جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شخصیت آسمانی باقرالعلوم ع


شخصیت آسمانی باقرالعلوم ع

به مناسبت سوم صفر سالروز میلاد امام باقر ع

ابوجعفر، امام محمدباقر (ع) پنجمین آفتابی است که بر افق امامت، جاودانه درخشید، زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنی شکافنده دشواری‌های دانش و گشاینده پیچیدگی‌های معرفت.

خصلت آفتاب است که هماره گام بر فرق ظلمت می‌نهد و در لحظه‌های تاریک، بر افق زمان می‌روید تا ارزش‌های مهجور و نهان شده در سیاهی جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشکار سازد. او نیز در عصر حاکمیت جور و تشتت اندیشه‌های دینی امت اسلام،‌ تولد یافت تا پیام‌آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدی (ص) باشد.

ضمن تبریک سالروز تولد آن امام همام به شیفتگان حضرتش، در ذیل نگاه کوتاهی به فرازهایی از زندگی پربار حضرتش خواهیم داشت؛

● ولادت

حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم (ع)، در شهر مدینه تولد یافت و براساس نظریه بیشتر مورخان و کتاب های روایی، تولد آن گرامی در سال ۵۷ هجری بوده است. در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقل‌های مختلفی یاد شده است؛

الف) سوم صفر ۵۷ هجری.

ب) پنجم صفر ۵۷ هجری.

ج) جمعه اول رجب ۵۷ هجری.

د) دوشنبه یا سه شنبه اول رجب ۵۷ هجری.

بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنی سوم صفر، آن را پذیرفته‌اند. این نقل،‌با روایاتی که نشان می‌دهد امام باقر (ع) به هنگام شهادت جد خویش حسین بن علی (ع) در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش می‌گذشته است هماهنگی دارد.

امام محمدباقر (ع) از جانب پدر و نیز مادر به شجره پاکیزه نبوت منتهی می‌گردد. او نخستین مولودی است که در خاندان علویان از التقای دو بحر امامت (نسل حسن بن علی و حسین بن علی علیهماالسلام) تولد یافت.

▪ پدر: علی بن الحسین، زین العابدین (ع)،

▪ مادر: ام عبدالله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبی (ع).

مادر گرامی امام باقر (ع) نخستین علویه‌ای است که افتخار یافت فرزندی علوی به دنیا آورد. برای وی کنیه‌هایی چون ام الحسن و ام عبده آورده‌اند. اما مشهورترین آنها، همان ام عبدالله است. در پاکی و صداقت،‌ چنان نمونه بود که صدیقه‌اش لقب دادند.

● جامعیت امام باقر (ع)

زندگی امام، آینه‌ تمام نمای حیات شرافتمندانه‌ انسان‌های موحد و متعالی است. یکی از بارزترین ویژگی‌های امام،‌ جامعیت اوست. توجه به علم، او را از اخلاق و فضایل روحی غافل نمی‌سازد و روی آوری به معنویات و عبادت و بندگی، وی را از پرداختن به زندگی مادی و روابط اجتماعی و اصلاح جامعه باز نمی‌دارد. در حالی که انسان‌های معمولی در بیشتر زمینه ها گرفتار افراط و تفریط می‌شوند اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه‌نشینی کشیده می‌شوند و اگر به کار و تلاش روآورند از انجام بایسته وظایف عبادی و معنوی، دور می‌مانند!

● دوران امامت

دوران امامت امام محمد باقر(ع) با اوج ستم‌ها و شهوترانی‌های امویان واستفاده ناروای آنها از بیت المال مسلمانان مصادف شد. شدت اختناق و بیداد چنان بود که خلفا آشکارا به دشمنی با آل محمد(ص) می‌پرداختند و نام آنان را از دیوان بیت المال حذف می‌کردند. در زمان امام باقر(ع) نزدیک به یک قرن از وفات پیامبر اسلام(ص) سپری شده و نسل جدید از احکام اسلام و عقاید، آگاهی درستی نداشت و تلاش‌های

شصت ساله امویان در محو آثار دین و ایجاد شبهات اعتقادی به بار نشسته بود. در این دوران حاکمان اموی به دلیل تعارضات داخلی از نهضت عظیم علمی امام باقر(ع) غافل بودند، به همین دلیل امام باقر(ع) تا حد زیادی موفق به نشر معارف اسلامی گردیدند. البته اوضاع خشونت آمیز این دوره به گونه ای بود که امام باقر(ع) بارها تقیه می‌کرد.

ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است: آن حضرت در سال ۱۱۴ هجری در سن ۵۷ سالگی زندگی را بدرود گفته که از این مدت سه یا چهار سال را در جوار جد بزرگوارش امام حسین (ع) و ۳۴ سال و ده ماه یا ۳۹ سال با پدرش و ۱۹ یا مطابق قول دیگر ۱۸ سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوره امامت آن حضرت محسوب می‌شود. امام باقر(ع) در طول سالهایی که امامت شیعیان را عهده دار بود ، دوران خلافت ولید بن یزید و سلیمان و عمر بن عبدالعزیز و یزید بن عبد الملک و برادرش هشام و ولید بن یزید وبرادرش ابراهیم را درک کرد و سرانجام نیز بر سر تعارضات مبنایی با نظام خلافت ظالمانه، توسط هشام به شهادت رسید.

● شخصیت علمی

دانش همه امامان معصوم(ع) یکسان و همگی از سرچشمه وحی سیراب می‌شوند. آنان آموزگاری نداشتند ودرمکتب بشری درس نخوانده بودند. دانش امام باقر(ع) نیز همانند دیگر امامان از سرچشمه وحی بود اما زمینه مراجعات وسیع دانش پژوهان و ابراز علم برای حضرت و فرزند گرامی‌شان امام جعفر صادق(ع) فراهم گشت. تشکیل حلقه‌های درسی سنگین، احتجاجات، مناظرات و مباحثات امام محمد باقر(ع) با دانشمندان ومدعیان یکه تازی در میدان علم، همگان را به تواضع در پیشگاه علم آن حضرت وادار کرد.

" عبدالله بن عطاء مکی" می‌گفت: هرگز دانشمندان را نزد کسی چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر(ع) یافتم. " حکم بن عتیبه" که در چشم مردمان جایگاه علمی والایی داشت در پیشگاه امام باقر(ع) چونان کودکی در برابر آموزگار بود. شخصیت آسمانی وشکوه علمی امام باقر(ع) چنان خیره کننده بود که " جابر بن یزید جعفی" به هنگام روایت از آن گرامی می‌گفت: " وصی الوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن علی بن الحسین مرا چنین روایت کرد..."

یکی ازعلمای بزرگ سنی به نام ابن حجر هیثمی درباره او می نویسد:" محمد باقر به اندازه‌ای گنج‌های پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته و حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف دانش‌ها را بیان نموده که جز بر عناصر بی‌بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است که وی را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده‌اند."

● حضور امام باقر(ع) در جریان کربلا

نکته دیگری که در موقعیت امام باقر مهم است این است که او بازمانده جریان کربلا است . چنانچه می‌دانیم او در حالی که کودکی خردسال بود، در جریان این حادثه به اسارت گرفته شد. او شاهد این واقعه بود و حوادث را درک می‌کرد وهمه آنها را به یاد داشت. از این رو نفس و روح و خونی کربلایی داشت واین از مسائل بسیار مهم در شخصیت آن حضرت است، چرا که او این حادثه را درک کردواز جزئیات و خصوصیات آن آگاه گشت و بار درد و رنج آن را به دوش کشید. این مسئله از جایگاه ویژه‌ای نزد مسمانان برخوردار است چرا که این حادثه چنانچه تمام مسلمانان می‌دانند به یک حادثه تاثیر گذار در جامعه اسلامی مبدل گشته بود و فرقی نمی‌کرد که این جامعه تن به حکومت بدهد یا ندهد. حتی خود یزید هم از مواضع خود

عقب نشینی کرد و مجبور شد پشیمانی خود را نسبت به این حادثه نشان دهد و سپس با بازماندگان اهل بیت براین اساس رفتار کرد که خطای بزرگی رخ داده است. البته این حادثه اشتباهی نبود، بلکه ظلم و ستمی بود که اتفاق افتاد . اما این واقعه به گونه‌ای بازتاب داشت که حتی حکومت نیز چاره‌ای جز این نداشت که آن را محکوم کند و از آن بیزاری بجوید. این حادثه از چنین جایگاهی در میان مسلمانان برخوردار شده بود. به همین دلیل هم هر که بازمانده این حادثه بود نقش واهمیت بسزایی در میان مسلمانان از جهت روحی ومعنوی داشت.

● شاگردان مکتب امام باقر(ع)

شاگردان آن حضرت شخصیت‌های بزرگی همچون محمد بن مسلم ، زراره بن اعین، ابو بصیر، ولید بن معاویه عجلی ، جابر بن یزید، حمران بن اعین و هشام بن سالم بودند که از دریای علم آن حضرت بهره‌مند شدند. پیشوای ششم می‌فرماید: زراره ، ابوبصیر، محمد بن مسلم و ولید بن معاویه عجلی، مکتب ما و احادیث پدرم را زنده کردند و اگر این چهار نفر نبودند، کسی از تعالیم دین ومکتب پیامبر(ص) بهره‌ای نمی‌یافت.

● گوشه‌هایی از اخلاق فردی واجتماعی

۱) همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، نماز زیاد می‌خواند و چون سر از سجده برمی‌داشت، سجده گاهش ازاشک چشمش تر شده بود.

۲) آن گاه که به سفر حج می‌رفت، چون به حرم می‌رسید، غسل می‌کرد کفشهایش را در دست می‌گرفت و مسافتی را پیاده می‌رفت و چون وارد مسجد الحرام می‌شد به کعبه نگاه می‌کرد و با صدای بلند می گریست.

۳) چون غمگین می‌شد زنان وکودکان را جمع می‌کرد، او دعا می‌کرد و آنها آمین می‌گفتند.

۴) یارانش را به همدردی و برادری ونیز یاری مسلمانان سفارش می‌کرد و می‌فرمود: " دوست داشتنی‌ترین کارها نزد خدا این است که مسلمانی شکم مسلمانی را سیر کند، غمش را بزداید و دینش را ادا کند".

۵) با همه مهربان بود. حتی با کسانی که نسبت به او رفتار بدی داشتند از بدکاران در می گذشت، اگر نیمه شب مهمانی می‌رسید با مهربانی در به رویش بازمی‌کرد و در باز کردن باروبنه‌اش به اوکمک می‌کرد، در تشییع جنازه مردم عادی شرکت می‌کرد، لغزش‌های یاران را نادیده می‌گرفت و می‌فرمود : " اصلاح امور زندگی و روش برخورد با مردم چون پیمانه پری است که دو سوم آن زیرکی ویک سوم آن گذشت است".

۶) از تحقیر مسلمانان نهی می‌کرد. در امر اصلاح جامعه و جلوگیری از فساد و تنبیه بدکاران ، تلاش می‌کرد . یارانش را به کار و کسب تشویق می‌کرد.

۷) غذا را با " بسم الله" آغاز و با "‌الحمدلله " ختم می‌کرد و آنچه را در اطراف سفره ریخته بود اگردر خانه بود برمی‌داشت واگر در بیابان بود برای پرندگان وا می‌نهاد.

۸) می‌فرمود:" کمک به خانواده‌ یک مسلمان و سیرکردن شکمشان و بی‌نیاز کردن آنها از مردم برایم ازهفتاد حج بهتر است." به سیر کردن شکم مردم خیلی اهمیت می‌داد و سیرکردن یک نفر نزد وی از آزاد کردن یک بنده بهتر بود.

۹) هر روز جمعه یک دینار صدقه می‌داد و می‌فرمود: " نیک و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان می‌شود." ونیز می‌فرمود: "نیکی، فقر را می‌زداید و برعمر می‌افزاید واز مرگ بد پیشگیری می‌کند" . پیوسته یارانش را به همدردی و دستگیری یکدیگر سفارش می‌کرد و می‌فرمود: "چه بد برادری است ، برادری که چون غنی باشی همراهت باشد و چون فقیر شوی تو را تنها بگذارد".

و می‌فرمود:" برادری آن گاه کامل است که یکی از شما دست در جیب رفیقش کند وهرچه می‌خواهد برگیرد".

اسدالله افشاراشاره