یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

سفری به ناشناخته های وجودی مان


سفری به ناشناخته های وجودی مان

همه افراد از خصوصیات رفتاری پیچیده ای شکل گرفته اند که بر این اساس, شخصیت شان را می توان به دو قسمت خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کرد

همه افراد از خصوصیات رفتاری پیچیده ای شکل گرفته اند که بر این اساس، شخصیت شان را می توان به دو قسمت خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کرد.

خودآگاه بخشی از وجود انسان است که به آن آگاهی دارد و فرد، انتخابگر رفتار در تعاملات روزانه است و بخش ناخودآگاه قسمتی دیگر از شخصیت انسان است که برای ناشناخته است و هیچ وقت به سراغش نرفته و همیشه آن را نادیده گرفته است.

ادوارد بوچر روانشناس مرکز ایالاتی ملبورن در این باره می گوید: تاریکی ها بخشی از وجود ما هستند که نسبت به آنها شناختی نداریم و در بخش ناخودآگاه ما جای دارند و به هر دلیلی با این بخش در زندگی مان در تعامل نیستیم.

در گذشته روان شناسان آن را تنها بخش های ناپسند و نامطلوب وجودی می انگاشتند، از جمله ترس، عصبانیت، بی ارزشی، ضعف، خستگی، تنبلی، حسادت، شکست و... حتی در تصاویری که از آن به نمایش گذاشته شده سایه ها سیاه، ترسناک و دوست نداشتنی بوده اند.

در حالی که امروز می دانیم تاریکی ها می توانند از تمامی بخش های وجودی ما تشکیل شوند. هم ویژگی های مثبت و هم منفی که در واقع روانشناسان شکل گیری آن را در تربیت دوران کودکی می دانند.

به عقیده این محقق زمانی که والدین به هر دلیلی رفتار فرزندشان را با برخوردی تند و نامناسب پاسخ می دهند، کودک مجبور می شود که تصمیم بگیرد این رفتار را ترک کند و نادیده بگیرد یا کاملا سرکوبش کند و این بخش در ناخودآگاه که ما از آن به نام تاریکی شناخته می شود، قرار می گیرد و فرد بدون آنکه شناختی نسبت به این رفتارش داشته باشد به زندگی و تعامل اجتماعی خود ادامه می دهد.

تاریکی ها همیشه همراه ما هستند. مگر می توان آن را از خودمان دور کنیم؟ با هر سرعت و به هر جهتی که بدوید، به دنبال تان خواهد آمد. تنها راه، ایستادن زیر نور خورشید یعنی عمل براساس آگاهی هایمان است.

انسان روزی باید به کشف ناشناخته های خود بپردازد و آن روز، زمانی است که به خودشناسی و خودکاوی خود اهمیت دهد و شروع به کندوکاو در درون خود کند که مسلماً با بخش های جدید و حتی نامطلوبی از وجودش آشنا می شود که می خواهد آنها را نادیده بگیرد و از آنها فرار کند اما نکته مهم این است که بخشی از محتوای روان خود را که به صورت ناخودآگاه در وی وجود داشته، اگر بخواهد سرکوب کند یا کنترل آن را نادیده بگیرد نه تنها تصحیح نمی شود، بلکه قدرتمندتر بازمی گردد و فرد را تسخیر می کند.

به طور کلی هر چقدر ما فنر را با نیروی بیشتری فشار دهیم و فشرده اش کنیم با قدرت بیشتری آزاد می شود یعنی اینکه ما هیچ مدیریتی نمی توانیم روی آن داشته باشیم.

برخی برای پاسخ به این سؤال، سال های سال درون نگری و روانکاوی را پیشنهاد می کنند و معتقدند باید زمان زیادی را صرف دوران کودکی و سالیان اول زندگی کرد. اما ساده ترین راه توجه به تعامل در ارتباطات فرد با دیگران است.

فراموش نکنیم ما فقط آنچه خودمان هستیم را می بینیم و برای شناسایی ناشناخته های وجودی مان نیازمند کمک گرفتن باتوجه به تعامل با دیگران هستیم و در اینجاست که فرد در این بحث با پدیده فرافکنی روبه رو می شود.

فرافکنی در مبحث روان شناسی به معنای نسبت دادن غیرارادی رفتار خود به دیگران به طوری که فرد فکر کند که این رفتار یا ویژگی در دیگران وجود دارد و خودش عاری از آن است. در واقع نقطه ضعف های خود را به دیگران نسبت دهد و مطالبی را به دیگران می گویند که باید به خود بگویند.

به عنوان مثال فرد خود را حسود نمی داند و دیگران را حسود خطاب می کند؛ در واقع در اینجا فرد، فرافکنی می کند چرا که خود او حسود است نه دیگران.

به عقیده روانشناسان در بیشتر ما انسان ها، ناشناخته های وجودی مان آنقدر ماهرانه مخفی شده اند که اگر پدیده فرافکنی نبود شاید به سختی و بعد از سال ها می توانستیم پی به وجود این سایه ها ببریم. اینکه سایرین و افراد پیرامون ما کمک می کنند احساسات پنهان خود را بشناسیم در واقع یک نوع فرصت استثنایی برای رشد ما انسان هاست و ضروری است که با تعامل اجتماعی با دیگران است که می توانیم به ویژگی های شخصیتی درونی و عمیق مان پی ببریم و همچنین به ویژگی های سرکوب شده و دور از دسترس وجودمان آگاهی داشته باشیم.

این در حالی است که ارتباط اجتماعی، به عنوان بخش جداناپذیری از زندگی همه روشن کننده تاریکی های وجودمان است. اغلب ما در طول روز در محیط های مختلف رفت و آمد داریم و همچنین با افراد زیادی از اقشار گوناگون و طیف فرهنگی متفاوتی در حال تعامل هستیم. بنابر اقتضای این تفاوت ها، گاهی لازم است تغییراتی در رفتار و گفتارمان ایجاد کنیم.

از طرفی فرض کنید، در مکالمه و تعامل و برقراری ارتباط با والدین، دوست، همکار و شریک زندگی، هیچ تفاوتی قائل نباشیم و با همه یک شکل و با یک مدل و ادبیات یکسان صحبت کنیم. مسلما تفاوت زیادی بین این حالت و زمانی که برای هر کدام از این تعاملات هدف و روش مخصوص به خود داشته باشیم، وجود دارد.

یک فرد آگاه، هویت و فردیت منسجم و باثبات و شکل گرفته ای دارد و می داند که شخصیت اش، هیچ کدام از رفتارها و خصایصی که با دیگران در حال ارتباط است، نیست بلکه وی با هدف از انتخاب آگاهانه و در لحظه، در راه رسیدن شخصی به رسالت انتخاب با ماسک مناسب به برقراری تعامل بهتر و سازنده تر می پردازد.

اما در مقابل افراد ناآگاهی وجود دارند که برای هویت و فردیت خود مرزی قایل نشده اند و مطیع محض و بی چون و چرای پیرامون خود هستند. تنها برای خوشامد سایران تغییر موضع و جایگاه می دهند.

هر چند که انسان ها نیازمند ماسک و نقاب های اجتماعی هستند که بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی روزمره اجتماعی است. این ماسک ها ابزار تعامل اجتماعی سانده برای انسان ها هستند و فرد در اینجا باید انتخابگر ماسک خود باشد و نکته مهم این است که این نقاب ها را باور نکند. چرا که باور آنها باعث می شود، انسان هم به خودش و هم به سایران آسیب برساند و خود حقیقی اش زیر این ماسک ها گم شود.

در واقع نقاب های ما می تواند حالت های مختلف رفتاری، پوششی و گفتاری را شامل شود. به عنوان مثال شما ممکن است در روابط دوستانه تان فردی شوخ طبع باشید، ولی در محیط کاری بنا بر اقتضای محیط شغلی، جدی و قاطع از طرفی در خانواده فردی مهربان و خونگرم باشید.

حال فکر کنید که اگر ماسکی در محیط کار انتخاب کرده و بر رفتارتان می گذارید همه گیر شود و در همه جا، شما با آن نقاب اجتماعی وارد شوید و با مردم در تعامل قرار گیرید، آن وقت چه می شود؟ این مسئله مخصوصا در مورد بازیگران، به طور فراوانی به چشم می خورد.

به طور مثال بازیگر ناآشنا به امور بازیگری وقتی در یک فیلمی به مدت سه ماه بازی کرده است تا سه سال، همان رفتار و گویش در فیلم را در برقراری با افراد دیگر به صورت ناخودآگاه انجام داده است اما در مقابل بازیگر حرفه ای در یک روز، نقش های بسیار متفاوتی را بازی می کند اما در نهایت بعد از اتمام هر نقش در آن روز، خودش است، خود واقعی اش.

آنچه در اینجا حائز اهمیت است، اینکه ما این نوع نقش ها و نقاب ها و آنچه که دیگران یاخودمان، خود را آن گونه می نامیم را باور نکنیم و آگاه باشیم، ما نه آنهاییم و نه هیچ چیز دیگر، ما فقط خودمان هستیم بنابراین نباید خودمان را فراموش کنیم چرا که ما در هر لحظه انتخاب گر این خواهیم بود که چه رفتار و اعمالی سازنده و آگاهانه است و مطابق آنها عمل کنیم و هیچ زمانی اصل وجودی و انسانیت خود را فدای این نقش ها و نقاب نکنیم.

سزاوار