دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
دریا مادر برف است
ابراهیم گلستان از آن آدمهایی است که براحتی می توان از او بیزار بود. استعداد او در دشمن تراشی حرف ندارد. خیلی ها ممکن است خیلی چیزها در اهمیت او بدانند و بگویند اما همچنان از او بیزار باشند. او نمونهیی عالی است برای نشان دادن اینکه در میان ما جماعت استعداد و پیشگامی و خلاقیت و قدرت ادبی و هنری و دلسوزی به حال وطن و دستگیری تازه به گودآمدگان و خلاصه کلی چیزهای با اهمیت که برای رسیدن به هر یک از آنها باید عمر عزیز سوخت و تجربه اندوخت. ارزش ندارد اگر در گروه و دسته و باندی نباشی و آیین های لژهای مختلف را برنتابی و اهل کرنش و کوتاه آمدن و کوتاه کردن زبان از نقد و قدح ایشان نباشی. گلستان با همه گنجی که هست پشت حجاب زبان تلخ و گزنده اش پنهان مانده است. این است که رابطه با او از سویی مشتاقانه است و از سویی همراه با آزردگی و خشم و نفرت.
او شلاق است بر تن دروغ خورده و ناراست ما. میگوید من دوستدار صراحتم. دروغ نمیگویم. و دروغی که میدانیم بدون وزیدن آن در آسمان فرهنگ روزمره ما نفس مان تنگ میشود. ما از بازار عطرفروشان که میگذریم نفس کم میآوریم و بی هوش میشویم. هوش ما در دروغ گفتن است. حال آنکه اس و اساس فرهنگ ما بر راستی است. و نمی دانیم. یا بسیار کم می دانیم. بسیار کم.
بنویسم؟ «مد و مه» در دسترس بسیاری تان هست. باید آن را خواند و دید که بر ما چه رفته است بر ما چه می رود که سخن چهل سال پیش او هنوز تازه است و معتبر. هنوز از این زخم خون می رود و آن را سر باز ایستادن نیست.
باشد می نویسم. فشرده و سخت کوتاه. تا مزهیی باشد از اصل. تا حرفم بی حجت نباشد.
نفرت؟ چرا نفرت؟ تلخی بس است. نفرت که چیزی نیست. نفرت را آسان می توان رد کرد. آسان میتوان بخشید آسان می توان بخشود اما نمیتوان فراموش کرد.... اما وقتی که روح تلخ می شود تلخ می ماند. تلخی انگ است داغ است ... تلخی تصویرهای تلخ می سازد تصویر روی شیشه مات تو وارونه کوچکتر از واقعیت.
اینجا هوای مه آلود و بوی مد با خواب ، خواب قدیم خسته بیخون عجین شده است. هذیان و دغدغه جای تصور و اندیشه را گرفته است این فکر نیست کابوس است این کار نیست تلاطم بیماری است ما را میان لذت محروم کرده اند. ما در میان جفتک و قیقاج رفتیم زیر چرخ.
در روی این مرداب حالا نوبت به لخته های لجن میرسد گلهای قارچ، گلهای نیلوفر، گلهای بیریشه گلهای سم... اکنون دیگر دور دور خالا و محض لجن شده است... کاش می شد دوباره می گفتیم کل اش باطل سر از سر. روز از نو روزی از نو.
اما تنها می توان کنار پنجره رفت و شط پیر ساکت را دید هر چند امشب شط را هم از پنجره نمی بینم.
شط نمیمیرد تا آن زمان که روی دامنه کوه برف می بارد شط جاری است و رسوبات تلخ با رویه های بدبو را در خود نگه نمی دارد تحویل می دهد به وسعت طاهر کننده دریا. دریا که مادر برف است.
من چشم دارم می بینم که روز میگذرد و حصه ام از روزگار را حد حقیر محیط ام تعیین می کند. من از شکاف این حقارت مستولی بعد زمانی بودن را می بینم و می جوشم. حالا تو هی بگو که تحول یواش پیش خواهد رفت و کار خود یواش خواهد کرد مختار است اما عمر من یواش طی نخواهد شد من می خواهم همراه آن باشم من حق دارم همراه آن باشم.
شب؟ شب یعنی چه؟ ... شمع را روشن کردن کاری است و آفتاب زدن یک اتفاق نجومی. شمع روشن کن و باز شمع روشن کن. بس کن از این نشستن و گفتن که صبح می آید. من حس می کنم که وقت ندارم.
من خود را نگاه خواهم داشت. من از بس که روی لجنزار دیدم حباب عفن ترکید دارم دیوانه می شوم. من باید عقلم را نگاه دارم، عقلم را که از تن و شرف و عشق من مجزا نیست. مد و مه روزن ۱۳۴۸
● شناسنامه
ابراهیم گلستان، داستان نویس و فیلمساز متولد ۱۳۰۱ در شیراز.آثار مکتوب وی از سبکی خاص و منحصر به فرد برخوردار است. بسیاری سبک نویسندگی وی را تاثیر پذیرفته از داستانهای کوتاه همینگوی میدانند.در ۱۳۲۶ اولین مجموعه داستان خود را با نام «به دزدی رفته ها» منتشر کرد.در دهه ۲۰ به عضویت حزب توده درآمد.پس از کنارهگیری از حزب توده به فیلمسازی پرداخت. با شروع به کار برای کنسرسیوم نفت تعداد زیادی فیلم مستند ساخت که آثار برجسته و به نوعی آغازگر مستندسازی در سینمای ایران به حساب میآیند.از جمله میتوان به «آتش» و «موج، مرجان و خارا» اشاره کرد.همچنین فیلم «این خانه سیاه است» به کارگردانی «فروغ فرخزاد» با تلاش و تهیه کنندگی وی ساخته شد.وی ۲ فیلم داستانی به نامهای «خشت و آینه» ۱۳۴۴ و «اسرار گنج دره جنی»۱۳۵۰ را نیز ساخته است.پسر وی «کاوه گلستان» عکاس BBC در سال ۲۰۰۳ در عراق کشته شد.دختر گلستان «لیلی» نیز در ایران به عنوان نویسنده فعالیت میکند. گلستان از سال ۱۹۷۵ در ساسکس انگلیس زندگی میکند.از داستانهای وی میتوان به مجموعه داستانهای «شکار سایه»، «جوی و دیوار و تشنه»، «مد و مه» و داستان نسبتا کوتاه «خروس» اشاره کرد. در سال ۲۰۰۵ کتابی به عنوان «نوشتن با دوربین» منتشر شد که دربرگیرنده ۴ جلسه گفت و گوی پرویز جاهد منتقد سینما با گلستان راجع به سالهای فعالیت وی در ایران است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست