سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

همه مشغول کارند


همه مشغول کارند

جشنوارهٔ بیست و چهارم پدیده ای را معرفی کرد که گرچه با فیلم های اول و دومش امیدهائی را برانگیخته بود, اما اصغر فرهادی با سومین فیلمش ضمن ادامهٔ سیر صعودی خود, چنان جهشی کرد که از این پس باید او را در میان نخبگان سینمای ایران جای داد به یاد نمی آوریم که در تمام دوره های جشنواره, این همه اتفاق نظر مثبت که در مورد چهارشنبه سوری دیده شد, در مورد هیچ فیلمی با این قاطعیت آماری برانگیخته شده باشد

● گزارش بیست و چهارمین جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم فجر

سینمای ایران در جشنوارهٔ بیست و چهارم هم مثل سال‌های قبل بود. شعار ـ نالهٔ آشنای ”سال به سال دریغ از پارسال“ را باز هم می‌شنویم و به‌رغم موانع و اعتراض‌ها و گلایه‌ها، این سینما به راهش ادامه می‌دهد و باز می‌توان از میان این آثار، فیلم‌هائی را برگزید که ارزش دیدن و دفاع کردن داشته باشند ـ یا که بیش از این، تحسین مخاطب جدی را برانگیزند؛ حتی اگر بسیاری از نام‌داران سینمای ایران غایب باشند، برخی از جوان‌ها امیدآفرین‌اند. در میان همین فیلم‌های بلند و کوتاه و مستندی که آمادهٔ نمایش شدند و از صافی مجراهای رسمی و سلیقهٔ هیئت‌های انتخابی گذشتند و بر پرده آمدند، سازندگان برخی از فیلم‌ها یک یا چند گام به جلو برداشته بودند و بین ناآشناها و اولی‌ها هم می‌شد استعدادهای تازه‌ای یافت. شمار فیلم‌هائی با کیفیت متوسط و بالاتر از متوسط هم کم نبود. درجازنندگان و پس‌روندگان نیز مثل همیشه بودند، اما چرا نورافکن‌ها را بر آنها بیفکنیم و چرا شعاع این نور را به‌سوی همین امیدها نچرخانیم؟ مگر در مجموع تولیدات سالانهٔ سینمای هر کشوری چند شاهکار وجود دارد که ما بابت این‌که چرا همهٔ فیلم‌های‌مان شاهکار نیستند کلیت آن‌را نادیده بگیریم؟ اعتراض به کژی‌ها و کاستی‌ها البته لازم است اما صرفاً تمرکز بر آنها حتی از تحسین دربست و یک جانبه هم بی‌ثمرتر است. درست مثل خود پدیدهٔ جشنواره فجر که با وجود همهٔ ضعف‌ها و کاستی‌ها و مشکلات، بودنش بهتر و مفیدتر از نبودنش است.

تا آن‌جا که به برگزاری خود جشنوارهٔ بیست و چهارم مربوط می‌شود، این دوره رکورد بی‌نظمی و تغییر برنامه را شکست. با وجود سخت‌گیرانه‌تر شدن مقررات جشنواره از چند سال پیش بابت رعایت زمان دریافت کپی آمادهٔ فیلم‌ها، اوضاع در عمل همچنان بر مدار تعارف و خواهش و رابطه و ”حالا یک کاری‌اش بکن“، ”ان‌شاءالله درست می‌شود“ و ”به امید خدا ببینیم چه‌طور می‌شود“ می‌گذرد. فیلم‌های ایرانی بسیاری به برنامهٔ جشنواره نرسید و به‌جای‌شان فیلم‌های دیگر نمایش داده شد تا وقتی که آن فیلم‌ها آماده می‌شوند، به‌جای فیلم‌های دیگری نمایش داده شوند. برخی از فیلم‌ها هم که هرگز نرسیدند؛ مثل تعدادی از فیلم‌های خارجی که چون در مرکز توجه نیستند، حساسیت کمتری برانگیختند، اما به هر حال، این همه تغییر در تاریخ جشنوارهٔ فجر بی‌سابقه، و نفس وجودش بی‌احترامی به تماشاگران است. هنوز کسی پاسخ قانع‌کننده‌ای به این پرسش نداده که چرا جشنوارهٔ فجر با همان تعداد فیلم‌هائی که تا موعد تعیین شده آماده می‌شوند، برگزار نمی‌شود. کسی پاسخ نمی‌دهد که فایده و معنی این همه بخش و این همه مسابقه و این همه داور و این همه جایزه چیست.

همهٔ مدیران و برنامه‌ریزان و مسئولان جشنوارهٔ گرایش به گسترش آماری دارند و کمتر کسی در نخستین دوره، هر بار با تغییر مدیران سینمائی به‌نظر می‌رسید حال و هوای هر دورهٔ جشنواره هم قاعدتاً باید تغییر کند، اما این تغییرات هیچ‌گاه در جهت نخبه‌گرائی و جمع و جورتر کردن جشنواره نبوده و هر مسئول تازه‌ای سعی کرده بار تازه‌ای بر گردهٔ این پدیده بگذارد و آن‌را بزرگ‌تر کند. تغییرات موردی هم اغلب جزئی بوده، مثل حذف مسابقهٔ مواد تبلیغی و حذف برنامهٔ نمایش فیلم برای برنامه‌های بزرگداشت سینماگران ایرانی. اما حتی وقتی که چیزی هم از جشنواره حذف می‌شود، به جایش چیزهائی به آن اضافه می‌کنند! و روند چاق‌تر شدن مداوم جشنواره، همچنان ادامه دارد. البته این دورهٔ جشنواره را شاید بتوان دست گرمی مسئولان تازهٔ سینما ارزیابی کرد، اما گوئی بنای جشنواره چنان سخت و ستبر شده که زیاد نمی‌شود دست به ترکیب و ساختارش زد. این تصور هم البته از اهمیت جشنواره می‌آید، جشنوارهٔ فجر، پیکره‌ای‌ست که از اجزایش تشکیل شده و می‌شود با چیدن دوبارهٔ برخی از این اجزاء شمایل تازه‌ای از آن ساخت، به همان اندازه محکم، و بیشتر مفید و کارآمد.

جشنوارهٔ بیست و چهارم پدیده‌ای را معرفی کرد که گرچه با فیلم‌های اول و دومش امیدهائی را برانگیخته بود، اما اصغر فرهادی با سومین فیلمش ضمن ادامهٔ سیر صعودی خود، چنان جهشی کرد که از این پس باید او را در میان نخبگان سینمای ایران جای داد. به یاد نمی‌آوریم که در تمام دوره‌های جشنواره، این همه اتفاق‌نظر مثبت که در مورد چهارشنبه سوری دیده شد، در مورد هیچ فیلمی با این قاطعیت آماری برانگیخته شده باشد. اتفاق نظر برگزارکنندگان جشنواره، داوران، منتقدان و تماشاگران. نمایش عمومی فیلم از چند روز پیش آغاز شده و اگر طبق پیش‌بینی‌ها بتواند استقبال عامهٔ تماشاگران را هم برانگیزد، ساخت و نمایش این فیلم تبدیل به یکی از حادثه‌های دل‌پذیر سینمای ایران خواهد شد.

● افتتاحیه

▪ سال نو مبارک

برگزاری مراسم افتتاحیهٔ امسال، به نسبت سال‌های قبل، منظم‌تر بود. این مراسم فقط با حدود ۴۵ دقیقه تأخیر (که زمان زیادی برای معطل شدن نیست!) در سالن اجتماعات وزارت کشور شروع شد. به سیاق چند سال اخیر، سخنرانی‌های مسئولان زمان زیادی نگرفت (که البته انگار این عادت در مراسم اختتامیه شکسته شد). مجری مراسم ژاله صادقیان گویندهٔ باسابقهٔ رادیو بود که صدایش خیلی آشناتر از چهره‌اش است. او در تمام مدت مراسم، تلاش می‌کرد از یک قالب خشک و جدی، فضا را به شکلی صمیمانه اداره کند که تا حدودی موفق بود؛ البته سوای برخی شوخی‌هایش که زیادی صراحت داشت. ایدۀ اصلی این مراسم، تعیین جشنوارهٔ فجر به‌عنوان شروع سال سینمائی جدید بود. به این ترتیب تعدادی جوان با لباس‌های محلی و ساز و دهل و آوردن تکه‌هائی از یک هفت‌سین سینمائی، شروع سال نو سینما را اعلام کردند. صحنه هم با الگوی ستون‌ها و نقش‌های تخت‌جمشید طراحی شده بود و در فیلم مخصوص مراسم، سینماگران از آرزوهای‌شان می‌گفتند. جمله‌های کوتاه آنها چندان قابل شنیدن نبود، چون تا چهرهٔ درشت‌شان می‌افتاد روی پرده، همه با سوت و تشویق، اظهار خوشحالی و علاقه می‌کردند. چندتا فیلم‌ساز مثل مسعود کیمیائی و ابراهیم حاتمی‌کیا از طرح‌هائی گفتند که آرزوی ساختن‌شان را دارند و برخی با طنز پاسخ دادند: رضا کیانیان آرزو کرد که در مراسم بعدی، یک کارت دعوت برایش نفرستند، چون او بدون زن و بچه‌اش نمی‌تواند در این مراسم حاضر شود. مجری چند بار وعده داد که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم اختتامیهٔ جشنوارهٔ موسیقی است، و به محض این‌که از آن اختتامیه فارغ شد به این افتتاحیه خواهد پیوست، که این اتفاق در اواسط مراسم افتاد. به‌جز او، محمدباقر قالیباف شهردار تهران هم در مراسم حضور داشت که روی صحنه دعوت شد و وعده داد کار بازسازی سینما آزادی را جدی بگیرد و در برابر اصرار مجری، قول داد که این اتفاق حتماً بیفتد.

در بخش بزرگداشت‌ها (خسرو سینائی، گلاب آدینه، مجید انتظامی و مالکان سینما سپیدرود رشت، علی مزین‌فر و حسین کیائی) ابتدا یک فیلم کوتاه نمایش داده شد که کارگردان فیلم سینائی، حمید فرخ‌نژاد بود و دوتای دیگر را مهدی کرم‌پور ساخته بود، و سپس مجری با دعوت از بستگان نزدیک، حضور این سینماگران را مقدمه‌چینی می‌کرد، که البته ایدهٔ خوبی بود. خانم گیزلا وارگا سینائی همسر هنرمند سینائی، با ذکر خاطرهٔ نحوهٔ آشنائی‌اش با این کارگردان در وین، با لهجهٔ شیرین خود بارها همه را به هیجان آورد. او که اهل مجارستان است و پس از ازدواج با سینائی به ایران آمد و ماندگار شد، فارسی را خیلی سلیس‌تر از از بعضی سخنرانان دیگر صحبت می‌کرد. اوج غافلگیری در سخنان گیزلا وقتی بود که جای فرح اصولی را به‌عنوان ”همراه زندگی‌شان“ در مراسم خالی کرد. سپس خسرو سینائی با چشمانی گریان به روی صحنه رفت و تشکر کرد. مهدی هاشمی هم به شیوه‌ای مشابه از خاطرهٔ اولین دیدارش با گلاب آدینه حرف زد. آدینه روی صحنه هاشمی را ”همسر و استاد“ خود خطاب کرد. در ادامه عزت‌الله انتظامی ماجرای علاقمندی پسرش را به موسیقی تشریح کرد و این‌که به توصیهٔ مرحوم حسین تهرانی (نوازندهٔ بزرگ ضرب) مجید را به وین فرستاد. مجید انتظامی با صراحت، دربارهٔ بی‌مهری مسئولان در دوران بیماری‌اش سخن گفت و وقتی آرام‌تر شد گفت که در کودکی مجبور بوده سازش را در کمد لباس بنوازد.

پیش از پایان بخش اول مراسم، معاون سینمائی وزیر ارشاد، در سخنانی با تأکید بر ریشه‌های ملی و مذهبی، آیندهٔ سینمای ایران را امیدوار کننده خواند. فیلم مراسم افتتاحیه، شهرآشوب (یدالله صمدی) بود.

● اختتامیه

▪ مراسم بعدی!

در مراسم پایانی جشنواره، امسال برای دومین بار، بخش اهداء جوایز مسابقهٔ سینمائی ایران و مسابقهٔ بین‌الملل جدا شده بود و شاید به این دلیل که ما ایرانی‌ها به مهمان‌نوازی شهره هستیم، قرار شد مراسم اهداء جوایز مسابقهٔ بین‌المللی زودتر از مسابقهٔ سینمای ایران شروع شود. در کارت دعوت، شروع مراسم اول، ساعت ۱۵:۳۰ اعلام شده بود، اما تا ۱۶:۴۵ به تعویق افتاد و زمانی‌که احمد نجفی روی صحنه آمد، پس از خوشامدگوئی به دو زبان فارسی و انگلیسی، به زبان فارسی گفت: ”چند دقیقه دیر شروع کردیم“! علیرضا رضاداد، مدیرعامل بنیاد سینمائی فارابی و دبیرجشنواره با ذکر این مطلب که جشنوارهٔ امسال میزبان سینماگران ۴۸ کشور جهان بوده، استقبال تماشاگران را در بخش مسابقه بسیار خوب توصیف کرد و در بخش دیگری از سخنانش گفت: ”سینمای ایران نیاز به مراقبت دارد.“

اولین کسی که نام او به‌عنوان برندهٔ جایزه جشنواره خوانده شده فریدون حسن‌پور کارگردان وقتی همه خواب بودند بود که هیئت داوران بین‌المذاهب او را به‌عنوان بهترین کارگردان برگزید. البته این فیلم یک سیمرغ بلورین در بخش بهترین فیلم معناگرا هم گرفت که نصیب فرشته طائرپور، تهیه‌کنندهٔ فیلم شد. پس از اهدای جوایز دیگر که اکثر برگزیدگان غایب بودند و کسان دیگری به‌جای آنها جایزه می‌گرفتند، محمدحسین صفارهرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سخنرانی کرد که صحبت‌هایش کم‌تر شامل سینمای ایران می‌شد. پس از پخش فیلمی دربارهٔ مصطفی عقاد که پیش از این در جشنوارهٔ فیلم دفاع مقدس هم نمایش داده شده بود، محمدرضا جعفری‌جلوه معاون امور سینمائی، هدیه‌ای را به رسم یادبود به برادر عقاد اعطا کرد. احمد نجفی وقتی می‌خواست از فیلم به نام پدر به‌عنوان بهترین فیلم بخش بین‌الملل نام ببرد در برگردان انگلیسی آن گفت: "In the Name of GOD"، و تا پایان مراسم هم این اشتباه تصحیح نشد.

محمدرضا فروتن که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برای به آهستگی (مازیار میری) دریافت کرد، گفت: ”احساس می‌کنم خداوند خیلی محکم کنار من ایستاده است.“ تشویق حاضران در مراسم آن‌قدر کم و به اصطلاح بی‌حال بود که حتی صدای مجری را هم درآورد و او به طعنه گفت: ”می‌دانم. شما دست‌زدن‌هایتان را گذاشته‌اید برای مراسم بعدی!“

اما ورود به مراسم بعدی آن‌قدرها راحت نبود. پس از پایان اهداء جوایز به برگزیدگان بخش بین‌الملل، مسئولان تالار وحدت یادآور شدند مدعوینی که کارت ورود به مراسم اهدای جوایز بخش سینمای ایران را دارند باید پس از خروج از محوطهٔ تالار وحدت، بار دیگر با ارائهٔ کارت وارد شوند. البته با توجه به این که قرار بود مراسم ساعت ۱۹:۳۰ برگزار شود و زمان کافی برای رسیدن به برنامهٔ بعدی بود، این موضوع چندان بد به‌نظر نمی‌رسید اما به هر حال می‌شد زمان ورود مدعوین به مراسم اول به کسانی‌که کارت مراسم بعدی را هم داشتند بلیت ورود به سالن داده شود. اما از آنجا که این‌جور مراسم چندان روی برنامه پیش نمی‌رود، این‌هم رعایت نشد و چشم‌تان روز بد نبیند! زجر واقعی از وقتی شروع شد که قصد ورود به تالار وحدت داشتیم برای شرکت در مراسم دوم. همراه با جمعیتی که با فشار هر چه تمام‌تر می‌خواستند از در بیرونی وارد محوطه و سپس سالن انتظار شوند، وارد شدیم و در این میان صحنه‌هائی را از این رویداد فرهنگی به‌چشم دیدیم که گفتن‌شان تکرار مکررات است و به تجربه ثابت شده که هیچ تأثیری ندارند، جزء یادآوری یک خاطرهٔ بد.

مراسم دوم با نیم‌ساعت تأخیر در ساعت هشت بعدازظهر شروع شد و این‌بار حسین پاکدل فقط به زبان فارسی خوشامد گفت. وقتی علیرضا رضاداد دبیر جشنواره و مدیرعامل بنیاد سینمائی فارابی روی صحنه رفت یا اشاره به جمعیت حاضر در سالن گفت: ”ما یک تالار وحدت داریم و این همه علاقمند.“ نمی‌دانم کسی به او نحوهٔ ورود این علاقه‌مندان را گزارش داده بود یا نه؟ نخستین سیمرغ‌ها به بخش مستند تعلق گرفت و محمدرضا اصلانی مستندساز و داور این بخش که به روی صحنه آمده بود گفت: ”امیدوارم شأن سینمای مستند حفظ شود.“

وقتی نام محمد نوری‌زاد کارگردان فیلم شاهزادهٔ ایرانی به‌عنوان بهترین فیلم دوم خوانده شد پسر او با ظاهری غیر قابل پیش‌بینی سیمرغ بلورین را گرفت و گفت: ”به‌رغم اختلاف‌های عقیدتی با پدرم، ما بیش از هر چیز دو انسان هستیم.“ ایرج رامین‌فر که به‌عنوان بهترین طراح صحنه و لباس برای فیلم شاهزادۀ ایرانی معرفی شد، اولین کسی بود که یادی از همسر و مادرش کرد و پس از آن تشکر از خانواده در بین افرادی که سیمرغ‌ها را می‌گرفتند باب شد. اما شاید جالب‌ترین تشکر را محمدولی احمدلو پدر شاهد احمدلو کرد که وقتی می‌خواست به‌جای حمید لولائی بازیگر فیلم چند می‌گیری گریه کنی؟ سیمرغ را بگیرد، روی صحنه با تعظیم‌های مکرر به حاضران شور و هیجان خاصی به مراسم داد! او یک‌بار دیگر هم به خاطر دریافت دیپلم افتخار برای فیلم پسرش به روی صحنه آمد و این‌بار در حالی‌که از فرط هیجان به سختی حرف می‌زد گفت: ”از هیئت داوران تشکر می‌کنم که فیلم را خوب دیدند.“مراسم پایانی با نمایش فیلم به نام پدر به پایان رسید.