جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

شکل گیری خاورمیانه جدید از دل بهار عربی


شکل گیری خاورمیانه جدید از دل بهار عربی

ملت های جهان عرب پس از چند دهه ناگهان به پاخاستند و در تلاش هستند تا معادلات سیاسی را از خاورمیانه تا شرق آفریقا عوض کنند

ملت های جهان عرب پس از چند دهه ناگهان به پاخاستند و در تلاش هستند تا معادلات سیاسی را از خاورمیانه تا شرق آفریقا عوض کنند. تحولات چند ماهه اخیر در جهان عرب نشان داد انقلاب های موسوم به بهار عربی، جهان جدیدی را شکل خواهد داد که با گذشته به کلی متفاوت خواهد بود.

قیام جوانان تونسی، اصرار مردم مصر بر خواسته هایشان، تظاهرات مردمی در الجزایر، عمان، اردن و موریتانی، یمن و... همه اینها از این موضوع حکایت می کنند، که برخلاف تصور بیگانگان، خاورمیانه جدیدی در حال شکل گیری است.

ساقط شدن دیکتاتوری های جهان عرب، نظریه های گذشته سیاسی را مبنی بر اینکه هر رژیمی از حمایت های غرب و آمریکا برخوردار باشد، پابرجا خواهد ماند ، باطل کرد و نشان داد، تنها با اتکا به مردم است که می توان پایه های حکومت خود را مستحکم کرد.

بدون شک انقلاب های عربی از درون جوامع خود آنها شکل گرفته و به منصه ظهور رسیده است. این انقلاب ها با حمایت تانک های بیگانگان و کمک های مستقیم مالی آنان شکل نگرفته است، بلکه این خود مردم هستند که آنها را با خون خود به وجود آورده اند و نیز اجازه نخواهند داد که انقلاب از مسیر اصلی خود منحرف شود، همان گونه که این موضوع را در انقلاب مصر و تونس شاهد بودیم.

اگرچه این موضوع در تحولات داخلی لیبی فرق می کند و راه برای ورود غربی ها برای استفاده از تضاد بین دولت و مردم به خوبی آشکار است و موضوعی که می توانست محلی باشد به ناگهان تبدیل به یک بحران بین المللی شد.

این موضوع باعث به وجود آمدن قضایای دیگری در مورد آینده انقلاب های عربی و احتمالا نقش بیگانگان در آن شده است، که به آن خواهیم پرداخت. با نگرش به دیدگاه «فلسفه انقلاب» به طور کلی به این موضوع پی برده می شود که ملت عرب این حق را دارد که در برابر ظلم مقاومت و ایستادگی کرده و بر ضد استبداد حکام خود به پا خیزد.

اما باید این آگاهی سیاسی وجود داشته باشد که رهایی از ظلم و ستم حکام مستبد به گرفتار شدن آنها در چنگ بیگانگان تبدیل نشود تا آنها بر امور مستولی شده و راهبرد و مسیر انقلاب را طوری طراحی و مدیریت کنند که در جهت منافع شان باشد.

در واقع ملت های در حال انقلاب جهان عرب نباید به بهانه ایستادگی در مقابل حاکمان ستمگر خود، به دامن بیگانگان افتاده و گرفتار آنها شوند.

در تاریخ معاصر جهان عرب از این دست اتفاقات وجود داشته است و می توان به «انقلاب بزرگ عربی» در سده گذشته اشاره کرد که «شریف حسین بن علی» حاکم وقت عربستان از انگلیسی ها برای رهایی از سلطه عثمانی ها کمک خواست و نتیجه آن شد که اعراب از زیر یوغ «عثمانی ها» خارج شدند، اما به دام استعمار «انگلیس» افتادند.

در واقع غرب چیزی را مجانی به اعراب نمی دهد بلکه هر دلاری را که خود هزینه می کند، چند برابر آن را به شکل نفوذ در سطوح بالای تصمیم گیری سیاسی، ایجاد پایگاه های منطقه ای و انعقاد قراردادهایی از آنها باز پس می گیرد.

اما غرب برای دخالت در جهان عرب، خود را نجات دهنده و مدافع حقوق بشر معرفی کرده و در پوشش این کار وارد می شود، همچنان که قبلا در بوسنی هرزگوین این کار صورت گرفت و هم اکنون نیز در لیبی در حال انجام است.

