جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

عقل چیست


عقل چیست

در ادبیات ما از عقل تعاریف مختلفی ارائه شده است گاهی عقل را در ستیز با عشق معرفی کرده اند و گاهی عقل را اولین مخلوق و گاهی عقل را اشرف امتیازات انسان دانسته اند و گاهی در مذمت عقل داد سخن داده ند و گاهی انرا مدح کرده اند

در ادبیات ما از عقل تعاریف مختلفی ارائه شده است .گاهی عقل را در ستیز با عشق معرفی کرده اند و گاهی عقل را اولین مخلوق و گاهی عقل را اشرف امتیازات انسان دانسته اند و گاهی در مذمت عقل داد سخن داده ند و گاهی انرا مدح کرده اند. ایا همه این عقلها یکیست؟ایا جوهر انها یکیست ولی قالبها انرا به اشکال مختلف در می اورد؟ انچه مسلم است عقل در فرایند تفکر قرار دارد و نتیجه ان تصمیم یا اگاهیست .اگر عقل دارای جوهر و ماهیت یکسان است چرا اگاهی انسانها و تصمیمات انها اینقدر با هم تفاوت دارد. بدون تعصب عرض میکنم که انقدریکه اسلام روی استفاده از عقل و عقل گرایی پافشاری و اصرار میکند در هیچ مکتبی یافت نمیشود و از طرفی انقدریکه روی تعقل سفارش شده روی هیچ موضوعی دیگر اینچنین سفارش نشده است تا جاییکه قران افرادی را که تعقل نمیکنند از حیوانات پست تر میداند .حقیقت این عقل چیست که درکنار وحی اسمانی از منابع استنباط شمرده شده است.؟محدوده مانور عقل کجاست و به تعبیر دیگر ایا خط قرمزی برای تعقل وجود دارد؟جایگاه عشق و احساس کجاست؟شور و شعور چه رابطه ای با یکدیگر دارند؟ بنده با این پیش فرض که در اجتماع کنونی محوریت عقل زیر سئوال رفته و اکثر مشکلات و معضلات فعلی به همین موضوع برمیگردد و اگر عقل و دستاورد مهم ان یعنی دانش و علم به جایگاه اصلی خود یعنی محور جامعه باز گرد د اکثر مشکلات قابل حل است

عقل قوه ای از نفس انسان است که به وسیلة آن حق را از باطل و خیر را از شر، و نفع را از ضرر، و حسن را از قبح و کمال را از نقص تمیز می دهد،‌و کلیات را درک کرده و تجزیه و تحلیل می نماید.۳ همه ترقیات جهان بشر ثمره شجرة طیبة عقل است.عقل، گوهری بی بدیلی است که وجه تمایز انسان از سایر موجودات می باشد و به برکت آن خداوند انسان را بر موجودات دیگر تکریم نموده و فرمود: “ولقد کرّمنا بنی آدم؛ ما آدمی زادگان را بسیار گرامی داشتیم”

۴) مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید:‌

مقصود از تکریم اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد، و انسان در میان سایر موجودات عالم خصوصیتی دارد که در دیگران نیست و آن داشتن عقل است، و به خاطر همان خصیصه است که از دیگر موجودات جهان امتیاز یافته، و به وسیلة آن حق را از باطل و خیر را از شر تشخیص می دهد.۵

شهید مطهری ملاک امتیاز انسان را علم و ایمان دانسته که هر دو از آثار عقلمی باشد.ایشان می فرماید: “انسان خود نوعی حیوان است. از این رو با دیگر جانداران مشترکات بسیار دارد. اما یک سلسله تفاوت ها با همجنسان خود دارد که او را از جانداران دیگر متمایر ساخته و به او مزیّت و تعالی بخشیده و او را بی رقیب ساخته است. تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران که ملاک انسانیت او است و منشأ چیزی به نام تمدّن و فرهنگ انسانی گردیده، در دو ناحیه است:‌ بینش ها و گرایش ها.جانداران عموماً از این مزیّت بهره مندند که خود و جهان خارج را درکمی کنند و بدان ها آگاهند و در پرتو آگاهی ها و شناخت ها برای رسیدن به خواسته ها و مطلوب های خود تلاش می نمایند.انسان نیز مانند جانداران دیگر یک سلسله خواسته ها و مطلوب ها دارد و در پرتور آگاهی ها و شناخت های خویش برای رسیدن به آن خواسته ها و مطلوب ها در تلاش است.

تفاوتش با سایر جانداران در شعاع و وسعت آگاهی ها و شناخت ها، و از نظر تعالی سطح خواسته ها و مطلوب ها است. آگاهی انسان و شناخت او از ظواهر اشیا و پدیده ها عبور می کند و تا درون ذات اشیا و ماهیت آن ها و روابط و وابستگی های آن ها و ضرورت های حاکم بر آن ها نفوذ می کند. آگاهی انسان نه در محدودة منطقه و مکان زندانی می ماند و نه زنجیرة زمان آن را در قید و بند نگه می دارد. هم مکان را در می نوردد و هم زمان را.از این رو هم به ماورای محیط زیست خویش آگاهی پیدا می کند تا آن جا که دست به شناخت کرات دیگر می یازد و هم بر گذشته و آیندة خویش وقوف می یابد، نیز تاریخ گذشتة خویش و جهان یعنی تاریخ زمین و آسمان، کوه ها، دریاها، گیاهان و جانداران دیگر را کشف می کند و درباره آینده تا افق های دور دست می اندیشد. بالاتر این که انسان اندیشة خویش را دربارة بی نهایت ها و جاودانگی ها به جولان می آورد و به برخی بی نهایت ها شناخت پیدا می کند. انسان قوانین کلی جهان را کشف می کند و بدین وسیله تسلط خویش را بر طبیعت مستقر می سازد.

انسان از نظر خواسته ها و مطلوب ها نیز می تواند سطح والایی داشته باشد. پس تفاوت عمده و اساسی انسان با جانداران دیگر که ملاک انسانیت او است و انسانیت وابسته به آن است،‌ علم و ایمان است”

۶) از نظر روایات اسلامی عقل اساس دین است و ثواب و عذاب به میزان عقل محاسبه می گردد. رسول خدا(ص) فرمود: “اساس موجودیت انسان عقل او است و کسی که عقل ندارد دین ندارد”

۷) علی(ع) فرمود: “خداوند متعال مردم را به مقدار عقلی که در دنیا به آن ها داده است محاسبه می کند”

۸) پیامبر(ص) فرمود: “انسان ممکن است اهل جهاد و نماز و روزه و … باشد اما روز قیامت به اندازة عقلش به او پاداش داده می شود”.۹نتیجه: عقل قوه ای است تشخیص دهندة نیک و بد و مُدْرک کلیات، و سعادت و تعالی دنیا و آخرت بستگی به میزان آن دارد، و همه ترقیات جوامع بشری مرهون این نیروی مرموز الهی می باشد و به همان انسان از سایر موجودات امتیاز یافته است.۳ فرهنگ معین، ماده: عقل؛‌ مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف،‌ماده: عقل؛ مرتضی مطهری، مسئلة شناخت، ص ۴۱.۴ اسراء (۱۷) آیة ۷۰.۵ علامه طباطبایی،‌ المیزان (ترجمه) ج ۱۳، ص ۲۶۱ – ۲۶۲.۶ مرتضی مطهری، انسان و ایمان، ص ۷ – ۱۲.۷ بحارالأنوار، ج ۱، ص ۹۴،‌ حدیث ۱۹.۸ همان، ص ۱۰۶،حدیث ۲.۹ ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۱، ص ۱۶۱ (مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۲۴).

● تعاریف دیگری از عقل

عقل در لغت به دو معنا آمده است: یکی فهم دیگری قید و بند اما در اصطلاح معانی متعددی دارد و در فلسفه بیشتر در دومعنای زیر به کار می رود

۱) عقل به معنای جوهری که ذاتاً و فعلاً از ماده مجرد است

۲) عقل به معنای نیروی ادراک کلیاتعقل بالقوه : نخستین مرحله تعقل ( ادراک کلی) است.در این مرحله عقل،بالفعل چیزی از معقولات نیست،و بالفعل هیچ معقولی برای او حاصل نمی باشد

▪ عقل فعال: حکماء مشاء معتقد بودند در هستی، ده عقل ( = جوهری که ذاتاً و فعلاً از ماده مجرد است) در یک سلسله طولی وجود دارد به نام عقول عشره.آخرین این عقول دهگانه،عقل فعال نامیده می شود.به عقیده حکمای مشاء این عقل، نفوس و دیگر امور را از قوه به فعل بیرون می آورد،و اوست که نفوس و عقول جزیی را در این عالم افاضه می کند.

عقل فعال از صادر اول (=عقل اول) منفعل می شود اما اگر عقل فعال را همان صادر اول در نظر بگیریم باز هم از مصدر خود منفعل است.



همچنین مشاهده کنید