سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

توکل در مدیریت


توکل در مدیریت

یکی از وظایف اصلی مدیریت که گاهی تمامی مدیریت در آن تبلور می یابد, تصمیم گیری است یک مدیر همواره در سازمانش باید تصمیماتی بگیرد

● مقدمه

یکی از وظایف اصلی مدیریت که گاهی تمامی مدیریت در آن تبلور می‌یابد، تصمیم گیری است. یک مدیر همواره در سازمانش باید تصمیماتی بگیرد. تصمیم‌هایی را که یک مدیر می‌گیرد، از نظر اهمیت و حساسیت دارای درجات متفاوتی است.

یکی از مهمترین عوامل تاثیر گزار بر کیفیت تصمیم‌های یک مدیر، میزان اطلاعات در دسترس نسبت به مسئله‌ای که نیاز به تصمیم‌گیری دارد، می‌باشد. یعنی میزان شناختی که فرد نسبت به مسئله دارد( خود مسئله، علل و عوامل به وجود آورنده آن و آثار و پیادمدهای آن) برکیفیت تصمیم از نظر صحت و اتقان آن تاثیر شگرفی دارد به گونه‌ای که گفته می‌شود بهترین تصمیم، تصمیمی است که برمبنای هشتاد درصد اطلاعات وصرفا بیست درصد بینش شخصی مدیر اتخاذ شده باشد.

پس معلوم شد که اساسی‌ترین وظیفه یک مدیر تصمیم گیری است و موثر ترین عامل در کیفیت تصمیم‌های وی، دانش و اطلاعات نسبت به مسئله است. برهمین اساس است که می‌شود گفت مدیری می‌تواند بهترین تصمیم‌ها را بگیرد، که از شناخت فراوانی نسبت به مسئله برخوردار باشد. اما حقیقت این است که ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم به طور صددرصد مطمئن شویم که بهترین و مناسب‌ترین تصمیم را گرفته‌ایم. حتی در خیلی موارد، باوجود شناخت کافی نسبت به ابعاد مسئله، بازهم تصمیمات ما با درجه‌ای از عدم اطمینان همراه است. این بدان جهت است که شناخت ما نسبت به مسائل بیشتر معطوف به تجربیات گذشته است، ولی آیا همه مسایل مدیریتی قابل تکرارند تا بتوان بصورت برنامه‌ریزی شده و با شناخت کامل نسبت به آن‌ها تصمیم‌گیری کرد؟ خیر؛ بسیاری از مسایل، مسایلی اند که نمونه مشابهی در گذشته نداشته اند و کاملا جدیدند. این از یک طرف. از طرف دیگر، تصمیم‌هایی که یک مدیر می‌گیرد، بیشتر اوقات تحت تاثیر پیش‌فرض‌ها و باورهای قبلی وی قرار دارند و این می‌تواند عامل مهم دیگر باشد که تصمیمات مدیر را به چالش بکشاند. به علاوه، تصمیم‌هایی که مدیر می‌گیرد معطوف به آینده است. آیا آینده قابل پیش بینی است؟ واقعت این است که انسان در مقابل حوادث آینده کاملا مقهور است و قدرت پیش بینی او در مورد آینده بسیار ناچیز است. فبما یتوکل الانسان؟

پس انسان با توجه به محدودیت‌های انسانی که دارد، قدرت شناختش از مسایل و تبیین آنها در بهترین شرایطش، بسیار کم است. نه می‌تواند گذشته‌اش را خوب تبیین(تعلیل و اثریابی) کند و نه می‌تواند نسبت به آینده پیش‌بینی قابل اطمینانی داشته باشد.[۱] در چنین موقعیت‌هایی است که آدمی احساس پادرهوایی می‌کند و سخت نیازمند جایگاه و تکیه‌گاهی است که بتواند به آن اتکال کند. در چنین احوالی، یک مدیر واقعا با عمق وجودش و فراخنای هستی اش در ماندگی را احساس میکند و از مغز استخوانش فریاد « هل من ناصر ینصرنی» بلند می‌شود. آیا راهی برای نجات از این اوضاع وخیم وجود دارد؟ راهی که بتوان بر استرس‌ها و فشارهای روحی و روانی ناشی از عدم اطمینان نسبت به تصمیمات فایق شد و هم به کیفیت تصمیمات مطمئن گشت؟

در حقیقت ما در مواجهه با مسایل زندگی و رسیدن به کامیابی به دو دسته از عوامل نیازمندیم: ۱. فراهم آوردن اسباب طبیعی؛ ۲. فراهم آوردن وضعیت روانی خاصی که بتوانیم با مسایل بهتر رو برو شویم. گاهی اضطراب، ترس و ضعف اراده باعث می‌شود نتوانیم از راه‌حل‌های ممکن به صورت مطلوب استفاده کنیم. در این گونه موارد، توکل و واگذاری کارها به خداوند می‌تواند در کاهش اضطراب و تقویت اراده تصمیم گیری نقش موثری داشته باشد

بله! « توکل» می‌تواند راهی باشد برای خروج از بن‌بست‌هایی که مدیران با آن برخورد می‌کنند. « و من یتوکل علی الله فهو حسبه»[۲].

و اما توکل چیست و چه جایگاهی در مدیریت می‌تواند داشته باشد و مبانی فکریی که باعث توسعه رفتاری متوکلانه می‌شود چه می‌باشد؟

حقیقت این است که اگر بخواهیم در لابلای متونی که در باره مدیریت اسلامی نوشته شده اند، به دنبال این مطالب بگردیم، وقت تلف کرده ایم( که من کرده ام). زیرا بحثی در این زمینه صورت نگرفته است( حد اقل تا آنجا که من اطلاع پیدا کرده‌ام). هر چند در کتب اخلاقی در زمینه توکل بحث‌هایی مطرح شده است، ولی اکثرا به برداشتی ابتدایی و آشکار از آیات و روایات و صرفا در راستای اخلاق فردی اکتفا شده است.

● تعریف توکل و شناخت حقیقت آن

با نگاهی اجمالی به منابع اخلاقی موجود، به راحتی متوجه می‌شویم که اولین مشکل، تعریف توکل است. متأسفانه در هیچ یک از کتب اخلاقی به تعریفی شفاف و واضح از توکل برنمی‌خوریم. البته این مسئله ایست که اختصاص به بحث توکل ندارد. و همین عدم توجه به معنا و حقیقت این مفاهیم در طول زمان باعث درک غلط و ناصواب از مفاهیم دینی و در نتیجه پیدایش انحرافاتی در این زمینه شده است.

با توجه به آیات و روایات موجود در زمینه توکل می‌توان به این تعریف از توکل دست یافت که توکل عبارت است منحصر نکردن توجه و امید خود به اسباب و علل ظاهری و اعتماد و اتکاء بر خداوند متعال در تمام کارها و تکیه بر اراده و مشیت او.

با توجه به تعریف فوق روشن می‌شود که متعلق توکل در ادبیات دینی ما، خداوند است زیرا تنها او است که عالم به همه اسباب است و همه چیز تحت اراده او فقط قرار دارد. این نکته در خیلی از آیات قرآن کریم با تعابیر مختلفی آمده است مثل « و من یتوکل علی الله»، « و علی الله فلیتوکل المتوکلون» ، « فاذا عزمت فتوکل علی الله» و ... .

توکل به خدا دارای سه مؤلفه اسنادی، اقدامی و حالتی است که از آن‌ها به علم، حال و عمل تعبیر می‌شود. و ما این سه اصل را تحت عنوان ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری توکل مورد بحث قرار می‌دهیم.[۳]

الف) بعد شناختی توکل

بعد شناختی توکل، به حیطه ادراک و جهان‌بینی فرد ارتباط دارد. توکل در بعد شناختی به معنی شناخت این جهان با همه نظام‌‌ها و سنن‌اش به عنوان فعل و کار خداوند و ناشی از اراده او می‌باشد. توکل در این بعد به صورت‌‌هایی چون: اسناد امور و اتفاقات به خداوند(توبه،۵۱)، رزق و روزی خود را ازسوی خدا دانستن(هود،۶)، و سود و زیان و بخشش و حرمان را از سوی خدا دانستن(مجلسی،۱۳۶۵، ج۷۱، ص ۱۳۸) مشخص شده است.

ب‌) بعد عاطفی توکل

بعد عاطفی توکل آن است که فرد با تکیه و اعتماد بر خدا، آرامش و اطمینان قلبی را در خویش احساس کند. این بعد جزو آثار توکل نیز به حساب می‌آید. این بعد با مفاهیمی از قبیل نا امیدی از خلق و امیدوار بودن به لطف و رحمت خداوند، رضایت از خدا و امور زندگانی، اعتماد و اطمینان قلبی به خدا، و نهراسیدن از خلق خدا، در متون دینی مشخص شده اند.

ج) بعد رفتاری توکل

این بعد از توکل از حساسیت خاصی برخوردار است و خاستگاه برداشت‌های مختلف و گاه متناقض از توکل نیز همین بعد می‌باشد. پرسش اصلی در این بعد این است که آیا توکل باکوشش، تدبیر در امور و استفاده از وسایل و امکانات طبیعی قابل جمع است یا نه.

آنچه از تعمق در آیات و روایات بدست می‌آید این است که توکل نه تنها هیچ‌گونه منافاتی با کار وکوشش و عمل ندارد، بلکه بعد از بکار بستن تمام تلاش‌ها ، افکار و اقدامات بشری مطرح می‌شود.(باتوکل زانوی اشتر ببند. مولوی). در قرآن کریم امر به توکل بعد از امر به عزم و تصمیم، مطرح شده است. «فاذا عزمتَ(پس از آنکه تصمیم گرفتی) فتوکل علی ‌الله». برخی از ابعاد توکل در حیطه رفتاری عبارتند از:

۱) داشتن نقش فعال در زندگی: معنای توکل در واقع این است که انسان تمام همت و تلاش خود را در جهت تامین نیازهایش بکارگیرد؛ اما در نهایت، پیروزی و کامیابی خویشتن را از حمایت و یاری خداوند ناشی بداند. در روایتی منقول از پیامبر اکرم بدنبال کار و کسب نرفتن به بهانه توکل، سرباری دیگران دانسته شده است(طبرسی،۱۳۶۳،ج۲،ص۱۸۸).

۲) قطع طمع از دیگران : متوکل در عمل به هیچ کسی جز خدا نباید طمع داشته باشد(مجلسی،همان، ص۱۳۸).

۳) دوری از اسباب حرام: فرد متوکل در رفتار خود از اسباب حرام دوری می‌کند زیرا که اسباب را از آن رو به کار می‌گیرد که خداوند به آن دستور و اجازه داده است.

● آثار توکل به خدا

توکل دارای آثار مثبت بی‌شماری در شئون فردی و اجتماعی انسان است از جمله آنها به موارد ذیل اشاره کوتاهی می‌شود:

۱) اعتماد به نفس و پایداری در برابر مشکلات: اگر این احساس در انسان پدیدار شود که ید قدرت الهی که فوق همه قدرت‌ها است با اوست، حسی از اعتماد به نفس در او به وجود خواهد آمد. همان حسی که امام علی (ع) ابراز می‌دارد: «چگونه بترسم در حالی که تو امید منی و چگونه مقهور شوم، در حالی که تکیه‌گاهم تو هستی».(مجلسی،همان، ج۹۱،ص۲۲۹).

۲) قدرت بر تصمیم‌گیری: انسان متوکل و امیدوار به یاری خداوند، می‌تواند قاطعانه تصمیم بگیرد. فاذا عزمت فتوکل علی‌ الله.

۳) جلب محبوبیت خداوند: خداوند متوکلین را دوست می‌دارد:

در قرآن کریم می‌خوانیم: ان الله یحب المتوکلین(آل‌عمران/۱۵۹) چنانکه در حدیث معراج نیز آمده است: وجبتُ محبتی للمتوکلین علَیَّ .

۴) نیرومندی و شکست ناپذیری: رسول اکرم(ص) می‌فرماید: من احبِّ ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله إ(محمدی ری‌شهری، ج۱۰،ص۶۸۱).

۵) توکل عامل رشد و کمال: توکل به خدا، زمینه تکامل و پیشرفت و بلند همتی را در افراد فراهم می‌کند(مجلسی، همان ج۷۵، ص ۳۶۴).

۶) آرامش و اطمینان قلبی: توکل به خدا بذر امید را در دل می‌پاشد و زمینه رهایی از رنج و افسردگی و اضطراب را فراهم می‌سازد(آمدی،۱۳۷۳،ج۵،ص۷۲).

۷) احساس خود ارزشمندی: با توکل فرد احساس می‌کند فرد ارزشمند و با حرمتی است به تعبیری به احساس «خودحرمتی» دست پیدا می‌کند. رسیدن به احساس خود حرمتی آثار و ثمرات ارزشمندی در زندگی افراد دارد که از جمله به برخی از این آثار اشاره می‌شود:

۱) خود مسئولی(Self-responsibility) : یعنی این‌که فرد در رفتار و گزینشها نقش اصلی را به خود داده و منبع نهایی کامیابی خودش را می‌داند. معتقد می‌شود که همه چیز به خودش بستگی دارد.

۲) آگاهانه زیستن(Living Consciously): زیست آگاهانه در زندگی انسان امری مهم و حیاتی است. چیزی است که همواره انسان را متوجه هدف یا اهدافی که از زندگی دارد می‌کند. در واقع یکی از اهداف بعثت انبیا فرود آمدن کتابهای آسمانی، این بوده است که آگاهانه زیستن را به انسانها بیاموزد.

۳) هدفمندانه زیستن(Purposeful Living): حرمتی را که بینش دینی به انسان می‌دهد، صرفا به این که انسان در زندگی اش هدفی داشته باشد، کفایت نمی‌کند، اینکه چه اهدافی را دنبال کند نیز برایش مهم می‌شود. هدفمند زیستن در جهان بینی اسلام، یعنی این‌که انسان زندگی‌اش رنگ خدایی داشته باشد و در تمامی اعمال و رفتارش رضایت خداوند و قرب الاهی را مورد توجه قرار دهد.

۴) خود تاییدی(Self-assertiveness): خود تاییدی یعنی احترام گذاشتن به خواست‌ها و نیازهای خود و گرایش به این که همان‌گونه باشیم که در حقیقت هستیم(یکپارچگی شخصیت).

۵) خویشتن پذیری(Self-Acceptance): یعنی پذیرفتن احساسات، افکار و عملکرد خویشتن و امتناع از قرار گرفتن در برابر متخاصم باخود.

۶) باصداقت زیستن(Personal integrity): با صداقت زیستن، یعنی وفاداری به اصول رفتاری درعمل، هماهنگی بین آنچه می‌دانیم، آنچه ادعا می‌کنیم، و آنچه انجام می‌دهیم.

● آثار توکل در مدیریت

توکل یکی از عوامل ارزشی است که در همه مسایل مدیریت تاثیر گذار است؛ اما تاثیر آن در تصمیم‌گیری، نمود و بروز بیشتری دارد. توکل در تصمیم گیری مصادیق متعددی می‌تواند داشته باشد. مثلا در جایی که اتخاذ یک تصمیم ممکن است مخاطرات زیادی به دنبال داشته باشد و به اصطلاح، از ریسک بالایی برخوردارد است، توکل بر خداوند است که می‌تواند او را برای یک تصمیم‌گیری معقول و مناسب هموار می‌کند. با توکل و اعتماد بر خداوند است که انسان می‌تواند بر اضطراب و ترس و دودلی غلبه کند و راه را برای یک تصمیم‌گیری مطمئن و اصولی هموار سازد.

● مبانی فکری توسعه رفتار متوکلانه

توکل حالتی است در انسان که به دنبال اعتقاد و باور به اموری به وجود می‌آید. این امور نسبت به این‌که متعلق توکل انسان چه باشد، فرق می‌کند. اساس توکل در جهان‌بینی اسلامی، بر باور به دو چیز استوار است؛ یکی پذیرش محدودیت وجودی انسان و ناتوانی وی در شناخت خود( احساسات، تمایلات، توانایی‌ها و فلسفه وجود خود)، شناخت دیگران و شناخت پدیده‌های طبیعی و مافوق طبیعی. دیگری عبارت است از باور به علم و قدرت مطلقه خداوند و حکمت الهی. گذشته از این دو، هر آنچه در زیر به عنوان مبانی فکری توسعه رفتار متوکلانه می‌آید به نحوی از همین دو باور سرچشمه می‌گیرند.

۱) ایمان به خداوند: باور به این که خلق و تدبیر این جهان به دست قدرتی مافوق انسانی است.

۲) اعتقاد به توحید: گفته شد که توکل، مربوط دانستن همه کارها به مشیت و اراده الهی است. و این چنین حالتی وقتی در انسان به وجود می‌آید که در عین اینکه همه چیز را تحت مشیت و اراده ربوبی می‌دانیم، هر قدرتی غیر از قدرت خداوند را مقهور قدرت او بدانیم و در واقع صاحب قدرت یگانه‌ او را بدانیم.

۳) اعتقاد به تصرف حکمیمانه الهی: یعنی این‌که نه تنها همه چیز تحت اراده و سیطره قدرت الهی است، که تصرفات وی در امور عالم بر اساس حکمت و مصلحت صورت می‌گیرد.

۴) باور به لطف الهی : یعنی انسان به این باور برسد که اگر در راه خدا گام بردارد و بر او توکل نماید، او خود را راه را بر انسان نشان خواهد داد. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.

۵) خود شناسی انسان و اعتراف به ناتوانی او: یعنی بپذیریم که دانش، مهارت و توانایی‌های انسان محدود است و در عین اینکه توان پیش بینی آینده و تبیین درست امور گذشته و حال ران ندارد، مقهور نیروهای درونی خود و عوامل بیرونی دیگر نیز می‌باشد.

علی حسنی

[۱]. این بدان جهت است که : و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا. قرآن کریم.

[۲] . طلاق/۳

[۳] . شجاعی، محمد صادق، توکل به خدا، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). ۱۳۷۳. ص ۳۹.