جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تفاخر در قرآن


تفاخر در قرآن

تفاخر از ریشهٔ فَخْر و به معنای فخر فروشی و مباهات به اشیاء و امور خارج از ذات انسان می باشد كه در اموری مانند مال, جاه و اولاد۲ و یا مباهات به مكارم و محاسن۳ و صفات انسانی۴ صورت می گیرد

نكتهٔ اساسی در تفاخر، تمایز آن با ذكر نعمتهای الهی و فرق آن با تكاثر می باشد. تفاخر و تكاثر هم از حیث مفهوم و هم از حیث مصداق با هم تفاوت دارند ولی رابطهٔ سببی و مسببّی حاكم بین این دو واژه موجب شده است كه اكثر مفسرّین ذیل بحث تكاثر به تفاخر هم بپردازند.

در بخش دیگری از این پژوهش، عوامل و ریشه های بروز تفاخر مورد بررسی قرار گرفته و به ارتباط تفاخر با دیگر رذایل اخلاقی نیز اشاره شده است. پی آمدها و نتایج سوء تفاخر در دنیا و آخرت و درمان تفاخر از جمله مباحث پایانی این پژوهش محسوب می شوند.

"Tafakhor" in Holy Qoran

Dr Mohammad Reza Araam

In this paper, firstly, the term "Tafakhor" has been studied from the linguistics perspective. Then, this term and the words driven from it and their conceptual relations would be put in consideration. The main point here is the differences of this word and the word "Takasor". There are too many differences between these two words both, in concept and in external justification.

But the casual relation between the two made them to be studied jointly. The roots and the causes of "Tafakhor" are considered in other parts of this research. The relation between "Tafakhor" and other vices is studied along with its dire consequences.

Finally, the author tries to present some cures for this spiritual sickness.

●تفاخر از دیدگاه لغت شناسان و تعریف آن

تفاخر از ریشهٔ فَخْر و به معنای فخر فروشی و مباهات به اشیاء و امور خارج از ذات انسان می باشد كه در اموری مانند: مال، جاه و اولاد۲ و یا مباهات به مكارم و محاسن۳ و صفات انسانی۴ صورت می گیرد.

واژهٔ (تفاخر) یك بار در قرآن و آن هم در سورهٔ حدید آیه ۲۰ بكار رفته است:

"اِعْلَمُوا اَنّما الحَیوهُٔ الدنیا لَعِب‏ وَ زِینَهٌٔ و تَفاخرٌ بینكَم و تكاثرٌ فی الاموال و الاولاد و …" (آگاه باشید كه زندگانی دنیا به حقیقت بازیچه ای است طفلانه و لهو و زیب و آرایش و تفاخر و خودستایی با یكدیگر و حرص افزون مال و فرزندان است)

این اصطلاح با مشتقاتش شش بار در قرآن كریم آمده است:

۱ـ(نساء - ۳۶): " … اِنّ اللَّهَ لایُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاُ فَخُوراً"

۲ـ (هود ـ ۱۰): "و لَئِنْ اَذَقْناه نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبّ السّیئاتُ عَنّی انَِّهُ لَفَرِحٌ فخورٌ

۳ـ لقمان ـ ۱۸): "وَ لاتُصَعِّرْ خدّكَ لٍلّناسِ وَ لاتَمْشِ فی الَأرْضِ مَرَحاً اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فخورِ".

۴ـ (رحمن ـ ۱۴): "خَلَقَ الانسانَ مِنْ صَلْصال كالَفخّارِ"

۵ـ (حدید ـ ۲۰), "اِعْلَمُوا اَنّما الحیوهُٔ الدنیا لَعِبٌ‏ وَ لَهوٌ و زینَهٌٔ و تَفاخر بینكم و تكاثرٌ فی الاَمْوالِ و الاولادِ …

۶ـ (حدید ـ ۲۳): "لِكَیْلا تَأسَوْا علَی ما فاتَكم وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللهُ لا یُحِبَّ كُلَّ مُختالٍ فخورٍ"

در آیات فوق الذكر همچنانكه مشاهده می شود واژهٔ فَخُور در چهار آیهٔ قرآن (نساء/ ۳۶؛ هود/ ۱۰؛ لقمان / ۱۸؛ حدید / ۲۳) بكار رفته است و به معنای كسی است كه مناقب و محاسن خود را به خاطر كبر و خود نمایی، بر می شمارد۵ و برخی از مفسرین در تفسیر آیه ۲۳ از سورهٔ حدید، "فخور" را صیغهٔ مبالغه گرفته و آن را به معنای كسی می دانند كه زیاد افتخار و مباهات می كند، به توهم اینكه آنچه كه از نعمتهای الهی دارد فقط به خاطر استحقاق و لیاقت خودش می باشد. ۶

فخّار نیز از همین ریشه و فقط یك بار در سورهٔ رحمن آیه ۱۴(خلقَ الانسانَ مِنْ صَلْصالٍ كالفخّار) به كار رفته است و به معنای گلِ خشك و سفال می باشد۷ و وجه تسمیه آن این است كه گویی به زبان خود، بر سائر گلها و خاكها به خاطر حرارتی كه دیده و پخته شده است، فخر می فروشد.۸ برخی نیز معتقدند: "فخاّر" از ماده فخر گرفته شده و به معنای كسی است كه بسیار فخر می كند، و از آنجا كه اینگونه اشخاص، آدمهای توخالی و پر سروصدایی هستند، این كلمه به كوزه و هر گونه سفال به خاطر سر و صدای زیادی كه به هنگام وزش باد یا دمیدن هوا ایجاد می كند، اطلاق شده است.۹

●تمایز بین تفاخر و ذكرِ نِعم الهی

با تدبر در آیهٔ ۱۱ از سورهٔ مباركهٔ الضحی: " وَ اَمّا بِنِعْمَهِٔ رَبِّكَ فَحَدِّثْ" (و اما نعمت پروردگارت را بازگو[كه اظهار نعمت حقّ نیز شكر مُنعِم است]) كاملاً آشكار می شود كه اگر كسی، مناقب و محاسن خود را برای اعتراف به نعمت برشمارد، نه تنها فخور نیست بلكه شكور هم است۱۰ و از طرفی دیگر نیز باید دقت كرد كه ذكر نعمتهای الهی و بازگو كردن آنها نباید انسان را به وادی فخرفروشی بیاندازد.۱۱

در روایات متعددی كه از معصومین (علیهم السلام) نقل شده است، اقرار به نماز شب و بی نیازی از آنچه كه در دست مردم است و نیز اعتراف به ولایت پذیری از امام معصوم (علیه السلام)۱۲ و همچنین وفاداری به عهد و پیمان۱۳ از جمله مواردی است كه بیان و بازگو كردن آنها از زمرهٔ تفاخر ممدوح شمرده شده است.

در حدیثی كه عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السلام) نقل می كند، آمده است كه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: (ثلاثٌ هنَّ فخرٌ المؤمن وَ زْینُُهُ فی الدنیا و الاخرهٔ: الصلوهٔ فی آخر الَّلیْلِ وَ یأسُهُ مِمّا فی أیدی الناسِ و ولایتُه الامام من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

نكته قابل توجه این است كه تفاخر و تكاثر هم از حیث مفهوم و هم از حیث مصداق با هم تفاوت دارند ولی رابطهٔ سببی و مسببی حاكم بین این دو واژه، موجب شده است كه اكثر مفسرین، ذیل بحث تكاثر كه خود از سببهای تفاخر است، به بحث تفاخر نیز بپردازند، لذا باید توجه نمود كه تفاخر و تكاثر دو مبحث جدا از هم می باشند كه هر كدام باید در جایگاه خود مورد بحث و بررسی قرار گیرند. ۱۴

برای نشان دادن ارتباط بین تفاخر و تكاثر به آیه بیستم از سورهٔ حدید رجوع كرده و بار دیگر این آیه را از این جهت كه تنها آیه ای است كه لفظ تفاخر و تكاثر در آن با هم به كار رفته است، مورد تدبر و مداقّه قرار می دهیم.

دنیا و مراحل آن از دیدگاه آیه ۲۰ سورهٔ حدید و ارتباط تفاخر با تكاث

دنیا در قرآن كریم دارای پنج مرحله است و همه آن مراحل از دید قرآن فریب و غرور است. در سوره "حدید" فرمود: "اعلموا إنما الحیوهٔ الدنیا لَعِبٌ‏ وَ لَهوٌ و زینَهٌٔ و تَفاخر بینكم و تكاثرٌ فی الاَمْوالِ و الأولاد" (بدانید كه زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تّجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است.)

عصاره ادوار پنجگانه دنیا به این شرح است:

انسان از لحاظ بدن و نیروی مادی یا كودك است، یا نوجوان و یا جوان یا در سن كهولت قرار گرفته و یا به سالمندی و پیری رسیده است. در دوران كودكی و خردسالی گرفتار لعب است. در عهد نوجوانی گرفتار لهو است، در دوره جوانی گرفتار زینت است، چون به كهولت و زمان اشتغال به جاه و مقام رسید گرفتار فخرفروشی است و سرانجام در عهد سالمندی و كهن سالی گرفتار تكاثر است. به جای اینكه در صراط كوثر حركت كند و خیر كثیر را درك نماید به دام تكاثر می افتد تا آنجا كه از جهت بدنی ممكن است خود را با آراستن به زیورهای گوناگون سرگرم سازد. وقتی به جایی رسید كه نه توان تفاخر دارد و نه قدرت تزیین، سرگرم تكاثر می شود كه مثلاً این قدر مال دارم و چه تعداد اولاد و نوه .

بنابراین، مراحل مهم و قابل توجه از دوران خردسالی تا دوران كهن سالی پنج مرحله بیش نیست و همه این مراحل هم با فریب و نیرنگهای متلّون همراه است. عاقل، كسی است كه در این ادوار خود را فریب ندهد و سفیه كسی است كه در تمام این ادوار پنجگانه در محدودهٔ نیرنگ زندگی كند. مقاطع زندگی دنیا از آن جهت كه دنیا است جز نیرنگ چیز دیگری نخواهد بود و انسان عاقل از آن احتراز می كند.

●عوامل و ریشه های بروز تفاخر

آیات متعددی از قرآن كریم به علل بروز تفاخر پرداخته و ریشه های ظهور این نقیصهٔ اخلاقی را مورد بحث قرار داده اند. چنانكه در آیات قرآن (النحل / ۱۴، كهف / ۳۷، یس/ ۷۷، قیامت / ۳۷، انسان / ۲، عبس / ۱۹) جهل انسان نسبت به ضعف ها و آسیب پذیر ی هایش و نیز جهالت و نادانی وی نسبت به آغاز پیدایش و خلقت اولیه و سرانجامش از عوامل بروز تفاخر قلمداد شده اند۱۵ كه در اینجا فقط به سه نمونه از این آیات اشاره می كنیم:

۱ـ آیات ۳۶ تا آخر سورهٔ قیامت: " اَیَحْسَبُ الانسانُ اَنْ یُتْرَكَ سُدیً، اَلَمْ یكُ نُطْفَهًٔ مِنْ مَنِیّ یُمنْی، ثُمَّ كانَ عَلَقَهَٔ فَخَلقَ فَسَویّ …" (آیا آدمی می پندارد كه او را بلاتكلیف و بحال خود رها كرده اند؟! آیا آدم در اوّل، قطرهٔ آب نطفه نبود؟ و پس از نطفه به رحم آویخته گشت و آنگاه به این صورت زیبای حیر ت انگیز آفریده و آراسته گردید …)

۲ـ و نیز در آیهٔ از سورهٔ انسان خداوند انسان را به خلقت اولیه اش متذكر می گردد و می فرماید: "اِنّا خلقنا الانسانَ مِنْ نُطْفَهٍٔ اَمْشاجٍ نبتّلیِهِ فَجَعَلْناهُ سمیعاً بصیراً" ( ما او را از آب نطفهٔ مختلط(بی حس و شعور ) خلق كردیم و دارای قوای گوش و چشم گردانیدیم).

۳ـ و سپس در آیات ۱۸ و ۱۹ سوره عبس به این نكته اشاره كرده و می فرماید:

"مِنْ ایِّ شیءٍ خَلَقَهُ، مِنْ نُطفهٍٔ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُِ" (آیا نمی نگرد كه از چه چیز خلق شده است؟ از آب نطفهٔ بی قدری، خدا(بدین صورت زیبا) خلقش فرمود و سپس تقدیراتش را مقدر كرد.

در آیه ۳۷ كهف و آیه ۷۷ یس، سفاهت و عدم تعقل از ریشه های بروز این فساد اخلاقی محسوب شده اند۱۶ و در آیهٔ ۲۶۶ سورهٔ بقره:" اَیَوَدُّ اَحَدُكم اَنْ تكونَ لَهُ جَنَّهٌٔ مِنْ نَخِیلٍ و اَعْنابٍ تجری مِنْ تَحْتِها الانهارُ لَهُ فِیها مِنْ كُلِّ الثَّمراِت وَ اَصابَهُ الِكبَرُ وِ لَهُ ذُرِیَّهُٔ ضُعَفاءُ فَأصابَهَا اِعْصارٌ فیه نارٌ فَاحتَرقَتْ كذلك یُبَیَّنُ اللهُ لكمُ الآیاتِ لعّلكم تَتَفكَّروُنََ"

اتكال به دنیا و آسایش زودگذر آن و غفلت از یاد آخرت موجب ایجاد تفاخر و سبب فخرفروشی ذكر گردیده است.۱۷

با تدبر در آیهٔ دهم از سورهٔ هود: "وَ لَئِنْ اَذَقْناه نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیئاتُ عَنّی اِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخورٌِ"

از این نكته آشكار می شود كه گذر از محنت ها و سختی ها و دستیابی به موهبت های دنیوی و شادمانی مفرط بر اثر رسیدن به رفاه۱۸ و فراموشی یاد خدا به عنوان بخشندهٔ نعمت ها و موهبت های دنیوی، از عوامل بروز تفاخر می باشند. در آیهٔ ۴۳ از همین سوره(هود) و نیز آیهٔ دوم سورهٔ عنكبوت، احساس مصونیت از ابتلاء به سختی ها و محنت ها، موجب گرفتار شدن انسان در دام تفاخر، معرفی شده است،۱۹ به عنوان مثال در آیات دوم و سوم عنكبوت دقّت كنیم:

"اَحَسِبَ الناسُ اَنْ یُتْرَكوُا اَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لایُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ فَتَنّا الّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ …"

(آیا مردم چنین پنداشتند كه به صرف اینكه گفتند ما ایمان به خدا آورده ایم، رهاشان كنند و بر این دَعْوی هیچ امتحانشان نكنند؟ و ما اُمَمی را كه پیش از اینان بودند مورد ابتلا و آزمایش قرار دادیم …)

در سورهٔ كهف آیه ۳۴ و زخرف آیه ۵۱، كثرت مال و فرزندان و فراوانی آباد و اجداد و خویشان و كثرت هواداران و عزت اجتماعی حاصل از آن۲۰ و نیز در سورهٔ حجر آیات ۲۹ ـ۳۱، حمیت و تعصّب جاهلی۲۱ و در زخرف آیات ۵۱ و ۵۲، خودستائی۲۲ از علل و عوامل بروز تفاخر محسوب شده اند. در اینجا به عنوان مثال به برخی از این آیات اشاره می كنیم:

۱ـ (كهف / ۳۴): " وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فقال لِصاحِبِه وَ هُوَ یُحاوِرَهُ اَنَا اكثَرُ مِنكَ مالاً و اَعَزَّ نفراً"

(مردی كه دارای باغ پر میوه بوده به رفیق خود(كه مردی مؤمن و فقیر بود) در مقام گفتگو و مفاخرت درآمد و گفت من از تو دارائی بیشتر و از حیث خدم و حشم نیز محترم و عزیزترم.)

۲ـ زخرف( ۵۱ و ۵۲): "وَ نادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یاقَوْمِ ألَیْسَ لی مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الانهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی اَفَلا تبصرون، اَمْ اَنَا خیرٌ مِنْ هذا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَكادُ یُبِینُ."

(و فرعون در میان قومش آوازه بلند كرد كه ای مردم آیا كشور با عظمت مصر از من نیست؟ و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟ آیا عزّت و جلال مرا در عالم به چشم مشاهده نمی كنید؟ آیا من(به ریاست و سلطنت) بهترم یا چنین مرد فقیر خواری كه هیچ منطق و بیان روشنی ندارد؟)

دكتر محمد رضا آرام

پانوشت ها:

۱- مفردا راغب، ص ۶۲۷

۲- التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج ۹، ص ۳۷ و ۳۸

۳- لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۹۸

۴- مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۵۰

۵- منهج الصادقین،ج ۹، ص ۱۹۰؛ تفسیر اثنی عشری، ج ۱۳، ص ۴۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۹۲

۶- مفردات راغب، ص ۶۲۷؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۹۹؛ التحقیق فی كلمات القرآن، ص ۳۸

۷- التحقیق فی كلمات القرآن، ص ۳۸

۸- كشف الحقائق، ج ۳، ص ۴۷۱

۹- تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۱۸

۱۰- برای اطلاع بیشت ر.ك: مجمع البیان، ج۲۰ ص ۴۵۰؛ الدرامنثور فی التفسیر المأثور، ج ۸، ص ۵۴۵؛ شرح اصول كافی، مولی محمد صالح مازندرانی، ج ۵، ص ۱۸۵؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۲۳۹

۱۱- تفسیر فراتٍ الكوفی، ذیل سورهٔ مطففّین، ص ۵۴۵

۱۲- اصول كافی. ج ۸، ص ۲۳۴

۱۳- میزان الحكمهٔ، ج۳، ص ۲۳۸۲

۱۴- تفسیر المراغی. ج ۳۰، ص ۲۳۰

۱۵- تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۲۸۱

۱۶- جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۹۸؛ معراج السعاده، ص ۲۸۲

۱۷- جامع البیان، ج ۳، ص ۱۰

۱۸- تفسیر راهنما، ج ۸، ص ۳۲

۱۹- همان، ج ۱۰، ص ۳۸۱

۲۰- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۵، ص ۳۸

۲۱- المَحجّهٔ البیضاء، ج ۵، ص ۲۸۴

۲۲- .الجامع لاحكام القرآن،قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۶۷

۲۳- الجواهر الحسان، ج ۲، ص ۵۵۳

۲۴- تفسیر راهنما، ج ۳، ص ۳۷۹

۲۵- تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۳۵۵

۲۶- تفسیر اثنی عشری، ج ۱۳، ص ۴۳

۲۷- فرهنگ آفتاب، ج ۳، ص ۱۴۴۵

۲۸- اصول كافی، ج ۲، ص ۳۲۸؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۵؛ تفسیر موضوعی، جوادی آملی، ج ۶، ص ۲۵۹

۲۹- تفسیر راهنما، ج ۳، ص ۳۸

۳۰- همان، ج ۳، ص ۳۸۳

۳۱- صبحی صالح، خطبه ۱۹۲، ص ۳۹۰

۳۲- تفسیر راهنما، ج ۱۰، ص ۳۸۱

۳۳- فرهنگ آفتاب، ج ۳، ص ۱۴۴۶

۳۴- مجمع البیان، ج ۱۰-۹، ص ۶۴۲

۳۵- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهٔ ۲۲۱، ص ۴۵۹

۳۶- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهٔ ۹۹، ص ۱۸۴؛ الجامعه لاحكام القرآن، قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶

۳۷- فرهنگ آفتاب، ج ۶، ص ۱۴۴۶

۳۸- نهج البلاغه، صبحی صالح، حكمت شماره ۴۵۴

۳۹- همان منبع، حكمت شماره ۳۹۸

۴۰- كنز العمال، ج ۶، ص ۳۶۱

▪فهرست منابع و مآخذ

۱ـ القرآن الكریم.

۲ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات اسوه وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه، چاپ اول، ۱۴۱۵ ه.

۳ـ مفردات راغب، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ هـ. .

۴ـ التحقیق فی كلمات القرآن، حسن مصطفوی. دفتر تبلیغات اسلامی.

۵ـ لسان العرب، ابن منظور، چاپ اول ۱۴۰۸ هـ.. ؛ دار الحیاء التراث العربی.

۶ـ مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسّی، انتشارات ناصر خسرو. چاپ اول ۱۳۷۶

۷ـ تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ملا فتح الله كاشانی، كتابفروشی اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۴۴ هـ. ش.

۸ـ تفسیر اثنی عشری، حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران، انتشارات میقات، چاپ اول، ۱۳۶۳- ۱۳۶۴ ش.

۹ـ المیزان فی التفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان.

۱۰ـ تفسیر كشف الحقائق عن نكت الآیات و الدقائق، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۹۶ ق.

۱۱ـ تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مكارم شیرازی و تألیف جمعی از نویسندگان.

۱۲ـ الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، عبدالرحمن سیوطی، دارالفكر، ۱۴۱۴ هـ.

۱۳ـ شرح اصول كافی، مولی محمدصالح مازندرانی.

۱۴ـ فتح الغدیر، محمدبن علی بن محمد الشوكانی، دارالمعرفهٔ، بیروت، لبنان.

۱۵ـ تفسیر فرات الكوفی، ابی القاسم فرات ابن ابراهیم بن فرات الكونی، تحقیق: محمدكاظم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ هـ.

۱۶ـ اصول كافی، كلینی رازی، تصحیح علی اكبر غفاری، انتشارات صدوق.

۱۷ـ میزان الحكمهٔ، محمد ری شهری، دفتر تبلیغات اسلامی.

۱۸ـ تفسیر المراغی، احمد مصطفی مراغی. دارالفكر، بیروت، لبنان.

۱۹ـ جامع السعادات، محمدمهدی نراقی، تعلیق: سید محمد كلانتر، موسسهٔ الأعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، چاپ ششم، ۱۴۰۸ هـ.

۲۰ـ معراج السعادهٔ، ملا احمد نراقی. دفتر تبلیغات اسلامی.

۲۱ـ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری، دارالفكر، بیروت، لبنان، ۱۴۱۵ هـ.

۲۲ـ تفسیر راهنما، اكبر هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۳ ش.

۲۳ـ المحجهٔ البیضاء فی تهذیب الإحیاء، محسن كاشانی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم.

۲۴ـ الجامع لاحكام القرآن، قرطبی، درالكتب العلمّیه، بیروت، لبنان، ۱۴۱۷ هـ.

۲۵ـ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، عبدالرحمن ثعالبی، دار الكتب العلمیه، بیروت، لبنان.

۲۶ـ فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج البلاغه، عبدالمجید معادیخواه، نشر ذره.

۲۷ـ تفسیر موضوعی، جوادی آملی، مركز نشر فرهنگی رجاء.

۲۸ـ كنز العمّال فی سنن القوال و الافعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین سهندی، موسسه الرسالهٔ.

۲۹. نرم افزار جامع تفسیر قرآن مشتمل بر ۲۲ ترجمه و ۶۱ تفسیر قرآن.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.