دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ایران و مسئله همگرایی قومیت ها


رویداد غم انگیز اخیر در استان خوزستان و شهادت جمعی از هموطنان و مردم بی گناه در اثر انفجار بمب و حوادث ماه های گذشته در این منطقه حاكی از آن است كه دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران به فعالیت و تحركاتی اقدام كرده اند كه یادآور سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از جنگ تحمیلی است

قبل از آغاز رسمی جنگ در شهریور ،۱۳۵۹ تقریباً هر هفته شاهد عملیات خرابكارانه در شهرهای خرمشهر و آبادان، اهواز و بسیاری از شهرهای مرزی بودیم. بدیهی است انجام این گونه اعمال تروریستی نیاز به نقشه و طراحی پیچیده ای ندارند. جاسازی مقادیری مواد منفجره در سطل های زباله احتیاج به ابراز شهامتی نداشته و حتی یك كودك هم می تواند از عهده انجام آن برآید. با این وجود آنچه قابل تعمق و تامل است نفس و دلایل این اعمال ناجوانمردانه و دور از انسانیت است و نمی توان آن را با كمتر جنایتی مقایسه كرد. عملی بزدلانه در عین حال همراه با سبعیت و بیرحمی فراوان است. آنچه در پس پرده این گونه خشونت ها تا حدودی پنهان است تفرقه اندازی و آتش افكنی میان قومیت ها است. موقعیت جغرافیایی ایران به گونه ای است كه مرزهای مشترك زمینی قابل توجهی با سرزمین های همسایه دارد. (طول مرزهای ایران حدود ۸ هزار كیلومتر برآورد شده است) مرزهای زمینی ایران در شرق و غرب دریای خزر، مشرق و مغرب ایران است و مرزهای غربی ۲۰۹۵ كیلومتر را شامل می شود. بنابراین ایران در كرانه های دریایی خود ۳۱ درصد از خطوط مرزی را به خود اختصاص داده است و ۱/۴۷ درصد (۴ هزار و ۱۱۳ كیلومتر) شامل مرز خشكی و زمینی است و درصدی هم به مرزهای رودخانه ای، دریاچه ای و باتلاقی اختصاص دارد. آنچه در مطالعه شهرهای مرزی مشهود است حضور قومیت هایی است كه سال ها است در این نواحی سكنی دارند و نوعاً قرابتی هم با شهرهای موازی خود در آن سوی مرز دارند و خطوط فیزیكی بعضی از عشیره ها را از یكدیگر جدا كرده است. در تركیب قومی ملت ایران اكثریت با فارس ها و سپس با آذری ها است، كردها، عرب ها، بلوچ ها و تركمن ها در رده های بعدی قرار دارند. در طول تاریخ قدرت های بیگانه همواره بیشترین فشار را بر قومیت های ساكن در دو طرف خطوط مرزی تحمیل كرده اند به خصوص در جنوب و غرب ایران از دیرباز شاهد بحران و ادعای خودمختاری شهرهای پیرامون بوده ایم. اعلام جمهوری خودمختار مهاباد طی سال های ۴۶-۱۹۴۵ و تشكیل حكومت خودمختار آذربایجان در اواخر جنگ دوم جهانی به رهبری سید جعفر پیشه وری و یا قیام شیخ خزعل در پایان جنگ اول جهانی (۱۹۲۵-۱۹۲۰م) به دلیل موقعیت خوزستان و دارا بودن ذخایر عظیم نفت و حمایت انگلستان از قیام شیخ خزعل در این نواحی به وقوع پیوسته، سوءاستفاده قدرت های بیگانه از فترت و ضعف حكومت مركزی اگرچه در مراحل اولیه با توفیق نسبی مواجه بود لكن به دلیل عدم حمایت های مردمی منطقه در نهایت با شكست روبه رو شدند و جمهوری های خودمختار مهاباد و آذربایجان از میان رفتند. تنها در خوزستان و در دوره گذار سیاسی از رژیم شاه به جمهوری اسلامی جنبش خلق عرب در ناحیه كوچكی از جنوب غرب خوزستان (خرمشهر) در سال ۱۹۷۹م پدید آمد كه ادعای خودمختاری و جدایی طلبی داشت و از جانب دولت وقت عراق حمایت می شد. این جنبش نیز پس از مدت كوتاهی به نیرویی مركزگرا تبدیل شد و اندیشه های ضد صدام حسین و حكومت بعثی در بطن آن شكل گرفت.آنچه در تبیین الگوهای همگراساز و واگرا كننده در رابطه با مركز پیرامون ایران اهمیت دارد در قالب سه عامل زبان، مذهب و قومیت ارزیابی می شود و این سه متغیر از اهمیت خاصی برخوردارند. به عنوان مثال آذری ها در دو متغیر مذهب (شیعه) و نیز تكلم به زبان رسمی كشور (فارسی) با اكثریت ملت ایران اشتراك دارند. به همین دلیل و دیگر دلایل منطقه آذری نشین ایران با مركز هماهنگی قابل قبولی تا امروز داشته و به طور كلی آذری ها جهت ایرانی بودن خود اهمیت ویژه ای قائلند. كردها به عنوان سومین گروه از ملت ایران در استان های غربی كشور ساكنند و با وجود پیوند نژادی با اكثریت مردم ایران (حدود ۴۰۰۰ سال قبل در مناطق فوق مستقر شده اند) به علت پیوندها و باورهای درون قومی نسبت به اجتماعات كرد ساكن عراق و تركیه كه تابعیت غیرایرانی دارند تعلق خاطر نشان می دهند، بنابراین كردها اگرچه در زمینه نژاد، تاریخ و زبان با بخش مركزی ایران مشترك اند لكن از نظر مذهب، قومیت و زبان محاوره تفاوت هایی با ساكنین مركزی دارند و با وجود تحمل فشارها اكثر كردها به حكومت مركزی وفادارند.و بالاخره عرب های مستقر در استان خوزستان (جنوب غربی این استان) به لحاظ توپوگرافی و ساختار قومی و فرهنگی به دو بخش ساكن در خوزستان مرتفع (دامنه های زاگرس) و كم ارتفاع (جلگه خوزستان به خصوص در غرب و جنوب) تقسیم می شوند. مردم مناطق كم ارتفاع از حیث زبان و قومیت اصالتاً عرب هستند و اكثراً شیعه مذهبند و تجانس مذهبی این منطقه با مناطق شیعه نشین بصره و هورالعظیم در جنوب عراق به یك نوع حس همدردی با آنها منجر شده است. با این وجود اقلیت عرب ساكن در ایران همانند آذری ها همواره حیات و بقای خود را در سایه اتصال و همراهی با ملت ایران در بخش مركزی می دانند و به هویت ملی خود بسیار اهمیت می دهند.با توجه به حضور اقلیت های قومی ایران در سراسر خطوط مرزی و احیاناً وجود بعضی از تفاوت های جزیی و غیرقابل اجتناب موضوع تقویت فاكتور های همگرا كننده جهت بازدارندگی بیگانگان از نفوذ در این مناطق بسیار ضروری به نظر می رسد، اگرچه ایران در طول تاریخ توانسته به خوبی نیرو های واگراساز را خنثی و تمامیت ارضی خود را حفظ كند با این وجود پایداری و روحیه شهامت و شجاعت اقلیت ها در مقابل حوادث و رویداد های برون مرزی و مداخله گرایانه خارجی نباید وقفه ای در توجه خاص حكومت مركزی نسبت به این نواحی به وجود آورد. متاسفانه مناطق مرز نشین ایران برخلاف بسیاری از مناطق مرزی دنیا كه بیشترین داد و ستد ، ارتباط و منافع محلی را دارند از فقیرترین و آسیب پذیرترین اقشار به شمار می آیند. حتی سواحل جنوبی ایران كه باید به بركت آب از زندگی خوبی برخوردار باشند از بسیاری امكانات رفاهی محرومند و این نكته ای است كه حاكی از بی توجهی مسئولان در بخش مركزی به شمار می آید.از طرف دیگر بیگانگان همیشه چشم طمع به منابع غنی این سرزمین دارند و برای رسیدن به اهداف خود سعی می كنند با هر وسیله و ابزاری به مناطق مرزی ایران نفوذ كنند و با ایجاد تفرقه و اختلال، تفاوت ها را بزرگنمایی كنند و احیاناً از احساسات قومیت های مختلف ایرانی سوءاستفاده كنند و از این طریق به نقشه های خود جامه عمل بپوشانند.بنابراین امروز غرب و در راس آن ایالات متحده آمریكا سعی می كنند از كمبودها و نقطه ضعف های اقلیت های قومی به خصوص در منطقه خاورمیانه و جنوب غرب آسیا نهایت بهره برداری را كرده و با ترفندهای زیركانه واحد های یك ملت را به جان یكدیگر بیندازند.