چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

اخلاق «بهشتی» و اخلاق جهنمی


اخلاق «بهشتی» و اخلاق جهنمی

شهید بهشتی امتیازاتی داشت که یکی از مهم ترین آن ها «تقید به اصول و ارزش های اخلاقی» در زندگی, به ویژه عرصه های اجتماعی و سیاسی بود

شهید بهشتی امتیازاتی داشت که یکی از مهم‌ترین آن‌ها «تقید به اصول و ارزش‌های اخلاقی» در زندگی، به‌ویژه عرصه‌های اجتماعی و سیاسی بود. او خود را مسلمانی علوی می‌دانست و الگویش در همه عرصه‌ها، به‌خصوص عرصه سیاست و اجتماع، امیر مؤمنان علی(ع) بود. قبل از اینکه نمونه‌هایی از گفتار و کردار او را در این زمینه نقل کنم، توضیح مختصری دربار جمله‌ای که در ابتدای سخن از علی(ع) برای شما نقل کردم، ارائه می‌کنم.

علی(ع) پس از آنکه با اصرار مردم خلافت را پذیرفت، به درگاه الهی عرضه کرد: «خدایا تو می‌دانی که ما حریص و شیفته قدرت نیستیم و برای ارضای حسّ قدرت‌طلبی، حکومت را در اختیار نگرفتیم و در پی رسیدن به زخارف دنیا هم نیستیم و خلاصه هوس قدرت و ثروت هم نداریم. بلکه برای بازگرداندن نشانه‌های دین تو و اصلاح سرزمین تو که سال‌هاست به فساد کشیده شده، قبول خلافت کردیم تا در پرتو آن، بندگان ستمدید تو امنیت پیدا کنند و حدود تعطیل‌شد دین تو احیا گردد.»ملاحظه می‌کنید که مولای متقیان به دنبال «کسب قدرت و سلطه» بر مردم و فرمان‌دادن یا «ثروت‌اندوزی و خوش‌گذرانی» نبود، بلکه او «امانتی» را در اختیار گرفته تا مسئولیتی را انجام دهد.

● بهشتی وارسته از قدرت‌طلبی

پیرو علی‌بن‌ابیطالب(ع) باید چنین نگاه و نگرشی به حکومت، پست، ریاست، مقام و منصب داشته باشد و حقیقتاً مقام و منصب برای او وسیله‌ای برای خدمت به خلق خدا و احیای دین خدا و ترویج اصول و ارزش‌های اخلاقی باشد، نه اینکه یک هدف و آرمان و آرزو باشد که برای رسیدن به آن به هر وسیله مشروع و نامشروعی متوسل شود.گفتن اینکه پست و مقام برای من وسیله خدمت و انجام وظیفه است، آسان است. ولی پایبندی به آن در عمل دشوار است. عظمت شهید بهشتی این بود که با عمل خود، بر این گفته صحّه گذاشت و همگان قبول دارند که او واقعاً «شیفته خدمت بود، نه تشنه قدرت».این شعار شهید بهشتی که «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت» ترجمان همان بیان نورانی مولاست و شهید بهشتی درعمل باور و پایبندی خود را به این شعار نشان داد.ایشان از مقام و منصب گریزان بود و اگر منصبی را بر عهده می‌گرفت، صرفاً ضرورت انقلاب و نیاز جامعه بود که او را وادار به پذیرش مسئولیت می‌کرد. خود در این زمینه می‌گوید: «علت ناخودآگاه گریزم از این مقام‌ها این است که در طول زندگی‌ام دیده‌ام که این مسائل عالی‌ترین دستاوردهای زندگی بشر، یعنی فضیلت‌های اخلاقی‌اش را به مخاطره می‌اندازد... اول توقعات است. جنگ با توقعات، جنگ دشواری است و من در طول زندگی‌ام این جنگ را بسیار تجربه کرده‌ام.» (سخنرانی‌ها ومصاحبه‌های شهید بهشتی، تدوین: محمدرضا سرابندی، ج۱، ص۳۷)ایشان نه‌تنها شخصاً به دنبال قدرت و ریاست نبود، بلکه حزبی را هم که تأسیس کرده و مدیریتش را برعهده داشت و مواضعش را تدوین کرده بود، مراقب بود وسیله‌ای برای کسب قدرت و ریاست و ارضای حس قدرت‌طلبی افراد نشود.ایشان در قسمتی از «تعلیمات حزب» که از سخنرانی‌هایش استخراج و تدوین شده بود، می‌گوید:«حکومت نمونه اسلامی آن حکومتی است که حکومت‌کنندگان آن تشنه قدرت نباشند و ما روی این اصل تکیه فراوان می‌کنیم. تربیت فردی و تشکیلاتی حزب باید پایه‌اش همین باشد. جاه‌طلبانی که جاه‌طلبی و بزرگ‌طلبی و به قدرت رسیدن، آرمان آن‌هاست، نه وسیله‌ای برای یک آرمان الهی-یعنی عبادت و خدمت بیشتر به خلق خدا و برای رضای خدا- ضدّ جمهوری اسلامی هستند و نباید در رأس حزب قرار بگیرند و به همین جهت در سیاست داخلی حزب، سعی می‌شود به یک یک اعضا، این بینش و حساسیت داده شود که در برابر جاه‌طلبان حساس باشند و این چه دشوار است که انسان به دنبال تواناترشدن برود؛ امّا مواظب باشد که این توانایی در خدمت جاه‌طلبی و شهرت‌طلبی و استبداد قرار نگیرد که:«تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوّا فی الارض و لافسادا» (قصص:۲۸)این تعبیر قرآن است. آن سعادت آخرت، آن دار و سرای آخرت را ما برای مردمی قرار داده‌ایم که در روی زمین دنبال تفوّق و ریاست و فساد نباشند. این تعلیم اسلام است و این آرمان و شعار یک سازمان اسلامی است.» ( گفتارها،ج ، ص ۱۳۵)شهید بهشتی با چنین نگرشی در میدان‌های اجتماعی و سیاسی فعالیت می‌کرد. به همین جهت برای قدرت و مقام، «موضوعیّت» قائل نبود که برای دستیابی به آن، هرگونه اقدامی را مجاز بداند و برای خارج‌کردن رقبا از صحنه، به هر وسیله و ابزاری متوسل شود. او برای فعالیت اجتماعی و سیاسی، چارچوبی قائل بود و در گفته‌ها و نوشته‌های خود آن‌را ترسیم کرده و درعمل نیز بدان ملتزم بود.به بعضی از آن‌ها اشاره کرده و جملاتی از آن بزرگوار را نقل می‌کنم.

● اخلاص و صداقت

شهید بهشتی «اخلاص و صداقت» را شرط لازم حضور در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی می‌دانست. این عنصر، در زندگی فردی و روابط خانوادگی و محدود نیز حائز اهمیت است؛ اما به لحاظ تأثیرگذاری وسیع آن در روابط اجتماعی از اهمیت مضاعف برخوردار است.اگر اخلاق مبنای سیاست و سیاست‌ورزی باشد، «اخلاص و صداقت» نقش کلیدی را دارد.ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود در این زمینه می‌گوید:«اولین موضع در رابطه با انقلاب اسلامی، به‌عنوان پایه اصلی، صداقت و صراحت است که اساسی‌ترین موضع اجتماعی و روابط اجتماعی ما باید باشد.... مجامله و خوشامد‌گویی ‌و بی‌اعتنایی به ‌حق به‌عنوان محور اصلی زندگی و روابط اجتماعی‌مان انحراف از اسلام است...»ایشان معتقد بود: «هر احساسی که در دل داریم و هر اندیشه‌ای که در مغز داریم، بدون رودربایستی برای هم بگوییم و بعد موضع روشن و مناسبی را انتخاب کنیم. معلوم شود هر فرد و گروه در چه موضعی حرکت می‌کند و تکلیف مردم در برابر هم و تکلیف کل جامعه ما در برابر دیگران، روشن باشد.» (سخنرانی در جمع کارکنان خبرگزاری پارس ۱۳/۳/۵۹)شهید بهشتی «تلخی ناشی از برخورد صادقانه» را بر «شیرینی کاذب ناشی از برخورد منافقانه و مجامله‌آمیز» ترجیح می‌داد؛ چراکه زندگی، در آن حالت است که نورانی می‌شود و از فروغ الهی برخوردار است. زندگی با ایمان به حق، عدل و با برخورد صادقانه و حق‌پرستانه، نور است و سراسر روشنی. دکتر بهشتی درخصوص موارد اختلاف با «سازمان مجاهدین خلق» که به شیوه‌های منافقانه رو آورده بودند، سرّ مسئله را یادآور می‌شود که اگر روشن شود، اختلافات برچیده خواهد شد.نخست آنکه «اسلام خود یک مکتب زنده جاودانه اصیل است و شناخت اسلام از راه شناخت اجتهادی قرآن و سنّت است و مجتهدان کسانی هستند که تخصص علمی و تقوای عملی لازم را برای این شناخت کسب کرده‌اند.»دوم آنکه «مارکسیسم یک مکتب است، لکن نه علم است و نه علمی. پس این فرمول که: «قرآن ما را به پیروی از علم دعوت کرده و چون مارکسیسم علم است، پس قرآن ما را به پیروی از آن دعوت کرده» فرمولی از دو سر خراب است؛ زیرا که قرآن ما را دعوت به علم به معنای یقین و آگاهی روشن کرده، نه دعوت به علم تجربی».و نهایت آنکه «مسلمانی بیش از هر چیز، در راستی و درستی، صدق و امانت، صراحت، در مبارزه و جهاد و فداکاری و انفاق، درعبادت و نماز و روزه و حج و در تعهد اجتماعی و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر متجلی می‌شود. بنابراین دروغ تاکتیکی گفتن، تهمت‌زدن برای اینکه رقیبان را از میدان به‌ در کنیم، شایعه‌سازی و دروغ پردازی، این‌ها جزو تاکتیک‌های مسلمانان علوی نیست!شما آیا سراغ دارید که علی(ع) حتی به معاویه هم دروغ گفته و به او تهمت زده باشد؟ نه! زیرا که علی مرد راستی و درستی است.»(گفتارها، ج ۳، ص۱۱۶)آن بزرگوار باوجود این صراحت و صداقت، به «سیاست‌بازی» متهم می‌شد. در یک مصاحبه به این اتهام چنین پاسخ می‌دهد:«هیچ‌وقت سیاست‌باز نبوده‌ام و از سیاست‌بازی متنفر بوده‌ام. من به ایفای وظیفه سیاسی همیشه معتقد بوده‌ام و حالا هم هستم. ایفای وظیفه سیاسی، غیر از سیاست‌بازی است. سیاست‌بازی یعنی خود‌پرستی؛ یعنی مقام‌پرستی؛ یعنی سود‌پرستی؛ یعنی فداکردن مصالح جامعه در راه مسائل شخصی؛ یعنی دروغ‌زنی و دروغ‌گویی و امثال این‌ها. این‌ها همه ضد اخلاق است که همواره یک مسلمان از آن بیزار است و ایفای نقش سیاسی یعنی به‌اندازه توانایی و در حدود شرایط، وظیفه و سهم خود را در بهتر اداره‌کردن جامعه، انجام‌دادن.» (مصاحبه‌ها، ج۶، ص۲۰۸)

● پرهیز از سیاست‌بازی

یکی دیگر از مسائلی که در ابتدای پیروزی انقلاب در جامعه ما پیش می‌آمد‌، حملات هواداران جریانات مختلف، به دفاتر فعالیت نشریات و اجتماعات دیگران بود. این رفتارها با توجه به فعالیت احزاب و سازمان‌های فراوان ریز و درشت در جامعه و عدم پای‌بندی آن‌ها به اصول و ضوابط فعالیت سالم سیاسی، به یک مشکل اجتماعی تبدیل شده بود. این مسئله بارها از شهید بهشتی سؤال می‌شد. آن بزرگوار پاسخی روشن و مبتنی بر تعالیم اسلام می‌داد.ایشان فعالیت سیاسی را در چارچوب قانون، برای همه آزاد شمرده و از همگان می‌خواست به اقدامات غیرقانونی دست نزنند. درعین‌حال ایشان از احزاب و گروه‌ها می‌خواستند که برخورد صادقانه داشته ‌باشند:«جامعه ما از روش یک بام و دو هوای این آقایان به‌شدت رنج برده و می‌برد و می‌پرسد: چرا در همه رویداد‌ها و حوادث، اینان همین رویّه را دارند؟! حمله به یک دفتر و چماق‌داری، ضد قانون است! و حمله به دفاتر حزب جمهوری اسلامی یا کتابفروشی‌های نهاد‌های قانونی، حضور ملت در صحنه است! ما معتقدیم قبل از هر چیز، همه ما باید خود را از این خصلت پرآسیب یک بام و دو هوا خلاص کنیم و در ارزیابی و داوری خود، تابع نظام عالی ارزشی اسلام شویم «أحبِب لأخیک ما تُحبّ لنفسک»، بر دیگران آن پسند که بر خود می‌پسندی...»

منبع :آینده