یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تبیین مفهومی روشنفكری و روشنفكری دینی


تبیین مفهومی روشنفكری و روشنفكری دینی

لفظ روشنفكری ترجمه واژه فرانسوی یا واژه انگلیسی می باشد ریشه این واژه به كلمه لاتین intellegereبر می گردد كه به معنای تفكیك كردن میان دو چیز است

● مفهوم روشنفكری

لفظ روشنفكری ترجمه واژه فرانسوی «انتلكتوئل (۱)» یا واژه انگلیسی «انتلكتوئال (۲)» می‏باشد ریشه این واژه به كلمه لاتین intellegereبر می‏گردد كه به معنای تفكیك كردن میان دو چیز است(۳). معمولاً واژه روشنفكری برای توصیف كسانی به كار برده می‏شود كه عمدتا به كار فكری می‏پردازند، در برخی كشورها لفظ روشنفكری معنای ضمنی خلاق و نقاد بودن را نیز در بر دارد.

از لحاظ تاریخی باید گفت كه روشنفكران محصول پیدایش فلسفه‏های مبتنی بر شك و تردید نسبت به عقاید سنتی بوده‏اند و از نظر خاستگاه تاریخی محصول روندسكولاریسم، اومانیسم و لیبرالیسم بودند. (۴) آنان در این دوره‏ها هم نقش روشنفكر به عنوان كسی كه در جهت انتشار عقلانی معرفت تلاش می‏كند و هم نقش ایدئولوگ به عنوان كسی كه فرایند عقلانی سازی را برای هدفی سیاسی به كار می‏گیرد را ایفا می‏كردند.

با همه این تعاریف از روشنفكری تعریف دقیقی كه مورد قبول همه محققین باشد، نمی‏توان ارائه كرد، بلكه تعاریف مختلفی تاكنون ارائه شده است.

▪ در یك دیدگاه كلی تعریف‏های روشنفكری به چهار دسته اصلی قابل طبقه‏بندی‏اند:

۱) در دسته اول به طور كلی روشنفكران گروه‏هایی هستند كه به دنبال تقریر حقیقت و حفظ ارزشهای تغییر ناپذیرند در زمینه حقیقت، زیبایی و عدالت نقش مؤثری دارند. (تعاریف هنجاری و اخلاقی).

۲) در دسته دوم روشنفكران گروه‏هایی هستند كه بنیان گذار ایدئولوژی‏ها و نقادان وضع موجود به شمار می‏آیند (تعاریف ایدئولوژیك و جهانشمول)

۳) در دسته سوم روشنفكران به عنوان یك قشر اجتماعی در توسعه و پیشبرد فرهنگ مؤثرند (تعاریف اندیشه‏ای و فرهنگی)

۴) در دسته چهارم روشنفكران گروهی‏اند كه در كنار توده‏ها قرار گرفته‏اند، كه در واقع به معنای زوال مفهوم روشنفكری عام است و این مفهوم به شكل بومی و محلی در آمده است. (تغییر مفهوم روشنفكر جهانشمول به روشنفكر ویژه)

● روشنفكری در ایران

واژگان روشنفكری از زمان قاجار بطور عام همچون كلمات منورالعقول، منور الفكر و در دوره مشروطه به طور خاص وارد گفتمان ادبیاتی فارسی گردید در دوره مشروطه ابتدا میرزا آقا خان كرمانی واژه منور العقول را وارد ادبیات می‏نماید و آن را برای افرادی بكار می‏برد كه متاثر از نهضت روشنفكری و عصر خردگرایی در فرانسه قرن ۱۹ طرفداری از قانون و تجدد می‏نمودند.

پس از مدتی اصطلاح منورالعقول به منورالفكر تبدیل گردید، منورالفكر افرادی بودند تجدد خواه و طرفدار سرنگونی استبداد سیاسی و استقرار حكومت قانون، سرانجام در دوره پهلوی اصطلاح منورالفكران به روشنفكر تبدیل گردید. آل احمد در بررسی خود از روشنفكری آن را معطوف به الگو برداری از روشنفكری فرانسه كه خود را روشن شدگان و دوره خود را عصر روشنگری می‏نامیدند ـ می‏داند و بین روشنفكر خادم و خائن تفاوت قائل می‏شود.

● روشنفكری دینی

اگر در بحث كاربرداصطلاح روشنفكری دینی بخواهیم به واكاوی اندیشه‏ها و آراء اشاره كنیم باید به دو گروه مخالف و موافق اشاره كرد.

الف ) گروه مخالفان در مورد واژه روشنفكری دینی در مجموع چنین استدلال كرده‏اند:

۱) به لحاظ خاستگاه تاریخی

چون این اصطلاح از غرب آماده است و ما آن را به روشن فكری ترجمه می‏كنیم، در واقع در غرب، قرن ۱۸ و ۱۹ كسانی پیدا شدند كه وقتی به متون مسیحیت رجوع كردند، دیدند قابل دفاع نیست و خط فكری خود را از دیگران جدا كردند، همه كسانی را كه به كتاب مقدس التزام داشتند، تاریك اندیش خواندند، اصلا لغت «روشن» را برای این آوردند كه بگویند از تاریكی‏های جهل و خرافه‏ای كه در كتاب مقدس وجود دارد، به روشنی و نور عقل پا گذاشتیم، پس روشنفكری به فاصله گرفتن از دین بود (بر این اساس كاربرد مفهوم روشنفكری دینی متناقض نما است).

۲) تخلف در پای بندی به اصول مدرنیته:

روشنفكری جهان اسلام دچار دو گانه اندیشی شده از یك جا گسیخته و در وضعیت خلاء بسر می‏برد، نه آن عقلانیت كانتی وارد زندگی‏اش شده و نه توانسته میراث خود را حفظ كند، اصولا خصیصه مدرنیسم اعتماد به عقل‏است، مراد از عقل هم ابزاری و نقادی منطقی است و این عقل عملی دیگر چیزی برای دین باقی نخواهد گذاشت.

۳) تجدد گرایی با دینداری قابل جمع نیست

اگر بپذیریم كه شرط اول قدم در دینداری ایمان، تعبد و تسلیم است باید گفت كه تجدد گرایی با دینداری غیر قابل جمع است. مفاهیمی كه غربیها به كار می‏بردند یك بازتاب معرفی داشت و در اجتماع شفاف می‏شد، پس مفهوم روشنفكری به مفاهیمی كه از اساس این لفظ در زبانهای اروپایی اراده می‏شود مقتضی تجدد گرایی است و تجدد گرایی با دینداری قابل جمع نیست.

۴) گسست میان سنت و مدرنیته

در این نظر دو گروه سنت گرایان و نوگرایان قائل به گسست میان سنت و مدرنیته هستند، سنت گرایان با یكی پنداشتن غرب با مدرنیته، غرب را با كلیت واحدی طرد می‏كنند در این دیدگاه محصول غربی نمی‏تواند صفت دینی داشته باشد، چون روشنفكری یك محصول غربی است و مدرنیته ضد دینی تلقی می‏شود، روشنفكری هیچ نسبتی، جز مخالفت با دین ندارد در این نظر روشنفكری دینی، تركیبی متناقض نما است. از طرف دیگر نوگرایان نیز همانند سنت گرایان معتقد به گسست میان سنت و مدرنیته هستند و بر خلاف سنت گرایان به اصول مدرنیته وفا دارند نوگرایان، محصول مدرن را صفت غیرمدرن قرار نمی‏دهند، عناصر مدرن و اتصاف آنان به صفت دینی نا ممكن است چرا كه این دو متعلق به دو دنیا و دو كهكشان مجزی هستند.

ب ) موافقان واژگان روشنفكری دینی در مجموع چنین استدلال كرده‏اند:

۱) عدم گسست میان سنت و مدرنیته

گروهی كه از این ایده حمایت می‏كنند معمولا احیاگران دینی هستند كه معتقدند دین را می‏توان با همان نقش‏های سنتی در دنیای مدرن حاضر كرد، آنها به سنت تكیه می‏كنند و به مدرن نظر می‏افكنند، این گروه مخالف گسست میان سنت و مدرنیته هستند و ضمن اعتماد به ارتباط این دو عنصر، نقش مهمی برای سنت قائل می‏شوند.

این گروه قرائتی از مدرنیته ارائه می‏دهند كه با دین و سنت سازگاری داشته باشد و اصولا مقولاتی نظیر آزادی، دموكراسی و روشنفكری را در عرصه دین و سنت بازیابی می‏كنند بر این اساس، روشنفكری دینی ممكن خواهد بود.(۵) منتها این رویكرد نقش روشنفكر دینی را به یك احیاگر دینی تقلیل می‏دهند.(۶)

۲) روشنفكری دینی، واژه‏ای قراردادی و سیال

برخی روشنفكری دینی را به مثابه الگوی خاص توضیح داده‏اند و از رابطه دال و مدلول استفاده كرده‏اند. آنان معتقدند گرچه معنی و هویت؛ حاصل رابطه بین دال و مدلول است. لكن هیچ رابطه ذاتی و از قبل تعیین شده‏ای بین این دو وجود ندارد، آنچه مفهوم و مصداق را به هم پیوند می‏دهد، رابطه‏ای قراردادی و سیال است در یك كلام هویتها در بستر گفتمانهای روان، متغیر، متحول و غیرشفاهی شكل می‏گیرند كه تار و پود هر یك بر عناصر، لحظه‏ها، نقاط متعالی، روابط قدرت و نظامهای حقیقی متفاوتی استوار است.(۷) به تعبیردیگر مفهوم روشنفكری همچون تمامی مفاهیم دیگر یك «دال شناور و تهی» است كه قابلیت آن را دارد كه در بستر گفتمان‏های مختلف تكرار شده و به مدلولهای مختلفی دلالت دهد. بنابراین به لحاظ منطقی و زبان شناختی نمی‏توان دین را «دگر» یا «غیر» روشنفكری تعریف كرد و میان آنان رابطه كاملا بیرونی و دو انگاری ترسیم كرد.(۸)

۳) باز سازی مفهوم روشنفكری دینی به لحاظ تحول مفاهیم

این گروه معتقدند چون دین مخالف عقل نیست و در پی رفع جهل و تاریكی است، بنابراین بین عقلانیت (یكی از شاخص‏های مهم روشنفكری) و دین (یكی از شاخص‏های مهم نظام دانایی مسلمانان) رابطه این همانی می‏تواند برقرار باشد. و چون روشنفكری تابع نظام دانایی خود بوده است. بنابراین مفهوم روشنفكری بر اثر تحول مفاهیم از متنی به متن دیگری به تدریج شكل گرفته است بنابراین واژه روشنفكری دینی با دو عنصر مهم عقل و دین تناقض نما نیست. از نظر محقق اگر بپذیریم كه روشنفكری دینی متعلق به نظام دانایی دینی است(۹) آنگاه عقل دائره‏اش توسعه می‏یابد و عقلانیت ابزاری یكی از شقوق عقل محسوب می‏شود و در زمینه زندگی و دین نیز روشنفكر دینی معتقد به پویایی و پایایی دین می‏باشد با این توصیف روشنفكر دینی یعنی كسی كه عقل را منبع مستقل در كنار منابع دیگر می‏داند و به دنبال عقلانی كردن ساحت‏های زندگی و دین است.

به عبارت دیگر آنچه در تعریف روشنفكری یاد شد، روشنفكری دینی مانند دیگر مصادیق روشنفكری، در زمینه‏های خاص اجتماعی برآمده و دارای ویژگی‏های بومی و منطقه‏ای است. روشنفكری دینی، از یكسو به نظام دانایی نص محور پای بند است و از دیگر سو عقل را منبع مستقل می‏داند، ولی آن مفهوم را از عقل ابزاری به دیگر شقوق عقل چونان عقل فلسفی، عقل شهودی و... گسترش می‏بخشد.

هم چنین روشنفكری دینی درزمینه مناسبات دین و زندگی به پایائی و پویایی دین معتقد است. منظور از پایایی، اصالت و اصولگرایی در فهم دین و منظور از پویائی، توسعه گرایی در حوزه تحقق دین است. شایان ذكر است كه باورها و اعتقادات روشنفكر دینی دارای درجه شدت و ضعف است كه در عمل و رفتار مشخص می‏شوند و ما در مقام داوری و ارزیابی آنان را رتبه‏بندی می‏نمائیم.

دکتر مسعود پورفرد

پی نوشت‏ها:

۱ ـintellctuel

۲ ـintellctual

۳ ـ فرهنگ جهانی و بستر، سیمون، تهران: گلشانی، ۱۶۴، ص ۷۳۲.

۴ ـ حسین بشیریه، جامعه‏شناسی، تهران: نشرنی، ۱۳۷۴، ص ۲۴۰.

۵ ـ ر.ك علی خامنه‏ای (رهبر انقلاب) مقوله روشنفكری و روشنفكران، تهران: رهنمود ـ انتشارات جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۷ و ر.ك. مرتضی مطهری، استاد مطهری وروشنفكران ،تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۷۲.

۶ ـ عباس كاظمی، جامعه‏شناسی روشنفكری دینی در ایران، تهران، طرح نو، ۱۳۸۴.

۷ ـ محمد رضا تاجیك، شكل‏گیری گفتمان انقلابی در ایران، پژوهشنامه متین، شماره اول، سال اول، ۱۳۷۷، ص ۴۵.

۸ ـ محمد رضا تاجیك، دینی،دموكراسی و روشنفكری در ایران امروز، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه، ۱۳۸۴، ص ۱۱۷.

۹ ـ مسعود پور فرد، مردم سالاری دینی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴، ص ۳۰.



همچنین مشاهده کنید