دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نئولیبرالیسم بازارگرایان در خدمت یک مکتب سیاسی


نئولیبرالیسم بازارگرایان در خدمت یک مکتب سیاسی

دنیا نسبت به نئولیبرالیسم مهربان نبوده است نئولیبرالیسم, همان ملغمه ای از افکار افراطی و بنیادگرا, که می گوید نظام بازار خود را تصحیح می کند, منابع را با کارآئی تخصیص می دهد و به نفع منافع عموم عمل می کند

دنیا نسبت به نئولیبرالیسم مهربان نبوده است. نئولیبرالیسم، همان ملغمه ای از افکار افراطی و بنیادگرا، که می گوید نظام بازار خود را تصحیح می کند، منابع را با کارآئی تخصیص می دهد و به نفع منافع عموم عمل می کند. همین بازار گرائی بود که، زیربنای تاچریسم، اقتصاد منتسب به ریگان، اقتصاد درب های باز، و بانک های مرکزی مستقل که تنها بر روی تورم تمرکز می کنند، و آنچه را که اصطلاحاً "توافق واشنگتن" در راستای خصوصی سازی می نامند، تشکیل می داد.

در عرض بیست و پنج سال گذاشته بین کشورهای در حال توسعه مسابقه وجود داشته است و بازندگان مشخص هستند: کشورهائی که سیاست های نئولیبرال را دنبال کردند نه تنها شرط بندی را باختند، بلکه وقتی هم که به مرحله رشد رسیدند، اقشار بالا بطور نامتناسب منتفع شدند.

گرچه حامیان نئولیبرالیسم اذعان نمی کنند، معذالک ایدئولوژی آنان در زمینه دیگری هم با شکست مواجه شده است. تخصیص ۹۷ درصد از سرمایه گزاری در اواخر دهه ۱۹۹۰ در زمینه کابل های نوری، سرمایه گذاری ای که پس از سالها به بازدهی می رسید، را هیچکس نمی تواند کار درخشنده ای در تخصیص منابع مالی بنامد. ولیکن همین اشتباه در سرمایه گذاری حداقل نتایج ناخواسته ای بدنبال داشته است: کاهش هزینه ارتباطات و مخابرات، هندوستان و چین را قادر ساخت بیشتر در اقتصاد جهانی تلفیق و انتگره شوند.

ولیکن به سختی می توان چنین مزیتی را در مورد سوء تخصیص منابع عظیم مالی در بخش مسکن مشاهده کرد. خانه های جدید برای خانواده هایی ساخته شدند که وسع مالی کافی نداشتند و با تخلیه و تخریب این خانه ها، میلیون ها نفر از منازل خود بیرون ریخته می شدند و در برخی مناطق دولت برای پاک سازی بقایای فاجعه بالاخره دخالت می کرد. در مناطق دیگر آسیب گسترش میافت. حتی آن خانواده هائی که بصورت شهروندان نمونه عمل کرده بودند، محتاطانه قرض کرده بودند و در تعمیر و نگهداری خانه های خود مضایقه نکرده بودند، حال متوجه می شدند که بازار ارزش خانه های آنان را تا به سطحی تقلیل داده است که در بدترین کابوس هایشان متصور نبوده است.

البته، در زیاده روی در سرمایه گذاری در مستغلات، پاره ای منافع کوتاه مدت وجود داشته است: برخی از آمریکائیان توانستند، احتمالاً بمدت چند ماه، از لذت خانه دار بودن بهرمند شوند و در منازل بزرگی سکونت کنند که از وسع آنان خارج بود. لکن به چه قیمت، برای خود و برای اقتصاد جهان! میلیون ها نفر با از دست دادن خانه های خود، پس انداز یک عمر را از دست می دادند. ضبط منازل، رکود اقتصاد جهان را تسریع نمود. در چشم انداز آینده، یک اتفاق نظر رو به افزایش وجود دارد: این رکود اقتصادی، هم عریض و هم طویل خواهد بود.

نظام بازار، ما را برای قیمت های رو به افزایش نفت و مواد غذائی هم آماده نکرد. البته که هیچ یک از این دو بخش نمونه اقتصاد تجارت آزاد نمی باشند. ولیکن این تنها بخشی از این نکته است که: لفاظی بازار آزاد همواره بطور اختیاری بکار گرفته شده است، هر وقت که به نفع منافع ویژه بوده است، به حساب آمده، و هر گاه که نبوده است کنار گذاشته شده است.

احتمالاً از معدود محسنات دولت جورج دبلیو بوش این است که در آن، فاصله بین لفاظی و واقعیت کمتر از دولت رانالد ریگان می باشد. دولت ریگان با تمام لفاظی ها در زمینه تجارت آزاد، آزادانه دست به محدود کردن تجارت خارجی، از جمله اعمال محدودیت "داوطلبانه" و بدنام صادرات اتومبیل زد.

سیاست های بوش بدتر بوده اند، لکن او بی پرده در خدمت منافع مجتمع نظامی صنعتی آمریکا قرار گرفته است. تنها جائی که بوش به سوی سیاست های به اصطلاح سبز متمایل شده است، در رابطه با یارانه های تولید الکل اتانول می باشد، که مزیت زیست محیطی آن مظنون است. قلب و تحریف بازار انرژی (خصوصا از طریق نظام مالیاتی) ادامه دارد. و اگر بوش به آنچه که می خواست می رسید، وضع به مراتب بدتر می بود.

این مخلوط لفاظی تجارت آزاد و دخالتهای دولت در اقتصاد، علی الخصوص برای کشورهای در حال توسعه بد بوده است. به این کشورها گفته شده بود که در امر کشاورزی دخالت نکنند، و بدین وسیله کشاورزان آنان در معرض رقابت های ویرآنگر کشاورزان آمریکایی و اروپایی قرار گرفتند. کشاورزان کشورهای در حال توسعه ممکن بود بتوانند با کشاورزان آمریکایی و اروپایی رقابت کنند ولیکن با یارانه های کشاورزی اروپا و آمریکا قادر به رقابت نبودند. تعجب ندارد که سرمایه گزاری کشاورزی در کشورهای رو به توسعه، رو به ضعف گذاشت، و فاصله در مصرف مواد غذایی افزایش یافت.

آنان که این توصیه نادرست را اشاعه کردند، لازم نیست که نگران ابتیاع بیمه خسارات باشند. هزینه را مردم کشورهای در حال توسعه خصوصاً فقرا بدوش خواهند کشید. سال جاری، شاهد افزایش وسیع فقر خواهد بود، خاصه اگر درست محاسبه شود.

به بیان ساده، در دنیای وفور، میلیون ها نفر در کشورهای رو به توسعه هنوز توان تامین حداقل نیاز غذائی خود را ندارند. در بسیاری از کشورها، افزایش قیمت انرژی و خوراک اثرات خانمان براندازی خصوصاً بر مردم فقیر خواهد گذاشت، زیرا که این اقلام بخش بزرگی از مخارج آنان را تشکیل میدهد.

برآشفتگی در سطح جهان آشکار است. تعجبی نیست که سفته بازان و محتکران در مظان خشم بیشتری قرار گرفته اند. استدلال سفته بازان و محتکران این است: سبب مشکل ما نمی باشیم، ما تنها مشغول "روشن کردن قیمت" هستیم. بعبارت دیگر، آنان مشغول روشن کردن وجود کمیابی می باشند، امری که در سال جاری بعلت ضیق وقت کار زیادی در باره آن نمی تواند صورت بگیرد.

ولیکن جواب ریاکارانه است. پیش بینی افزایش و بی ثباتی قیمت ها، صدها میلیون کشاورز را به رعایت جانب احتیاط ترغیب می کند. اگر کمی غله را امروز انبار کنند و فردا بفروشند سود بیشتری خواهند کرد. و اگر نکنند، سال بعد در صورت پائین بودن محصول ضرر خواهند کرد. انبار اندکی غله توسط صدها میلیون کشاورز در سطح جهان، بر هم جمع شده و مقدار قابل ملاحظه ای می گردد.

مدافعین بازارگرائی می خواهند تقصیر را از گردن نظام بازار به گردن ناتوانی حکومت بیندازند. از یک مقام بلند پایه چینی نقل شده بود که دولت آمریکا در رابطه با مسئله مسکن می بایستی بیشتر به کمک مردم کم درآمد می رفت. من موافقم. ولیکن این واقعیت را تغییر نمی دهد. واقعیت این است که بانک های آمریکا در رابطه با اداره ریسک وام های مسکن، از خود عدم مدیریت عظیمی نشان دادند. این عمل اثرات بین المللی داشته است، و آنان که مسئول این موسسات بوده اند، با دریافت میلیارد ها دلار حقوق و مزایا، آزاد و رها باقی مانده اند.

امروزه، بین بازده خصوصی و بازده اجتماعی، عدم تناسب وجود دارد. تا وقتی که این دو از نزدیک باهم متناسب نباشند، نظام بازار خوب عمل نخواهد کرد.

نظام نئولیبرال بازارگرایان همواره یک مکتب سیاسی در خدمت منافع ویژه بوده است. هرگز بر پایه تئوری های اقتصادی بنا نبوده است و اکنون باید عیان باشد که بر پایه تجارب تاریخی هم بنا نبوده است. فرا گرفتن این درس شاید تنها فایده از بحرانی باشد که اکنون بر سر اقتصاد جهانی سایه افکنده است.

جوزف استیگلیتز

برگردان: سید نعمت الله جزایری

جوزف استیگلیتز، استاد دانشگاه کلمبیا، برنده جایزه نوبل در اقتصاد در سال ۲۰۰۱.

او به همراه خانم لیندا بیلمز، نویسنده کتاب: جنگ سه تریلیون دلاری، هزینه واقعی جنگ عراق، است.

مأخذ: project-syndicate

http://www.edalat.org/sys/content/view/۲۲۰۰/۱