پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

بدهی معلم


بدهی معلم

خاطره اولین روز مدرسه‌ام به ۷۴ سال پیش بازمی‌گردد. روز اول مدرسه پدر و مادرم با من همراه نشدند، وقتی وارد حیاط مدرسه شدم وحشت کرده بودم و می‌ترسیدم.
پس از به صدا درآمدن زنگ مدرسه …

خاطره اولین روز مدرسه‌ام به ۷۴ سال پیش بازمی‌گردد. روز اول مدرسه پدر و مادرم با من همراه نشدند، وقتی وارد حیاط مدرسه شدم وحشت کرده بودم و می‌ترسیدم.

پس از به صدا درآمدن زنگ مدرسه همه ما سر کلاس رفتیم و معلمی که سر کلاس ما آمد سن زیادی داشت.

با گفتن جمله‌ای از او ترس و وحشتم از بین رفت، او گفت اگر دانش‌آموزان خوبی باشیم به هر کدام از ما یک بچه آهو هدیه می‌دهد.

حرف معلم باعث شد تا همه ما بشدت درس بخوانیم و نگرش مثبتی به درس خواندن پیدا کنیم.

وقتی آخر سال تحصیلی شد همه ما منتظر بچه‌آهو بودیم ولی خبری از بچه آهو نشد، موفقیت من تا کرسی استادی ادامه یافت.

در همان دوران به یک میهمانی دعوت شدم و در آن میهمانی عکس معلم کلاس اولم را دیدم و پس از پرس‌وجو از میزبان متوجه شدم که صاحب عکس و معلم کلاس ابتدایی‌ام دایی میزبان است.

به میزبان گفتم دایی شما به من بدهکار است، او شروع به خندیدن کرد و گفت دایی من از این بدهکاری‌ها زیاد دارد. سال‌ها پیش بسیاری از دانش‌آموزان به بهانه گرفتن بچه آهو به دیدنش می‌آمدند و ساعات خوشی را با هم سپری می‌کردند.

زردشت هوش‌ور/ استاد دانشگاه