اگر غرب واقعاً، نگران ریخته شدن خون مردم بی گناه در کشورهای شان است، چرا در سال های قبل و پیش از وقوع قتل عام و پاکسازی نژادی که مدت ها به طول انجامید وارد عمل نشد و جلو این کار را نگرفت.

غربی ها، اگر واقعاً در گفتار خود برای نجات مردم لیبی صادق هستند، چرا یک ماه تمام در مقابل جنایات «معمر قذافی» سکوت اختیار کردند، آیا حقوق بشر را فراموش کرده بودند و هنگامی که گردان های قذاقی به دروازه های شهر بنغازی (مرکز مخالفان) رسیدند تازه آن را به یاد آوردند؟

در واقع غرب تنها براساس این فلسفه خود عمل می کند که باید در جایی مداخله کرد که نفعی در آن متصور باشد و این دخالت نیز در صورت امکان با قوانین بین المللی مطابقت داشته باشد و افکار عمومی را همراه کند. همچنان که غرب تلاش می کند، روند طی شده انقلاب های عربی را در راستای منافع خود قرار داده و با موج سواری از آن استفاده کند، تا به بهترین نقطه ممکن که می خواهد برسد.

این موضوع حساس، مسئولیت انقلابیون را در کشورهای در حال انقلاب جهان عرب دو چندان می کند، چرا که پاکسازی آن از لوث وجود بیگانگان و عوامل داخلی، امر بسیار مهمی در آینده به شمار می رود و بی توجهی نشان دادن به این امر خطیر، مشکلات زیادی را در برخواهد داشت.

اقدام جالب و پسندیده جوانان انقلابی مصر در ماه های اول پیروزی «انقلاب ۲۵ ژانویه» در امتناع ازملاقات با «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه آمریکا را می توان از این دست ارزیابی کرد.

این موضوع نشان دهنده این است که انقلابیون از سطح هوشیاری بسیاری بالایی در درک خطرات و آفات احتمالی انقلاب کشورشان برخوردار هستند و به سادگی در دام غرب گرفتار نخواهند شد. دعوت ملت های انقلابی به اتکاء و اعتماد به خود، در واقع دعوت به هلاکت و نابودی آنها نیست، بلکه ایستادگی آنها با وجود ظلم حکام، ناملایمات اقتصادی به پیروزی کامل انقلاب آنها در درازمدت خواهد انجامید. این ملت ها باید با جان و دل خریدن مشکلات، همه احتمالات ممکن برای آزادی و رهایی از ظلم و ستم را مد نظر خود قرار داده و از اهداف انقلاب با جان و دل پاسداری کنند.

ملت های ستمدیده در جهان عرب نباید اجازه دهند، خون ریخته شده جوانانشان، فرش قرمزی برای بیگانگان به کشورشان باشد و این موضوع را در نظر داشته باشند که انقلاب کردن، رفتن به یک پیک نیک نیست، بلکه خریدن مشکلات با جان و دل و فدا کردن «من» در مقابل «ما» است.

با نگاهی به انقلاب های «۱۴ ژانویه تونس» و ۲۵ ژانویه مصر، مشاهده می کنیم که مردمی با دست خالی و با تمسک به آموزه های اسلامی علیه رژیم هایی به پا خاسته اند که از مخوف ترین، حکومت های معاصر در جهان عرب به شمار می روند.

بنابراین، با سقوط حاکمیت چندین دهه دیکتاتوری ها در این کشورها، نیروهای امنیتی، عناصر و وابستگان رژیم ساقط شده بیکار ننشسته و دائماً با کمک خارجی ها در حال طراحی و اجرای نقشه های شوم خود هستند.

با تمام اینها، ملت مسلمان، تاکنون قدرت خود را به اثبات رسانده که قادر است در برابر همه مشکلات قد علم کند و اهداف انقلاب خود را به نتیجه برساند، بدون اینکه، اجازه دهد بیگانگان در آن دخالت کنند.

تاریخ نیز نشان داده است که هر چند یک رژیم دارای بالاترین توانمندی نظامی و پلیسی باشد، در مقابل قهر ملت انقلابی خود، نمی تواند ایستادگی کند و بالاخره متلاشی خواهد شد. از این دست می توان به «اتحاد جماهیر شوروی سابق» اشاره کرد که به هنگامی که با اعتراضات آزادی خواهانه مردم مواجه شد، مانند همه امپراتوری ها به سرعت از هم پاشید و جز نامی از آن، چیز دیگری باقی نماند.

● انقلاب های عربی و نگرانی اسرائیل

بدون شک تحولات اخیر در جهان عرب، رژیم صهیونیستی را با چالش مهمی مواجه کرده است و این نگرانی دلایل متعددی برای حاکمان اشغالگر دارد. نخستین آنها، معضل اتخاذ موضع واحد در برابر تحولات جاری در جهان عرب است. چرا که این رژیم چنین وانمود می کند که در تلاش برای ایجاد روشی دموکراتیک برای مقابله با دیکتاتوری در خاورمیانه و در واقع همان چیزی است که اکنون مردم در منطقه خواستار آن هستند.

به دلیل همین ادعا، رژیم صهیونیستی، این توانایی را ندارد که با خواسته های مردمی برای دستیابی به آزادیخواهی در جهان عرب و ایجاد رژیم های دموکراتیک مخالفت کند، چرا که خود را یک رژیم دموکراتیک در خاورمیانه می داند و براساس همین ادعا، تحرکات دیپلماسی خود را در جهان استوار کرده است!

اما موضع اسرائیل در این مورد به این آسانی که فکر می کنیم هم نیست، چرا که «تل آویو» می داند که رژیم های دموکراتیک جدید در جهان عرب در صورت روی کارآمدن،براساس مواضع بسیار رادیکالی در مقابل رژیم صهیونیستی جبهه گیری خواهند کرد و برخلاف گذشته که رژیم های حاکم عربی با او مماشات می کردند، نخواهند بود. از دیدگاه سیاسی در سایه یک رژیم دموکراتیک حقیقی، حساسیت نسبت به مسائل داخلی بیشتر از موضوعات خارجی خواهد بود و یک رژیم غیردموکراتیک همیشه احتیاج به حمایت خارجی برای مقابله با مخالفت های فزاینده داخلی دارد، یا حداقل اینکه، مخالفت دوستان خارجی خود را موجب نشود، زیرا چنین رژیمی تحمل مقابله با چنین نیروی تاثیرگذار را ندارد.

اما در رژیم مبتنی بر دموکراسی، چارچوب ها فرق می کند و اولویت به موضوعات داخلی داده می شود و تا زمانی که باور مردم بر آن مبتنی باشد، این نوع حکومت، امور خود را پیش خواهد برد. مشکل اسرائیل در برخی از کشورهای عربی در آینده، این است که این رژیم ها، چون وارث دیکتاتوری هستند و روابط قبلی آنها با تل آویو بر مبنای همکاری و مواضع دوستانه بود، صدچندان است و نمی تواند همانند گذشته باشد.

به هر حال چون ممکن است، حکومت های جدید عربی بر پایه افکار و خواست عمومی مردم شکل بگیرد و در مقابل رژیم صهیونیستی موضعی مخالف با گذشته اتخاذ کنند، متوجه می شویم که نگرانی اسرائیل صدچندان شده است.

با توجه به چالش های موجود در روابط خارجی اسرائیل با برخی از کشورهای در حال انقلاب در جهان عرب، دیگر این امکان برای رژیم صهیونیستی متصور نیست که گاز را از مصر با حداقل قیمت خریداری کند، یا نوار غزه را همچنان در محاصره نگه دارد و کنفرانس های رنگارنگ صلح را یکی پس از دیگری در خاورمیانه برگزار کند و خواست خود را مبنی بر یهودی کردن قدس پیش ببرد.

این نگرانی اسرائیل، موجب دوگانگی فراوانی در سیاست های خارجی و اتخاذ مواضع نسبت به حوادث جاری منطقه خاورمیانه شده است. از یک طرف فریاد دموکراسی خواهی جهان عرب بلندتر از گذشته شده است و از طرفی دیگر، رژیم صهیونیستی نمی تواند ادعای گذشته خود مبنی بر اینکه تنها کشور دموکراتیک در خاورمیانه است را تکرار کند. اگرچه فلسفه وجودی اسرائیل چیز دیگری است و خود به عنوان منطقه ای برای نفوذ استعمار و واردکردن ضربه به جهان اسلام و تضاد با مردم سالاری در خاورمیانه تاسیس شده است.

اسرائیل در گذشته با ادعای دموکراسی خواهی، پشتیبانی آمریکا و اروپایی ها را جلب کرد و از این راه توانست سیل کمک های مالی، نظامی و لجستیکی را به سمت خود سرازیر کند. در این شرایط با قیام های مردمی در منطقه چگونه باید برخورد کند؟ اگر مبنا دموکراسی است باید آنها را تاییدو اگر غیر از این باشد، ادعایش پوچ و مهمل خواهد بود. بنابراین تل آویو با نفی کلی دموکراسی در جهان عرب درصدد است تا همچون گذشته خود را دموکراتیک ترین کشور خاورمیانه و اعراب را مستبدترین رژیم های سیاسی منطقه معرفی کند تا حتی از لحاظ تبلیغاتی و جلب افکار عمومی جهان هم که شده، بتواند خود را از مخمصه جدید رهایی بخشد.

چالش دیگر اسرائیل در تحولات جدید جاری منطقه، توافق گروه های فلسطینی برای گفت وگوهای داخلی برای اتخاذ مواضع یک پارچه در مقابل او است و این چیزی است که در گذشته سابقه نداشته است. پیشگام شدن حکومت جدید مصر در این راه نیز مزید بر علت برای تل آویو شده است و مسلما در محاسبات سیاسی و نظامی درون رژیم صهیونیستی، آنها قائل به بوجودآمدن پارامتر جدیدی در بعد مقاومت خواهندبود که نمی توان همانند گذشته آن را سرکوب کرد.

تأثیر تحولات سیاسی کشورهای مصر، یمن، تونس، مغرب بر مردم فلسطین موضوعی نیست که اسراییل از آن غافل باشد، بلکه مشکل رژیم صهیونیستی این است که تاکنون نتوانسته است راهکاری برای مقابله با آن پیدا کند و در آینده نیز عاجز از آن خواهدبود.

به هر صورت، تحولات جهان عرب همچنان ادامه دارد و جوشش قیام های مردمی در آنها، چیزی نیست که از چشم هر بیننده ای پنهان بماند و با این شرایط، تصور خاورمیانه ای با رژیم های دیکتاتوری و آهنین طرفدار آمریکا و دوست اسراییل محکوم نخواهدبود، بلکه بر مبنای تحولات جدید، در جهان عرب و کشیده شدن مردم به صحنه سیاست خاورمیانه آبستن حوادث پیش بینی نشده زیادی در آینده خواهدبود.

همچنان که امروز در بسیاری از کشورهای عرب این سخن بر سر زبان ها افتاده است که خیزش جوانان عرب باعث برانگیخته شدن سایر جوانان در نقاط مختلف جهان شده است و آنها به این خیزش اسلامی به عنوان یک الگو اعتقاد دارند.

ما امروز شاهد شکل گیری یک جهان جدید عرب هستیم که موجب خواهدشد که جهان به آن با دیده اعجاب و احترام بنگرد و برخلاف گذشته که آن را عقب مانده می نامید، اکنون شاهد این باشد که همه معادلات موجود را بر هم زده و به سرعت تغییرکند. این انقلاب جدید در جهان عرب، در تاریخ نظیر آن وجود نداشته است. انقلابی که بر مبنای ایثار و اراده ملت های عرب بنا نهاده شده است و تنها بر سلاح ایمان و اتکای بر خود استوار است، مسلما شکست نخواهدخورد.

هیچ کس تصور این را نمی کرد که روزی فرا برسد که جهان عرب با این حجم از آگاهی سیاسی به پا خیزد و بدون اینکه رهبریت مشخصی داشته باشد، غول های دیکتاتوری منطقه را یکی پس ازدیگری سرنگون کند.

خیزش مردم در جهان عرب نشان داد که ریشه این تحولات در بطن مردم نهفته است و از بین بردن آن با روش های موجود امکان پذیر نیست و براین اساس انقلاب عربی توانسته است به سرعت خود را گسترش بدهد و همچون موجود زنده ای به حیات خود در صحنه سیاسی ادامه دهد.

مسلما این انتفاضه بزرگ که در حال حاضر در کشورهایی مانند مصر، تونس، لیبی، مغرب، الجزایر و یمن ما شاهد آن هستیم، تغییراتی را در آینده موجب خواهدشد که نه تنها رژیم صهیونیستی، بلکه آمریکا را به چالش خواهد کشاند.

این تغییرات از هم اکنون خود را در معادلات جاری سیاسی نشان داده است و امید می رود که در آینده به سرانجام موثری منجر شود.

منبع: خبرگزاری ها

ترجمه: محمد معرفی