چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

محمد علی کلی


محمد علی کلی

«محمد علی» سال ها است که از بیماری پارکینسون رنج می برد, دچار لرزش شده و با کمک ویلچر به تماشای مبارزه دخترش «لیلا» در نیویورک می نشیند اما دنیا هنوز خاطره این بوکسور مسلمان را فراموش نکرده است

«محمد علی» سال ها است که از بیماری پارکینسون رنج می برد، دچار لرزش شده و با کمک ویلچر به تماشای مبارزه دخترش «لیلا» در نیویورک می نشیند اما دنیا هنوز خاطره این بوکسور مسلمان را فراموش نکرده است.

روز چهارشنبه، شصت و پنجمین سالروز تولد محمد علی بود. صدایی که زمانی متعلق به قوی ترین و بزرگترین بوکسور جهان بود، اکنون به زمزمه ای گنگ تبدیل شده و اغلب با کمک اشاره دست و صورت صحبت می کند. بیماری پارکینسون و اثرات آخرین جراحی روی ستون فقراتش، بدن علی را ضعیف کرده. او به سرعت خسته می شود اما ذهنش هنوز فعال و هوشیار است و بالارفتن سن، عشق او به مردم را کمرنگ نکرده است.

قهرمان سنگین وزنی که زمانی همه مردم جهان را متحیر کرده بود، اکنون شهروندی آرام است. مثل همه بازنشسته ها، از میشیگان به منطقه ای گرم مهاجرت کرده تا از سرما در امان باشد. علاقه مندانی که برای دیدنش به اسکاتسدل آریزونا، محل زندگی او با همسر چهارمش «لونی» می روند، اغلب علی را غرق در رؤیای گذشته، درحال تماشای فیلم مبارزات یا مستندهایی که از زندگی اش ساخته شده، می یابند.

او بیش از هر چیز فیلم مصاحبه های خود را دوست دارد. لونی در مورد او می گوید:«محمد کمی احساساتی است. دوست دارد چیزهای متعلق به گذشته را تماشا کند و بیشتر از تماشای مصاحبه های قدیمش لذت می برد.» گاهی فکر می کنم او از خودش می پرسد «این منم؟ من این چیزها را گفتم؟»

محمد علی در روزهای جوانی در اوج آمادگی و شادابی موفق شد با شکست جورج فورمن در زئیر و غلبه بر جو فریزر در فیلیپین، نام خود را جاودانه کند. چهره مرد جوان اکنون به خاطر بیماری پارکینسون در هم شکسته و سال ها پیرتر از سن واقعی اش به نظر می رسد. اکنون علی به جای رقص پای مشهورش که جهان را شگفت زده کرده بود، باید با کمک walker راه برود که پیامد جراحی روی ستون فقراتش برای اصلاح عصب های این ناحیه است.

محمد علی برخی روزها حال بهتری دارد. نامه هوادارانش را می خواند و با دست های لرزانش برایشان امضا می کند. لونی توضیح می دهد:«به اندازه ای به او دارو می دهیم که بتواند روز را به خوبی بگذراند نه آن قدر که کاملاً عادی به نظر برسد. اگر داروی بیشتری مصرف کند بهتر به نظر می رسد اما ما این کار را نمی کنیم.

نمی خواهیم بیش از حد دارو بخورد.» روز تولد علی با تلفن ۹ فرزندش و سایر اقوام سپری می شود. تنها درخواست او گردش در مغازه های مورد علاقه اش است تا مردم را هم ببیند. یکی از دخترانش «هانا» معتقد است: طبیعتاً مردم از دیدن اثرات بیماری پارکینسون روی او متأثر می شوند اما اگر می توانستند ببینند که در زندگی روزانه اش چقدر آرام است، تأسف نمی خوردند. او در آرامش کامل قرار دارد. مردی که با رجزخوانی های خود همیشه خبرساز بود و مصاحبه های متعدد تلویزیونی و مطبوعاتی داشت، اکنون نمی تواند در مورد خودش چیزی بگوید.

هانا اغلب به نوارهای ضبط شده از مصاحبه های پدرش در سال ۱۹۷۹ گوش می کند، هنگامی که او و خواهرش لیلا خردسال بودند و صدای محمدعلی قدرتمند و عقایدش استوار است. نوار با این جمله شروع می شود: «این محمد علی است که صحبت می کند تا آیندگان بدانند در دنیا چه می گذرد.» علی عقایدش را در مورد جنگ و صلح بیان کرده و با جرج فورمن در مورد خدا و مذهب گفت و گو می کند. هانا نزدیکترین رابطه عاطفی را با پدرش دارد و می خواهد دوره آموزشی پرستاری را طی کند تا بتواند مراقبت از او را برعهده بگیرد.

به گفته هانا، محمد علی همیشه می گویدبه اندازه ۱۰۰ نفر زندگی کرده، همه دنیا را دیده و اصلاً تأسف نمی خورد. «جن کیلروی» همراه همیشگی علی که مدیر مالی او بود، سال ها تنها سفید پوست در گروه او نیز بود. وی می گوید:«وقتی برای مبارزه با جورج فورمن در تاریکی صبح در زئیر فرود آمدیم، هزاران نفر به استقبال علی آمده بودند. از من پرسید آنها از چه چیزی متنفرند. گفتم از سفیدها.

علی گفت: «نمی توانم به آنها بگویم جورج فورمن سفید پوست است.» کیلروی ادامه می دهد:« به او گفتم آنها از بلژیکی ها هم متنفرند چون بر این کشور سلطه داشته. سپس علی از مردم خواست سکوت کنند و به آنها گفت جورج فورمن بلژیکی است.»

سعید کاشانی

روزنامه ابرار ورزشی



همچنین مشاهده کنید