(شیعه و سنی، كرد و غیركرد، مسلمان و غیرمسلمان، عرب و غیرعرب، شاخه های مختلف مذهب تسنن، بلوچ و سیستانی و...) آنگاه كه این گروه ها با یكدیگر دشمن شدند و به درگیری و مخاصمه با یكدیگر پرداختند، دولت مركزی از طریق صرف هزینه های گزاف و به كارگیری نیرو های ویژه وارد عرصه می شود در حالی كه اصولاً مشخص نیست چه افرادی با یكدیگر می جنگند، در محیطی متشنج و پراضطراب همدیگر را متهم می كنند و هر گروه گناه را به گردن گروه دیگر می اندازد و به سختی سرنخ خشونت ها به دست می آید و بالاخره آنچه از تفرقه ها و دشمنی ها باقی می ماند سایه های كدورت و كینه ای است كه در میان گروه ها افكنده می شوند و به تدریج عمق می یابند تا زمانی دیگر و جرقه ای و شعله ور شدن خاكستر های آماده اشتعال. نمونه این نوع عملكرد امروز در افغانستان و عراق كاملاً مشهود است. یكی از دلایلی كه ایالات متحده مدعی بود و در ۷ اكتبر ۲۰۰۱ به افغانستان نیرو های نظامی گسیل داشت كوتاه كردن دست طالبان و اندیشه طالبانیسم در این منطقه بود. آنچه كه مردم این منطقه از آن رنج می برند، ترورها، خشونت ها و درگیری های قومی در این سرزمین بود. بدیهی است حكومت مركزی قادر نبود با توجه به نوپا بودن از عهده ادعاهای قومی و منطقه ای برآید. به همین دلیل افغانستان به جای طی راه پیشرفت و ترمیم بنیه اقتصادی لزوماً جهت دفع شورش قومیت ها صرف هزینه می كند و یا در عراق هر روز شاهد انفجار و عملیات انتحاری هستیم و مشخصاً عوامل آنها را نمی شناسیم. لذا این وعده شنیده می شود كه ظرف یكی دو سال آینده با قانونمند شدن نهاد های سیاستگزاری در عراق، آمریكا خاك این كشور را ترك كند لكن زمانی از عراق خارج می شود كه مطمئن شود قومیت ها و گروه های نژادی و مذهبی كاملاً به جان یكدیگر افتاده اند.در این صورت دیگر لزومی جهت حضور آشكار نظامی خود نمی بیند، آنچه مسلم است اكنون از مسئله فوق اطمینان ندارد. خوشبختانه حركت به موقع مردم عراق در انتخاب نخست وزیر، رئیس جمهور و تدوین قانون اساسی نوید بخش آینده توام با امید جهت عراق است، لكن در صورتی كه قومیت ها در این كشور در جهت واگرا سازی عمل كنند، مشكلات همچنان سد راه پیشرفت این سرزمین است. البته آنچه آمریكایی ها را تشویق به ادامه حضور در عراق می كند اطمینان از امنیت انتقال لوله های نفت به خارج از مرز های این كشور نیز هست و در حال حاضر آمریكا نگران عملیات خرابكارانه گروه های مختلف عراقی در رابطه با لوله های نفت است. از طرفی مایل نیست یك بار دیگر تجربه ویتنام را در عراق تكرار كند.بنابراین بهترین راه را تفرقه افكنی و اختلاف اندازی میان مذاهب و قومیت ها در عراق بدون آسیب رسانی به منابع عظیم نفتی تشخیص داده اند. به همین دلیل در چند دهه اخیر آمریكا عرصه عملیاتی به پیچیدگی عراق نداشته است. در ایران وضع فرق می كند. جمهوری اسلامی ایران آزمون هشت سال تجاوز و زیان های هنگفت مادی و معنوی را از سر گذرانده و موفق بیرون آمده است. بنابراین طبیعی است كه ایالات متحده شخصاً حاضر نیست به كارزاری علیه ایران وارد شود، زیرا با توجه به روحیه مردم ایران و سلحشوریشان ننگ خروج و شكست را غیر قابل تحمل می داند، بنابراین مصمم گشته از طریق اندك مزدورانش جنگ قومیت ها را در ایران به پا كند و خود در آن سوی مرز در انتظار فرصت، روز شماری و همراه با ضعیف شدن حكومت مركزی احتمالاً سعی در مداخله افزون تر كند.اگرچه آرزوی دور از دسترسی است لكن خوش خیالانه است اگر آن را محال انگاریم. در نظام بین المللی امروز و پیچیدگی های ناشی از اهمیت یافتن ژئواكونومیك به جای ژئوپولتیك، ضروری است كه با تدبیر و دوراندیشی و دقت بسیار افزون تر از گذشته مراقب رفتارها با توجه به تجربیات تاریخی سرزمینمان باشیم.

• نتیجه گیری

تقویت عوامل همگرا كننده قومیت ها در ایران نیاز به چند فاكتور مهم دارد. از آن جمله:

- تقویت بنیه اقتصادی، به وجود آوردن امكانات و رفاه مادی نسبی در مناطق سكونتی پیرامونی و همچنین ایجاد شغل و حرفه متناسب با ویژگی های فرهنگی و اجتماعی جهت افراد بومی.

- تشویق مرزنشینان و قومیت های ساكن به فعالیت های اقتصادی افزون تر و شریك كردن آنها در آنچه در بخش مركزی تقسیم می شود مانند تخصیص وام های طولانی مدت و ایجاد بازارچه های مرزی و حمایت از محصولات تولید شده در مناطق فوق.

- تقویت خودباوری های فرهنگی و ایجاد اعتماد به نفس از طریق رسانه های جمعی به خصوص رادیو و تلویزیون.(لازم به ذكر است آنچه در ده سال گذشته رادیو و تلویزیون با عنوان رسانه ملی در این رابطه انجام داده اند بسیار اندك و جزیی بوده است.) متاسفانه برخی برنامه سازان همواره هزینه های گزافی را جهت تقویت واگرایی قومی و مذهبی بر بودجه دولت تحمیل می كنند و سنگ اولیه ای بنیاد گردیده كه كم و بیش تا امروز هم ادامه دارد. تمسخر لهجه های محلی و مذهبی، استخدام و به كارگیری افراد سبك مغزی كه هنرشان تعریف داستان های مبتذل از زبان قومیت ها است و نمایش آنها در رادیو و تلویزیون به عنوان برنامه های مفرح و... ما را به یاد این جمله می اندازد (كه از ماست كه بر ماست).

- اجتناب و دوری گزیدن از راه حل های مقطعی و مسكن های گذرا. به عنوان مثال گمانه زنی و انتساب این اعمال به بعضی قدرت های بیگانه به عنوان راه حلی مقطعی و به وجود آوردن شعار هایی مبتنی بر شناخت بعضی از اهداف بیگانگان خوب است لكن نمی توان به عنوان درمان از آن بهره گیری كرد به خصوص كه مردم ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی خیانت های بسیاری در لباس ظاهراً دوست و دشمن شاهد بوده اند و افشای یك نام... طبعاً قادر نیست به عنوان راه حلی دائمی قلمداد شود. مردم غیور ایران مدت هشت سال علیه تجاوز نظامی صدام حسین و حكومت بعث مقاومت كردند در حالی كه یقین داشتند در حال جنگ با ابر قدرت ها هستند. یك قلم ناچیز از این حمایت ها تصویب مجوز صادراتی آمریكا به عراق طی سال های ۹۰-۱۹۸۵ به میزان ۵/۱ میلیارد بوده است. كمك های بی دریغ كشور های عربی و شیوخ خلیج فارس را به صدام حسین نیز به یاد داریم. بنابراین با توجه به موقعیت ویژه و معادلات متغیر بین المللی ضروری است موارد نگرانی خود را محدود نكنیم و این واقعیت را بپذیریم كه در میان كشور هایی قرار گرفته ایم كه بسیار سریع و بی محابا تغییر موضع می دهند و نوعاً در همان جهتی حركت و عمل می كنند كه قدرت های جهانی خواستار آنند.

منابع:

۱- حافظ نیا محمدرضا، جغرافیای سیاسی ایران، تهران ۱۳۸۱

۲- مایكل بوچر، بحران سیاست در جهان، ترجمه بلوچی، ۱۳۸۲

معصومه طاهری