
۲۱ - راغب اصفهانی: المفردات ص ۵۵ .
۲۲ - همان .
۲۳ - زمخشری: اساسالبلاغه ص ۴۸ .
۲۴ - ابن منظور: لسان العرب ج ۱۰ ، ص ۴۰۲ - و نیز رجوع شود به: معجم ما استعجم ج ۱ ص ۲۶۹ .
۲۵ - تفسیر صافی ج ۱ ، ص ۳۳۰ - بحارالانوار، ج ۹۹ ص ۸۵ - تفسیر طبری ، ج ۴ ، ص ۹ .
۲۶ - سوره انعام آیه ۹۲ و سوره شوری آیه ۷ .
۲۷ - نازعات: ۳۰ .
۲۸ - روضهٔ المتقین، ج ۴ ، ص ۵ .
۲۹ - رجوع شود به: معجمالبلدان، ج ۱ ، ص ۲۵۴ و لسانالعرب، ج ۱۲ ، ص ۳۲ .
۳۰ - تین: ۲ - ۱ .
۳۱ - قصص: ۵۷ .
۳۲ - آل عمران: ۹۱ .
۳۳ - ابراهیم: ۳۸ .
۳۴ - وسائلالشیعه، ج ۹ ، ص ۳۳۶ .
۳۵ - همان، ص ۳۳۹ .
۳۶ - شرایعالاسلام، افست چاپ سنگی، ص ۳۴۷ .
۳۷ - مسالك الافهام، ج ۲ ، ص ۳۴۲ .
۳۸ - جواهر الكلام، ج ۴۱ ، ص ۳۴۵ .
۳۹ - رجوع شود به: مجمعالبحرین، ج ۵ ، ص ۲۸۹ . - معجمالبلدان، ج ۵ ، ص ۱۸۲ و موسوعهٔ العتبات المقدسه، ج ۲ ، ص ۱۳ . البته دو نام بسّاسه وام رحم هم در حدیث آمده: بحارالانوار، ج ۹۹ ، ص ۷۷ .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست