یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

واردات گندم , بحران مدیریت در سایه خشکسالی


واردات گندم , بحران مدیریت در سایه خشکسالی

چندی پیش خبر واردات ۵ میلیون تن گندم به منظور تقویت ذخایر استراتژیک کشور, تیتر بحث برانگیز بسیاری از روزنامه ها و سایت های خبری بود اعلام این خبر از سوی دولت بازتاب های گوناگونی را در محافل خبری و در بین کارشناسان و مسوولین برانگیخت آنچه که از سوی مسوولین مربوطه تنها عامل ایجاد نیاز کشور به واردات این محصول دانسته شده است, خشکسالی است

چندی پیش خبر واردات ۵ میلیون تن گندم به منظور تقویت ذخایر استراتژیک کشور، تیتر بحث برانگیز بسیاری از روزنامه ها و سایت های خبری بود. اعلام این خبر از سوی دولت بازتاب های گوناگونی را در محافل خبری و در بین کارشناسان و مسوولین برانگیخت. آنچه که از سوی مسوولین مربوطه تنها عامل ایجاد نیاز کشور به واردات این محصول دانسته شده است، خشکسالی است.

محمد جوزدانی، مشاور وزیر اقتصاد و پارسانیا معاون وزیر بازرگانی و دیگر مسوولان در همین زمینه اظهار کرده اند که به دلیل خشکسالی و برای تامین نیازهای داخلی کشور در سال جاری مقرر شده است که بیش از ۵ میلیون تن گندم وارد شود. این در حالی است که به زعم برخی دیگر از مسوولان و کارشناسان، نمی توان تنها شرایط جوی را عامل اصلی این بحران دانست و باید به دیگر عواملی که شرایط را برای ظهور این بحران مهیا کرده اند نیز پرداخت. با توجه به کاهش ۶۰ درصدی تولید گندم در سال جاری در مقایسه با سال گذشته و با توجه به اینکه خشکسالی در ایران موضوع نوظهوری نیست که به یکباره مانند حادثه ای غیر مترقبه برنامه ها و سیاست های تعیین شده در بخش تولید را با خطری غیر قابل پیش بینی مواجه کند، پس این مساله لزوم نگاهی ژرف و همه جانبه، نه نگاهی تک بعدی و یک سو نگارانه را می طلبد. در همین راستا عیسی کلانتری، وزیر سابق جهاد کشاورزی ضمن اینکه اعلام کرد دلیل کاهش تولید در سال جاری فقط خشکسالی نیست، خاطرنشان ساخت اگر امسال شرایط خشکی حاکم نمی شد، باز هم نسبت به سال قبل با ۲ میلیون تن کاهش تولید روبه رو می شدیم و این در حالی است که سال قبل بهترین پراکنش بارندگی را در ۵۰ سال گذشته داشتیم. او با اشاره به اینکه سوء مدیریت باعث این کمبود عظیم شده است گفت: «مسوولان کاهش تولید را پشت خشکسالی پنهان کرده اند».

آنچه در این میان حایز اهمیت است برنامه ها و سیاست هایی است که در جهت تحقق بخشیدن به وعده ی خودکفایی در تولید گندم در دستور کار نهادهای مربوطه قرار گرفته بود؛ ولی با تحلیل وضع موجود این گونه به نظر می رسد که برنامه ها و سیاست های مورد نظر در مرحله ی اجرا چندان موفق عمل نکرده اند. به عبارتی دیگر، پارامترهایی چون اجرای به موقع برنامه ها، شناخت وضعیت اقتصادی و شرایط جوی کشور، مدیریت جدی و بانفوذ، لزوم آینده نگری در اخذ تصمیمات و... که می توانستند در اثرمندی استراتژی مقابله با بحران نقش محرک را اجرا کنند، به عناصری خنثی بدل گشته اند که هیچ نقشی در بهبود روند اجرای آن سیاست ها نداشتند.

دست اندرکاران اقتصادی اظهار کرده اند که اقتصاد کشور برای رسیدن به مرکز خودکفایی گندم، فعالیت ها و هزینه های زیادی را متحمل شده است و اینک با به رویا بدل گشتن آن چشم انداز، وضع موجود مانند ضربه ای است سخت بر پیکر اقتصاد ایران. صاحب نظران و کارشناسان بر این عقیده اند که اگر برداشت از منابع آبی در بخش کشاورزی در دو سال گذشته براساس برنامه ای علمی و تخصصی صورت می گرفت و محور مصرف با عبور از رقم های بالایی چون ۸۲ میلیارد مترمکعب این چنین سیر صعودی نمی یافت، اینک مواجهه با چنین وضعیتی همچون باری بزرگ بر دوش اقتصاد کشور سنگینی نمی کرد. اینجاست که کاهش تولید گندم تنها به دلیل وقوع خشکسالی چندان هم توجیه پذیر به نظر نمی آید.

حقیقت این است که حتی با اندک توانایی تحلیل از وضع جغرافیایی و شرایط آب و هوایی کشور باید به این نتیجه گیری رسید که با اعمال مدیریتی قوی و اتخاذ تصمیمات به جا و به موقع می توان اقتصاد و کشاورزی، این دو قطب مرتبط با یکدیگر را از گرفتار شدن در ورطه ی چنین چالش هایی بازداشت.

آنچه که مسلم و غیر قابل انکار است، کاهش تولید گندم در سال جاری است؛ اما با توجه به افزایش سطح زیر کشت در ۱۰ سال گذشته از یک سو و موقعیت جغرافیایی ایران در کمربند خشکسالی (در نیمکره شمالی زمین) از سویی دیگر، بروز خشکسالی به عنوان پدیده ای کاملا طبیعی را ناگزیر می سازد و ضرورت به کار بستن تمهیدات گوناگون در جهت افزایش قوای آمادگی برای مقابله با این اتفاق طبیعی را پراهمیت تر می سازد. بر همین مبنا، سید محمدحسین شریعتمدار، معاون سابق زراعت وزارت جهاد کشاورزی، معتقد است که در خشکسالی باید همواره مدیریت ریسک حاکم باشد نه فقط مدیریت بحران که یک نوع مدیریت موقتی مربوط به شرایط خاص است. زیرا در مدیریت ریسک، کشور همواره به صورت آماده باش در مقابله با حوادث طبیعی است؛ حال آن که در مدیریت بحران فقط اقدامات تسکین دهنده قابل انجام است.

حال سوال اینجاست که اگر مطابق با نظر مسوولین امر، خودکفایی گندم تنها مرتبط با میزان بارندگی سالانه است، آیا پیشنهاد طرح خودکفایی از همین ابتدا منتفی به نظر نمی رسد؟ چرا که اگر در یک سال زراعی باران بیاید، زارعان گندم کار محصولی خوب برداشت می کنند وگرنه متضرر خواهند شد. پس خودکفایی در این معادله ی ساده در حد واژه ای انفعالی می ماند. مگر نه این است که طرح فوق بر مبنای استفاده بهینه از آب و حتی در شرایط خشکسالی است و از این رو باید الزامات طرح آن چنان به اجرا در می آمد که نه تنها منابع آب های زیرزمینی طبق الگوی علمی مصرف با بحران مواجه نمی شدند، بلکه از طریق افزایش عملکرد، شرایط برای نیل به اهداف متصور شده فراهم می شد و حتی در زمان وقوع بحران با به کارگیری شیوه های مدیریت خشکسالی از خسارت های متعاقب آن تا میزان زیادی می کاست.

حال چه شرایط موجود را نتیجه خشکسالی و کمبود بارندگی بدانیم و چه محصول سوء مدیریت ها و دیگر عوامل، تبعات آن ابتدا گریبانگیر کشاورزان زحمتکش و به ویژه دیم کارانی شده است که همه چیزشان وابسته به همان تولید ناچیز سالانه ای بود که چرخ امورات زندگیشان را هر چند کند ولی می چرخاند. اینک اما خیل زیادی از این منابع انسانی برای گذران زندگی و کسب درآمد به شهرهای بزرگ مهاجرت خواهند کرد که این خود بستری تازه برای خلق بحران های جدی تر در عرصه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خواهد ساخت.

نویسنده: ساهره غلامی