دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

صدقه


صدقه

چیزی مانند زکات که انسان از مال خود در راه خدا می دهد را صدقه گویند ولی در واقع, صدقه هم شامل واجب می شود و هم مستحب

چیزی مانند زکات که انسان از مال خود در راه خدا می دهد را صدقه گویند؛ ولی در واقع، صدقه هم شامل واجب می شود و هم مستحب. علامه بزرگوار ابن فهد برای صدقه پنج قسم بیان کرده است:

صدقه

۱) در مال،

۲) در جاه،

۳) در عقل،

۴) در زبان،

۵) ‌در علم.[۱]

صدقه در مال، معلوم است و اما در جاه: تصورش به این است که برای دیگری در راه خدا شفاعت کند، و در عقل: در مشورت کمک نماید، و در زبان:‌ در میان مردم به اصطلاح برخیزد، و در علم: روشنگر افکار مردم شود. و باید متوجه بود که صدقه در مال، تنها پنج ریال یا یک تومان دادن به فقیر و مسکین نیست، بلکه جامعه از این مال یا به نحو وجوب و یا بطور استحباب، حقی دارد؛ بنابراین از این اموال، شخص مسلمان باید جامعه را بهره مند سازد، کتابهای دینی چاپ کرده، در دسترس قرار دهد، کتابخانه، بیمارستان، زایشگاه، پل، جاده، و حمام بسازد و صدها امر دیگر که در خدمت بندگان خدا قرار می گیرد، انجام دهد.

● معنای فقیر و مسکین:

▪ فقیر: کسی است که محتاج است، ولی سؤال (درخواست) نمی کند، اما مسکین؛ کسی است که سؤال می نماید و بر این معنی از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایتی نقل شده است.[۲] و آیه مبارکه: « لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً»[۳] روشنگر این مدعاست.

● اقسام صدقه

همانطوری که گذشت، صدقه دارای معنی عامی است که هم شامل واجبات مانند زکات خواهد شد و هم صدقات مستحبی را می گیرد، بنابراین بی تناسب نیست که بطور اختصار درباره قسم اول هم بطور خلاصه بحثی شود.

▪ زکات(صدقه واجب):

زکات یکی از فروع دین و از ضروریات اسلام است و منکر آن کافر و نجس است و در اکثر آیات قرآن هر کجا نامی از نماز برده شده، از زکات هم نامی برده شده و فقهای اسلام، در کتب فقهیّه خود، یک فصل مخصوص زکات و بعضی یک جلد درباره آن نوشته اند. شخصی بنام ثعلبه انصاری خدمت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ شرفیاب شد، عرضه داشت: از خدا بخواه بمن ثروت زیادی مرحمت کند! حضرت فرمود: صلاح نیست، منحرف خواهی شد، سوگند به آنکه جانم در قبضه قدرت اوست، اگر اراده نمایم که تمام کوه های دنیا طلا و نقره شود، خواهد شد. ثعلبه رفت و بار دیگر آمد، قسم خورد و گفت: اگر خدا روزیم کند، تمام حقوق الهی و حقوق همسایگان و مستمندان را می پردازم، حضرت دعا کرده و آنقدر گوسفندان او زیاد گردید که در شهر نتوانست نگهداری کند. زمانی که تهیدست بود، پیوسته در جماعتها حاضر بود، ولی وقتی ثروت او رو به افزایش یافت، کم کم حضور او در جماعت ها کم شد، تا بجایی رسید که بطور کلی قطع کرد.

خدمت حضرت شرح حال او را گفتند، فرمود: وای بحال ثعلبه! طولی نکشید که آیه زکات آمد، سرور کائنات برای گرفتن مالیات اسلامی (زکات) به سوی او مأمور فرستاد، در پاسخ مأمور گفت:‌این یا جزیه است یا شبیه به آن، از دیگران بگیرید تا نوبت من شود. بعد از آنکه از دیگران مالیات گرفتند، نزد او آمدند. حرف خود را تکرار کرد، آنگاه گفت: بروید تا من درباره آن فکری کنم مأمورین حضور پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ رسیدند و جریان را بعرض آن حضرت رسانیدند، فرمود:‌وای بحال ثعلبه! چیزی نگذشت که آیه نازل شد که: بعضی از مردم با خدا عهد کردند که اگر خدا از فضل خود ثروتی به ما عنایت کند، زکاتش را می دهیم و از نیکوکاران خواهیم بود و چون خدا از فضلش به آنها عطا کرد، به آن بخل ورزیده و پشت نمودند و حال آنکه آنان روگردانند.[۴] چون ثعلبه از موضوع مطلع گردید، نزد حضرت رفت، او را نپذیرفت. بعد از رحلت آن سرور نزد خلفاء ثلاثه رفت، آنها هم راهش نداند و در حال کفر و نفاق از دنیا رفت.[۵] آری، ترک واجب گاهی از کفر و ارتداد سر در می آورد، باید کوشید دستورات الهی را موبمو عمل کرد و هیچ تنبلی و سستی نشان نداده و محبت مال را باید از دل بیرون کرد، نکند بگونه ای باشد که نماز بخواند، حج برود، یا احیاناً روزه بگیرد، اما به زکات که می رسد، ترک کند که امکان دارد به سرنوشت ثعلبه ها دچار گردد و در شدت و سختی آن، همین بس که پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ آن را کفر به خدا به حساب آورده است.[۶]

و از علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود: بر شما باد به زکات؛ زیرا از پیامبر شما شنیدم که می فرمود: زکات پل اسلام است پس هر که آن را بپردازد، از پل گذشته و هر که نپردازد،‌در زیر آن محبوس خواهد شد. زکات خشم خدا را خاموش می نماید.[۷] زکات چنانکه در رساله های عملیّه ذکر شده، بر نه چیز واجب می شود: گندم،‌ جو،‌کشمش، خرما، طلا، نقره،‌شتر، گاو و گوسفند.

▪ صدقات مستحبی:

برای اهمیت و عظمت صدقات مستحبی خوبست نخست به حالات انبیاء و ائمه ـ علیهم السّلام ـ بلکه به حالات سایر مؤمنین و افراد خیّر و محسن، نظر افکند که چگونه از مال خود، در راه خدا بهره مند شده؟ و بوسیله آن چه خدمتهایی به جهان اسلام و مسلمین نموده اند.

روایات در فضیلت صدقه بسیارند که برای نمونه به بعضی از آنها می پردازیم: علی ـ علیه السلام ـ فرمود: هر که به عوض و بدل یقین کند، خوب بخشش نماید.[۸] و نیز فرموده: خوشا به حال کسی که زیادی مالش را انفاق کند و از زیادی گفتارش جلوگیری نماید.[۹] امام باقر از علی بن ابیطالب ـ علیهما السّلام ـ نقل می فرماید که: آن حضرت فرمود: روزی یک دینار انفاق کردم، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به من فرمود: آیا نمی دانی که صدقه مؤمن از دستش بیرون نمی رود، تا آنکه از دهان هفتاد شیطان آزاد گردد (همه گویند: نده!) و در دست سائل قرار نگیرد، تا نخست در دست خدای بزرگ قرار گیرد، آیا خداوند چنین آیه ای نفرموده: آیا ندانسته اند که خدا اوست که توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد.[۱۰]

زمانیکه امام باقر ـ علیه السلام ـ پدر بزرگوارش را غسل می داد، افراد متوجه پینه های دست و پا و پیشانی امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ بودند که در اثر سجده بسیار پینه بسته بود، ولی در پشت شانه نیز اثر پینه ای دیدند، از امام باقر ـ علیه السلام ـ پرسیدند: این اثر چیست؟ حضرت فرمود: اگر بعد از حیات پدرم نبود، نمی گفتم. روزی بر او نمی گذشت مگر آنکه یکی یا بیشتر از بینوایان را سیر می کرد شب که می شد، انبان خود را پر می کرد و وقتی دیده ها بخواب می رفت، به در خانه‌ تنگدستان آبرومند رفته، میان آنان تقسیم می فرمود، و آنان نمی دانستند که آورنده طعام کیست؟[۱۱] صدقات پیمبر و آل او ـ علیهم السّلام ـ آن قدر زیاد است که خود نیازمند به کتاب مستقلی است و علامه بزرگوار، مجلسی ـ رضوان الله علیه ـ‌ در بحار، یک باب مخصوص برای آن باز نموده است.

