پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

عطش حقیقت


عطش حقیقت

شیعه گرایی ایرانیان,​معلول زنده بودن روح حقیقت جویی آنان است

اگر به تاریخ کهن ایران زمین توجه کنیم، ایرانیان در رشد تمدن بشری و الگوهای اخلاقی، اجتماعی و همچنین سیاسی نقش بسزایی داشته و در عرصه‌های علمی و عملی دیگر نیز پرچمدار تحولات مثبت گوناگونی بوده‌اند، چنانچه بیشتر شرقی‌ها‌ از اقوام و ملل مختلف به نوبه خود برای این اقدامات در اعصار مختلف داعیه‌دار بوده‌اند که کشورها و تمدن‌هایی نظیر ایران، هند، چین، بین‌النهرین و مصر از این جمله‌اند.

ایرانیان در سیر بلند تاریخ خود، استعدادهای شگرفی از خویش نشان داده‌اند. مردمان این سرزمین کهن همواره به ارزش‌های انسانی، اخلاقی و الهی پایبند بوده‌اند.

در این میان اسلام نیز در توسعه، تعالی، جهش روحی در اندیشه و اعمال انسانی نقش ویژه و شگرفی ایفا کرده و در تکامل دیگر ادیان، عقاید و اعتقادات، نوع بشر را به کمال رهنمون کرده است.

اسلام که کمال ادیان بود، با وجود پیشینه اعتقادات چند هزار ساله بشری (که مورد تائید قرآن نیز است) رشد و شکوفایی فکری و توحید بی‌شائبه را تبیین کرده و به تعالی بشر و حقیقت هستی که جز اقرار به وحدانیت پروردگار هیچ نبود، پرداخته و جوامع انسانی را دگرگون کرد.

در این بین ایران و ایرانی نیز به جهت استعداد فطری و پیشینه اعتقادی خویش، وجود معنویت عمیق و روحانیت نهفته در ورای دستورات اسلام و آیات صریح قرآن را (که به کمال انسانی، سیر در آفاق و انفس، صعود به قلل رفیع عرفان و معنویت و جذبه الهی با تاسی به توحید خالص و بی‌شائبه دعوت می‌فرمود) دریافته و این جذبه و نفخه الهی، مسلمانان این سرزمین را معتقدی واقعی به توحید، روح و بقای روح (معاد) کرده است.

روح اسلام واقعی، قرآن و سیرت و صفات حضرت ختمی مرتبت(ص) توده ایرانی درد کشیده و حقیقت جوی را به خود مجذوب کرده و عرفان ناب آن همانند آتشی مردمان این سرزمین را در خود سوزانده و جزئی از نیروی خود نمود و تاثیر این آتش الهی و روحانی، ایرانی مستعد را بارور کرد؛ چنانچه ایرانی با حفظ هویت خود تمامی اعتقادات و باورهایی را که مغایر با روح اسلام واقعی و قرآن و سیره پیامبر(ص) و علی مرتضی(ع) بودند کنار گذاشته و مجذوب عظمت و صبغه الهی دین مبین اسلام گشتند.

ایرانیانی که چند قرن در اسارت اندیشه و زندگی اجتماعیِ ساخته و پرداخته دست موبدان و شاهنشاهان ساسانی بودند و مجال و جرات مخالفت با آن را نیز نداشتند با قدرت روحی اسلام این اسارت‌ها را در هم شکسته و خود را از بند و زنجیر چند صدساله رها کردند و در این بین استعدادهای سرکوب شده دوباره شکوفا شد.

شکوفایی استعداد درخشان ایرانی و عشق وافر ایرانیان به قرآن و اسلام سبب شد تا آنان خود را وقف اسلام کنند، چنانچه با حفظ هویت ملی و ایرانیت خود، زبان قرآنی و سیره راستین نهفته در باطن آیات الهی و شخص نبی‌اکرم(ص) و ائمه‌اطهار(ع) را مطمح نظر قرار داده و به مرور فرهنگ و تمدن شگرف ایرانی و اسلامی را به وجود آوردند. احکام، قوانین، سنت، سیره و عترت ختمی مرتبت(ص) متعلق به اقوام و نژاد خاصی نبوده، بلکه رحمت الهی است و تعلق به کل کره هستی و ابنای بشر تا پایان دور کره ارض دارد.

اسلام و ایرانیان همواره در کنار هم قرار گرفته و در اعتلای معنوی و مادی همدیگر معاضدت داشته‌اند، چنانچه ایران اسلامی امری جدایی‌ناپذیر گردیده است.

