دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه قاره‏ای


فلسفه قاره‏ای

تقسیمات همواره اعتباری‏اند؛ تقسیم فلسفه معاصر به تحلیلی و قاره‏ای نیز چنین است. این تقسیم‌بندی تا حدی مورد اقبال اهالی آکادمی و کمابیش بسیاری از اندیشمندان خارج از آکادمی …

تقسیمات همواره اعتباری‏اند؛ تقسیم فلسفه معاصر به تحلیلی و قاره‏ای نیز چنین است. این تقسیم‌بندی تا حدی مورد اقبال اهالی آکادمی و کمابیش بسیاری از اندیشمندان خارج از آکادمی نیز قرار گرفته است.

فلسفه قاره‌ای (Continental philosophy) در واقع مجموعه‌ای از سنت‌ها در جریان‌های فلسفی دو قرن اخیر است که در قاره اروپا وجود داشته‏اند و می‏توان پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم وهرمنوتیک را از جمله آنها دانست. البته باید توجه داشت که عنوان «فلسفه قاره‏ای» نخستین بار در نیمه دوم قرن بیستم و برای اشاره به حوزه اندیشمندان و سنت‌های خارج از فلسفه تحلیلی به کار رفت.

فلسفه تحلیلی (Analytic philosophy) اما فلسفه آکادمیک حاکم بر دانشگاه‌های کشورهای انگلیسی‏زبان (آنگلوساکسون) است که فیلسوفانش بر روشنی و وضوح، بامعنی بودن و منطقی و ریاضی‌وار بودن گزاره‏ها تأکید فراوان دارند و در نتیجه به متافیزیک به دیده شک می‌نگرند. آنها معتقدند که روش تحلیل خاصی وجود دارد که فلسفه فقط از آن طریق می‌تواند به نتایج مطمئن دست یابد.

در همین راستا منطق و فلسفه زبان از همان ابتدا از بحث‌های محوری فلسفه تحلیلی محسوب می‏شدند که می‏توان از پوزیتیویسم منطقی، تجربه‏گرایی منطقی، اتمیسم منطقی، منطق‌گرایی و فلسفه زبان به عنوان گرایش‌های مختلف در این نحله فلسفی نام برد.

کتاب «فلسفه قاره‏ای» نوشته سایمون کریچلی کتابی است مختصر و مفید که در فوریه ۲۰۰۱ (زمستان ۱۳۸۰) به زبان انگلیسی و از سوی انتشارات آکسفورد در قالب مجموعه Very Short Introductionsمنتشر شد.

انتشارات آکسفورد از سال ۱۹۹۵ انتشار این مجموعه را در دستور کار خود قرار داده که تاکنون بیش از ۲۶۰ عنوان کتاب در قالب این مجموعه منتشر شده است. هرچند بخش اعظمی از این کتاب‌ها به مفاهیم فلسفی و فلاسفه برمی‏گردد، اما تنوع موضوعی این مجموعه بسیار گوناگون است.

«فلسفه قاره‏ای» به گفته مؤلف‌اش در پی هدفی سه گانه است: نخست اینکه می‏خواهد با وارسی تاریخچه معنای فلسفه قاره‏ای و نحوه جدایی آن از به اصطلاح فلسفه تحلیلی یا فلسفه انگلیسی – امریکایی، که می‏گویند نقطه مقابل آن است و منتقد آن، نشان دهد که چرا این اصطلاح محل نزاع است.

کریچلی همچنین می‏خواهد نشان دهد که چگونه انگاره فلسفه قاره‏ای را می‏توان مشخص کرد و نشان داد که فلسفه قاره‏ای مجموعه مشخصی از سنت‌های فلسفی است که طیف گسترده و پر ابهتی از مسائلی را شامل می‏شود که در سنت انگلیسی – امریکایی غالباً نادیده گرفته شده یا طرد شده‏اند.

سومین هدف این کتاب بنا به گفته نویسنده آن این است که می‏خواهد نشان دهد چگونه می‏توان در آینده از فلسفه در مقام فلسفه، ورای نزاع‌های حرفه‏ای که چه کسی فیلسوف تحلیلی است و چه کسی فیلسوف قاره‏ای، بهتر سخن گفت.

مؤلف در این اثر مباحث خود را در هشت فصل تدوین و تنظیم کرده است که چنین عنوان گرفته‌اند:

شکاف میان حکمت و شناخت/ سرچشمه‏های فلسفه قاره‏ای: چگونه از کانت به ایده‏آلیسم آلمانی رسیدیم؟/ عینک و چشمی برای دیدن: دو فرهنگ در فلسفه/ آیا فلسفه می‏تواند جهان را تغییر دهد؟ نقد، پراکسیس، رهایی/ چه باید کرد؟ چگونه به نیهیلیسم پاسخ دهیم؟/ تأمل در نمونه‏ای از سوءتفاهم: هایدگر و کارناپ/ علم‏زدگی در برابر وهم زدگی: پرهیز از مخمصه سنتی در فلسفه/ جرأت دانستن: فرسودگی نظریه و نوید فلسفه

سایمون کریچلی

ترجمه خشایار دیهیمی

نشر ماهی