● فوائد صدقه:

برای صدقه واجب یا مستحب، فوائد بسیاری است که از خلال روایات و آیات استفاده می شود:

۱) پاداش زیاد اخروی، چنانکه از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده: آگاه باشید هر که انفاق نماید به صدقه ای، برای اوست به وزن هر درهم، مانند کوه اُحد از نعمت های بهشت.[۱۲]

۲) صدقه در دست پروردگار قرار گیرد، چنانکه از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: هیچ چیزی نیست مگر آنکه فرشته ای بر آن موکل است، جز صدقه، چه آنکه آن در دست خدا واقع می شود.[۱۳]

۳) با صدقه مال کم نخواهد شد، همانطور که از موسی بن جعفر ـ علیهما السّلام ـ از پدران بزرگوارش از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده که فرمود: هیچگاه مال انسان با صدقه کم نخواهد شد، پس بدهید و نترسید.[۱۴]

۴) کمر شیطان را می شکند.[۱۵]

۵) مرگ بد را دفع می کند.[۱۶]

۶) عمر را زیاد می نماید.[۱۷]

۷) روزی را زیاد و فقر را برطرف سازد.[۱۸]

۸) شفا و دوای مریض است.[۱۹]

۹) از خطر خرابی محفوظ ماند.[۲۰]

۱۰) خانه و شهر را آباد سازد.[۲۱]

۱۱) قضاء حتمی آسمانی را برطرف کند.[۲۲]

۱۲) از اذیت درنده نگهداری نماید، چنانکه از حضرت رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده: در زمان بنی اسرائیل قحطی شدیدی سالیان پی در پی پدید آمد در نزد زنی لقمه نانی بود، آن را در دهان گذاشت، سائلی او را صدا زد، زن گفت: در چنین وقتی ببخشم؟ آن را از دهان بیرون آورد و به سائل داد که ناگهان بچه کوچک او، در بیابان مورد حمله گرگ قرار گرفت، او را در دهان گرفت و فرار کرد. مادر بدنبال آن می دوید و فریاد می زد، پروردگار جبرئیل را فرستاد، بچه را از دهان گرگ گرفت و به مادر تحویل داد، فرمود: «یا أمه الله»آیا خوشنود شدی؟ این لقمه بجای آن لقمه است.[۲۳]

۱۳) مالِ‌ انسان را از تصرف اشرار حفظ می کند، چنانکه از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ روایت شده، هر که در حالت اختیار مال خود را از خوبان دریغ دارد، خداوند در حالت اضطرار، مال او را نصیب اشرار کند.[۲۴]

۱۴) هفتاد در از شر و بدی را می بندد.[۲۵]

۱۵) تجارت سودمندی است، چه در دنیا و چه در آخرت، چنانکه از علی ـ علیه السلام ـ روایت شده: هر گاه گرسنه شدید، با خدا بوسیله صدقه سودا کنید.[۲۶]

۱۶) ناراحتی فکری وسوسه و ترس را برطرف سازد.[۲۷]

[۱] . عده الداعی، ص ۴۴.

[۲] . الفَقیرُ الّذی لایسأَلُ النّاسُ وَ المسکینُ الّذی یَسأَلُ، تفسیر صافی، ص ۷۰۸.

[۳] . برای فقراء: آن کسانی که در راه خدا بازداشت شده اند، قدرت سیر در زمین را ندارند،‌نادان آنها را از جهت عفیف بودنشان، ثروتمند می پندارند،‌تو آنها را به سیما می شناسی، از مردم در حالت الحاح سؤال نمی کنند سوره بقره، آیه ۲۷۳.

[۴] . وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ، سوره توبه، آیه ۷۵.

[۵] . آداب النفس، ج ۱، ص ۳۲۵، منهج الصادقین، در شرح آیه.

[۶] . خصال، ج ۱، ص ۱۵۶، خصال ده گانه.

[۷] . علَیکم بالزّکوهِ فَانّی سمعتُ نبیّکم یقول: الزکوهُ قَنْطَرَهُ الإسلامِ فَمَن اَداها جازَ القَنطرهَ وَ مَنْ مَنَعَها احتُبِسَ دونَها وَ هی تُطفی غضَبَ الرَّبَّ، بحار،‌ج ۹۶، ص ۱۵.

[۸] . مَن ایقَنَ بِالخَلفِ جادَ بالعطیّه، بحار، ج ۹۶، ص ۱۱۵.

[۹] . طوبی لمَن انْفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ و اَمسَکَ الفَضلَ‌ مِن کلامِهِ، بحار، ج ۹۶، ص ۱۱۷.

[۱۰] . اَما علمت اَنَّ صَدَقهَ المُؤمن لاتخرج من یدهِ حَتی یٌفَکَّ بها عَنْ لُحِی سَبْعینَ شیطاناً و ما یَقَعُ فی یَدِ السّائلِ حَتی یقَعَ فی یَدِ الرَّبَّ تبارکَ و تعالی اَلم یقل هذه الآیهَ: المْ یَعلَمُوا اّنَّ الله هو یَقبلُ عنَ عبادهِ و یأخُذًُ الصّدقاتِ. سوره توبه، آیه ۱۰۴، بحار، ج ۹۶، ص ۱۲۷.

[۱۱] . سفینه البحار، لغت صدق.

[۱۲] . بحار، ج ۹۶، ص ۱۱۵.

[۱۳] . ما من شَیءٍ اِلا وکلَ بهِ ملکٌ إلا الصَّدَقهَ فاِنّها تَقَعُ فی یدِ الله، بحار، ج ۹۶، ص ۱۲۷. روایت گذشته از امام باقر ـ علیه السلام ـ نیز بر آن دلالت دارد.

[۱۴] . و ما نقَصَ مالٌ مِن صدَقهٍ قطّ فاعطوا و لا تَجبنوُا. بحار، ج ۹۶، ص ۱۳۱.

[۱۵] . و الصّدَقَهًُ تکسِرُ ظَهْرهُ. بحار، ج ۹۶، ص ۱۱۴.

[۱۶] . الصّدقهُ تمنَعُ میتهَ السُوءِ، بحار ج ۹۶، ص ۱۲۴.

[۱۷] . بحار، ج ۹۶، ص ۱۱۹.

[۱۸] . اِستَنزلوُا الرّزقَ‌ بالصّدقه، بحار، ج ۹۶، ص ۱۱۸.البر و الصدقه ینفیانِ الفقرَ همان مدرک، ص ۱۱۹.

[۱۹] . داووا مرَضاکُم بالصّدقهِ، بحار، ج ۹۶، ص ۱۲۰.

[۲۰] . دفع الله عزّوجلَّ عنه الهَدمَ. بحار، ج ۹۶، ص ۱۲۴.

[۲۱] . أنّ الصّدقهَ وصلهَ الرّحِم تعمِّرانِ الدّیارَ. بحار، ج ۹۶، ص ۱۳۰.

[۲۲] . تدفَعُ القَضاءَ المُبرَمَ مِنَ السَّماءِ بحار، ج ۹۶، ص ۱۳۰.

[۲۳] . لقمهُ بلقمهٍ، بحار، ج ۹۶، ص ۱۲۴.

[۲۴] . من منعَ مالَهُ من الاَخیار اختیاراً صرَفَ اللّهُ مالَهُ الیَ الاشرارِ اضطراراً. بحار، ج ۹۶، ص ۱۳۱.

[۲۵] . قال النَّبی ـ صلی الله علیه و آله ـ : الصّدَقهُ تسُدُّ سَبعینَ باباً مِنَ الشَّرََ. دعوات راوندی.

[۲۶] . اذا اَملقتُم فتاجِرُوا الله بالصَّدقَهِ. نهج‌البلاغه، ص ۲۵۸، حکم.

[۲۷] . قال ابو عبدالله ـ علیه السلام ـ : اذا وَقعَ فی نفسِکَ شَیءٌ فخذ شَیئاً فتصدَّق بهِ علی اَوّلِ‌ مسکینٍ تلقاهُ فانَّ الله یَدْفعُ عَنکَ، نهج‌البلاغه، ص