پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

داستان در هوای ابری


داستان در هوای ابری

بررسی ادبیات بدون خورشید

برای ما که در خراسان زندگی می‌کنیم باران همیشه مایه خوشبختی است، باران آمدن و خیس شدن زیر باران جزو لحظه‌های شاد زندگی‌مان است، اما فکر کنید که نصف روزهای سال هوا بارانی باشد، نصف روزهای سال وقتی به آسمان نگاه می‌کنید خورشید را نبینید. اگر این‌طوری می‌بود شاید ادبیات ما هم مثل ادبیات اسکاندیناوی و ایرلند و انگلستان پر از رمز و راز می‌شد.

● باران و دوده

یکی از بزرگ‌ترین اشکالات ما خوره کتاب‌ها این است که «دیکنز» نخواندیم. دیکنز و ادبیاتش پر است از همین حال و هوا، پر است از باران و هوای ابری در لندن و اطرافش. مهم‌ترین اتفاق داستان‌هایش در واقع فضا‌سازی کتاب‌هایش پر است از دوده و تاریکی. دلیلش این است که دیکنز دقیقا در دوران صنعتی شدن انگلستان داستان می‌نوشت. برای همین دوده‌های زغال سنگ همه جا را کثیف کرده بود و چهره‌های کارگرهای کارخانه‌ها همیشه سیاه است. اشتباه ما داستان خوان‌ها این است که فکر می‌کنیم دیکنز مال سن پایین‌ها و بچه‌هاست. این اشتباه بزرگ ماست.

● خانم دالاوی ولف!

فکر کنم ادبیات جزو معدود فضا‌هایی باشد که زن‌ها هم در کنار مردها می‌نوشتند و می‌خواندند و تاریخ‌ساز بودند. حالا که درباره ادبیات انگلستان می‌نویسم می‌خواهم درباره تاثیرگذارترین نویسنده زندگی‌ام بگویم. درباره نویسنده تمام دوران زندگی‌ام، این نویسنده هم زن است. ادبیات زنانه‌اش جزو مهم‌ترین جریان‌های ادبی دنیا بوده است. با این‌که به دلیل افسردگی از لندن جدا شده بود و در یکی از روستاهای اطراف شهر زندگی می‌کرد اما هم‌چنان داستان‌هایش پر بود از لندن قرن بیستمی، نویسنده‌ای که وقتی جلد اول رمان «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» را خواند به مدت سه ماه افسردگی شدید گرفت. می‌گفت که با این رمان دیگر حرفی برای گفتن نیست. همه حرف‌ها زده شده است. «ویرجینیا ولف» که در کنار دیگر نویسنده ایرلندی «جیمز جویس» بنیان‌گذار سبک «سیال ذهن» در ادبیات است. شاهکارش «خانم دالاوی» است. سه ترجمه به فارسی دارد. من هر سه تا را خوانده‌ام. کل داستان درباره یک روز از زندگی خانم دالاوی است. یک روز تا شب به زبان شاعرانه ولف، کل رمان ۲۰۰ صفحه‌ایی ولف است. همین یک روز از زندگی خانم دالاوی کاری با شما می‌کند که کتاب‌های چند جلدی مثل «دن آرام» و.... نمی‌کند.

● نویسنده نابغه

حالا که از داستان سیال ذهن صحبت کردیم و از بریتانیا، اگر درباره جویس صحبت نکنیم و از تاثیرش در هنر معاصر، گاف بزرگی دادیم. این شبه جزیره نسبت به رقیبان اروپایی خودش همیشه از لحاظ تعداد هنرمند کمتری داشته اما از طرفی دیگر غول‌هایی دارد که قابل مقایسه با هیچ جای دنیا نیست. یکی از همین‌ها جویس است. تاثیری که رمان معروفش «اولیس» در هنر جهان گذاشت با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. در رمان سیال ذهن یک فضایی واقعی را توصیف می‌کنیم بعد در یک لحظه وارد فضای ذهنی نویسنده می‌شویم. واقعیت با خیال تلقیق می‌شود. «چزاره زاواتینی» فیلم‌نامه‌نویس از همین ایده استفاده کرد و تکنیک فلاش بک را اشاعه داد. نبوغ یک نویسنده دید همه ما را نسبت به جهان عوض می‌کند. کاری که دقیقا جویس کرد. هنوز رمان اولیس کامل به فارسی ترجمه نشده تا ما درک درستی از این شاهکار داشته باشیم. خیلی بد است که نتوانی یکی از شاهکارهای مهم قرن بیستم را بخوانی.

● شعر در مه

در کنار تمام بزرگان، این خطه از جهان پر است از شاعران نامدار. یکی از معروف‌ترین‌های‌شان را می‌گویم که در دوران جنگ، کوچ کرد و به آمریکا رفت. آن‌جا هم کلی شعر گفت اما هیچ وقت به خوبی شعر‌هایی که در انگلستان گفته بود نشد. «تی‌اس الیوت» همان شاعر مهاجر است. جالب است که جایزه ادبی نوبلش را هم از آمریکا گرفت. اتفاقی که برای «هیچکاک» انگلیسی هم در آمریکا افتاد.

● پلیس بازی

شهرهای این خطه در ادبیات عامه‌پسند دنیا هم عجیب و غریب است. تمام شخصیت‌های ادبیات پلیسی دنیا مال همین منطقه است. از «خانم مارپل» بگیرید تا «پوارو» و «شرلوک هولمز». در کنار معروف‌ترین جاسوس دنیا معروف‌ترین شخصیت عامه‌پسند ادبیات و سینمای پلیسی «مامور۰۰۷ جیمز باند». نمی‌دانم این همه ادبیات پلیسی، این همه قتل و غارت چه‌طور در این منطقه شکل گرفته است. ادبیات پلیسی دنیا در واقع با بودن بریتانیا، حرفی برای گفتن ندارد.

● زندگی با ترجمه انگلیسی

در کنار این نام‌هایی که آوردیم کلی نویسنده و شاعر مانده است که کارهای‌شان همه به فارسی ترجمه شده است و کلی خواننده دارند، از همه معروف‌تر می‌شود به «گراهام گرین» و «پی.دی جیمز»؛ «هنری جیمز»، «ویلیام باتلر یتیس»، «جورج برنارد شاو»، «جان گلسترور»، «برتراند راسل»، «جوزف کنراد»، «الیاس کانتی»، «دوریس لستیگ» و «شیموس هنی» اشاره کرد. همه این نویسنده‌ها حداقل یک کار ترجمه به زبان فارسی موجود است، خواندن‌شان را از دست ندهید.

نویسنده: حمیدرضا کیا