شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
كودتای مارك دار
هر اسفندماه كه میآید، قلم از دست مورخ میافتد، چشمانش خسته میشود و پلكهایش فرومیآیند و او را تا به اعماق تاریك تلخیهای روزگار با خود میبرد. كودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ به دست رضاخان پهلوی و سیدضیأالدین طباطبایی و با رهبری سفارت و عوامل انگلستان، از آن جمله رویدادهاست كه رنجهای بیشمار آورد و تاریخ هشتاد ساله اخیر ایران را در پیچ و تابهای هولناكی ازتاریخ خود فرو برد. یك كودتا یك تاریخ و یك ملت.
كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ از آن نقطههای تاریك تاریخ است كه هر چه بیشتر برای روشنشدن ابعاد و اعماق آن تلاش میكنیم، بیشتر اندوهگین و دلافگار میشویم؛ اما باید این اندوه را به جان خرید و با كنكاش در اینگونه وقایع تاریخی، چراغی فراروی آیندگان برافروخت. مقاله حاضر از سر همین اندوه مسوولانه نگاشته و تقدیم شما شده است.
سوم اسفندماه، یادآور واقعهای تلخ و سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران است. هر فرد آشنا با تحولات ایران میداند كه در سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی پایتخت كشور -- تهران --- براساس طرحی از پیش آماده شده به اشغال قوای قزاق درآمد و كودتاگران به سرعت و به راحتی موفق به قبضه كردن امور شدند. كودتاگران مدعی بودند برای سر و سامان دادن به وضعیت آشفته كشور قیام كرده و خواهان پیشرفت و ترقی كشور و قطع ریشه فساد هستند. استقرار امنیت از طریق ایجاد قشون قوی، اصلاح وضعیت اقتصادی، تامین حقوق كارگران، كنترل تورم، اصلاح امور شهری، لغو كاپیتولاسیون، الغای قرارداد ۱۹۱۹ برای حفظ دوستی با انگلستان و رفع سوءتفاهمات میان دو كشور، شعارهای دیگری بود كه كودتاگران به عنوان اهداف خود اعلام كردند.۱
این اظهارات هر چند بعدها دستمایه تاریخنگاری رژیم پهلوی و مورخان وابسته به آنها شد، اما هیچ وقت نتوانست اذهان پرسشگر ملت ایران، به ویژه آگاهان سیاسی را نسبت به منشا و اهداف كودتا قانع كند. شواهد فراوانی حكایت از آن میكرد كه دست پنهان انگلستان در ورای تحولات منجر به كودتا دخیل بوده است. لذا كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، برخلاف تمامی تلاش عوامل آن در پنهان كردن نقش انگلستان از همان ابتدا به كودتایی انگلیسی شهرت یافت.۲ گذر زمان نیز نه تنها این اندیشه را كمرنگ نكرد، بلكه با انتشار اسناد و شكلگیری اقدامات كودتاگران كه منجر به تحكیم موقعیت انگلستان در ایران شد. این مساله در قالب یكی از مسلمات تاریخی تجلی پیدا كرد تا جایی كه رضاخان نیز مجبور به اعتراف شد و گفت: «انگلیسیها من را بر سر كار آوردند، اما ندانستند با چه كسی طرف هستند.» دكتر مصدق كه خود شاهد این اعتراف بود، اضافه میكند: «همان كسی كه او را آورد، چون دیگر مفید نبود او را برد.»۳
متاسفانه در تاریخنگاری عصر پهلوی و بقایای آن اعتراف صریح، عامل كودتا نه تنها در نظر گرفته نمیشود، بلكه كودتای ۱۲۹۹ را «قیام ملی» معرفی میكند. دربار پهلوی و وابستگان رضاخان در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربوده و به ستایش كودتا و عامل آن میپردازند. محمدرضا پهلوی اقدامات پدر خود را ناشی از ندای وجدان میداند.۴ برخی از ماموران انگلیسی نظیر اسكراین كه مامور تبعید رضاخان بود نیز صراحتا دخالت انگلیسیها را در كودتا منكر میشوند.۵ برخی دیگر عملیات هماهنگ و جهتدار كودتا را همسویی اتفاقی نیروهای ملی و وطنپرست ایرانی با سیاست انگلستان میدانند كه در مجموع به نفع ایران تمام شد.
برای روشنشدن موضوع دخالت انگلستان در كودتا لازم است به سابقه حضور انگلستان و منافع آن كشور در ایران توجه و سپس با بررسی منابع مستند، عملكرد كانونهای رسمی و غیررسمی وابسته به انگلستان را در این خصوص مورد بازبینی قرار دهیم.
●ایران؛ كلید هندوستان
دخالت آشكار و مستقیم در امور ایران، به اوایل دوره قاجار باز میگردد. با تصرف هندوستان، ایران علاوه بر جایگاه اقتصادی و موقعیت استراتژیك، از جهت همسایگی با انگلستان در هندوستان و اینكه كلید تصرف هندوستان در دست ایرانیان بود، مورد توجه ویژه قرار گرفت. كشف نفت و ظهور قدرت جدید در روسیه، موقعیت استراتژیك ایران را برای حفظ منافع انگلستان در هند و منطقه افزایش داد. به همین دلیل انگلیسیها در تمامی تحولات ایران، حضوری جدی و قوی پیدا كردند لرد كرزن درخصوص اهمیت ایران میگوید: «موقعیت جغرافیایی ایران، عظمت منافع ما در آن كشور و امنیت آتی امپراتوری شرقی ما، امروز هم درست مانند ۵۰ سال گذشته به ما اجازه نمیدهد خود را از آنچه در ایران رخ میدهد بركنار نگه داریم.»۶ عظمت منافع انگلستان در ایران را با مروری بر فهرست امتیازات آنها در كشورمان به راحتی میتوانیم به دست بیاوریم:
۱. شعبه تلگراف هند و اروپا و كمپانی تلگراف هند و اروپا
۲. بانك شاهنشاهی
۳. تجارت دریایی در خلیجفارس
۴. شركت نفت ایران و انگلیس
۵. امتیاز شركت لینچ بروس در كارون و جاده اهواز به اصفهان
۶. امتیاز سندیكای راهآهن در ایران
۷. موسسات مختلف بازرگانی بریتانیا و هند
یكهتازی انگلستان در ایران پس از سقوط رژیم تزاری روسیه به منظور حفظ منافع فوقالذكر و تعمیق سلطه بر ایران، تمام تحولات ایران را تحتالشعاع خود قرار داد. طرح قرارداد ۱۹۱۹ از سوی لردكرزن در همین فضا صورت گرفت. لرد امپریالیست با تكیه بر روشهای سنتی امپراتوری، قصد داشت ایران را در زمره مستعمرات رسمی انگلیس درآورد. با اجرای قرارداد، مالیه و ارتش ایران و به تبع آن تمامیت كشور در اختیار انگلیسیها قرار میگرفت. اجرای این طرح مستلزم حضور نیروهای انگلیسی در ایران و تقبل هزینههایی بود كه از ابتدا با مخالفت بخشهایی از حاكمیت انگلستان مواجه شد. برخلاف این مخالفتها، كرزن طرح خود را دنبال میكرد.
از همان زمان سیاست سابق انگلستان در ایران كه بر تقویت گرایشات گریز از مركز و تضعیف حكومت مركزی استوار بود، تبدیل به تقویت حكومت مركزی و از بینبردن گرایشات گریز از مركز شد. شعار انگلیسیها و حامیان داخلی سیاست آنها ایجاد «دولت مقتدر» و اولین نشانههای آن نیز با متلاشیكردن كمیته مجازات و سركوبی شورش نایب حسینخان كاشی نمودار شد.
لازم به ذكر است كه ایجاد دیكتاتوری منور و استفاده از مشت آهنین، شعار مشروطهخواهان غربگرا نیز بود كه چند سال قبل از كودتا از طریق روزنامه كاوه اشاعه داده میشد. این دسته از مشروطهخواهان عمدتا در جریان كودتا و پس از آن در زمره همكاران رضاخان قرار گرفتند. آنان تلاش میكردند با استفاده از قدرت نظامی رضاخان، كلیه خواستههای خود را در جهت غربیكردن جامعه ایران تحقق بخشند.
قرارداد ۱۹۱۹ به دلیل مقاومت و مخالفت گسترده ملت ایران، مخالفت كشورهای دیگر و مخالفت بخشی از هیات حاكمه انگلستان با شكست مواجه شد. هزینه بالای حضور مستقیم و آشكار انگلستان در ایران و خطرات این مساله كه باعث مواجهه جدی مردم ایران با استعمارگران میشد، از همان ابتدا حكومت هند بریتانیا، وزارت مستعمرات و شاخههای اینتلیجنس سرویس را به مخالفت با قرارداد كشاند.
اختلاف دیدگاه شخص وزیر خارجه یعنی لردكرزن با سایر اعضای كمیته شرق كه در سال ۱۲۹۷ش (۱۹۱۸ م) به منظور بررسی مسائل ایران، قفقاز، افغانستان، تركستان و سرزمینهای عربی شرق سوئز تشكیل شده بود، محدود به جلسات كمیته نشد و به عرصههای سیاسی و بیرونی نیز كشیده شد. درگیری اردشیرجی --- سرجاسوس انگلستان در ایران --- با حسن وثوقالدوله، عاقد قرارداد ۱۹۱۹، گوشهای از بازتاب نزاع كانونهای قدرت در انگلستان بود كه در ایران بروز پیدا كرد.
مخالفان كرزن یعنی لرد بالفور، ادوین مونتاگ (وزیر امور هندوستان)، دریدینگ (نایبالسلطنه و فرمانفرمای هندوستان)، سرهربرت ساموئل (نخستین كمیسر عالی فلسطین) و جرج چرچیل (وزیرجنگ) معتقد به دخالت محدود در ایران و كنترل سیاست ایران از طریق حكومت هند بریتانیا بودند. این گروه به نحو آشكاری در ارتباط با كانونهای صهیونیستی قرار داشته و نقشه خاورمیانه را مطابق با منافع این كانونها طراحی كردند. فروپاشی امپراتوری عثمانی، غصب اراضی فلسطین و تشكیل دولت غاصب اسرائیل، ایجاد حكومت لائیك در تركیه و كودتای ۱۲۹۹ رضاخان شمهای از اقدامات این گروه بود. اینان به این نتیجه رسیدند كه كودتا بهترین گزینه در برابر قرارداد غیرعملی ۱۹۱۹ بود كه میتوانست منافع انگلستان را در ایران تامین كند. آیرونساید --- عامل اجرایی كودتای ۱۲۹۹ --- صراحتا اظهار میدارد كه «كودتا و تشكیل یك دولت نظامی و مقتدر از هر چیز دیگر برای انگلستان بهتر است.»
برای آماده كردن زمینههای كودتا، عوامل انگلستان از مدتها قبل دست به كار شدند. عدهای وظیفه داشتند با دامنزدن به بحرانهای سیاسی--- اقتصادی وضعیت كشور را بحرانی كرده تا تشكیل دولتی مقتدر به آرزویی همگانی تبدیل شود. ایجاد دیكتاتوری نظامی در كشوری كه هنوز پانزده سال از تاسیس مشروطیت در آن نگذشته بود، احتیاج به زمینهسازی گستردهای داشت. برخی دیگر وظیفه داشتند بانفوذ در بریگاد قزاق، قوه نظامی كودتا را تامین كنند. این دسته همچنین وظیفه داشتند از بین نیروهای قزاق، فردی را به عنوان فرمانده نظامی كودتا انتخاب و به افراد مافوق خود معرفی كنند. مجموعه اقدامات این گروهها كه شرح آن خواهد آمد، در نهایت منجر به وقوع كودتا و روی كارآمدن دولتی نظامی در ایران شد. موقعیت و نفوذ انگلستان در ایران در آن دوره به حدی بود كه هیچ ناظر خارجی و داخلی تصور اینكه بتوان بدون موافقت آن كشور دست به تغییرات گسترده در ایران زد را به ذهن خود نیز راه نمیداد.
سیطره انگلستان به حدی بود كه حتی تغییر نام كوچهها نیز با نظر آنها میسر بود تا چه رسد به اینكه قوای قزاق بخواهند بدون اطلاع آنان دست به چنین اقدامی بزنند. حال برای روشن شدن دخالت انگلستان در كودتا به بررسی عملكرد اشخاص و موسسات وابسته به بریتانیا میپردازیم.
۱. سفارت انگلستان در ایران
سفیر انگلستان در ایران مقارن با كودتای ۱۲۹۹ فردی است به نام هرمن كامرون نرمن، او در زمره اشخاصی بود كه مخالف اجرای قرارداد ۱۹۱۹ و موافق انجام كودتا بود.۷
او درحالی كه به دروغ ادعا میكرد هیچ اطلاعی از كودتا ندارد، صبح سوم اسفند به دیدار احمدشاه رفته و از او میخواهد به كلیه خواستههای كودتاگران در اسرع وقت تن بدهد و در پایان تهدید میكند كه شاید فردا دیر باشد.۸ او ضمن گزارشی كه برای وزارت خارجه انگلستان در همان روز ارسال میكند، از اندرز دادن شاه برای پذیرش خواستههای كودتاگران و صدور فرمان رئیس الوزرایی سیدضیأ صحبت میكند.۹
موسی حقانی
پینوشتها:
۱- حسین مكی، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، نشر ناشر، ۱۳۶۳، ج ۱، صص ۲۴۴ --- ۲۵۰ (اولین بیانیه سیدضیأالدین طباطبایی).
۲- تاریخ روابط ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، علیاصغر زرگر، مترجم: كاوه بیات، تهران، انتشارات پروین معین ۱۳۷۲، ص ۷۵.
۳- صورت مذاكرات مجلس در دوره چهاردهم قانونگذاری روز سهشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۲۲، ص ۴۰.
۴- منوچهر شوكتصدری، پنجاه سال سلطنت بر دلها. ناشر مستند، ص ۸۱.
۵- كلارمونت اسكراین، شترها باید بروند، مترجم: حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو، ۱۳۶۲، صص ۵۴ ۵۵.
۶- دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، مترجم: غلامحسین صدریافشار، تهران، دنیا، ۱۳۵۷، صص ---۱۷ ۱۸.
۷- حسین مكی، تاریخ بیستساله، كتابفروشی محمدعلی علمی، ج ۱، ص ۲۳.
۸- استفانی كرونین، ارتش و حكومت پهلوی، مترجم: غلامرضا علیبابایی، تهران، خجسته، ص ۱۵۶ - ۱۵۷.
۹- احمد آرامش، هفت سال در زندان آریامهر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۵۸، ص ۲۸.
۱۰- فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره ۱۹ و ۲۰، ص ۶۳.
۱۱- احمد آرامش، همان، صص ۱۸ --- ۱۹.
۱۲- سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار، مترجم: حسن كامشاد، تهران: نیلوفر، ۱۳۷۷، ص ۲۱۱.
۱۳- سیروس غنی، همان ص ۲۰۳.
۱۴- استنانی كروئین، هان، ص ۱۶۱.
۱۵- روزنامه خاطرات عینالسلطنه، به كوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، اساطیر، ج ۷، صص ۵۷۲۲ ۵۷۳۸.
۱۶- یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، تهران، نشر تاریخ، ج ۴، ص ۲۲۷.
۱۷- خاطرات سری آیرونساید، تهران، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی --- رسا، ۱۳۷۳، ص ۳۶۳.
۱۸- همان، ص ۳۳۳.
۱۹- همان، ص ۱۶۷.
۲۰- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۶۹، صص ۱۴۸ و ۱۵۱.
۲۱- تاریخ معاصر ایران، كتاب سوم، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۰، ص ۱۰۷.
۲۲- حسین مكی، همان، ص ۱۴۱./ حیات یحیی، ج ۴، ص ۲۰۰.
۲۳- حیات یحیی، ج ۴، ص ۲۲۴.
۲۴- همان، ص ۲۲۷.
۲۵- حیات یحیی، همان ص ۲۸۸.
۲۶- میخائیل. س. ایوانف، تاریخ نوین ایران. ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قائمپناهی [بیجا]، [بینا]، ۱۳۵۶، ص ۴۳.
۲۷- احسان طبری، اوضاع ایران در دوران معاصر، [بیجا]، [بینا]، ۱۳۶۵، صص ۴۷ - ۴۸.
۲۸- سیروس غنی، همان، ص ۷۵ و حسین مكی، همان ص ۹۶ --- ۹۷.
۲۹- سیروس غنی، همان، ص ۲۰۵.
۳۰- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، ص ۱۴۹.
۳۱- حسین مكی، همان، ص ح.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست