یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
طنازی در گلستان و بوستان
در ادبیات طنزآمیز فارسی بعضیها حرفهای کار کردهاند و بعضیها غیرحرفهای. حرفهایها هدفشان طنز بوده است و درمان بسیاری از نابسامانیهای اخلاقی و اجتماعی؛ که سعدی یکی از همین حرفهایهاست. سعدی از خود آثاری بر جای نهاده است به نام خبیثات، خبیثات اگر از نظر مضمون قابل بررسی نباشد، از نظر قالب قابل بررسی است. سعدی در این بخش مضحکهپردازی قابل است و کارش از نظر سبکشناسی بسیار اهمیت دارد.
با همین خبیثات، میتوان سعدی را اولین مضحکهنویس توانا در ادب فارسی دانست که کارش روی طنزنویسان بعدی تاثیر گذاشته و تا امروز ادامه یافته است. نخستین کسی که از خبیثات سعدی تاثیر پذیرفته، عبید زاکانی است. طنزپرداز بزرگی که خود روی دیگران تاثیر گذاشته است، مانند ابواسحاق شیرازی صاحب دیوان اطعمه و نظام قاری صاحب دیوان البسه.
بهتر است پیش از ورود به بابهای چندگانه بوستان و گلستان سعدی تعریفی از طنز ارائه دهیم. «طنز واژهای عربی و از فرهنگ اعراب وارد فرهنگ و ادب فارسی شده است. در لغت عرب میگویند: طنز طنزا. یعنی او را ریشخند کرد و سخنانی به او گفت که او را به هیجان آورد! اهل لغت همچنین برای این واژه معانی فسوس داشتن، افسوس داشتن، طعنه، سخریه، برکسی خندیدن، عیب کردن، سخن به رموز گفتن و به استهزاء از کسی سخن گفتن را ذکر کردهاند، اما در اصطلاح نوعی از آثار ادبی است که در برشمردن زشتیهای کسی یا جامعهای صراحت تعبیرات هجو را ندارد. و اغلب غیرمستقیم و به تعریض عیوب کسی یا کاری را بازگو میکند.»
کار سعدی در مضاحک، بیشتر هزل و مطایبه است. طنز حرفهای او را همانطور که قبلا اشاره شد باید در خبیثات جست. سعدی گلستان، بوستان و غزلیاتش را به خاطر طنز ننوشته است، اما این آثار سرشار از طنز و شوخطبعیاند.
چاشنی طنز، حلاوت خاصی به این آثار بخشیده و تاثیر آنها را بیشتر کرده است. بوستان سعدی، ۱۰ باب دارد که از دیباچه جستجویمان را میآغازیم.
سعدی در این دیباچه شکستهنفسی کرده است که نوشتههایش در فارسی مثل زیره به کرمان بردن است و مثل آواز دهل از دور خوش است: همانا که در فارس انشای من / چو مشک است بیقیمت اندرختن / چو بانگ دهل، هولم از دور بود / به غیبت درم، عیب، مستور بود / گل آورد سعدی سوی بوستان / به شوخی و فلفل به هندوستان
پیش از دقالباب در باب اول بوستان بشنویم:
سعدی خودش طنزپردازی است که نه از کسی حق و حساب میگیرد و نه دوز و کلک در کارش هست، به همین سبب از گفتن حق و حقیقت هراسی ندارد: دلیر آمدی سعدیا در سخن / چو تیغت به دست است، فتحی بکن / بگو آنچه دانی که حق گفته به / نه رشوت ستانی و نه عشوه ده!
طنزی در نهایت ایجاز از باب اول، که مفهوم عمیق اجتماعی دارد: شبی دود خلق آتشی برفروخت / شنیدم که بغداد نیمی بسوخت / یکی شکر گفت اندر آن خاک و دود / که دکان ما را گزندی نبود
تاویل و تفسیر آن با خود شما.
از باب سوم بوستان که در عشق و مستی و شور است طنز میآوریم. سعدی همانطور که در حکمت و اخلاق، طنز را وارد کرده، در تغزل نیز طنز را به کار گرفته است. بیشتر غزلهای سعدی، چاشنی طنز و مطایبه دارد: دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی / ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه / ما کجاییم درین بحر تفکر تو کجایی... / گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم/ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی / شمع را باید ازین خانه برون بردن و گشتن / تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی...
سعدی در این بیت کاریکاتور جالبی از افراد بیمنطق ترسیم کرده و چنین نتیجه گرفته است: دلایل قوی باید و معنوی / نه رگهای گردن به حجت قوی.
گویا سخن از بوستان به درازا کشید، بد نیست سری هم به گلستان بزنیم. سعدی در گلستان هشت باب پیش روی ما گشوده و طنز بوتههای بسیاری در این باغ برای ما آورده است ولی ما که دامنی به وسعت باغ گشودهایم، به دنبال درختانی میگردیم که سراپا پوشیده از شکوفه طنز است.
پیش میرویم و دقالباب میکنیم، باب اول باز میشود: «پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی، ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن، که گفتهاند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.»
«درویش مستجاب الدعوه، در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت: دعای خیر بر من کن گفت: خدایا جانش را بستان! گفت از بهر خدای، این چه دعاست؟ گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را»!
سعدی در طنزی که میخوانید، بخوبی با کلمات بازی کرده است:«اگر شبها همه قدر بودی، شب قدر، بیقدر بودی.»
این طنز زیبا را هم بخوانید: وز راز معدن به کان کندن به در آید و از دست بخیل به جان کندن»!
سخن از طنز و شوخ طبعی سعدی بسیار است و ما این همه درباره طنز سعدی کاغذ سیاه کردیم، اما خود سعدی در آخر گلستان بهتر از هر کس طنزش را تعریف و از آن دفاع کرده است. بخوانید:
«غالب گفتار سعدی طربانگیز است و طیبآمیز و کوته نظران را بدین علت زبان طعن دراز گردد که مغز دماغ، بیهوده بردن و دود چراغ، بیفایده خوردن کار خردمندان نیست، ولیکن بر رای روشن صاحبدلان که روی سخن در ایشان است پوشیده نماند که در موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت برآمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند.»
سعدی، همین تعریف را در بوستان هم آورده است. آن را میخوانیم: اگر شربتی بایدت سودمند/ ز سعدی ستان داروی تلخ پند/ به پرویزن معرفت بیخته / به شهد ظرافت بر آمیخته
از میان آن همه حکمتهای طنزآمیز و دلکش فقط شمیمی از عطر دلانگیز بوستان آوردیم و برگ گلی از گلهای نغز گلستان، باشد که فتح بابی شود برای خوانندگان تا یکایک بابهای بوستان و گلستان را بگشایند و خود این قند معانی را از ابیات بیشمار سعدی برگزینند.
فاطمه اسد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست