شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

نبوت و فرمانروایی


نبوت و فرمانروایی

در این نوشتار سعی شده است تا نمونه ی مشخصی از رابطه ی نبوت با فرمانروایی را مورد تامل قرار دهم طرح این نمونه به معنای آن نیست كه امروز هم دقیقا با همان ویژگی ها بتواند كارآیی داشته باشد بلكه صرفا برای شناخت مصالح وموادی است كه در فرهنگ دینی ما تعبیه است

در این نوشتار سعی شده است تا نمونه‌ی مشخصی از رابطه‌ی نبوت با فرمانروایی را مورد تامل قرار دهم. طرح این نمونه به‌معنای آن نیست که امروز هم دقیقا با همان ویژگی‌ها بتواند کارآیی داشته باشد بلکه صرفا برای شناخت مصالح وموادی است که در فرهنگ دینی ما تعبیه است. نکته‌ای که لازم می‌دانم در آغاز این نوشته بر آن تاکید کنم این است که واژگانی همچون حکومت، دین، نبوت و.. که امروز به‌عنوان واژگان دینی از آن استفاده می‌کنیم، بسیار محتمل است که با متن اصلی، یعنی با قرآن فقط دارای اشتراک لفظی باشند ولی به‌لحاظ معنایی ممکن است حوزه‌های معناییِ متفاوتی پیدا کرده‌باشند. به‌همین جهت در طول این نوشته، تفاوت واژه حْکم(داوری) را با «مْلک»(فرمان‌روایی) در متن قرآن نشان داده‌ام.

نوشتار حاضر پیش از این در ماهنامه ناقد، شماره ۴، شهریور-آبان ۱۳۸۳ انتشار یافته است.

● تمهید

در این نوشتار سعی شده است تا نمونه‌ی مشخصی از رابطه‌ی نبوت با فرمانروایی را مورد تامل قرار دهم. طرح این نمونه به‌معنای آن نیست كه امروز هم دقیقا با همان ویژگی‌ها بتواند كارآیی داشته باشد بلكه صرفا برای شناخت مصالح وموادی است كه در فرهنگ دینی ما تعبیه است. نكته‌ای كه لازم می‌دانم در آغاز این نوشته بر آن تاكید كنم این است كه واژگانی همچون حكومت، دین، نبوت و.. كه امروز به‌عنوان واژگان دینی از آن استفاده می‌كنیم، بسیار محتمل است كه با متن اصلی، یعنی با قرآن فقط دارای اشتراك لفظی باشند ولی به‌لحاظ معنایی ممكن است حوزه‌های معناییِ متفاوتی پیدا كرده‌باشند. به‌همین جهت در طول این نوشته، تفاوت واژه حْكم(داوری) را با «مْلك»(فرمان‌روایی) در متن قرآن نشان داده‌ام.

بیان این نمونه مشخص از قول علمای دینی نیست. از قول تئوریسین‌هایی چون خواجه‌نظام‌الملك، یا آنچه در تاریخ سیاسی ما واقعا وجود داشته‌است هم نیست. بلكه فقط از متونِ منسوب به وحی است و به اجمال مورد اشاره قرارمی‌گیرد. به تعبیر دیگر، میان متنِ سنت و متنِ قرآن تفاوت قایل شده‌ام. علاوه بر متن قرآن، همچنین از متن تورات نیز بهره جسته‌ام.

ازمیان سه‌متن موجود، یعنی عهد عتیق، عهد جدید، وقرآن، بیشترین مضامین درباب «داوری» و «فرمانروایی» را در مجموعه عهد عتیق(تورات وضمائم آن) می‌توانیم مشاهده كنیم. در قرآن نیز این رابطه با اشاراتی كلی معطوف به داستان‌های عهد عتیق مطرح شده است.

نمونه مشخصی را كه در این مورد انتخاب كرده‌ام داستان طالوت و داود است، كه در مجموعه عهد عتیق به صورت كاملا مشروح ومفصل روایت شده ودر قرآن به‌ صورتی نسبتا كوتاه و به‌اشاره آمده است. علت كوتاهی واجمال داستان مزبور درقرآن احتمالا به‌این سبب است كه در زمانِ بعثت، مردمی كه مخاطب قرآن بوده‌اند، مشروح داستان را می‌دانستند ونیازی به شرح دوباره كل داستان نبوده است. از این جهت در متن قرآن تنها به فرازهایی مهم اشاره شده است وگاه نیز برخی تغییرات وچرخش‌ها از سوی قرآن نسبت به مضمون قبلیِ داستان دیده می‌شود كه به‌نوبه خود برای مخاطب كلام قرآن قابل تامل است.

واژه«داستان» را هم آگاهانه انتخاب كرده‌ام، وآن را معادل واژه قصه در قرآن قرار داده‌ام. مانند قصه یوسف كه واقعه‌ای را نه در قالب روایتی صرفا تاریخی، بلكه در قالب داستانی نقل می‌كند كه قید زمان ومكان را از خود گسسته‌است تا برای مخاطب عبرت آموز هم باشد. وهمین موضوع یكی از عواملی است كه سبب شده تا اهل دین، در دوره‌های مختلف تاریخی از آن مضامین بهره گیرند وبرای مشروعیت بخشیدن به نظام حكومتی خود به‌آن استناد كنند.

● حكم(hokm )

واژه «حْكم»[۱] كه بعدها لفظ «حكومت» از آن مشتق شده است در قرآن به معنای بیانِ حق و باطل میان دو یا چند مدعی بوده است كه در باره موضوعی باهم اختلاف داشتند و با توافق هم شخص دیگری را برای داوری انتخاب می‌كردند تا مشخص كند كه از دو مدعی كدام بر حق است و كدام بر باطل.

● سموئیل و شائول(طالوت)

سموئیل یكی از انبیاء بنی اسرائیل است. اگرچه با فاصله‌ای حدود پنج قرن پس از موسی نوبت نبوت وكهانت به او رسیده بود، اما از روزگار مرگ موسی هیچ‌كدام از كاهنان وانبیاء بنی اسرائیل دارای اهمیتی همچون سموئیل نبودند. در این روزگار به‌گونه‌ای صریح وروشن راه رسالت از راه پادشاهی تفكیك شدند. با آنكه این تفكیك به‌روشنی انجام گرفت، در عین‌ِحال بازهم پادشاهی هنگامی مشروعیت پیدا می‌كرد كه به سلطنت تبدیل نشود وكاهن یا نبی سلامت آن را تایید كند. این روند را در كتاب اول ودوم سموئیل میتوانیم مطالعه كنیم. همچنین در قرآن سوره بقره آیات ۲۴۶ تا۲۵۲ همین داستان به‌صورتی كلی وبا برخی تفاوت‌هاآمده است.

دركتاب اول سموئیل، پس از شرح برخی پیش زمینه‌ها آمده است كه:

«پس جمیع مشایخ اسرائیل جمع شده نزد سموئیل آمدند، واو را گفتند تو اكنون پیر شده‌ای، وپسرانت به‌راه تو نمی‌روند، پس الآن برای ما پادشاهی نصب نما تا مثل سایر امت‌ها برما حكومت كند، واین امر در نظر سموئیل ناپسند آمد، چونكه گفتند مارا پادشاهی بده تا برما حكومت كند.. .»[۱]

خداوند نیز، با اندكی نارضایی، به سموئیل می‌گوید كه سخن قوم را بشنود:

«وخداوند به سموئیل گفت آواز قوم را درهرچه به‌تو گفتند بشنو، زیرا كه تورا ترك نكردند، بلكه مرا ترك كردند تا بر ایشان پادشاهی ننمایم[۲]»

در این آیه چندین نكته مهم دیده می‌شود كه شایدمهمترینِ آن آزادی مردم در حق انتخاب است. در این آزادی دادن البته مسئولیت فرجام چیزی كه مردم انتخاب می‌كنند به عهده خود آنان است. از این جهت خداوند تاكید می‌كند كه پیش از اینكه سموئیل، پادشاهی برای آنان نصب نماید رسم پادشاهی را كه برآنان حكم خواهد كرد برایشان توضیح دهد. وسموئیل تمامی سخنان خداوند را به‌این گونه ابلاغ كرد:

« رسم پادشاهی كه برشما حكم خواهد نمود این است كه پسران شما را گرفته، ایشان را بر ارابه‌ها وسواران خود خواهد گماشت، وپیش عرابه‌هایش خواهند دوید، وایشان را سرداران هزاره‌، وسرداران پنجاهه برای خود خواهدساخت، وبعضی را برای شیار كردن زمینش ودرویدن محصولش، و ساختن آلات جنگی‌اش، واسباب ارابه‌هایش تعیین خواهد نمود. ودختران شما را برای عطركشی وطباخی وخبازی خواهد گرفت، وبهترین مزرعه‌ها وتاكستان‌ها، وباغ‌های زیتون شما را گرفته به‌خادمان خود خواهد داد. وعشر زراعات وتاكستان های شما را گرفته به‌خواجه‌سرایان وخادمان خود خواهد داد(و.. .) ودر آن روز از دست پادشاه خود كه برای خود برگزیده‌اید فریاد خواهید كرد وخداوند درآن روز شما را اجابت نخواهد كرد»[۳]

در سخنان سموئیل، به گونه‌ای واضح نشان داده شده‌است كه قدرت سیاسی ونظامی كه باید معطوف به دفع دشمنان خارجی باشد، چگونه پس از سازمان یافتن، همه نیرو وتوان سیاسی ونظامی را صرف منافع شخصی و بقای خویش می‌كند. درعینِ‌حال، سموئیل در جستجوی مناسب‌ترین وسالم‌ترین كسی است كه به عنوان پادشاه منصوبش كند.

شائول كه در قرآن به‌دلایلی با نام طالوت از او یاد شده است[۴] توسط سموئیل نبی به‌پادشاهی منصوب می‌شود. اوكه در ابتدا توانست اسرائیل را از دشمنان خلاصی دهد، اندك اندك كه قدرت نظامی وسیاسی خود را افزایش می داد، روح خودكامه‌گی نیز در او بیشتر قوت می‌گرفت، وتنها به تظاهر خود را پیرو خداوند می‌نمود، و در برابر انتقاد‌های سموئیل به توجیه آن اعمال می‌پرداخت[۵]. روند داستان به‌گونه‌ای است كه اندك اندك سموئیل به سبب ترس از شائول نمی‌تواند آشكارا سخن خود را بیان كند.

در این داستان از نكته‌دیگری نیز یاد شده است كه معمولا برای همه خود‌كامگان پیش می‌آید. شائول علاوه برآنكه كلام انبیاء را ندیده می‌گرفت، همچنین نمی‌توانست كسی را برتر از خود ببیند، ونمی‌توانست ببیند كه دیگران مثلا از شجاعت داود تمجید می‌كنند[۶]. در واقع می‌توان گفت كه شائول حتی خداوند هم را نمی‌توانست بالاتر از خود ببیند. او تا آنجا به خداوند احتیاج دارد كه بتواند به وسیله او خودش را نزد مردم تائید كند. همین نكته سبب شد تا تمامی نیروی خود را صرف توطئه‌ای برای كشتن داودكند كه از سرداران سپاه خودش بود. اكنون برای شائول كه روزی مسیح خداوند و نجات دهنده قوم شناخته می‌شد، چیزی مهمتر از حفظ اقتدار خودش نبود. دروغ،‌ ریاكاری، خیانت، طرح توطئه برای جنایت، و ترس از ناكامی، تمامی خواب وبیداری شائول را در چنبره خود گرفته بود[۷] چندانكه به تعبیر كتاب سموئیل، روح خداوند از شائول دورشده بود و جواب او را نمی‌داد:

«وشائول از خداوند سوال كرد، وخداوند اورا جواب نداد، نه‌ به‌خواب‌ها، نه به‌اوریم، ونه به‌انبیاء»‌[۸]

تعبیر ساده‌ترِ سخن فوق شاید این باشد كه قطع رابطه سموئیل، ودیگر كاهنان با شائول، مشروعیت حكومت شائول را از او گرفت، وبه این سان شائول در انبوه رنج و حسد خویش، با روحی سیاه و زهر آلود در كام مرگ می‌افتد.

● داود پادشاه:

در متن عهد عتیق، ودر قرآن، داود یكی از مهمترین نمونه‌های مثبت وقابل قبول خداوند در امر فرمانروایی است. از این جهت، داستان داود نه به‌عنوان یك واقعه تاریخی، بلكه به‌عنوان ارائه یك نمونه موفق در امر فرمانروایی در آن روزگار است. این نمونه درقالب روایاتی داستانی بیان شده است. در كتاب دوم سموئیل، داود نه به‌عنوان رسول وپیامبر، بلكه بیشتر به‌عنوان فرمانروا(پادشاه) مطرح است.[۹]یعنی كسی كه دارای نیروی نظامی قدرتمندی است وفرماندهی كل قوا را بعهده دارد.

با آنكه داود گه‌گاه خودش نیز همچون رسولان وكاهنان لباس ویژه كاهنان را می‌پوشید و به نبوت می‌پرداخت، درعین حال هنگامی كه در مقام پادشاهی قرار می‌گرفت و مرتكب خطایی می‌گردید انبیاء وكاهنان دیگری بودند كه به‌نحوی اعمال ناپسند او را به‌یادش می‌آوردند و اورا نسبت به‌ خطایی كه مرتكب شده است هشدار می‌دادند. مانند داستانی كه مربوط به تصاحب همسر یكی از فرماندهان نظامی خودش می‌شد.

در این داستان، بعد از آنكه داود همسر «اوریا» را به تصاحب خود در می‌آورد. سپس اوریا را به بهانه نبرد با دشمنان به خط مقدم جبهه می‌فرستد تا كشته شود[۱۰]. در مواجهه با این وقایع، پیامبری به‌نام «ناتان» به سراغ داود می‌آید وابتدا با طرح تمثیلی، خطای داود را به‌یادش می‌آورد، وسپس به شدت از او انتقاد می‌كند[۱۱].

اهمیت داستان فوق در این نیست كه داود گناه كرده است - زیرا بنا به روایات تورات، هیچ انسانی بی‌گناه، وفارغ از خطا نیست- بلكه اهمیت داستان دراین است كه هنگامی‌كه كاهن، یا رسولی كه همزمان با داود است و خطای او را به‌یادش می‌آورد، داود بی‌آنكه به‌قدرت سیاسی و نظامی خود متوسل شود، به‌خود می‌آید، خطای خویش‌را می‌پذیرد، وسخت برخود می‌شورد، وخود را نیز چون دیگران به داوری می‌كشاند.

اگرچه بنا به قانون تورات، مجازات داود برای گناهی كه مرتكب شده بود قتل بود اما بنا به‌دلایلی این مجازات از پدر به فرزند منتقل شد و برخی گرفتاری‌های دیگر برای خود داود. بخشی از مجازاتی را كه خداوند برای داود در نظر گرفته بود، ناتان به‌این گونه بیان می‌كند:

«پس حالا شمشیر از خانه تو هرگز دور نخواهد شد، به‌علت اینكه مرا تحقیر نموده زن اوریای حِتّی را گرفتی تا زن تو باشد. خداوند چنین می‌گوید اینك من از خانه خودت شرارت را بر تو عارض خواهم گردانید وزنان تورا پیش چشم تو گرفته به‌همسایه‌ات خواهم داد و او در روشنایی این آفتاب با زنان تو خواهد خوابید زیرا كه تو این كار را به‌پنهانی كردی اما من این‌كار را پیش تمام اسرائیل ودر نظر آفتاب خواهم نمود.[۱۲]»

احتمالا دلیل مهم این گونه مجازات برای داود، صرفا تخفیف مجازات نبوده است بلكه متناسب با شان و موقعیت داود بوده كه پادشاه بنی اسرائیل محسوب می‌شد. مهمتر اینكه، در این انقاد و سپس مجازات، طبعا پنهان‌كاری داود برملا می‌شود. وقتی صاحبان قدرت مرتكب گناهی این‌گونه می‌شوند، معمولا برملا نمی‌شود. اگرهم دیگران ماجرا را متوجه شوند كسی جرات بیان آن را ندارد.

والسلام: علی طهماسبی

[۱] - كتاب اول سموئیل، باب ۸، آیه ۴ و۵

[۲] - همان ماخذ آیه ۷

[۳] - همان ماخذ آیات ۱۰ تا۲۰

[۴] - در قرآن بخشی از داستان مربوط به‌ جدعون وبرخی دیگر از داوران، با داستان شائول درهم آمیخته شده‌است، مانند داستان آزمونی كه در باره نیاشامیدن آب در آیه ۲۵۰ سوره بقره آمده است . این داستان در كتاب داوران راجع به جدعون وسپاهیانش ذكر شده است. اما در قرآن تمامی داستان داوران تا شائول، تحت نام «طالوت» آمده است، احتمالا به معنای طولانی، واز نگاه برخی مفسرین، طالوت به معنای مطلوب وپسندیده است. به‌نظر می‌رسد در قرآن با این تغییر نام، تمامی داستان‌های مفصل سفر داوران و كتاب سموئیل را به صورتی فشرده واشاره‌گونه بیان كرده است تا به نتیجه اصلی ومورد نظر برسد. در قسمت بعدی این نوشته به این نتیجه‌گیری اشاره خواهم كرد.

[۵] - اول سموئیل باب۱۵ آیات ۱۲ تا۱۵

[۶] - همان ماخذ باب ۱۸، آیه۶ به‌بعد

[۷] - فرجام شائول، وجنون قدرتی كه او را فرا گرفته بود از برخی جهات روانی تا حدود زیادی شبیه به مكبث است. داستان مكبث كه در اصل نام یكی از پادشاهان قدیم اسكاتلند بود در نمایشنامه‌ای به‌همین نام توسط شكسپیر بازخوانی شد.

[۸] - همان ماخذ باب ۲۸ آیه ۶

[۹] - كتاب دوم سموئیل باب ۵

[۱۰] - كتاب دوم سموئیل باب یازدهم به‌ویژه آیات ۱۳ تا ۲۵

[۱۱] - همان ماخذ باب ۱۲

[۱۲] - كتاب دوم سموئیل باب ۱۲

[۱۳] - نگاه كنید به سوره ۳۸(ص) آیات۲۱تا ۲۶

[۱۴] - كتاب دوم سموئیل، باب ۲۴، آیات۹و۱۰، همچنین كل داستان نیز در همین باب آمده است.

[۱۵] -سفر اعداد باب اول

[۱۶] - تاوان گناه داود مرگ هفتاد هزار از مردان جنگی او در شیوع بیماری وبا ذكر شده است. به همان ماخذ پیشین نگاه كنید.

[۱۷] - اشاره به آیات دوم وسوم سوره الهمزه(۱۰۴)

[۱۸] - قرآن سوره بقره آیه ۲۴۶

[۱۹] - تفاوت میان روایت كتاب مقدس وقرآن در این مورد این است كه بنا به‌روایت تورات بنی اسرائیل در صدد فتح سرزمین موعود بوده‌اند ولی مسلمانان در صدد بازپس گرفتن خانه و اموال بلوكه شده خود در مكه.

[۲۰] - از جمله نگاه كنید به تفسیر المیزان، اثر علامه طباطبایی در مورد همین آیه.

[۲۱] - تترجمه تاریخ طبری جلد سوم صفحه ۸۹۹ تا ۹۰۳ همچنین كتاب سیرت رسول‌الله ترجمه وانشای رفیع‌الدین اسحاق‌بن محمد همدانی، نصف اول باب بیستم

[۲۲] - نگاه كنید به ترجمه تاریخ طبری، جلد سوم صفحه ۹۵۵ روایت ابن اسحاق در باره جنگ بدر. همچنین نگاه كنید به كتاب سیرت رسول‌الله ترجمه وانشای رفیع‌الدین اسحاق‌بن محمد همدانی، جلد دوم باب بیست وششم.

[۲۳] - همان ماخذ صفحه ۹۵۴

[۲۴] - همان ماخذ صفحه ۱۰۱۷

[۲۵] - در بخش چهارم بازهم به موضوع اولی‌الامر پرداخته‌ام

[۲۶] - كتاب اول سوئیل باب ۴ تا ۸

[۲۷] - نگاه كنید به آیه ۲۴۸ سوره بقره

[۲۸] - سوره توبه(۹) آیه ۱۲

[۲۹] - «سریه» به جنگ‌هایی گفته می‌شد كه خودِ پیامبر در آن حضور نداشت ولی «غزوه» جنگی را می‌گفتند كه پیامبر هم در آن حضور داشت.

[۳۰] -تركیب‌های دیگری، مانند «اولی‌الاباب»، «اولی‌‌النهی»، «اولی‌القربی» و «اولی‌باس» نیز در قرآن دیده می‌شود كه هركدام به موضوع ویژه‌ای اشاره دارد.

[۳۱] - برای توضیح بیشتر نگاه كنید به تفسیر كشف‌الاسرار میبدی، جلد دوم صفحه ۵۵۳ و۵۵۴

[۳۲] - در یكی از نبردها، خالد به‌عنوان فرمانده سپاه(اولی‌الامر) انتخاب شده بود وعمار یكی از سپاهیان بود، برای توضیح بیشتر نگاه كنید به همان ماخذ پیشین.

[۳۳] - نگاه كنید به كتاب تاریخ طبری درباره جنگ بدر و سخن حباب‌بن منذر به پیامبر در مورد انتخاب قرارگاه سپاه مسلمانان.جلد سوم صفحه ۹۶۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.