چهارشنبه, ۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 29 May, 2024
مجله ویستا
داستانک
مرد ژنده پوش
مرد ژنده پوش قلاب ماهیگیری را به درون رودخانه انداخت. قلاب را جابه جا کرد. ناگهان قلاب سنگین شد. مرد کنجکاو و متعجب، قلاب را بالا کشید. بر سر آن، کفشی آویزان بود. مرد ژنده پوش به آرزویش رسیده بود. کفش را به زحمت به آن پای برهنه اش کرد و دوید.
آنسوی دیوار
قد پسر بچه به زنگ در خانه نمی رسید. بزرگترها به صداقت او ایمان نداشتند و بی اعتنا از کنارش عبور می کردند. پسرک کلافه شد. تصمیمی را که پیشتر گرفته بود، عملی کرد. از تنه درخت بالا رفت و خود را به آنسوی در حیاط خانه اش رساند.
مثل هر روز...
پیرمرد مثل هر روز، گوشی تلفن را برداشت و شماره گرفت. می دانست که باز مثل هر روز و هر دفعه، با نگاه به شماره آسایشگاه، کسی گوشی را برنمی دارد. پیرمرد، باز مثل هر روز، صدای پسرش را روی پیامگیر شنید... و آرام گرفت.
پژمان کریمی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات سید ابراهیم رئیسی مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی مجلس رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی انتخابات ریاست جمهوری 1403 رئیسی ریاست جمهوری دولت
تهران قتل سلامت هواشناسی قوه قضاییه شهرداری تهران پلیس سرقت سازمان هواشناسی فضای مجازی وزارت بهداشت افزایش حقوق بازنشستگان
خودرو دولت سیزدهم بازار سرمایه قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا ایران خودرو بورس مسکن تورم
جهان سینمای ایران تلویزیون سریال سینما بازیگر رسانه ملی موسیقی تئاتر کتاب
دانشگاه تهران دانشگاه آزاد اسلامی وزارت علوم دانش بنیان
اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه روسیه آمریکا حماس نوار غزه ترکیه چین طوفان الاقصی
پرسپولیس استقلال فوتبال لیگ برتر شمس آذر قزوین لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس جواد نکونام باشگاه استقلال بازی مهدی طارمی
هوش مصنوعی تبلیغات خودروهای وارداتی اپل سامسونگ ایلان ماسک ماهواره بنیاد ملی نخبگان گوگل تسلا
رژیم غذایی مغز طب سنتی افسردگی کاهش وزن استرس سازمان غذا و دارو تجهیزات پزشکی قهوه