البته افرادی که این نفخه الهی در دل و جان آنان کم‌نور بوده یا آتش و جذبه الهی آنان را فرا نگرفته بود، چه در میان اعراب و چه در میان ایرانیان شروع به مبارزه منفی با اسلام و ایران کردند، چنانچه اعراب متعصب و نژاد‌پرست، ایرانیان را در ادوار مختلف تاریخ به جهت نژادی مورد آزارها و ستم‌های عدیده قرار داده و ایرانیان متعصب نیز اسلام و اعراب را در یک ردیف شمرده و مبارزات منفی با آن را آغاز کردند، اما در باطن امر و حقیقت، ایرانی گمگشته خود را باز یافته و اسلام نیز با نیروی معتقدان و مومنان راستین ایرانی اسرار، علوم و تفضلات خود را که در باطن قرآن و سیره نبوی(ص) و عترت(ع) نهفته بود برای رستگاری نوع بشر عرضه کرد.

ایرانیان با پذیرش دین مبین، اسلام را سرلوحه تمامی امور قرار دادند و فرهنگ غنی خود را با فرهنگ و روح واقعی اسلام عجین کردند و باورها و اعتقادات باستانی که مغایرتی با روح اسلام نداشت در قالب فرهنگ ایرانی و اسلامی عرضه کردند به حدی که کوچک‌ترین بخش‌های اعتقادی ایرانی نیز تحت تاثیر مفاهیم اسلامی و قرآنی قرار گرفت برای مثال در یک قصبه دور افتاده کاشیکاران، اماکن مقدسه و مهم خود را با آیات قرآنی مزین کرده و هنری بدیع خلق کردند یا معماران با خلق آثاری با تاسی به آیات قرآنی و روش‌های اقوام ایرانی، معماری ایرانی و اسلامی را خلق کرده یا شعرا، حکما، فقها، نویسندگان و عارفان نیز با تاسی به باطن آیات قرآن که در ژرفای سوره‌های مکی قرار داشته، ادبیات شگرفی را به‌وجود آورند و بزرگانی مانند ابن‌سینا، مولوی، حافظ، خیام، میرداماد، ملامحسن فیض و ملاهادی سبزواری نمونه‌هایی از این قسم جریان اندیشه در گذر روزگاران هستند.

روح اسلام واقعی و حب علی(ع) و آل ایشان نه از روی جبر بلکه به اختیار و با گذر زمان در جان آزادگان ریشه دوانده و مراحل خود را تا حد کمال حفظ کرد تا حکومت اسلامی توسط خاندان پیامبر(ص) اداره شود و عدل و داد با توسل به دستورات و احکام قرآنی و هدایت علمی و عملی ائمه(ع) جامعه را به رشد و تعالی هدایت کند و رستگار شوند، ولی امویه و عباسیه این آرمان‌ها را دگرگون کردند با این که عباسیان به پشتیبانی باطنی ایرانیان به خلافت رسیده بودند؛ اما بعد از مکر عباسیان، ایرانیان شروع به تاسیس سلسله‌های مستقل کردند و به حرمت اسلام و قرآن ارتباط خود را با حکومت اسلامی تا آنجا که خلفا پا از دایره اسلام خارج نکرده بودند، قطع نکردند.

در این میان جریان مذهب شیعه با واقعه کربلا و مساعدت‌های خواص شیعیان ایرانی در انتقام خون شهیدان کربلا به وسیله مختار و همچنین حمایت ایرانیان از فرزندان امام سجاد(ع) شدت یافته و ارتباط و انس ایرانی با اسلام و تشیع بیش از پیش گشت (این را می‌توان در اندیشه‌های ابوحنیفه برای روایت واقعه غدیر و سلسله شیعی سربداریه و تلاش خواص ایرانیان برای اعلام کشور شیعه مذهب بخصوص در دوره صفویه و تشکیل حوزه‌های علمیه توسط ایرانیان و بنیان و ادامه جریان اندیشه‌های حکمی و فلسفیِ اسلامی حتی بعد از ابن رشد مشاهده کرد).

در دوره‌های اخیر متعصبینی به زعم خویش سعی در بازگرداندن ایرانیان به دورا‌ن‌ باستانی و ابداع لغات و شکاف بین ایرانی و اسلام کردندکه به جایی نرسید.

با مراجعه به آثار و اثرات بزرگانی مانند ابن سینا، سهروردی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا و... ارتباط دو فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی کاملا معلوم و مشهود بوده و در تفکر آزادگان واقعی هیچ جدایی بین اسلام و خرد و کلان این مرز و بوم وجود نداشته و ندارد و اگر تناقضاتی به وجود آمده باشد توسط مغرضان بوده و خواهد بود.

هوشنگ شکری