شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فرار از استبداد اكثریت


فرار از استبداد اكثریت

حرف میل در رساله «فایده گرایی» این بود كه اصل فایده اصل غایی اخلاق است و اعمالی درست هستند كه می توانند بیشترین لذت یا شادكامی خالص را, یا كمترین درد یا تلخكامی را, كماً و كیفاً و با به حساب آوردن همه افرادی كه از آن اعمال تاثیر می پذیرند, به بار آورند

آنچه در پی می آید مقاله ای است از سوزان لی اندرسون درباره «رساله آزادی» جان استوارت میل كه از كتاب «فلسفه جان استوارت میل» انتخاب و ترجمه شده است. این كتاب جزء مجموعه Wadsworth Philosopher Series است كه هدفش آشنا كردن مخاطبان با مهمترین فیلسوفان و مسائل فلسفی است و سرویراستار آن نیز دنیل كولاك است. اندرسون در این كتاب ابتدا زندگینامه مفصلی از جان استوارت میل نگاشته و پس از آن هم با تشریح منابع فكری میل، به دو كتاب «فایده گرایی» و «رساله آزادی» میل می پردازد. خشایار دیهیمی این كتاب را ترجمه كرده و قرار است انتشارات طرح نو متولی انتشار آن باشد.

حرف میل در رساله «فایده گرایی» این بود كه اصل فایده اصل غایی اخلاق است و اعمالی درست هستند كه می توانند بیشترین لذت (یا شادكامی) خالص را، یا كمترین درد (یا تلخكامی) را، كماً و كیفاً و با به حساب آوردن همه افرادی كه از آن اعمال تاثیر می پذیرند، به بار آورند. در رساله آزادی، نگرانی میل از «استبداد اكثریت» است. او سخت دلش می خواهد حوزه آزادی فردی را گسترش دهد، طوری كه به نظر می آید برای افراد این حق را قائل می شود كه به شیوه هایی عمل كنند كه احتمالاً بیشترین لذت خالص را برای همه به بار نمی آورند. به نظر عده زیادی چنین آمده است كه گویی دو نویسنده متفاوت فایده گرایی و رساله آزادی را نوشته اند، و میل در این دو اثر مشهور خودش، خودش را نقض می كند. ابتدا ببینیم حرف میل در رساله آزادی دقیقاً چیست و بعد ببینیم آیا آنچه در این كتاب می گوید با آنچه در فایده گرایی گفته بود سازگار است یا نه.

میل در مقدمه رساله آزادی نخست تصریح می كند كه: «موضوع این رساله... آزادی مدنی یا آزادی اجتماعی است: ماهیت و حدود قدرتی كه جامعه می تواند بحق بر فرد اعمال كند.»۱ پس این اثر در حوزه فلسفه سیاسی یا فلسفه اجتماعی است و به رابطه میان حكومت، یعنی كسانی كه در قدرت هستند و شهروندان می پردازد. توجه به این نكته از آن رو حائز اهمیت است كه میل در این اثر نمی كوشد مثل اثر دیگرش، فایده گرایی، گزارش كاملی از اخلاق به دست دهد، بلكه به عكس، بحثش را محدود به رابطه درست میان دولت، یعنی نمایندگان كل جامعه و تك تك شهروندان می كند. میل بحثش را در زمینه فلسفه سیاسی _ اجتماعی با ذكر این نكته آغاز می كند كه زمانی آنهایی كه در راه آزادی می جنگیدند دل نگرانی شان این بود كه حاكمان قدرت بیش از اندازه ای بر شهروندان دارند و بنابراین هدفشان «حد زدن بر قدرتی بود كه حاكم به ناچار باید داشته باشد و بر مردم اعمال كند.» با گذشت سالیان، مدافعان آزادی توانستند این حرف را به كرسی بنشانند كه شهروندان صاحب حق هستند و «تدابیری قانونی اندیشیدند كه بنا بر آن رضایت مردم یا هیاتی كه می بایست نماینده منافع مردم باشد شرط ضروری برای برخی اقدامات مهمتر حكومتی قرار داده شد.»۲ این امر در نهایت منجر به تاسیس و برقراری دموكراسی ها شد: «این فكر به نظر آنها بسیار بهتر آمد كه سران سیاسی كشور وكیل و خادم مردم باشند و مردم بتوانند به میل خود آنها را عوض كنند.»۳ وقتی این به دست آمد، آنها فكر كردند چون حالا حاكمان زیر نظر و در اختیار مردم هستند، پس مسئله سوءاستفاده از قدرت حل شده است: «ملت نیازی ندارد در برابر خودش محافظت شود.»

اما میل می گوید:

اراده مردم... عملاً به معنای اراده بیشترین عده، یا فعال ترین بخش مردم است: یعنی اكثریت، یا آنهایی كه موفق می شوند خودشان را به جای اكثریت جا بزنند؛ بنابراین مردم ممكن است دلشان بخواهد بر بخشی از مردم ستم روا دارند؛ و در برابر چنین امكانی به همان اندازه سوءاستفاده از قدرت باید به هوش بود و تدبیری اندیشید... «استبداد اكثریت» امروزه عموماً جزء آفاتی به حساب می آید كه جامعه باید در برابرش به هوش باشد... استبدادی كه اكثریت اعمال می كند بسی هولناك تر از هر نوع ستم سیاسی دیگر است، زیرا، اگرچه در این نوع استبداد مجازات های بسیار افراطی به كار گرفته نمی شود، اما در مقابل راه های گریز از آن بسیار كمترند، و عمیقاً در جزئیات زندگی نفوذ می كند و خود روح را به بردگی می كشاند.۴

میل در رساله آزادی می خواهد این حرف را به كرسی بنشاند كه «مداخله مشروع افكار عمومی در استقلال فردی حدی دارد.»۵ و می گوید «مسئله و مشكل عملی این است كه این حد را كجا قرار دهیم.»

میل درباره این مسئله كه حكومتی كه نماینده افكار عمومی است تا چه حد حق مداخله در زندگی شهروندان را دارد، می گوید دو موضع افراطی شایع در این زمینه وجود دارد:

عده ای، هر گاه می بینند كار خیری می تواند انجام گیرد، یا شری علاج شود، با میل و رغبت حكومت را تشویق می كنند كه این وظیفه را به عهده بگیرد، حال آنكه دیگرانی ترجیح می دهند هر میزانی از شرور اجتماعی را تحمل كنند تا اینكه پای نظارت و دخالت حكومتی را به یكی دیگر از حوزه های علائق و منافع انسانی بازكنند.۶

موضع اول موضعی است یادآور فلسفه جمع گرایی و موضع دوم یادآور فلسفه فردگرایی.۷ به نظر می رسد میل با موضع فردگرایان همدلی دارد، چون اصلی كه او می خواهد در رساله آزادی از آن دفاع كند، «اصلی كه هدف رساله» اوست، چنین است:

این اصل می گوید یگانه هدفی كه به انسان ها اجازه می دهد، فردی یا جمعی، در آزادی عمل هر عضوی از ابنای بشر دخالت كنند، صیانت ذات است. یگانه مقصودی كه بنابر آن می توان بحق بر هر یك از اعضای اجتماعی متمدن، برخلاف خواست او، اعمال قدرت كرد جلوگیری از صدمه به دیگران است. خیر خود آن شخص، اعم از جسمی یا اخلاقی، دلیل و مجوز كافی نیست... یگانه بخشی از رفتار هر كس، كه مسئولیتی در قبال جامعه برای او ایجاد می كند، آن بخشی است كه به دیگران مربوط می شود. در آن بخش از رفتار كه فقط مربوط به خود شخص است، استقلال او، بنا به حق، مطلق است. فرد فرمانفرمای خویش، تن و جان خویش، است.۸

میل فقط دو قید و شرط می گذارد، نخست اینكه «در اینجا صحبت از كودكان نیست» كه نیازمند مراقبت دیگرانند و:

به همین دلیل، باید آن جوامع عقب مانده ای را هم كه در آنها نوع بشر در طفولیت خویش است از دایره بحث بیرون بگذاریم... استبداد شكل مشروع حكومت بر بربرها است، به شرطی كه هدف بهبود وضع آنان باشد و وسایل و راه هایی كه برای رسیدن به این هدف به كار گرفته می شوند توجیه عملی داشته باشند.۹

این قید و شرط آخر ما را ظنین می كند كه آیا میل اصلاً در مقام دفاع از فردگرایی یا اختیارگرایی كلاسیك است یا نه. سخن بعدی او گواهی است بر اینكه او در این مقام نیست: بجاست متذكر شوم كه من از هر گونه امتیازی كه اندیشه حق انتزاعی، به صورت چیزی مستقل از فایده، نصیب استدلالم كند چشم می پوشم. از نظر من در مسائل اخلاقی فایده داور نهایی است.۱۰

فردگرایان، نوعاً می گویند افراد این حق را دارند كه آن گونه كه دلشان می خواهد زندگی كنند، فقط به شرطی كه به دیگران هم اجازه دهند آن گونه كه دلشان می خواهد زندگی كنند (یعنی، به شرطی كه نحوه زندگی دلخواه آنها صدمه ای به دیگران نرساند). شاید به نظر بیاید میل می گوید ما این حق را نداریم كه آن گونه كه دلمان می خواهد زندگی كنیم، حتی اگر صدمه ای به دیگران نرسانیم. اما این درست نیست و میل چنین حرفی نمی زند. او پیشتر، در فصل پنجم فایده گرایی، گفته است كه ما حقوقی داریم، اما این حقوق منطقاً ابتدایی نیستند. این حقوق مبتنی بر فایده اند. میل فقط اندیشه «حق انتزاعی» را رد می كند. پس جمله اول ضرورتاً برای فردگرایان مسئله ساز نیست. آنچه در قطعه نقل شده برای فردگرایان مسئله ساز است جمله آخر است.

میل، وقتی می گوید: «در مسائل اخلاقی فایده داور نهایی است»، در واقع می گوید هدف سیاست های اجتماعی و تدابیر سیاسی رفاه همگان است (یعنی بیشترین تعداد افراد) و نه فرد.

اگر معلوم شود كه روادانستن اینكه هر كسی آن گونه كه دلش می خواهد زندگی كند فقط به این شرط كه به دیگران صدمه ای نرساند، به نفع همگان نیست، بنابراین نباید از این سیاست و نظر دفاع و آن را تبلیغ كرد. پس، نظر میل با فردگرایان واقعی، كه هدفشان خیر فرد است و نه جامعه، سازگاری ندارد.

چگونه میل می تواند حرف هایی از جنس حرف های فرد گرایان بزند، كه جمع گرایان هرگز حاضر نیستند بپذیرند- یعنی نگرانی از «استبداد اكثریت» و اینكه به افراد باید اجازه داد هركاری دلشان می خواهد بكنند به شرطی كه به دیگران صدمه نرسانند و در عین حال بگوید: «در مسائل اخلاقی فایده داور نهایی است» كه حرفی از جنس حرف جمع گرایان است؟ میل بلافاصله پس از آنكه می گوید: «در مسائل اخلاقی فایده داور نهایی است» توضیحی می دهد كه معلوم می كند به نظر او چگونه می توان از فرد گرایی با توسل به فایده اجتماعی دفاع كرد: فایده مورد نظر من، فایده در گسترده ترین معنای آن است كه مبتنی بر منافع دائمی انسان است، انسانی كه موجودی پیشرفت خواه است. من معتقدم این منافع مقید كردن اعمال دلبخواهی فرد را به نظارت بیرونی مجاز می كند، اما این مقید كردن فقط شامل حال اعمالی می شود كه به منافع دیگران ربط پیدا می كند.۱۱

سوزان لی اندرسون

ترجمه: خشایار دیهیمی

پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید