شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
زنِ شاعرِ کارتونی
«تشریفات» اولین التزامی که برای من پیش میآورد آن است که هر چه سلیقه دارم و خواست دارم و موضع دارم نسبت به شعر کنار بگذارم و دوباره و چند باره و بدون هیچ تشریفاتی مجموعه شعری را بخوانم که هر چه خوب یا بد است را کنار میگذارد تا با من از جهان دیگری حرف بزند. جهان رقصیدن با اشیا و نوشتنهایی که در من ضدشعر میشوند و جا باز میکنند برای خودشان.
بهاره رضایی از چاپ اولین کتاب خود تا به امروز چهار کتاب رشد کرده است و در این چهار فصل و در آخرین کتابش تشریفات (اگرچه پیش از این جسته و گریخته شعرهایی از مجموعه حاضر را خوانده یا شنیدهام) قدمهایی آسوده و آهسته به سمت شیءنویسی یا با شیءنویسی برمیدارد. رضایی با به بازی گرفتن (نقش دادن) اشیایی که تاکنون کمتر شاعرانه بودهاند یا هرگز شاعرانه نبودهاند جهانی خلق میکند که در نهایت میتوان گفت این جهان جهانی است فانتزی.
اما فانتزی در شعر چیست؟ اصولاً در تخیل فانتزی هیچ چیز شبیه واقعیتهای مستعمل نیست. تخیل در جهان فانتزی آنچنان پرقدرت و جذاب است که شما تنها در این عرصه است که حاضرید هر چه را دارید به کناری بگذارید و ممکن است برای آنچه هرگز قادر به درکش نیستید هزینه کنید و برای لحظاتی حتی جای دیگری باشید. گواینکه بعد بگویید وقت تلف کردن! یا بگویید این چه شکلش بود! اما مساله اینجاست که شما جایی بودید که خالی و به دور از همهمه جهان امروز در بیواقعیتی به سر بردهاید. جهان و تخیل فانتزی این گونه است.
در رمان و در مقولههای دراماتیک از این نوع فانتزیسازیها و فانتزینویسیها بیشتر میتوانیم سراغ بگیریم. در جهان فانتزی هر شیئی قابلیت زنده شدن، حرف زدن و مورد خطاب واقع شدن دارد؛ جهان اشیایی که برای دیگری شدن یا برای به بازی گرفته شدن هیچ مرزی سر راه خود نمیشناسد. اما ساحت و ساخت این جهان در شعر امروز چیزی است که همان ابتدای این نوشتار عرض کردم؛ نه قهر میطلبد نه آشتی از سر ذوق.
تشریفات محل جمع شدن واژههایی است که کمی ناآشنا به نظر میرسند برای شعر. برای شعری که پیش از این حرفهای بزرگ و اتفاقهای ناگهان و خلسههای منزوی را از آن انتظار داشتیم و نه این بچهبازیهای ناشاعرانه را «فندک را/ در اُپن کوچکی/ در ساختمان بیست و نه جمشیدآباد شمالی/ به طرف گاز شلیک کردم/ ...»
این گونه شعرها به کلی از ساحت همایونی شعر ما به دور است و شاید هم مطرود. اما به عقیده من کار به همین جا ختم نمیشود. زنی در آشپزخانه است. این زن، شاد نیست. «روزی سه بار/ صبح / ظهر / شب / والیومهای رنگیاش را میخورد / و در اطراف قصر / دنبال لنگه گمشده کفشش میگردد» سیندرلایی که در آشپزخانه به سر میبرد یا در رویایی پشت پنجره. زمانی که تنهاست و در خانه فقط اشیا هستند که حرف میزنند.
اشیایی که دیگر جنسیت ندارند. در شعرهای بهاره رضایی شاید حداقل جنسیت ندارند. این اشیا، این جهان نامهایی که آنقدر معرفه در شعرهای رضایی میآیند که انگار از خویشاوندان او هستند و این لحن و صدای آرام و آهسته این شعرها بیشتر فضا را برای من ملموستر میکنند؛ آنقدر که سلیقهام که همخوان با این نوع شعر نیست کمی آرام میگیرد و میگذارد شعر بهاره حرفش را بزند.
وقتی این نامها با هویتهای جدیدشان به شکلی غیرواقعی نسبت به آنچه پیشترها بودهاند در شعر بهاره رضایی جان میگیرند و حتی در شکلهای کاملاً کارتونی رضایی خود نقش بعضی از آنها را بر عهده میگیرد کارتونیسم شاعرانه شاید بیش از پیش جای خود را به یک نوستالژیای غریب میدهد. قصد من واکاوی شخصیت و جهان فردی شاعر نیست اما ناگزیر وقتی سطرهایی از این کتاب میخوانم این مساله توجهم را بیشتر به خود معطوف میکند که چرا شاعر تشریفات در کارتونها حرف میزند؟ «مثل گالیور / در سرزمین کوتولهها / توی زندگیام پخش و پلا شدی. / معرفی میکنم / از سمت راست / من / فلرتیشیای مهربانِ تو / ... /» یا «سلام پدر! / آمدم / تا پینوکیوی دروغگوی تو باشم» آنچنان که رضایی خود در آغاز این فصل نام فانتزی به این بخش داده است میبینیم که جهان این بخش سرراستتر با فانتزی سر و کار دارد. اما به عقیده من برد رضایی در این نوع فانتزینویسیها که من مخاطب را بیشتر به خود معطوف میکند دست بردن در عاطفه این فانتزیهاست آنجا که مثلاً میگوید: «غصه نخور پدر! / درست است که من هیچ وقت آدم نمیشوم/ و دماغم / هر روز بزرگتر میشود / اما قول میدهم / وقتی که سردت شد/ خودم را /توی شومینه بیندازم».
این پدر همان پدر ازلی است و این پینوکیو همان فرزند ابدی است. ماجرای نسل در نسلی فرزندانی است که در کنار رویاهای کودکیشان خود را به شومینه میاندازند. این دیگر نامش هر چه هست (شعر یا...) نیاز به بازخوانی دارد.
شاعر تشریفات در این جهان فانتزی همه چیز را به مثابه گوش شنوایی برای شنیدن به شعر دعوت میکند. زنی که در همه حال با زبانی کارتونی، رفتاری کارتونی و دخترانگیهایی کارتونی حضور پیدا میکند. انگار پشت این شعرها تلویزیون است که حرف اول را میزند. شاعر خود را به جای شخصیتهای فراوانی از کارتونهایی که با آنها همذاتپنداری کرده است قرار میدهد (اتفاقی که برای خیلی از ما افتاده و میافتد) اینها دیگر خارج و نامربوط نیست وقتی قرار است به هستی یک شعر نگاه کنیم.
اینکه زنی مسخ شده در کارتونهای کودکی را میبینیم که جز تماشاگری رویاباف چیزی نبوده است و حالا گویا قرار است به جای همه این شخصیتها حرف بزند و بگوید که تماشا کرده است و رویا بافته و حالا همه را در یک گوی میریزد و از همه آنها فانتزیهای خودش را درست میکند. از مردی که به جای اسب سفید رویاهایی دخترانه با یک بنز سیاه ششدرآمده است و حالا دیگر همه چیز هست به جز معشوقی که در ذهن زن کارتون بین ما بوده است. یا «برج مراقبت سلام! / موقعیت خود را اعلام میکنم / کمی خسته / مقدار متناسبی / زخمی شدم / در چند مایلی این جو خطرناک /بدون کلاهخود و زره /توی خاکریزهای کلمه / غلت میزنم / و جواز شاعرانهام را / محکم به خودم فشار میدهم.»
شاید این جملهای که میگویم کمی مسخره به نظر برسد اما من خوب یادم هست کارتون یک هواپیمایی که همیشه با برج مراقبت از حال و احوالش حرف میزد. این هواپیما (جیمبو) رفتاری کاملاً عاطفی با برج مراقبت داشت و اینجا در این شعر بهاره رضایی با برج مراقبت ادبیات امروز ما که فقط در تخیل اوست و وجود ندارد حرف میزند و میگوید در این جنگهای هوایی بیامان من فقط جواز شاعرانهام را با خودم حفظ کردم.
در تشریفات بهاره رضایی یا حداقل در بخشی وسیع از شعرهایش آنچه به چشم میخورد آن است که ماجرایی روایت میشود و در این میان اتاق یا خانهای ترسیم میشود و جزء به جزء میزانسن صحنه چیده میشود. «نه!/ مسلح نبود / لباسهای سیاه و تنگ هم نپوشیده بود / چراغ قوه هم نداشت/ نه! / گفتم که / صورتش را هم نپوشانده بود. / همه درها را بسته بودم / از پنجره آمد / لب پاتختی نشست...» دقیقاً باز هم همان اتفاقات فانتزی که در کارتونها بیشتر سراغ داریم. اما کودک / بیننده این کارتونها بزرگتر از آنچه میگوید به نظر میرسد. حالا فکر میکنم شعر بهاره رضایی را بیشتر دوست دارم. وقتی که سعی میکنم با جهانش کنار بیایم و مختصات و اندازههایش را بگیرم دیگر موضوع شعر برایم دست دوم میشود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست